فَلَمّا فَصَلَ طالوتُ بِالجُنودِ قالَ اِنَّ اللهَ مُبتَلیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی ومَن لَم یَطعَمهُ فَاِنَّهُ مِنّی اِلاّمَنِ اغتَرَفَ غُرفَهً بِیَدِهِ فَشَرِبوا مِنهُ اِلاّقَلیلًا مِنهُم فَلَمّا جاوزَهُ هُوَ والَّذینَ ءامَنُوا مَعَهُ قالُوا لاطاقَهَ لَنَا الیَومَ بِجالوتَ وجُنودِهِ قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ اَنَّهُم مُلقُوا اللهِ کَم مِن فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فِئَهً کَثیرَهً بِاِذنِ اللهِ واللهُ مَعَ الصّبِرین (۲۴۹)
گزیده تفسیر
پس از آنکه طالوت به همراه لشکریانش از آمادگاه بیرون رفتند و به سوی دشمن
۶۶۸
حرکت کردند، در میانِ راه، طالوت از امتحان الهی لشکریان تشنه با نهر آب زلال خبر داد و گفت که هر که از آب نهر بنوشد، ارتباط ظاهری و معنوی خود را با من قطع خواهد کرد و هر کس اصلاً از آن نخورد، ظاهراً و باطناً با من همراه است و کسانی که مشتی آب بنوشند، (به لحاظ کمال نهایی) از من نیستند؛ ولی توفیق همراهی ظاهری را خواهند داشت.
بیشتر سپاهیان از آب نوشیدند و همانجا زمینگیر شدند و تنها شمار اندکی از آنان که جزو دسته دوم و سوم بودند یعنی یا اصلاً از آب ننوشیدند یا مشتی از آن برداشتند به راه خود ادامه دادند و از نهر آب گذشتند و با جالوت و لشکر فراوانش روبهرو شدند.
در این هنگام گروهی به بهانه ناتوانی، از جنگ دوری کردند؛ اما با سخنان انسانهای برجسته سپاه طالوت که به قیامت یقین داشتند و از روحیه شهادتطلبانه برخوردار بودند، قوّت قلب گرفتند و آرام شدند.
این گروه که یاران خاص طالوت بودند، با یادآوری نزول نصرت خداوند بر گروههای کم شمار در گذشته و پیروزی آنان بر دشمنان فراوانشان و نیز همراهی خاص خداوند با صابران که نوعی بشارت الهی است، به لشکر روحیه دادند و آماده صفآرایی شدند.
تفسیر
مفردات
فصل: «فصل» جدا کردن و جدا شدن است و گاهی در خصوص جدا شدن از مکان به کار میرود ۱ ؛ مانند ﴿ولَمّا فَصَلَتِ العیر) ۲
^ ۱ – ـ ر.ک: الصحاح، ج۳، ص۱۷۹۰؛ مفردات، ص۶۳۸، «ف ص ل».
^ ۲ – ـ سوره یوسف، آیه ۹۴٫
۶۶۹
بالجنودِ: «جنود» جمع جُند است و آن جمعیت انبوه متشکل است برای دفاع از مرام، شخص ۱ یا جمعیتی معیّن.
«جَنَد» به معنای زمین سخت سنگلاخ است و لشکر را نیز به اعتبار سرسختی و صلابتش جُند خوانده و پس از آن به هر مجتمعی جند گفتهاند ۲٫
واژه جند مختص اجرام، اجسام و اشخاص مادی نیست، بلکه بر ارواح مجرد نیز منطبق میشود: الأرواح جنودٌ مجنّده ۳٫
بِنَهَر: «نَهْر» و «نَهَر» هر دو صحیح و به معنای رودخانه است ۴٫ نوشیدن از آن: ﴿فَمَن شَرِبَ مِنه﴾ به لحاظ آب موجود در آن است، وگرنه خود نهر که خانه آب است نوشیدنی نیست.
لَمْ یَطعمهُ: «طعم»، خوردن و آشامیدن با اشتها و چشیدن است؛ خواه کم باشد یا زیاد، پس طعم اعم از اکل و شرب و ذوق است ۵٫
برخی گفتهاند: سرّ اینکه در آیه شریفه «شرب» تکرار نشده و به جای «من لم یشربه» تعبیر ﴿لَم یَطعَمه﴾ آمده است، این است که این تعبیر هر نوع نوشیدن آب را، اعم از جدا یا همراه غذا نفی میکند؛ ولی تعبیر «من لم یشربه» تنها نوشیدن جدا را نفی میکند ۶٫
گاهی ممکن است عنوان طعم بر مضمضه بدون نوشیدن صادق باشد،
^ ۱ – ـ التحقیق، ج ۲، ص ۱۲۷، «ج ن د».
^ ۲ – ـ مفردات، ص ۲۰۷، «ج ن د»؛ ر.ک: التبیان، ج ۲، ص ۲۹۴٫
^ ۳ – ـ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۰٫
^ ۴ – ـ الصحاح، ج۲، ص۸۴۰، «ن ه ر».
^ ۵ – ـ التحقیق، ج ۷، ص ۷۸، «ط ع م».
^ ۶ – ـ مفردات، ص ۵۱۹، «ط ع م».
۶۷۰
زیرا با ورود آب در فضای کام و مضمضه آن، طعم و مزهاش مانند تلخی، شوری و… معلوم میشود و معنای ﴿لَم یَطعَمه﴾ بر چنین حالتی که طعم و مزه آن معلوم نشود صادق است و این متوقف بر ترک صرف حتی به صورت اغتراف متوقف است.
اغتَرَفَ غُرْفَهً: «غَرْف» بالا بردن و برگرفتن چیزی با دست است؛ مانند برداشتن آب با دست. «غُرفه»، به معنای یک مشت آب است ۱٫ اغتراف نیز با مشت آببرداشتن و با کفِ دست آب خوردن است.
بِجَالُوتَ: «جالوت» نامی غیر عربی ۲ و عبری معرّب است و در اصل «جالیت» بوده؛ مانند داود که «داوید» بوده است. جالوت از ریشه «جالاه»، یا به معنای ظهور است، چون جالوت در میان مردم ظاهر و برتر بود؛ یا به معنای تجوّل (گردش) و هجرت است. این دو مفهوم از حیث لغت با جَوَلان عربی یا با لغت جلاء و تجلی (آشکار شدن) نیز مناسبت دارد ۳٫
فِئَه: فئه را از دو ریشه و به دو معنا دانستهاند: ۱٫ از ریشه «فأو» که اصل آن «فئوه» بر وزن فِعله است و «واو» پس از نقل حرکتش به ما قبل، به الف قلب و حذف شده است. «فأو» به معنای شکافتن و باز شدن است (باز شدن به شکل شکافتن) و فئه گروهی است که با ایجاد شکاف و تفرقه از مردم جدا شوند و دارای برنامه و ضوابطی بر خلاف توده مردم باشند ۴٫
۲٫ فئه از ریشه «فییء» به معنای رجوع و بازگشت است و فئه گروهی
^ ۱ – ـ مفردات، ص۶۰۵، «غ ر ف».
^ ۲ – ـ همان، ص۱۹۹، «ج ل ت».
^ ۳ – ـ التحقیق، ج ۲، ص ۱۰۲، «ج ل ت».
^ ۴ – ـ همان ، ج ۹، ص۱۲ ـ ۱۳، «ف أ ی».
۶۷۱
است پشتیبان یکدیگر که در همیاری، به هم رجوع میکنند ۱٫
غَلَبَتْ: «غلبه»، برتری قدرتمندانه یا سرآمدی در قدرت است و از آثار و لوازم آن، تسلط و چیرگی و شدّت و تندخویی است ۲٫
٭ ٭ ٭
خروج سپاه از آمادگاه
پس از آمدن تابوت معهود و تثبیت فرماندهی طالوت، کار سازماندهی گروههای آواره بنیاسرائیل در قالب لشکرهای گوناگون آغاز شد و سرانجام، سپاهی متشکل از چندین لشکر منظم از آمادگاه بیرون رفتند و به سوی دشمن حرکت کردند: ﴿فَلَمّا فَصَلَ طالوتُ بِالجُنود﴾.
واژه ﴿جُنود﴾ که جمع «جند» به معنای لشکر است، نشان میدهد که سپاه بزرگی به دنبال طالوت روانه شدند، هرچند بیشتر آنها در امتحان الهی طالوت از آنها و نهی از شرب آب نافرمانی کردند، از اینرو موفق به شرکت در جنگ نشدند.
عابرانِ از نهر
هنگام لشکرکشی و بسیج عمومی طالوت اعلام کرد که سالمندان، بیماران، بدهکارانِ درگیر، تاجرانِ دل مشغول، جوانان زفاف زده و مبتلا به همسر که هنوز به هم نرسیدهاند یا در آستانه رسیدناند و… از حضور در صحنه نبرد
^ ۱ – ـ مفردات، ص ۶۵۰، «ف ی أ».
^ ۲ – ـ التحقیق، ج ۷، ص ۲۴۸، «غ ل ب».
۶۷۲
معذورند ۱ ؛ فقط جوانان فارغ و نشیط شرکت کنند که میتوانند اهل بطش باشند.
بنیاسرائیل یا ملأ آنان از فرماندهی طالوت ناخرسند بودند و در آزمون نهر آب گروه فراوانی نافرمانی کردند و آب نوشیدند، در نتیجه پیوند خود را از فرماندهی طالوت علناً و عملاً بریدند، زیرا همگان شنیده بودند که او گفته بود: ﴿فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی) ۲ لیکن از جهت عبور از نهر دو نظریه هست: ۱٫ طبق نقل طبری و دیگران از ابن عباس، سدّی و ابن جریح، مؤمن و کافر هر دو از نهر گذشتند ۳٫
۲٫ به نقل طبری و برخی مفسران دیگر تنها مؤمنان عبور کردند ۴ ؛ ولی اتفاق است که کافران ریزش کردند و در جنگ شرکت نداشتند.
از آیه مورد بحث برمیآید که عابرانِ از نهر، طالوت و مؤمنان بوده که وی را همراهی کردهاند. طبری و همفکران وی از متقدمان، و صاحب المنار و هم رأیان وی از متأخران بر این باورند که عابران اعم از مؤمن و کافر بودهاند ۵٫ ابوالقاسم بلخی و همفکران وی بر این نظرند که فقط طالوت و مؤمنان از نهر گذشتند ۶٫
عصاره استدلال طبری که مورد پذیرش برخی از متأخران قرار گرفته این است که اولاً تعبیر ﴿فَلَمّا جاوزَهُ هُوَ والَّذینَ ءامَنُوا مَعَه﴾ مفید حصر نیست و
^ ۱ – ـ ر.ک: الکشاف، ج۱، ص۲۹۴؛ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۱۷۹٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۹٫
^ ۳ – ـ جامع البیان، مج۲، ص۸۲۳؛ التبیان، ج۲، ص۲۹۵٫
^ ۴ – ـ ر.ک: جامع البیان، مج۲، ص۸۲۳؛ التفسر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۱۸۲٫
^ ۵ – ـ جامع البیان، مج۲، ص۸۲۳؛ تفسیر المنار، ج۲، ص۴۸۷٫
^ ۶ – ـ التبیان، ج۲، ص۲۹۶؛ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۶۱۸٫
۶۷۳
ثانیاً قائلان ﴿لاطاقَهَ لَنَا الیَومَ بِجالوتَ وجُنودِه﴾ کافران بودهاند، زیرا در مقابل ﴿الَّذینَ یَظُنُّونَ اَنَّهُم مُلقُوا الله﴾ قرار گرفتند ۱ ؛ و معلوم است که مقابل کسانی که گمان ملاقات خدا را دارند، کسانیاند که گمان عدم ملاقات دارند؛ یا در اصل ملاقات با خدا شک دارند و این مطلب روشن است که گمان عدم قیامت یا شک در آن کفر است، پس برای تصمیمگیری درباره جنگ دو نظر وجود داشت: رأی مؤمنان و نظر کافران؛ و لازم این مطلب، پذیرش آن است که کافران نظیر مؤمنان از نهر گذشتند و به ساحت رویارویی با جالوت و سپاه او رسیدند، هرچند عبور کافران و وصول آنها به صحنه نبرد مقداری بعد از گذشت طالوت و مؤمنان بوده است، زیرا اینان مشغول نوشیدن و سیراب شدن بودند؛ بر خلاف فتوای گروهی که میگویند: دو نظریه درباره جنگ هست: یکی از اهل اغتراف است که گفتند: ﴿لاطاقَهَ لَنَا… ﴾ و دیگری از اهل ﴿ومَن لَم یَطعَمهُ فَاِنَّهُ مِنّی﴾ است، زیرا ایمان درجاتی دارد.
لزوم امتحان سپاهیان
اصل امتحان در همه موارد لازم است؛ اما در جنگ به ویژه هنگامی که احراز نشود که نیروی رزمی مطیع فرمانده است، ضرورت بیشتری دارد.
اگر کسی در جنگ و پیش از آن آزموده نشود و تلخیها را تحمل نکند، چه بسا هنگام درگیری با ارتش جرّار میگریزد. چنانچه نیروی رزمی از لحاظ فرمانبری از فرمانده امتحان نشود، ممکن است در هنگامه نبرد سرپیچی کند، از همینرو به فرمان خداوند، طالوت به سپاهیانش گفت که نهر آبی پیش رو
^ ۱ – ـ ر.ک: تفسیر المنار، ج۲، ص۴۸۸٫
۶۷۴
داریم که خدای سبحان با وجود گرمی هوا و عطش فراوان، شما را با آب آن میآزماید؛ اگر در عین خستگی و تشنگی از آب چشم بپوشید و از آن ننوشید، در جنگ نیز استقامت خواهید کرد، وگرنه توان پایداری در دفاع را نخواهید داشت.
آزمونی وحیانی
وقایع مربوط به نهر امتحان الهی بود. هر حادثهای که در جهان رخ میدهد آزمون خدا را به همراه دارد؛ لیکن اسناد ابتلای ویژه به خدا دلیل وحیانی میطلبد. اگر گوینده آن جمله معهودِ در آیه همان پیامبر بنیاسرائیل باشد، که برخی بر آناند ۱ ، وحیانی بودن ابتلای مزبور محرز است و اگر گوینده آن شخص طالوت باشد، چنانکه ظاهر آیه همین را نشان میدهد: ﴿فَلَمّا فَصَلَ طالوتُ بِالجُنودِ قالَ اِنَّ اللهَ مُبتَلیکُم بِنَهَر﴾ آزمودن آنان به آب خنک و گوارا به استناد وحی الهی بوده است.
توضیح اینکه منشأ هر استناد به وحی، طبق یکی از این سه احتمال است: ۱٫ خود شخص خبر دهنده پیامبر باشد و از وحی اختصاصی آگاه گردد. ۲٫ از پیامبر زمان خود شنیده باشد. ۳٫ با اجتهاد روشمندانه از منابع وحیانی استنباط کرده باشد و همین حکم شرعی و حجت الهی را به خداوند اسناد بدهد.
بر این اساس، محتمل است که خود طالوت وحی را تلقی کرده باشد؛ یا آن را از پیامبر عصر خود گرفته باشد؛ یا با استنباط از متون مقدس با اجتهادی روشمند دریافته باشد که حکم خدا در این باره چنین است.
^ ۱ – ـ ر.ک: التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۱۷۹٫
۶۷۵
چگونگی امتحان سپاهیان
امتحان سپاهیان لشکر طالوت پیش از حرکت و نیز در منطقهای خوش آب و هوا نبود، زیرا در چنین فضایی اطاعت و ننوشیدن آب کاری آسان است و نمیتوان آن را آزمایش شمرد، بلکه وقتی سپاهیان حرکت کردند و گرما و خستگی و تشنگی همه وجود آنان را در بر گرفت، زمان امتحان فرا رسید، تا روشن شود که چه کسانی در آزمون ایستادگی میکنند.
امتحان لشکریان تشنه به این است که آب زلال در دسترس آنها قرار گیرد: ﴿قالَ اِنَّ اللهَ مُبتَلیکُم بِنَهَر﴾، زیرا اگر آب خنک و گوارا در مقابل چشمان تشنگان ندرخشد، آزمون معنا ندارد، چنان که خدای سبحان مُحرم را که نباید شکار کند: ﴿لاتَقتُلوا الصَّیدَ واَنتُم حُرُم) ۱ با صیدهای در دسترس و تیررس میآزماید: ﴿لَیَبلُوَنَّکُمُ اللهُ بِشیءٍ مِنَ الصَّیدِ تَنالُهُ اَیدیکُم ورِماحُکُم) ۲ چنان که مؤمنان را که باید از نامحرمان چشم بپوشند: ﴿قُل لِلمُؤمِنینَ یَغُضّوا مِن اَبصرِهِم) ۳ با گذراندن نامحرم از جلوی چشمانشان میآزماید.
اِخبار از تقسیم سپاهیان در آزمایش
طالوت افزون بر بیان اصل امتحان به نهر آب، به سپاهیانش گفت که ممکن است شما در این آزمایش چند گروه شوید: بعضی آب بنوشید و برخی اصلاً ننوشید و عدهای مشتی از آن بردارید؛ آنگاه حکم آنان را نیز تشریح کرد؛ با
^ ۱ – ـ سوره مائده، آیه ۹۵٫
^ ۲ – ـ سوره مائده، آیه ۹۴٫
^ ۳ – ـ سوره نور، آیه ۳۰٫
۶۷۶
این حال جز شماری اندک، دیگر افراد از آب نهر نوشیدند: ﴿فَشَرِبوا مِنهُ اِلاّقَلیلًا مِنهُم﴾.
تقسیمبندی سپاهیان در آزمایش و نیز حکم آنان بدین قرار است:
۱٫ عدّهای از آب سیر مینوشند، از اینرو به جهت ارتکاب معصیت بزرگ از همراهی ظاهری طالوت محروم خواهند شد، چنان که ارتباط معنوی آنها نیز با طالوت گسسته میشود: ﴿فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی﴾.
۲٫ اندکی از آنان نه آب مینوشند و نه آن را میچشند، لذا توفیق همراهی ظاهری و باطنی با طالوت را دارند و از او هستند: ﴿ومَن لَم یَطعَمهُ فَاِنَّهُ مِنّی﴾.
۳٫ گروهی که تنها مشتی آب مینوشند، از اینرو تنها جواز همراهی ظاهری با طالوت را دارند: ﴿اِلاّمَنِ اغتَرَفَ غُرفَهً بِیَدِه﴾؛ ولی به لحاظ کمال نهایی از طالوت نیستند، گرچه از اصل ایمان برخوردارند.
نکاتی درباره تقسیمبندی آزمودگان
۱٫ جمله ﴿ومَن لَم یَطعَمهُ فَاِنَّهُ مِنّی﴾، مفهومِ ﴿فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی﴾ نیست، زیرا «طعم» شامل چشیدن نیز میشود و مفهوم جمله ﴿فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی﴾، جمله ﴿و من لم یشرب منه فإنّه منّی﴾ است.
۲٫ دلیل تفکیک مستثنا منه و استثنا در ﴿فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی…اِلاّمَنِ اغتَرَفَ غُرفَهً بِیَدِه﴾ با جمله ﴿ومَن لَم یَطعَمهُ فَاِنَّهُ مِنّی﴾، این است که اگر استثنا در وسط میآمد، معنایش این بود: گروهی که کمی آب بنوشند، از من هستند، در نتیجه گروه دوم و سوم در یک صف قرار میگرفتند، با آنکه گروهی که کمی آب نوشیدند، با عدّهای که حتّی از آب نهر لبیتر نکردند، منزلت یکسان ندارند.
۶۷۷
گروه سوم (اغتراف کنندهها)، در ذیل گروه دوم و تنها جزو همراهان و وابستگان ظاهری طالوت هستند، در حالی که گروه دوم افزون بر همراهی ظاهری، در همه مراحل ایمان و درجات برتر با طالوت همراه هستند، چنانکه پیوند مسلمان مرتکب گناه کوچک با پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) قطع نمیشود؛ اما در همه درجات ایمانی نیز با پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) همراه نیست؛ لیکن افرادی مانند سلمان فارسی به این مقام میرسند که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ایشان را از خود میدانند: سلمان منّا أهل البیت ۱٫ البته درجه اختصاصی پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) همچنان محفوظ است.
۳٫ همانگونه که اِخبار از آمدن تابوت معهود و وقوع خارجی آن، دو معجزه را دربر داشت، خبر دادن از اصل امتحان و تقسیمبندی سپاهیان به سه گروه و تحقّق خارجی آن: ﴿فَشَرِبوا مِنهُ اِلاّقَلیلًا مِنهُم﴾ نشان تحقق دو معجزه بوده است: اصل آزمون به نهر؛ انشعاب سه گروه.
تذکّر: برخی داستان نهر و آزمون الهی و انقسام مردم امتحان شده به سه گروه را تمثّلی از دنیا و ابتلای مردم به آن و انشعاب به سه دسته دانستهاند ۲٫ هرچند اصل مطلب یعنی ابتلای مردم به زرق و برق دنیا و انقسام آنان به مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال حق است، باید اصل داستان نهر و آزمون به آنرا حقیقت عینی دانست و وجود خارجی آن را همچنان محفوظ داشت، چنانکه نظر بعض مفسران یاد شده متوجّه انکار عینیّت داستان نیست.
فصل و وصل و تبرّی و تولّی
سخنان طالوت درباره مبتلایانِ نوشنده از نهر با خطوط کلی قرآن و روایت
^ ۱ – ـ عیون اخبار الرضا(علیهالسلام)، ج۲، ص۷۰؛ بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۹٫
^ ۲ – ـ ر.ک: تفسیر بیان السعاده، ج۱، ص۲۱۵ ـ ۲۱۶، با تحریر.
۶۷۸
هماهنگ است و همین همآوایی در دو تعبیر ﴿فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی ومَن لَم یَطعَمهُ فَاِنَّهُ مِنّی﴾ کاملاً مشهود است.
توضیح اینکه پیوند افراد جامعه با هم یا با رهبران و نیز گسیختن آنها از هم، همان «تولّی» و «تبرّی» است. قرآن مجید گاهی از آن فصل و وصل به تبرّی و تولّی یاد میکند و زمانی از آندو به «مِنهم»، و «لیس منهم» و… تعبیر میکند. عنوان تولّی و تبرّی که از ارکان مهمّ فقهی و حقوقی اسلام است به استشهاد نیازی ندارد؛ امّا تعبیر به «منه» و «لیس منه» نموداری در قرآن کریم دارد؛ نظیر ﴿والَّذینَ ءامَنوا مِن بَعدُ وهاجَروا وجهَدوا مَعَکُم فَاُولئِکَ مِنکُم) ۱ ﴿لایَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ ومَن یَفعَل ذلِکَ فَلَیسَ مِنَ اللهِ فی شیء) ۲ و ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَتَّخِذوا الیَهودَ والنَّصری اَولِیاءَ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ ومَن یَتَوَلَّهُم مِنکُم فَاِنَّهُ مِنهُم) ۳
لازم است عنایت شود همانطور که امر گاهی در وجوب و زمانی در استحباب و نیز نهی گاهی در حرمت و زمانی در کراهت استعمال میشود، عنوان «منّا» و «لیس منّا» نیز گاهی در مورد لزوم و زمانی در مورد رجحان به کار میرود.
تعبیر تهدیدآمیز «لیس منّا» در موارد ارتکاب قبیح کم نیست؛ نظیر آنچه درباره غش در معامله وارد شده است که غش کننده از ما نیست ۴٫
درجات قرب در به کارگیری واژه «منّی» و «منّا» یکسان نیست؛ مثلاً آنچه
^ ۱ – ـ سوره انفال، آیه ۷۵٫
^ ۲ – ـ سوره آل عمران، آیه ۲۸٫
^ ۳ – ـ سوره مائده، آیه ۵۱٫
^ ۴ – ـ ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۳؛ ر.ک: الأمالی، صدوق، ص۳۴۹٫
۶۷۹
پیامبر اعظم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره حضرت اباعبدالله(علیهالسلام) فرمود که حسین منّی ۱ ، با آنچه درباره سلمان وارد شده است که منّا اهل البیت ۲ کاملاً از هم جدایند.
تذکّر: برای تفهیم پیوندِ متقابل، تعبیرهایی به کار میرود که مشعر به اصل بودن بعضی و فرع بودن برخی نیست؛ نظیر ﴿المُنفِقونَ والمُنفِقتُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمُنکَرِ ویَنهَونَ عَنِ المَعروف) ۳ از این آیه برمیآید که اصل پیوند و ارتباط متقابل بدون برتری کسی بر دیگری است، چنانکه از آیه ﴿والمُؤمِنونَ والمُؤمِنتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ ویَنهَونَ عَنِ المُنکَر) ۴ بیش از ولایت متعادل و متماثل استفاده نمیشود. به هر روی، آنچه از طالوت به جا مانده است، در قرآن و روایات رواج دارد، چنانکه در فرهنگهای متفاوت، دارج است.
نتیجه امتحان
دستهبندی گروههای سهگانه، حکمی الهی بود که طالوت آن را از سوی خداوند (طبق جهات سهگانه گذشته) بیان کرد و نتیجه امتحان این بود که بیشتر افراد سپاه از آب نهر سیر نوشیدند و مرتکب گناه بزرگ شدند و تنها عدّه کمی که هرگز از آب نهر نچشیدند یا اندکی از آن چشیدند، در سپاه باقی ماندند و برای نبرد همراه طالوت حرکت کردند: ﴿فَشَرِبوا مِنهُ اِلاّقَلیلًا مِنهُم﴾.
دلیل دخول گروه سوم (اغتراف کنندهها) در مستثنا (قلیلاً)، قید «منه»
^ ۱ – ـ کامل الزیارات، ص۱۱۶٫
^ ۲ – ـ الاحتجاج، ج۱، ص۶۱۶٫
^ ۳ – ـ سوره توبه، آیه ۶۷٫
^ ۴ – ـ سوره توبه، آیه ۷۱٫
۶۸۰
است، زیرا از آن فهمیده میشود که فاعل ﴿فَشَرِبوا مِنه﴾، کسانی هستند که از خود نهر آب نوشیدند و به قرینه ﴿اِلاّمَنِ اغتَرَفَ غُرفَهً بِیَدِه﴾، بیش از مقدار ضرورت آب نوشیدند، با آنکه گروه سوم این دو صفت را نداشتند، زیرا این گروه اولاً از آب اندک در مشت استفاده کردند نه از خود نهر و ثانیاً سیراب نشدند.
نیز طبق آیه شریفه ﴿فَلَمّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ تَوَلَّوا اِلاّقَلیلاً مِنهُم) ۱ که شروع بیان داستان بنیاسرائیل است، پس از صدور فرمان قتال، اکثریت بنیاسرائیل از آن سرپیچیدند و شمار اندکی حرکت کردند و این گروه کم نیز در رویارویی با امتحان الهی دو دسته شدند: اکثریت آنان از آب نهر نوشیدند و در صحنه نبرد حاضر نشدند یا بر فرض حضور میدان نبرد را ترک کردند و فقط شمار اندکی ماندند. در این باره ذیل عنوان «عابران از نهر» مطالبی ارائه شد.
زمزمه ناتوانی از رویارویی با دشمن
طالوت و همراهان وی پس از عبور از نهر آب با لشکریان جالوت روبهرو شدند. در این هنگام عدّهای گفتند که این نبردی نابرابر است و ما توان تحمّل و ایستادگی در برابر جالوت از پهلوانان عمالقه یا فلسطینیها بود و قدرت مبارزه با سپاهیان او را نداریم: ﴿فَلَمّا جاوزَهُ هُوَ والَّذینَ ءامَنُوا مَعَهُ قالُوا لاطاقَهَ لَنَا الیَومَ بِجالوتَ وجُنودِه﴾.
این اظهار عجز، سخن یکایک نیروهای طالوت و به نحو عام استغراقی نبود، بلکه زمزمه عجز از رویارویی با دشمن، به صورت عام مجموعی
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۶٫
۶۸۱
(فیالجمله نه بالجمله)، در میان سپاه پیچید. یاران خاص طالوت که در امتحانِ نهر، به آب لب نزده و با خستگی و تشنگی مفرط، راهی طولانی را پیموده بودند، در پاسخ آنان گفتند که نباید به نابرابری جنگ بیندیشید، بلکه به قدرت خدایی تکیه کنید که در سایه قدرت او بسیار رخ داده است که گروه اندک بر گروه فراوان پیروز شدهاند: ﴿قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ اَنَّهُم مُلقُوا اللهِ کَم مِن فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فِئَهً کَثیرَهً بِاِذنِ الله﴾.
اطمینان به نصرت الهی
سپاهیان خاص طالوت در کلام سلمان گونهشان امید یا احتمال پیروزی را مطرح نکردند، بلکه با نشان دادن مصداق خارجی و استفاده از فعل ماضی که وقوع پیروزی در گذشته را میفهماند، با حالت یقین گفتند که در گذشته گروههای بسیاری بودهاند که با وجود شماری اندک، با برخورداری از یاری حق تعالی بر گروههای پرشمار پیروز شدهاند: ﴿قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ اَنَّهُم مُلقُوا اللهِ کَم مِن فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فِئَهً کَثیرَهً بِاِذنِ الله﴾. آری اینگونه بود که اطمینان و آرامش به سپاه طالوت بازگشت.
اصل کلی که از گفتار یاران ویژه طالوت برداشت میشود این است که خداوند با صابران است و آنان را پیروزمیکند، گرچه تعدادشان کم و افراد دشمن فراوان باشند: ﴿واللهُ مَعَ الصّبِرین﴾.
راز کاربرد ظنّ
تعلیق حکمِ پیروزی: ﴿کَم مِن فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فِئَهً کَثیرَهً بِاِذنِ الله﴾ بر وصف شهادتطلبی: ﴿قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ اَنَّهُم مُلقُوا الله﴾، مشعر به علیّت است؛
۶۸۲
یعنی جمله ﴿کَم مِن فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فِئَهً کَثیرَهً بِاِذنِ الله﴾ از روحیه شهادتطلبی و اشتیاق به دیدار خداوند سرچشمه میگیرد و گویندگان آن، مؤمنان مخلصی بودهاند که گذشته از اعتقاد به مبدأ و معاد و نبوت و رسالت، امید شهادت داشتهاند.
قرآن کریم از این راست قامتانِ نستوه با عبارت «کسانی که به قیامت و دیدار خدا، گمان دارند» یاد میکند. این تعبیر بدین معنا نیست که آنان به قیامت فقط گمان داشتهاند، یا «ظنّ» به معنای یقین به کار رفته است، یا در اصول دین، گمان هم کافی است، زیرا خدای سبحان مؤمنان را با وصف یقین به آخرت میستاید: ﴿والَّذینَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ وبِالاءاخِرَهِ هُم یوقِنون) ۱ و نیز در آیات فراوانی گمان را برای اثبات یا انکار اصول دین، فاقد هرگونه اثر معرفتی و ارزش علمی میداند: ﴿اِنَّ الظَّنَّ لایُغنی مِنَ الحَقِّ شیءا) ۲
دلیل تعبیر به «ظنّ» درباره مردان با ایمان در آیه مورد بحث، یا در آیات ﴿فَاَمّا مَن اوتِی کِتبَهُ بِیَمینِهِ فَیَقولُ هاؤُمُ اقرَءوا کِتبِیَه ٭ اِنّی ظَنَنتُ اَنّی مُلقٍ حِسابِیَه) ۳ که گمان ملاقات با خدا و حساب خویش را مطرح فرموده، یا در آنجا که فرموده است که آیا کمفروشها گمان نمیکنند که قیامتی هست: ﴿اَلا یَظُنُّ اُولئِکَ اَنَّهُم مَبعوثون ٭ لِیَومٍ عَظیم) ۴ احتمالات یاد شده نیست، بلکه خدای سبحان در صدد بیان این حقیقت است که اگر کسی به قیامت گمان
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۴٫
^ ۲ – ـ سوره یونس، آیه ۳۶٫
^ ۳ – ـ سوره حاقّه، آیات ۱۹ ـ ۲۰٫
^ ۴ – ـ سوره مطفّفین، آیات ۴ ـ ۵٫
۶۸۳
داشته باشد، میکوشد تا وارسته باشد، زیرا مظنون به قدری قوی است که به این ظنّ، اثر یقین را میدهد، پس اگر خدای سبحان در آیهای خاشعان را با صفت یقین به آخرت میستاید ۱ ، در جای دیگر آنان را با وصف گمان به آخرت معرفی میکند: ﴿واستَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوهِ واِنَّها لَکَبیرَهٌ اِلاّعَلَی الخشِعین ٭ اَلَّذینَ یَظُنّونَ اَنَّهُم مُلقوا رَبِّهِم واَنَّهُم اِلَیهِ رجِعون) ۲ برای آن است که قیامت آن قدر مهم است که گمان به آن، اثر یقین را دارد، چنانکه انسان از مایع نوشیدنی که گمان سمّی بودن دارد (نه یقین)، به حتم میپرهیزد، زیرا در صورت سمّی بودن احیاناً با مرگ روابهرو خواهد شد.
در تعبیرهای عرفی نیز گاهی گفته میشود که «مگر احتمال قیامت نمیدهید» یا «مگر از قیامت نمیترسید»، در حالی که احتمال و ترس، از ظنّ و گمان ضعیفترند، با این حال منشأ اثر هستند.
آری آنچه از انسان خواسته شده است، یقین به قیامت است و مقصود از یقین، مرحلهای از معرفت و باور است که تزلزلپذیر نباشد و با شبهه زائل نگردد، هرچند یقین حکیمان با یقین توده مردم در این جهت یکسان نیستند.
تذکّر: عدّهای که مائلاند صبغه خاصی در تفسیرشان مشهود شود، سرّ تعبیر از «یقینِ به ملاقات الهی» را به «ظنّ» چنین دانستهاند که علم آنان به معاد، حصولی و با مفهوم ذهنی به صورت برهان بود و علم حصولی، هم با معلوم خود تفاوت دارد و هم در معرض دگرگونی و تغیّر است، از اینرو در حکم مظنّه است.
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیات ۲ ـ ۴٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیات ۴۵ ـ ۴۶٫
۶۸۴
لازم است عنایت شود که علم حصولی در جوار علم شهودی ضعیف است؛ لیکن در حدّ خود قوی و مورد اعتماد است. آنان که ظن به ملاقات خدا را بر گمان شهادت حمل کردهاند، ظنّ را به معنای مشهور آن گرفتهاند.
میزان نصرت الهی
پیروزی گروه اندک مؤمنان بر جمعیّت بسیار، به اذن خدا و با فروفرستادن امدادگرانِ غیبی است و چون لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست: ﴿ولِلّهِ جُنودُ السَّموتِ والاَرض) ۱ تقابل دو گروه مؤمنان و کافران حدّ معینی ندارد، بلکه در شرایط گونهگون دگرگون میشود. در قرآن کریم دو مرز برای تقابل آمده است:
۱٫ یک به ده: ﴿اِن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صبِرونَ یَغلِبوا مِائَتَینِ واِن یَکُن مِنکُم مِائَهٌ یَغلِبوا اَلفًا مِنَ الَّذینَ کَفَروا بِاَنَّهُم قَومٌ لایَفقَهون) ۲
۲٫ یک به دو: ﴿فَاِن یَکُن مِنکُم مِائَهٌ صَابِرَهٌ یَغلِبوا مِائَتَینِ واِن یَکُن مِنکُم اَلفٌ یَغلِبوا اَلفَینِ بِاِذنِ اللهِ واللهُ مَعَ الصّبِرین) ۳
لسان این آیات، حصر نیست که نصرت خداوند به وجود یکی از این دو مشروط باشد، در نتیجه مقیِّد اطلاقِ ﴿کَم مِن فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فِئَهً کَثیرَهً بِاِذنِ الله﴾ نیستند، زیرا در تقیید یا تخصیص یکی مثبت و دیگری نافی است و در اینجا هر دو مثبتاند و با هم تنافی ندارند تا یکی مقیِّد دیگری باشد.
همچنین آیات پیشگفته، بیانِ تکلیف رزمنده و تخفیف الهی در این زمینه
^ ۱ – ـ سوره فتح، آیات ۴ و۷٫
^ ۲ – ـ سوره انفال، آیه ۶۵٫
^ ۳ – ـ سوره انفال، آیه ۶۶٫
۶۸۵
است نه تحدید نصرت خدا، بنابراین نصرت الهی هرگز محدود نیست و شدنی است که گروه اندک را بر گروه فراوان پیروز کند.
اصل کلی در تقابل دو گروه این است که هر اندازه ایمان مبدأ قابلی قویتر و استقامت او بیشتر باشد، از نصرت و قدرت و فیض خداوند که مبدأ فاعلی است بیشتر مدد میگیرد و خداوند مؤمنان صابر را رها نمیکند و با آنان است: ﴿کَم مِن فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فِئَهً کَثیرَهً بِاِذنِ اللهِ واللهُ مَعَ الصّبِرین﴾.
بر همین اساس، امیرمؤمنان حضرت علی(علیهالسلام) فرمود که اگر تمام عرب برای نبرد با او جمع شوند، هرگز فرار نمیکند: و الله! لو تظاهرت العرب علی قتالی، لما ولّیت عنها ۱ ، زیرا روحیه عقبنشینی از شیطان است، چنان که قرآن کریم میفرماید که شیطان کافران را شوراند و اعمال سیاه آنان را برایشان آراست و گفت که شما شکست نمیخورید و من نیز پناه شما هستم؛ ولی وقتی دو گروه حق و باطل یکدیگر را دیدند، نخستین کسی که پا به فرار گذاشت و عقب نشست شیطان بود: ﴿واِذ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطنُ اَعملَهُم وقالَ لاغالِبَ لَکُمُ الیَومَ مِنَ النّاسِ واِنّی جارٌ لَکُم فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیهِ وقالَ اِنّی بَرِیءٌ مِنکُم اِنّی اَری ما لاتَرَونَ اِنّی اَخافُ اللهَ واللهُ شَدیدُ العِقاب) ۲
همراهی ویژه خداوند پشتوانه پیروزی
یاران خاص طالوت برای اثبات این مطلب که خداوند آنان را نیز مانند گروههای اندک پیشین بر دشمنان پرشمار خود پیروز میکند، به این امر اشاره کردند که پیروزی گذشتگان به برکت صبر پدید آمد و هر که صابر باشد، خداوند با
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، نامه ۴۵، بند ۱۹ ـ ۲۰٫
^ ۲ – ـ سوره انفال، آیه ۴۸٫
۶۸۶
اوست (معیت خاص): ﴿واللهُ مَعَ الصّبِرین﴾، پس ما نیز اگر صبر کنیم، از همراهی خداوند بهرهمند خواهیم شد و نمیتوان گفت که سنت الهی تکرار نمیشود؛ یا شاید در گذشته مصلحتی بوده است و اکنون آن مصلحت نیست، بلکه اگر اکثر افراد جامعهای از دین رویگردان شوند، عده قلیل دیندار در میان آنان هستند که تحت هیچ شرایطی از دین دست بر نمیدارند و همین گروه اندک جامعه را نجات میدهند.
گفتنی است که در قرآن کریم دو نوع معیّت و همراهی برای خداوند ثابت شده است: ۱٫ معیّت مطلق: ﴿وهُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم) ۱ ۲٫معیّت خاص: ﴿واِنَّ اللهَ لَمَعَ المُحسِنین) ۲ ﴿واَنَّ اللهَ مَعَ المُؤمِنین) ۳
معیّت مطلق خداوند، شهودی است و همه انسانهای خوب و بد را در همه زمانها و مکانها دربر میگیرد و در حقیقت، هشداری است که مراقب خودتان باشید، که خداوند در همه حال و در همه جا همراه شما بوده و هست؛ ولی معیّت خاص وعده الهی است که انسان برای رسیدن به آن باید از احسانکنندگان یا صابران و… باشد. البته معیّت خاص گاهی نیز با وعید الهی قرین است؛ یعنی خداوند سبحان به طور ویژه با توطئهگران است که آنها را در فرصت حسّاس به دام اندازد؛ مانند آیه ﴿وهُوَ مَعَهُم اِذ یُبَیِّتونَ ما لایَرضی مِنَ القَولِ وکانَ اللهُ بِما یَعمَلونَ مُحیطا) ۴ که مفادش همانا معیّت خاص تهدید و وعیدی است.
^ ۱ – ـ سوره حدید، آیه ۴٫
^ ۲ – ـ سوره عنکبوت، آیه ۶۹٫
^ ۳ – ـ سوره انفال، آیه ۱۹٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۱۰۸٫
۶۸۷
اشارات و لطایف
۱٫ میدان امتحان انسانها
افراد عادی معمولاً آزمون را فقط در موارد شرّ و ناگوار میدانند، چنان که قسمت شایان توجّهی از آیات قرآن کریم نیز امتحان را اینگونه مطرح میکنند: ﴿ولَنَبلُوَنَّکُم بِشیءٍ مِنَ الخَوفِ والجوعِ ونَقصٍ مِنَ الاَمولِ والاَنفُسِ والثَّمَرت) ۱ ﴿اِنَّ هذا لَهُوَ البَلؤُا المُبین) ۲ ولی حقیقت ابتلا به امور تلخ اختصاصی ندارد، بلکه اصل کلی قرآنی این است: حوادثی که در جهان طبیعت و حرکت به صورت خیر و شرّ، گوارا و ناگوار ظهور میکند، همگی امتحان الهیاند: ﴿ونَبلوکُم بِالشَّرِّ والخَیرِ فِتنَه) ۳ زیرا این حوادث، نعمت یا نقمتی است که شکر یا صبر میطلبد.
بر این اساس، حادثهای نیست که انسان در برابر آن مسئول نباشد: ﴿فَاَمَّا الاِنسنُ اِذا مَا ابتَلهُ رَبُّهُ فَاَکرَمَهُ ونَعَّمَهُ فَیَقولُ رَبّی اَکرَمَن ٭ واَمّا اِذا ما ابتَلهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقولُ رَبّی اَهنَن ٭ کَلاّّ… ) ۴ و نبود تکلیف در برابر رخدادهای تلخ و شیرین تنها در بهشت و جهنّم است، بنابراین گاهی انسان مبتلا به سلامت و دارای امکانات و قدرت است تا روشن شود که شکر میکند یا نه؛ و زمانی نیز به بیماری و فقر و فقدان گرفتار میشود تا معلوم گردد که صبر میکند یا نه، چنانکه خداوند مسلمانان را با جنگ و صلح میآزماید: ﴿ونَبلوکُم بِالشَّرِّ
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۵۵٫
^ ۲ – ـ سوره صافّات، آیه ۱۰۶٫
^ ۳ – ـ سوره انبیاء، آیه ۳۵٫
^ ۴ – ـ سوره فجر، آیات ۱۵ ـ ۱۷٫
۶۸۸
والخَیرِ فِتنَه) ۱ ﴿وبَلَونهُم بِالحَسَنتِ والسَّیئات) ۲
۲٫ دائمی بودن سنت آزمون
مضمون آیه مورد بحث هم اکنون نیز مطرح است و تنها تفاوت در مصادیق آن است: در جنگ طالوت و جالوت امتحان الهی به این بود که انسانهای تشنه و آواره در میان سرزمین فلسطین و اردن به نهر آبی آزموده شوند و جوامع بشری امروز به گونهای دیگر امتحان میشوند. امتحان سنّتی جاری است و هرکس خواهان عزت و شرافت انسانی است، باید تشنگی و گرسنگی و رنج امتحان را تحمل کند.
بحث روایی
۱٫ شمار اندک پایداران
عن أبی بصیر عن أبی جعفر(علیهالسلام) فی قول الله: ﴿اِنَّ اللهَ مُبتَلیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی﴾، فشربوا منه إلاّ ثلثمائه و ثلثه عشر رجلاً؛ منهم من اغترف و منهم من لم یشرب؛ فلمّا برزوا قال الذین اغترفوا: ﴿لاطاقَهَ لَنَا الیَومَ بِجالوتَ وجُنودِه﴾ و قال الذین لم یغترفوا: ﴿کَم مِن فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فِئَهً کَثیرَهً بِاِذنِ اللهِ واللهُ مَعَ الصّبِرین) ۳
^ ۱ – ـ سوره انبیاء، آیه ۳۵٫ در حدیثی ذیل این آیه شریفه آمده است که حضرت علی(علیهالسلام) در بستر بیماری بود و در پاسخ به عیادتکنندگان که از حال ایشان پرسیدند، فرمودند که در شرّ به سر میبرم: «بشَرٍّ». عرض کردند که شما هم چنین میفرمایید؟ ایشان پاسخ مثبت دادند، زیرا بیماری شرّ است (شرّ اضافی) و خدا میفرماید که شما را با شر و خیر میآزماییم (مجمعالبیان، ج۷ ـ ۸، ص۷۴).
^ ۲ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۶۸٫
^ ۳ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۸۳؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۲۴۹٫
۶۸۹
روی عن أبی عبدالله(علیهالسلام) أنّه قال: القلیل الّذین لم یشربوا و لم یغترفوا ثلثمائه و ثلثه عشر رجلاً؛ فلمّا جاوزوا النهر و نظروا إلی جنود جالوت، قال الذین شربوا منه: ﴿لاطاقَهَ لَنَا الیَومَ بِجالوتَ وجُنودِه﴾ و قال الّذین لم یشربوا: ﴿رَبَّنا اَفرِغ عَلَینا صَبرًا وثَبِّت اَقدامَنا وانصُرنا عَلَی القَومِ الکفِرین) ۱
اشاره: شمار اندک پایداران سپاه طالوت که نه تنها آب ننوشیدند، بلکه لبی هم با آب تر نکردند، ۳۱۳ نفر بودند. هنگامی که این گروه و دستهای دیگر که مشتی از آب نوشیدند، از نهر گذشتند و به سپاه جالوت رسیدند، آنان که مشتی از آب نوشیده بودند، از سپاه عظیم جالوت وحشت کردند و گفتند که توانایی رویارویی با آنان را ندارند؛ امّا آن گروه اندک که از آزمون آب سربلند بیرون آمده بودند، از کمی عده نهراسیدند و گفتند که بسا گروهی اندک که به اذن خداوند و با پایمردی بر سپاه عظیم چیره شدند؛ آنگاه از خدا صبر، استقامت و ثَبات قدم در برابر لشکر کفر طلبیدند.
در بحث تفسیری گذشت که روایت اول، تأیید میکند گروهی که مشتی از آب نوشیدند نیز جزو استثنا شدگان در آیه ﴿فَاِنَّهُ مِنّی﴾ بودند. نظر نهایی درباره گروهها در بحث تفسیری ارائه شد.
۲٫ ضرورت اطاعت از نبی و وصی
و من کلام لأمیرالمؤمنین(علیهالسلام): فإنّی حاملکم إن شاء الله! إن أطعتمونی علی سبیل النجاه و إن کان فیه مشقّه شدیده و مراره عتیده؛ و الدنیا حلوه الحلاوه لمن اغترّ بها من الشقوه و الندامه عمّا قلیل؛ ثُمّ إنّی أُخبرکم أنّ جیلاً من بنی اسرائیل أمرهم نبیّهم أن لا یشربوا من النهر؛ فلجّوا فی ترک أمره فشربوا منه إلاّ قلیل منهم؛ فکونوا رحمکم الله من أولئک الذین أطاعوا نبیّهم و لمیعصوا
^ ۱ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۸۳؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۲۴۹٫
۶۹۰
ربّهم ۱٫
اشاره: استشهاد امیرمؤمنان(علیهالسلام) به این آیه برای تشویق مردم زمانش به پیروی از آن حضرت، گویای این حقیقت است که داستانهای قرآن همواره عبرتآموز و راهگشاست. همانگونه که نقل داستان بنیاسرائیل در زمان پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای عبرت آموزی مؤمنان وتشویق مجاهدان به جهاد فی سبیلالله بود، در زمان حضرت علی(علیهالسلام) و در همه ادوار پس از ایشان نیز باید چنین باشد.
غرض آنکه طبق حدیث شریفِ حی و طری بودن قرآن حکیم ۲ ، این کتاب الهی هماره جریان دارد: «یجری کما یجری الشمس و القمر» ۳ و هرگز افول و غروب ندارد، هرچند موارد انطباق و صدق آن در هر عصر و مصر و نسلی دگرگون میگردد.
۳٫ معمای قرآنی
عن أبی بصیر عن أبی جعفر الباقر(علیهالسلام) و قد سأله طاوس الیمانی… قال: فأخبرنی عن شیء قلیله حلال و کثیره حرام ذکره الله (عزّوجلّ) فی کتابه؛ قال: نهر طالوت؛ قال الله (عزّوجلّ): ﴿اِلاّمَنِ اغتَرَفَ غُرفَهً بِیَدِه) ۴
اشاره: حرامهای ذاتی، مانند خمر، بین قلیل و کثیر آن فرقی نیست و حرامهای آزمونی، تابع مقدار امتحان در مقطع خاص است. جریان نهرِ طالوت امتحان ویژه خدا با تفاوت بین اغتراف و نوشیدن، یعنی تقریباً بین چشیدن و خوردن بوده است.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ الاحتجاج، ج ۱، ص ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۵۱٫
^ ۲ – ـ ر.ک: الکافی، ج۱، ص۱۹۲؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۷۶٫
^ ۳ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۱؛ بحار الانوار، ج۸۹، ص۹۴، ۹۷٫
^ ۴ – ـ الاحتجاج، ج ۲، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹؛ البرهان، ج ۱، ص ۵۲۴٫
۶۹۱
بازدیدها: 975