تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد چهارم،سوره بقره، آیه ۴۳

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد چهارم،سوره بقره، آیه ۴۳

خداى سبحان بعد از ترغیب اهل کتاب به حسن فاعلى، یعنى ایمان به معارف الهى و مآثر آسمانى، آنان و نیز دیگر مخاطبان را به حسن فعلى، یعنى تحکیم پیوند عملى با خدا(نماز) و توثیق ارتباط اقتصادى با مستمندان (زکات) و حفظ وحدت و شکوه امّت اسلامى در نماز جماعت و مانند آن تشویق مى کند.

آیه ۴۳- و اقیموا الصلاه و آتوا الزکاه وارکعوا مع الراکعین 

گزیده تفسیر 

خداى سبحان بعد از ترغیب اهل کتاب به حسن فاعلى، یعنى ایمان به معارف الهى و مآثر آسمانى، آنان و نیز دیگر مخاطبان را به حسن فعلى، یعنى تحکیم پیوند عملى با خدا(نماز) و توثیق ارتباط اقتصادى با مستمندان (زکات) و حفظ وحدت و شکوه امّت اسلامى در نماز جماعت و مانند آن تشویق مى کند.

نماز در فرهنگ وحى الهى ستون دین است ؛ از این رو از صیانت و مراقبت و سلامت آن به اقامه تعبیر مى شود؛ زیرا ستون، برپاداشتنى است، نه خواندنى. مراد از اقامه نماز، برپاداشتن و احیاى نماز در جامعه و به جا آوردن حقّ نماز با رعایت همه شرایط ظاهرى و باطنى آن و عدم اکتفا به شکل ظاهرى آن است.

امر کردن اهل کتاب به اقامه نماز مسلمانان، نه اصل نماز که حقیقتى مشترک، واحد و تغییرناپذیر در همه ادیان است، گواه مکلف بودن کافران به فروع است، آن چنان که ملزم به پذیرش اصول هستند.

اقامه کننده نماز که با خداى منعم ارتباط برقرار کرد و به او تقّرب جست از خلق خدا غافل نمى شود. لازم این عدم غفلت، رفع مشکلات آنان و از جمله برطرف کردن فقر و نیازهاى مادى و اقتصادى با پرداختن زکات و انفاق هاى مالى است. کاربرد عنوان ایتاء و تعبیر جمع در امر به پرداخت زکات، براى تذکّر به احیاى این واجب اجتماعى و مرتفع ساختن فقر عمومى در سطح جامعه است. البته مقصود اصیل از ایجاب زکات، تحصیل طهارت روح و اعتلاى جان بشرى است و گرنه تاءمین هزینهئ مستمندان به خوبى مقدور خداست.

ترغیب به رکوع با راکعان، که تعبیر از نماز به هیاءتى خاص (:رکوع ) از هیاءت هاى آن است، تحضیض به اقامه جماعت و شرکت در آن است. به اهل ایمان دستور داده شد که اولا، هر یک اهل نماز و رکوع باشند و ثانیا، نماز را با هم بخوانند. معیار این معیّت همان وحدت نماز است. این وحدت اعتبارى فقطا در جماعت (اعم از جمعه و غیرآن ) متبلور است. با تعبیر بارکوع کنندگان رکوع کنید از نماز یهود که فاقد رکوع بود و فرادا برگزار مى شد احتزار شده است.

تفسیر 

تناسب آیات  

پس از امر بنى اسرائیل به اصل ایمان: وامنوا بما أ نزلت و نهى آنان از برخى امور به اصول دین است، در این آیه آنها را به مهم ترین فروع دینى فرمان مى دهد؛ نخست به نماز که اولین جلوه عبادى ایمان و بهترین وسیله رابطه عبد و مولاست اشاره مى کند: وأ قیموا الصّلوه و سپس به زکات که برترین واجب مالى و اجتماعى اسلام و سبب رابطه عبد با خلق خداست امر مى کند: واتوا الزّکوه. آنگاه به برجسته ترین مصداق نماز، یعنى نماز جماعت و پیوستن به نمازگزاران حقیقى که اولیا و انبیاى الهى هستند و برگزارى نماز به همراه مسلمانان (در مقابل فرادا نماز خواندن یهود) فرمان مى دهد: وارکعوا مع الرّاکعین.

به بیان دیگر، از آن جا که قرآن کریم پایه هاى حکومت محرومان و مستضعفان را، برپایى نماز و پرداختن زکات و امربه معروف ونهى ازمنکر مى داند: الّذین إ ن مکّنّاهم فى الا رض أ قاموا الصّلوه وااتوا الزّکوه و أ مروا بالمعروف و نهوا عن المنکر(۲۳۱) و نیز حکومت بنى اسرائیل پس از رهایى از چنگال آل فرعون را مصداق روشن حکومت محرومان مى داند، در موارد مختلف، هم نعمت هاى ارزانى شده بر آنان، به ویژه نعمت رهایى از چنگال آل فرعون را گوشزد مى کند: وإ ذ نجّیناکم من ال فرعون یسومونکم…(۲۳۲) و هم پایه هاى حکومت محرومان را در این آیه و آیه بعد یادآورى کرده، مى فرماید: شما همان مستضعفان و ستم دیدگانى هستید که خداى سبحان شما را به حکومت رسانید و بدانید که اساس حکومت دینى و الهى، نماز و زکات و امربه معروف و نهى از منکر است. پس أقیموا الصلوه و اتوا الزکوه و ارکعوا مع الراکعین # أتأمرون الناس بالبّر و تنسون أنفسکم… هم براى بقاى حکومت و دوام موجودیت موحّدان، امر به استعانت از نماز مى کند و مى فرماید: چنان که خداى سبحان شما را پیروز کرد و دشمن شمارا از بین برد و شما با قدرت الهى به حکومت رسیدید، اگر دوام حکومت را بخواهید باید ارتباط خود با خدا را تحکیم ببخشید و از نماز ارتباط با خدا (نماز) استعانت بجویید:

تذکّر:آنچه در آیه مورد بحث مطرح است، راجع به یهود عصر نزول قرآن کریم است، لیکن اساس ‍ حکومت، راز صعود، رمز هبوط، جریان فکرى سالف و آنف امر واحد و مستمرى است که مصحّح این گونه از دستورها و محاوره هاست.

برپاداشتن نماز 

کمال واقعى انسان از منظر قرآن کریم در جمع سالم بین حسن فاعلى و حسن فعلى است ؛ یعنى روح معتقد و متخلق به اخلاق و بدن مشتغل به امتثال. از این جمع سالم گاهى به ایمان و عمل صالح یاد مى شود که در بسیارى از آیات به صورت شرط لازم براى رهایى از کیفر تلخ و نیل به پاداش شیرین معاد بیان شده است و گاهى بعد از ذکر ایمان، از نماز و زکات که شاخص ترین نمونه عمل صالح است سخن به میان مى آید.

آنچه در آیه مورد بحث مطرح است از همین سنخ است که پس از ترغیب به حسن فاعلى، یعنى ایمان به معارف الهى و مآثر آسمانى، تشویق به حسن فعلى، یعنى تحکیم پیوند عملى با خدا(نماز) و توثیق ارتباط اقتصادى با مستمندان (زکات ) و حفظ وحدت و شکوه امّت اسلامى در نماز جماعت و مانند آن دارد.

در بین اعمال عبادى، نماز از خصیصه اى برخوردار است که رسول گرامى صلى الله علیه و آله و امیرالمؤ منین علیه السلام (۲۳۳) از آن به عنوان

عمود دین یاد فرمودند. از این تعبیر نبوى صلى الله علیه و آله و علوى علیه السلام استنباط مى شود که نماز در فرهنگ وحى الهى ستون دین است، و از آن جا که سخنان خداى سبحان از صدر تا ساقه هماهنگ است و از صیانت عمود دین و مراقبت و صحّت و سلامت آن تعبیر به اقامه مى شود، غالب آیاتى قرآنى در قالب اقامه نازل شد، نه در صورت قراءت ؛ زیرا ستون خواندنى نیست، لکه برپاداشتنى است ؛ آن که فقط نماز مى خواند، در حقیقت نسخه ستون سازى را مى خواند، نه این که ستون را برپادارد؛ رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز فرمود: کسى که نماز او را فحشا و منکر باز ندارد جز دورى از خدا از نماز بهرهاى نمى برد(۲۳۴). نمازى که ستون است و برپاداشتنى، نه الفاظ و خواندنى، توان اطفاى آتش گناه را دارد؛ از طرف خداوند فرشته اى است که هنگام نماز ندا مى دهد: اى فرزندان آدم، برخیزید به طرف آتش هایى که بر جانتان افروختید، آن را با نماز خاموش کنید؛ أ یّها النّاس قوموا إ لى نیرانکم الّتى أ وقدتموها على ظهورکم…(۲۳۵).

از آن جهت که نماز کوثر و چشمه اى است که در مدخل ورودى منزل نمازگزار روان است و او شبانه روز پنج بار در آن شستشو مى کند، نمازگزار یا آلوده نمى شود یا اگر آلوده شد زود ظاهر مى شود(۲۳۶). نماز از یک سو سهم وافرى در حراست از عقیده صحیح دارد و از سوى دیگر تاءثیر فراوانى در نزاهت نمازگزار از رفتار سوء؛ هم وجود آن علامت فلاح است و هم فقد آن نشانه طلاح. درباره فلاح، آیات فراوانى در قرآن کریم یافت مى شود که نیازى به ذکر آنها نیست و درباره طلاح، آیه فخلف من بعدهم خلفٌ أ ضاعوا الصّلوه واتّبعوا الشّهوات (۲۳۷) شاهد گویایى است ؛ یعنى مهم ترین عامل هبوط نسل عاقّ و خاطى از اضاعه نماز آغاز مى شود.

تعبیر به أ قیموا الصّلوه به جاى صلّوا، یعنى تعبیر به نماز را برپا دارید به جاى نماز بگزارید ممکن است اشاره اى باشد به برپاداشتن و احیاى نماز در جامعه و به جا آوردن حقّ نماز از طریق رعایت شرایط ظاهرى و باطنى آن، به ویژه حضور قلب و خشوع دل که روح نماز است.

راغب اصفهانى به این نکته تنبّه یافته، مى گوید:این که قرآن تعبیر به اقامه تورات و انجیل مى کند و مى فرماید: قل یا أ هل الکتاب لستم على شى ء حتّى تقیموا التّوریه و الا نجیل (۲۳۸) یا مى فرماید: و لو أ نّهم أ قاموا التّوریه و الا نجیل(۲۳۹) مقصود، ادا کردن حق تورات و انجیل با علم و عمل به آن است. برهمین اساس، هرجا سخن از فرمان سخن از فرمان به نماز و مدح و ستایش آن است تعبیر به اقامه مى شود؛ نظیر وأ قیموا الصّلوه (۲۴۰)، والمقیمین الصّلوه (۲۴۱)، ربّ اجعلنى مقیم الصّلوه (۲۴۲)و فإ ن تابوا و أ قاموا الصّلوه (۲۴۳)، که مراد، برپاداشتن نماز با همه شرایط و عدم اکتفا به شکل ظاهرى آن است و آن جا که در مقام مذمّت است تعبیر به قیام مى شود: وإ ذا قاموا إ لى الصّلوه قاموا کسالى(۲۴۴)، نه اقامه (۲۴۵)؛ یعنى منافقان و بیماردلان به سوى نماز مى ایستند، نه آن که بخواهند نماز را برپادارند و چون قیام آنان با کاهلى وسستى همراه است، خود قدرت ایستادن ندارد، چه رسد به این که بخواهند یا بتوانند عامل ایستادگى نماز شوند.

مراد از الصلوه 

در این که مراد از الصلوه آیا نماز مسلمانان است یا اصل نماز که مشترک بین همه ادیان الهى است، دو قول است. بیشتر مفسّران وجه اول را اختیار کرده اند؛ زیرا اوّلا، نماز اهل کتاب منسوخ شده بود(۲۴۶). ثانیا، نماز آنان نماز واقعى نبود(۲۴۷) و به اصطلاح صحّت سلب داشت. ثالثا، به قرینه وقوع آن پس از آنچه در آیات قبل آمده، یعنى امر به قبول اسلام و نهى از کتمان حق. پس مقتضاى وحدت سیاق این است که مقصود از نماز، نماز پس از ایمان و اسلام باشد که همان نماز مسلمانان است. رابعا، به قرینه ذیل آیه: وارکعوا مع الراکعین که مقصود، به جا آوردن رکوع، به همراه رکوع کنندگان حقیقى است و آن تنها با نماز مسلمانان تحقق مى پذیرد؛ زیرا نماز اهل کتاب، فاقد رکوع بود.

براساس همین وجه، گروهى از مفسّران (۲۴۸) این آیه را دلیلى بر مکلّف بودن کافران به فروع گرفته اند. البته چنین استنتاجى قابل توجیه است ؛ زیرا اوامرى که در این آیه وارد شده، به دنبال امر به اصل ایمان: امنوا بما نزلت و درخواست اصل اسلام است و در حقیقت گویا به اهل کتاب این گونه خطاب مى شود: به پیامبر و کتاب او ایمان بیاورید و پس از پذیرش اسلام، نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و در نمازهاى جماعت شرکت کنید. روشن است که:

۱- ترتب فروع بر اصول و شرط بودن اصول براى پذیرش فروع به لحاظ مکلّف به است.

۲- اصول و فروع، هر دو مقدور اهل کتاب است، گرچه اصول بى واسطه و فروع باواسطه.

۳- تکلیف به مقدور با واسطه معقول است.

۴- اطلاق لفظ و ظهور آیه بایى از شمول نسبت به هر دو را ندارد.

۵- مقتضاى بحث هاى عقلى نیز تاءیید مفاد آیه است. بنابراین، استدلال به آیه براى مکلف بودن کافر به فروع مکلف بودن وى به اصول محذورى ندارد.

قول دوم در مساءله این است که اساسا این جمله در مقام فرمان به نماز مسلمانان در مقابل نماز اهل کتاب نیست، بلکه در مقام این است که آنها را به حقیقت و روح نماز توجّه دهد؛ حقیقتى که در همه ادیان واحد و تغییرناپذیر است ؛ یعنى توجه قلبى و خشوع و اخلاص در اثناى نماز(۲۴۹). آنچه در بحث برپاداشتن نماز از مفردات راغب نقل شده، ممکن است تاءییدى بر این قول باشد.

شایان ذکر است که، الف و لام در الصلوه و نیز در الزکوه مطابق قول اوّل، براى عهد است (۲۵۰) و مطابق قول دوم هم مى تواند عهد باشد و هم جنس.

پرداخت زکات  

دو نکته اى که درباره أ قیموا الصلوه گذشت ممکن است درباره اتوا الزکوه نیز جارى باشد؛ نکته اوّل، یعنى وجه تعبیر به اقامه به جاى قیام، اگر چه به بیانى که گذشت نسبت به زکات جارى نیست، زیرا در این باره به أ قیموا الزکوه تعبیر نشده، لیکن از تعبیر به اتواالزکوه نه زکّوا که هم به عنوان ایتاء امر شده و هم به صورت جمع آمده و آحاد اهل کتاب را در بردارد ممکن است استفاده شود که مقصود، احیاى این واجب اجتماعى و مرتفع ساختن فقر عمومى در سطح جامعه است.

نکته دوم این که، مراد از زکات در آیه، زکات مسلمانان است، که با توجه به مدنى بودن آیه (۲۵۱) و نزول آن پس از تشکیل حکومت اسلامى، همان زکات مالى واجب و مستحب است و همچنین زکات هایى که پرداخت آن واجب کفایى است (نظیر انفاقى که سبب نجات انسانى ازخطرمرگ مى شود) و چون زکات عملى قربى و عبادى است، باید با قصد قربت و توجّه قلبى و خشوع درونى آن را به جا آورد که تنها در این صورت سبب پیوند میان انسان ها مى شود، نه بامنّت و آزار بعدى (منّو أ ذى ) که در این حال از تاءثیر معنوى آن، کاسته مى گردد.

تذکّر۱- فرمان به اداى زکات پس از فرمان به نماز از این روست که نمازگزارى که با برپایى نماز با خداى منعم ارتباط برقرار کرد و به او تقّرب جست،از خلق خدا که عیال اللّه هستند(۲۵۲) غافل نمى شود؛ لازم عدم غفلت از خلق، رفع مشکلات آنان و از جمله برطرف کردن فقر و نیازهاى مادّى و اقتصادى است، که با پرداخت زکات و انفاق هاى مالى رفع مى شود.

۲- گرچه زکات واجب مالى، محدود است، ولى زکات غیرمالى محدود نیست ؛ چنان که رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: براى هر چیزى زکات است و زکات خانه اتاق پذیرایى از مهمان است ؛ لکل شى ء زکاه و زکاه الدار بیت الضیافه ؛(۲۵۳) یعنى مهمان نوازى وظیفه زکوى کسى است که خداوند به او نعمت داشتن خانه داده است. از این رو صاحب دلان برآنند که زکات همّت را چون زکات نعمت بپردازند. توضیح این که، نعمت گاهى به معناى خاص است، نظیر نعمت مال و گاهى به معناى عام است که از آیه مبارکه أ سبغ علیکم نعمه ظاهرهً و باطنهً(۲۵۴) استنباط مى شود. نعمت به معناى خاص در برابر همّت است و نعمت به معناى عام شامل همت مى شود. پس زکات نعمت به معناى عام مستلزم پرداخت زکات همت خواهد بود.

ترغیب به نماز جماعت  

ترغیب به رکوع با راکعان تحضیض به اقامه جماعت و شرکت در آن است، تا جامعه نمازگزار در هر دو جبهه جهاد اصغر واوسط پیروز شود و زمینه ورود در صحنه جهاد اکبر فراهم شود و امید ظفرمندى در آن ساحت ظهور کند. از این جهت به مخاطبان اصلى این آیات، یعنى بنى اسرائیل و به سایر کسانى که صلاحیت خطاب الهى را دارند دستور داده شده که اولا، هرکدان اهل نماز و رکوع باشند و برابر آیه بعدى هیچ کس چنین نباشد که دیگرى را به نیکى دعوت و خود را فراموش کند؛ چنان که به بعضى از سران اسرائیلى نسبت داده شده که گرچه توده مردم را به امتثال اوامر دینى تشویق مى کردند، ولى خود از توفیق اطاعت محروم بودند و ثانیا، نماز را با هم بخوانند و معیار این معیّت همان وحدت نماز است که فقط در جماعت (اعم از جمعه و غیرآن ) متبلور است.

از آن جهت که نماز جنگ با هوا و جهاد با هوس است، جایگاه آن را محراب گویند، و در جنگ هر چه عدد رزمنده بیشتر و منسجم و هماهنگ و هم آواتر باشند پیروزى آسان تر است. از این رو به جماعت دستور اکید داده شد. همان وحدت اعتبارى است که غیر از نمازهاى پراکنده جمیع افراد است ؛ یعنى همه نمازگزاران گذشته از اشتراک در اصل نماز در یک امر جامع شریکند و آن معیّت در نماز است که آن ویژگى در نمازهاى فرادا نیست.

از این نکته نباید غفلت شود که چون رکوع در عین جزئیت براى نماز، به تنهایى عمود دین نیست به اقامه آن امر نشده، بکله به خود آن دستور داده شده است. نماز داراى چهار هیاءت و شش ذکر است (۲۵۵): هیات هاى چهارگانه عبارت است از: قیام، قعود، رکوع، سجود. اذکار شش گانه عبارت است از: تلاوت، تسبیح، حمد، استغفار، دعا و صلوات برمحمد و آل اوصلى الله علیه و آله.

تذکّر:اذکار دیگر، مانند تهلیل و تکبیر مندرج در یکى از عناوین شش گانه است وگرنه حصر مزبور ناتمام خواهد بود.

گاهى از نماز به هیاءتى از هیاءت ها یا به ذکرى از اذکار آن تعبیر مى شود؛ تعبیر از نماز به رکوع مانند: وارکعوا مع الراکعین (۲۵۶) و به قیام مانند: قومواللّه قانتین (۲۵۷) و به سجود مانند: و تقلّبک فى الساجدین (۲۵۸) و به قرائت مانند: وقرآن الفجر إ نّ الفجر کان مشهوداً(۲۵۹). تعبیر از نماز به رکوع از تعبیر به رکعات استظهار مى شود. وقتى گفته مى شود: دو رکعت، یعنى نمازى که در آن دو رکوع است و از طرف دیگر بهترین مشخص نماز همان حالت رکوع است و گرنه قیام یا سجود و قعود که هیاءت هاى دیگر نماز است اختصاصى به حالت نماز ندارد و در حالت دیگر اعم از نیایش، شکر و مانند آن یافت مى شود.

حاصل این که، تعبیربه وارکعوا مع الراکعین به منزله صلّوا مع المصلّین است. خداى سبحان گاهى از نماز به اشرف اجزاى آن، یعنى رکوع و سجود یاد مى کند و مى فرماید: یاأ یها الذین امنوا ارکعوا و اسجدوا(۲۶۰)؛ چنان که از نمازگزاران به راکعان و ساجدان تعبیر مى کند: تریهم رکّعاً سجّداً یبتغون فضلاً من اللّه و رضواناً…(۲۶۱).

تذکّر:اهمیت فوق العاده نماز جماعت به حدّى است که رسول مکرّم صلى الله علیه و آله به نابینایى فرمودند: بین منزل خود و مسجد طنابى نصب کن و با گرفتن آن ریسمان خود را به مسجد برسان و از فضیلت جماعت محروم نشو(۲۶۲). بنابراین، جمله أ قیموا الصلوه، به اصل اقامه نماز و جمله وارکعوا مع الراکعین به مصداق برتبر از مصادیق نماز امر مى کند؛ در نتیجه از دو جهت مراد از الصلوه مطلق نماز نیست، بلکه نماز مسلمانان مقصود است و از نماز یهود احتراز مى شود: نخست این که نماز آنان فاقد رکوع بود(۲۶۳) و دیگر این که آنان فرادا نماز مى گذارند.(۲۶۴)

لطایف و اشارات  

۱- دو فرمان فراگیر 

قرآن کریم پایه هاى حکومت محرومان و مستضعفان را چهار فریضه نماز، زکات، امربه معروف و نهى ازمنکر مى داند و مى فرماید: ذن للذین یقاتلون بأ نّهم ظلموا… # الذین أ خرجوا من دیارهم بغیر حق…# الذین إ ن مّکّنّاهم فى الا رض أ قاموا الصلوه واتوا الزکوه و أ مروا بالمعروف و نهوا عن المنکر وللّه عاقبه الا مور(۲۶۵).

بر همین اساس، این چهار فرضیه در صدر سفارش هاى خداوند به انبیا و توصیه انبیا به مردم قرار دارد؛ این مطلب درباره امربه معروف و نهى ازمنکر روشت است ؛ زیرا همه پى گیرى ها و امرونهى هاى انبیاى عظام در حقیقت از قبیل امر به معروف ونهى از منکر بوده، نیازى به ذکر آیات آن نیست. درباره نماز و زکات از قول عیساى مسیح علیه السلام مى فرماید: وجعلنى مبارکاً أ ین ما کنت أ وصانى بالصلوه و الزکوه (۲۶۶) ودرباره حضرت اسماعیل علیه السلام مى فرماید: و کان یأ مر أ هله بالصلوه والزکوه و کان عند ربّه مرضیّاً(۲۶۷) و درباره انبیاى ابراهیمى علیه السلام مى فرماید: وجعلناهم أ ئمّهً یهدون بأ مرنا و أ وحینا إ لیهم فعل الخیرات وإ قام الصلوه وإ یتاء الزکوه و کانوا لنا عابدین (۲۶۸) و در ضمن میثاقى که خدا از بنى اسرائیل گرفت آمده است:… لئن أ قمتم الصلوه واتیتم الزکوه… لا کفرنّ عنکم سیئاتکم…(۲۶۹).

۲- مهم ترین هدف از دستور زکات  

مال سهم فراوانى در جذب دل ها دارد و توده مردم نه تنها به جمع مال علاقمندند، بلکه به اصل مال علاقه جمّ و حبّ انبوه دارند، هر چند مال اندک باشد. وفور علاقه به مال اگر مایه درآمد حرام نشود پایه نگه دارى و احتکار حلال خواهدبود و از این رو در انفاق آن در راه خدا پرهیز مى شود. امساک مال و اغماض از هزینه آن در راه هاى لازم دینى که از آنها به مصارف زکات یاد مى شود مایه پدید آمده رین دل و غبار قلب است.

دستور زکات براى تحصیل برکات فراوانى است که به سه نمونه آنها بسنده مى شود؛ یکى تعدیل ثروت و تاءمین نیاز تهى دستان و دیگر برکت مالى، که خداوند مالى را که زکات آن پرداخت شد نمو مى دهد و از این لحاظ آن را زکات، به معناى نمو، نامیده اند و سومى برکت روحى که خداوند روح زکات دهنده را پاک مى کند و او را از هر رین و ریب و عیبى طاهر مى کند و از این جهت آن را زکات، به معناى طهارت، گفته اند. اراده معناى جامع هر دو نکته اخیر مانند مطلق رشد از عنوان زکات محذورى ندارد؛ زیرا پیرایش از نقص و عیب همانند هرس کردن درخت سبب بالندگى آن مى گردد.

تذکّر دو نکته در این جا سودمند است:

الف: گرچه تاءثیر زکات در رفع نیازمندى جامعه فراوان است، لیکن مقصود اصیل از ایجاب زکات همان حصول طهارت روح است وگرنه تاءمین هزینه افراد یک ملّت نسبت به قدرت بى کران الهى دشوار نیست. این مطلب را مى توان به عنوان یک قانون جامع از قرآن کریم استنباط کرد؛ زیرا خداوند براى دفاع از دین و حمایت از حریم امّت اسلامى جهاد را لازم کرد. البته آثار فراوانى برجهاد مترتب است که استقلال، آزادى، رهایى از استعباد، استثمار، استبداد، استعمار و مانند آن از برکات مبارزه علیه طاغیان به شمار مى آید، ولى در تحلیل راز نهایى دفاع اشاره مى کند مبارزه علیه طاغیان به شمار مى آید، ولى در تحلیل راز نهایى دفاع اشاره مى کند که هدف اصیل از جهاد، آزمودن مؤ منان است تا روح ایثار و نثار و روحیّه ستم ستیزى و ظلم سوزى را در آنان تقویت کند و گرنه تنبیه متجاوزان و تاءدیب حریم شکنان و انتقام از مهاجمان نسبت به قدرت نامحدود الهى عملى است:… ولو یشاء اللّه لانتصر منهم ولکن لیبلوا بعضکم ببعضٍ والذین قتلوا فى سبیل اللّه فلن یضلّ أ عمالهم (۲۷۰).

اصل کلّى قابل استظهار از آیه کریمه ایناست که پرورش روح و اعتلاى جان بشرى از مهم ترین اهداف نزول دستورهاى خداست و گرنه تاءمین هزینه مستمندان نظیر تنبیه متجاوزان به خوبى مقدور خداست، ولى راز و رمز چنین دستور دشوارى همانا شکوفایى استعدادى نهفته است.

بنابراین، گرچه مشکل اقتصادى نیازمندان با زکات قابل حلّ نسبى است و نیز خداوند مال به جا مانده را(پس ‍ از اخراج سهم بیت المال که به حسب ظاهر از اصل مال کم شده ) نموّ مى دهد و بیش از اصل مى کند، ولى هدف اصیل از ایجاب زکات دست یابى به طهارت روح است. بنابراین، آنچه در علل تشریع زکات آمده که به برخى از آنها در بحث روایى اشاره مى شود، در طول هم است، نه در عرض یکدیگر؛ مثلا فایده تطهیر و تزکیه که در آیه خذ من أ موالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها(۲۷۱) آمده مهم تر از ثمر نموّ مال و افزایش کمّى آن است که در آیه یمحق اللّه الربا و یربى الصدقات (۲۷۲) آمده و والاتر از تاءمین نیاز محتاجان اقتصادى است که در بعضى از نصوص به آن پرداخته شده است (۲۷۳).

ب: از اطلاق عنوان زکات با کمک احادیثى که مصادیق آن را بیان کرده مى توان همه اقسام زکات اعم از مالى و بدنى، یعنى زکات فطره را مشمول این گونه از اطلاق ها دانست. برخى مفسران با تاءمل و تکلّف براى زکات فطره به آیه قد أ فلح من تزکّى # و ذکر اسم ربّه فصلّى (۲۷۴) استشهاد کرده اند.

۳- دو رکن مهم نماز  

رکوع و سجده به طور عام در میان عبادات اسلامى و به طور خاص در میان ارکان نماز از ویژگى برخوردار است ؛ قرآن کریم در معرفى پیروان رسول مکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: پیوسته آنها را در رکوع و سجود مى بینى، در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند؛ تریهم رکّعاً سجّداً یبتغون فضلاً من اللّه و رضواناً(۲۷۵) و چون سجود برتر از رکوع است درباره خصوص آن مى فرماید: نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است ؛ سیماهم فى وجوههم من أ ثر السجود(۲۷۶).

در آیه مورد بحث نیز از مسلمانان راستین و از اولیاى الهى به راکعین تعبیر شده است ؛ چنان که ابن عباس مى گوید:این جمله درباره رسول اللّه و على علیه السلام نازل شده و آنان اولین کسانى بودند که رکوع و سجده کردند؛ نزلت فى رسول اللّه صلى الله علیه و آله و على علیه السلام و هما اءوّل من رکع و سجد(۲۷۷).

با مراجعه به آیات وروایات فراوانى که درباره این دو رکن عبادى وارد شده، اهمیت این دو به ویژه سجده به دست مى آید؛ روایات فراوانى درباره آثار و برکات سجده هاى طولانى و سایر جزئیات آن رسیده است و در برخى روایات، امیرالمؤ منین علیه السلام به شاگردانش عتاب مى کند که چرا پیشانى شما صاف است و اثر سجود برآن نیست ؟! إ نّى لا کراه للرجل أ ن ترى جبهته جلحاء لیس فیها شى ء من أ ثر السّجود (۲۷۸).

بحث روایى 

۱- مراد از الصلوه 

– عن العسکرى علیه السلام فى قوله: وأ قیموا الصلوه…: المکتوبات التى جاء بها محمدصلى الله علیه و آله و أ قیموا أ یضاً الصلاه على محمّد وآله الطیبین الطاهرین الذین علىّ سیّدهم و فاضلهم… (۲۷۹).

اشاره الف: با غمض نظر از سند پیام این گونه احادیث این است که مقصود از اقامه نماز و سایر اوامر الهى که در این آیات بعد از امر به ایمان به قرآن و نیز پذیرش نبوت رسول گرامى صلى الله علیه و آله آمده، همانا اقامه نماز بر مکتب اسلام و بر منهاج اهل بیت علیه السلام است، که از دیگران به ره آورد وحى آگاه ترند، نه بر مکتب اهل کتاب و نه بر منهاج غیراهل بیت عصمت علیه السلام.

ب: روشن است که نماز بر منهاج اهل بیت وحى علیه السلام مشتمل بر صلوات بر محمد و آل طیبین اوست ؛ زیرا جزو واجب تشهد نماز است. البته صلوات برحضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و اهل بیت عصمت و طهارت اوعلیه السلام نه تنها فضیلت دارد، بلکه بسیارى از برکات و فیض الهى برآن مترتب است که تفصیل آن از رسالت این بحث فراتر است.

۲- راز تشریع نماز 

– عن الرضاعلیه السلام:فإ ن قال: فلم أ مروا الصلاه ؟ قیل: لا نّ الصلاه ؟ قیل: لا نّ الصلاه الا قرار بالربوبیه و هو صلاح عام لا نّ فیه خلع الا نداد و القیام بین یدى الجبّار بالذلّ و الاستکانه و الخضوع و الاعتراف و طلب الا قامه من سالف الزمان و وضع الجبهه على الا رض کل یوم و لیله و یکون العبد ذاکراًللّه تعالى غیرناسٍ له و یکون خاشعاً وجلاً متذلّلاً طالباً راغباً فى الزیاده للدّین و الدنیا، مع ما فیه من الانزجار عن الفساد و صار ذلک علیه فى کل یوم و لیله، لئلاّ ینسى العبد مدبّره و خالقه فیبطر و یطغى و لیکون فى ذکر خالقه و القیام بین یدى ربّه زجراً له عن المعاصى و حاجزاً و مانعاً عن أ نواع الفساد(۲۸۰).

اشاره:آنچه در این حدیث مورد عنایت واقع شده به منزله تحریر معانى اذکار شش گانه و هیاءت هاى چهارگانه نماز است ؛ نمازگزار از آن جهت که با معبود خود نجوا دارد: المصلّى یناجى ربّه (۲۸۱) مطالب فراوانى را در این رازگویى در میان مى گذارد که مدار اصلى آن ربوبیت محض خدا و عبودیت صرف نمازگزار است. چنین نمازگزارى طبق بیان رسول گرامى از نور برخوردار است:الصلاه نور المؤ من (۲۸۲) و این گونه نماز را اقامه کردن مصداق سخن حضرت خاتم الانبیاءصلى الله علیه و آله است که فرمود: موضع الصلاه من الدین کموضع الرأس من الجسد(۲۸۳)؛ نماز نسبت به سایر فروع دین همانند سرنسبت به سایر اعضاى بدن است ؛ یعنى نماز در راءس امور عبادى است.

۳- اهمیت زکات  

– عن الرضاعلیه السلام:إ نّ اللّه عزّوجلّ أ مر بثلاثه یقرن بها ثلاثه: أ مر بالصلاه و الزکاه. فمن صلّى و لم یزک لم تقبل صلاته…(۲۸۴).

اشاره: گرچه از لحاظ بحث هاى جزئى و موردى هرکدام از نماز و زکات واجب مستقل است و هیچ ارتباط وضعى به لحاظ صحّت و فساد بین آنها برقرار نیست، ولى از منظر جامع نگرى و وحدت مکتب اسلام و پیوند ناگسستنى بین عناصر محورى دین، بین نماز و زکات و نیز سایر ارکان اصیل اسلامى ارتباط عمیق و عریق برقرار است ؛ زیرا رسول اکرم صلى الله علیه و آله اسلام را همچون بنیان مرصوصى دانست که داراى پایه هاى متعدد است و یکى از آن ارکان نماز و دیگرى زکات است: بنى الا سلام على خمسٍ: شهاده أ ن لاإ له إ لّا اللّه وأ نّ محمداً رسول اللّه صلى الله علیه و آله و إ قام الصلاه و إ یتاء الزکاه و حجّ البیت وصوم رمضان (۲۸۵).

بنابراین، ترک زکات به مثابه ویران کردن یکى از پایه هاى اسلام است. در نتیجه تارک زکات، اسلام راستین را از دست داده و نماز چنین کسى مقبول کامل نیست.

تذکّرالف: در بیان مبانى و ارکان اسلام روایات متعددى است که ولایت را مهم ترین رکن اسلام معرفى کرده است.

ب: آنچه در این حدیث آمده شش چیز است که برخى از آنها جنبه رکنى ندارد. بنابراین، منافى با مضمون احادیثى که ارکان اسلام را پنج پایه مى داند نخواهد بود.

۴- راز تشریع زکات  

– عن الرضاعلیه السلام فى جواب مسائل محمد بن سنان:إ نّ عله الزکاه من أ جل قوت الفقراء و تحصین أ موال الا غنیاء. لا نّ اللّه عزّوجلّ کلّف أ هل الصحه القیام بشأ ن أ هل الزمانه و البلوى کما قال اللّه: لتبونّ فى أ موالکم و أ نفسکم (۲۸۶) فى أ موالکم إ خراج الزکاه و فى أ نفسکم توطین النفس على الصبر مع ما فى ذلک من أ داء شکر نعم اللّه عزّوجلّ و الطمع فى الزیاده مع ما فیه من الزیاده…(۲۸۷).

اشاره الف: گرچه زکات و سایر انفاق هاى مالى منافع وافرى دارد، ولى مهم ترین برکت آن تقرب الهى است. از این رو زکات قربان هر فرد پرهیزکار است ؛ چنان که نماز چنین است.

ب: شمارش فواید یک عمل به معناى تساوى رتبه آنها نیست ؛ چنان که قبلا بازگوشد. پس نمى توان از ظهور لفظى براى تساوى درجه آثار زکات استظهار کرد.

ج: آثار مثبت اقتصادى انفاق مالى، خواه زکات و خواه عنوان دیگر، رفع محرومیت اقتصادى است، نه طبیعى ؛ لازم منطقه طبیعت است و رفع اصل آن نه ممکن است و نه صحیح ؛ زیرا خردسالى،سالمندى، بیمارى، ناتوانى و سایر اعمال برچیده شود نظام ملکى به نظام ملکوتى تبدیل مى شود و دیگر احکام فقهى و حقوقى را به همراه نخواهد داشت، هرچند تقلیل آن ممکن بلکه مطلوب است.

د: گرچه منافع زکات فراوان است، ولى ایجاب آن نسبت به طیف مال دوست اسرائیلى به عنوان یک دستور واجب قطعى الهى آثار خوبى خواهد داشت ؛ زیرا اینان نه از سحت خوارى هراسى به دل راه مى دادند: وأ کلهم السحت (۲۸۸) و نه از رواج ربا باکى داشتند: وأ خذهم الربا و نه از باطل خوارى پرهیز مى کردند: وأ کلهم أ موال الناس بالباطل (۲۸۹) و…

بنابراین، ایجاب زکات برچنین طیف متکاثر زردوست محتکر، موجب امیدوارى جامعه انسانى است ؛ زیرا تعدیل دوستى دنیا و محبّت دینار مایه رهایى از هر خطا و خطیئه است و برخى حدیث معروف حبّ الدنیا، رأ س کل خطیئهٍ (۲۹۰) را حبّ الدینار رأ س کل خطیئه قرائت کرده اند.(۲۹۱)

۵- مصادیق زکات و حکم آن  

– عن اسحاق بن مبارک: قال: سأ لت أ با إ براهیم علیه السلام عن صدقه الفطره، أ هى ممّا قال اللّه: أ قیموا الصلوه و اتواالزکوه ؟ فقال: نعم (۲۹۲).

– عم اسحاق بن عمار قال: سأ لت أ باعبداللّه علیه السلام عن قول اللّه: وأ قیموا الصلوه واتوا الزکوه قال: هى الفطره التى افترض اللّه على المؤ منین (۲۹۳).

– عن زراره قال: سأ لت أ با جعفرعلیه السلام و لیس عنده غیر ابنه جعفرعلیه السلام، عن زکاه الفطره، فقال:یؤ دّى الرجل عن نفسه و عیاله و عن رقیقه الذکر منهم والا نثى و الصغیر منهم و الکبیر، صاعاً من تمر عن کل انسان أ و نصف صاع من حنطه، هى الزکاه التى فرضهااللّه على المؤ منین مع الصلاه، على الغنى و الفقیر منهم و هم جلّ الناس و أ صحاب الا موال جلّ الناس. قال: قلت: و على الفقیر الذى یتصدق علیه ؟ قال:نعم، یعطى ما یتصدق به علیه (۲۹۴).

– عن أبى عبداللّه علیه السلام: نزلت الزکاه و لیس للنّاس الا موال وإ نّما کانت الفطره (۲۹۵).

– أعط الفطره قبل الصلاه و هو قول اللّه وأ قیموا الصلوه واتوا الزکوه و الذى یأ خذ الفطره، علیه أ ن یؤ دّى عن نفسه و عن عیاله وإ ن لم یعطها حتى ینصرف من صلاته فلا یعدّ له فطره (۲۹۶).

اشاره الف: خداوند رسول گرامى صلى الله علیه و آله را مبیّن معانى و معارف و احکام و حکم قرآن معرّفى کرد: وأ نزلنا إ لیک الذّکر لتبیّن للناس ما نزّل إ لیهم (۲۹۷) و مردم را به پذیرش دستورهاى آن حضرت فراخواند: ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا(۲۹۸).

ب: آنچه از آیه مورد بحث استفاده مى شود به نحو اطلاق، وجوب اصل نماز و اصل زکات است. همان طور که اقسام نماز و شرایط و شطور و آداب و موانع آن با بیان رسول گرامى صلى الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت علیه السلام معلوم مى شود، اقسام زکات و شرایط و موانع صحت و قبول آن نیز در سنت معصومین علیه السلام بازگو مى گردد.

ج: زکات فطر با خصوصیت هاى فقهى که دارد با سنّت اهل عصمت بیان شده و از این جهت اندارج آن تحت اطلاق آیه و انطباق اطلاق مزبور برزکات فطر محرز مى شود و حجّت بودن آن ثابت خواهد شد.

۶- یهود و لزوم همراهى با مؤ منان  

– عن مقاتل فى قوله وارکعوا مع الراکعین قال: أمرهم أن یرکعوا مع أمّه محمد صلى الله علیه و آله یقول: کونوا منهم و معهم (۲۹۹).

اشاره الف: اسلام دین حاضر و بادى از یک سو و حاضر وغابر از سوى دیگر است ؛ یعنى همگانى و همیشگى است. از این رو بنى اسرائیل ماءمور شدند اولا، رکوع داشته باشند و ثانیا، رکوع آنها همسان رکوع مسلمانان باشد؛ یعنى اسلام را با همه احکام آن بپذیرند و ثالثا، با امّت اسلامى رکوع کنند؛ یعنى در نماز جماعت شرکت کنند.

ب: رکوع از آن جهت که بى سابقه بود و تعظیم انحنایى براى برخى از معتادان به رسوم جاهلى دشوار بود، بعضى (احتمالا عمران به حصین ) به رسول گرامى صلى الله علیه و آله پیشنهاد دادند: على أ لاّ أ خرّ إ لّا قائماً (۳۰۰)؛ نماز مى گزارم به این شرط که از حالت ایستادن به سجده بروم و رکوع نکنم. البته چنین درخواست برخاسته از خوى جاهلى مردود است.

ج: حفظ انسجام در جماعت به قدرى مهم است که رسول گرامى صلى الله علیه و آله شخصا شانه هاى نمازگزاران را بادست تنظیم و تنضید مى فرمود و چنین مى گفت:استووا و لاتختلفوا فتختلف قلوبکم… (۳۰۱)؛ زیرا معیّت، همسانى و همتایى ظاهرى در صفوف نماز، زمینه گسترش عدل، مواسات و مساوات اجتماعى را فراهم مى کند و اختلاف ظاهرى حقد و حسد و قهر و بى مهرى را به همراه دارد.

۷- نخستین رکوع کنندگان 

– عن ابن عباس فى قوله: وارکعوا مع الراکعین: نزلت فى رسول اللّه صلى الله علیه و آله و علىّ بن أ بى طالب و هما أ وّل من صلّى و رکع (۳۰۲).

اشاره الف: گرچه اطلاق الراکعین، شامل همه راکعان در نماز از صدر تا آستان مى شود، لیکن فرد کامل آن اولین راکع است.

ب: اولین راکع همان اولین مسلمان، یعنى رسول اکرمى صلى الله علیه و آله است: لاشریک له و بذلک مرت و أنا أول المسلمین (۳۰۳).

ج: چون على بن ابى طالب علیه السلام به مثابه نفس پیامبر است و غیر از آن حضرت صلى الله علیه و آله کسى بر امیرالمؤ منین در نماز پیشى نگرفت: لم یسبقنى إلّا رسول اللّه بالصلاه (۳۰۴). از این رو على بن ابى طالب علیه السلام نیز اولى راکع محسوب مى شود. در نتیجه هر کس خضوعش در نماز و حضور قلبش در رکوع بیش از دیگران بود، معیّت او با اهل بیت علیه السلام نیز بیش و پیش از دیگران است.

د:امیرالمؤ منین علیه السلام جامع همه احکام است ؛ زیرا در حال رکوع نماز، زکات داده است.

بازدیدها: 951

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *