تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد یازدهم، سوره بقره، آیه۲۱۸

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد یازدهم، سوره بقره، آیه۲۱۸

مؤمنان، مهاجران و مجاهدانِ در راه خدا به رحمت خاص الهی رجای واثق دارند. مؤمن همواره در خوف و رجاست؛ نه خوفِ تنها دارد که موجب یأس از رحمت الهی است و نه رجای صرف که مایه اَمن از مکر الهی است. یأس از رحمت و امن از مکر الهی، با اعتقاد به رحمت گسترده و قدرت بی‌نهایت خداوند سازگار نیست.
با وجود وعده مکرر و حتمی و قطعی خداوند درباره رحمت و بهشت برای اهل ایمان و جهاد، سرّ تعبیر به ﴿یَرجونَ رَحمَتَ الله﴾ در این آیه، خطرهای احتمالی است که همواره مؤمنان، مهاجران و مجاهدان را تهدید می‌کند؛ خطرهایی مانند شک در تحقق تقوا و خلوص که شرط پذیرش اعمال است و خطر ارتکاب گناهانی در آینده که اعمال را حبط می‌کنند.

اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هاجَروا وجهَدوا فی سَبیلِ اللهِ اُولئِکَ یَرجونَ رَحمَتَ اللهِ واللهُ غَفورٌ رَحیم (۲۱۸)

گزیده تفسیر
مؤمنان، مهاجران و مجاهدانِ در راه خدا به رحمت خاص الهی رجای واثق دارند. مؤمن همواره در خوف و رجاست؛ نه خوفِ تنها دارد که موجب یأس از رحمت الهی است و نه رجای صرف که مایه اَمن از مکر الهی است. یأس از رحمت و امن از مکر الهی، با اعتقاد به رحمت گسترده و قدرت بی‌نهایت خداوند سازگار نیست.
با وجود وعده مکرر و حتمی و قطعی خداوند درباره رحمت و بهشت برای اهل ایمان و جهاد، سرّ تعبیر به ﴿یَرجونَ رَحمَتَ الله﴾ در این آیه، خطرهای احتمالی است که همواره مؤمنان، مهاجران و مجاهدان را تهدید می‌کند؛ خطرهایی مانند شک در تحقق تقوا و خلوص که شرط پذیرش اعمال است و خطر ارتکاب گناهانی در آینده که اعمال را حبط می‌کنند.

۳۳

تفسیر

مفردات
هَاجَرُوا: «هَجْر» (به فتح) در برابر وصل، به معنای قطع و جدایی ۱ و «هُجْر» (به ضمّ) به معنای هذیان است و آیه ﴿مُستَکبِرینَ بِهِ سمِراً تَهجُرون) ۲ ناظر به آن است و چون بیمار گفته‌هایی دارد که شایسته اعتنا نیست و باید ترک شود، گفته می‌شود: «المریض یَهْجُر» و از نیمروز در منطقه‌های گرمسیر که شدیداً هوا گرم است و کارها رها می‌شود، به «هاجره» یاد می‌شود ۳٫
مهاجرت در اصل به معنای بریدن از غیر و ترک وی است؛ خواه با بدن: ﴿واهجُروهُنَّ فِی المَضاجِعِ) ۴ یا با زبان یا قلب: ﴿اِنَّ قَومِی اتَّخَذوا هذا القُرءانَ مَهجورا) ۵ مسلمانان عادی قرآن را هَجْر (به فتح) کرده و مستکبران عنود آن را هُجْر (به ضم) یعنی معاذ الله هذیان دانسته‌اند و آن‏که گفته: إِنّ الرجل لیهجُر ۶ باطناً از همین گروه بوده است. بریدن از غیر، گاه با هر سه (بدن، زبان، قلب) است: ﴿واهجُرهُم هَجرًا جَمیلا) ۷ «الذین هاجروا» یعنی کسانی که از بلاد کفر به بلاد ایمان هجرت کردند؛ مانند مهاجران از مکه
^ ۱ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج ۶، ص ۳۴، «هـ ج ر».
^ ۲ – ـ سوره مؤمنون، آیه ۶۷٫
^ ۳ – ـ ر.ک: مجمع البحرین، ج۴، ص۴۰۸، «ه ج ر».
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۳۴٫
^ ۵ – ـ سوره فرقان، آیه ۳۰٫
^ ۶ – ـ ر.ک: صحیح البخاری، مج۲، ج۶، ص۱۱ ـ ۱۲؛ الطبقات الکبیر، ج۲، ص۲۱۵؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۱؛ بحار الانوار، ج۳۰، ص ۵۳۵٫
^ ۷ – ـ سوره مزّمل، آیه ۱۰؛ مفردات، ص ۸۳۳، «هـ ج ر».
۳۴

به مدینه. گفته‌اند: مقتضای این مهاجرت دوری از شهوات و اخلاق رذیله است ۱٫
جَهَدُوا: جهد به کار گرفتن نهایت توان و سعی بلیغ در آخرین حد ممکن است. جَهاد (به فتح) زمین سخت است. مجاهده در هیئت مَفاعَلَه، گویای تداوم تلاش همه جانبه است ۲٫
یَرْجُونَ: «رجاء» گمان به تحقق امر شادی بخش ۳ و برابر خوف است. خوف، حالت اضطراب ناشی از روبه‌رو شدن با ضرر قطعی یا احتمالی است که لازمه‌اش خویشتن‌داری است و رجاء، حالت تمایل و چشمداشت حصول خیری است که انسان خود را برای گرفتن آن آماده می‌کند ۴٫

تناسب آیات
مفاد دو آیه گذشته تشریع جهاد، بیان برخی حدود آن و اشاره به حکمت جهاد بود و این آیه در ادامه، مهاجران و مجاهدان را تشویق می‌کند که به رحمت خاص الهی امیدوار باشند، زیرا خدای غفور رحیم در پرتو ایمان و هجرت و جهاد گناهانشان را می‌بخشد و آنان را از سایر مصادیق رحمت برخوردار می‌کند و اگر خطایی بر اثر نا آگاهی مانند قتل در ماه حرام، از آنان صادر شود، مشمول سعه رحمت الهی خواهند شد.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ سوره مزّمل، آیه ۱۰؛ مفردات، ص۸۳۳، «ه ج ر».
^ ۲ – ـ مفردات، ص۸۳۳، «ه ج ر».
^ ۳ – ـ التحقیق، ج۲، ص۱۳۶، «ج ه د».
^ ۴ – ـ مفردات، ص۳۴۶، «ر ج ا».
۳۵

درجات هجرت و جهاد
جهاد دارای درجات است و آیه مورد بحث که در آن عنوان ﴿فی سَبیلِ الله﴾ آمده است می‌تواند شامل همه آنها باشد؛ به طوری که اختصاص به جبهه جنگ با دشمن بیرونی نداشته باشد. این جهاد، رایج‌ترین مصداق اصل جهاد است؛ لیکن در راه خدا بودن (فی سبیل الله) ویژه جهاد اصغر نیست، بلکه هم جهاد اوسط که نبردی است بین نفس مسوّله و امّاره و عقل ناهی از منکر و نیز جهاد اکبر که نزاعی است میان عقل و قلب شاهد غیب، همگی تحت عنوان «جهاد در راه خدا» مندرج هستند.
همین تثلیثِ اصغر و اوسط و اکبرِ جهاد، در هجرت هم مطرح است و چون معمولاً هجرت زمینه جهاد را فراهم می‌کند و به مثابه پیش درآمد آن است، لفظاً نیز قبل از جهاد یاد شده است.

امید به رحمت الهی
بر پایه این آیه مؤمنان، مهاجران و مجاهدان همگی به رحمت الهی امیدوارند و این نشان آن است که امید به رحمت الهی به مهاجران و مجاهدان اختصاص ندارد بلکه همه اهل ایمان چنین‌اند. اگر کلمه «الذین» تکرار نمی‌شد، امید به رحمت الهی ویژه کسی می‌شد که از نظر حسن فاعلی مؤمن و از نظر حسن فعلی اهل هجرت و جهاد است؛ لیکن بر اثر تکرار «الذین» و عطف ﴿والَّذینَ هاجَروا… ﴾ به ﴿الَّذینَ ءامَنوا﴾ هم مؤمنان اهل هجرت و جهاد به رحمت الهی امیدوارند و هم مؤمنانی که توفیق هجرت و جهاد نیافته‌اند.
بر این اساس، امیدواران به رحمت الهی مراتبی دارند: مؤمنان اهل هجرت
۳۶

و جهاد در راه خدا در مرتبه‌ای والا از رجای واثق و رحمت خاص برخوردارند و مؤمنان غیر مهاجر و مجاهد در مرتبه متوسط یا ضعیف از رجا و رحمت قراردارند.
تکرار موصول درباره مهاجران مجاهد: ﴿وَ الَّذِینَ هَاجَرُوا﴾ برای اهتمام به هجرت و ترغیب امت اسلامی به آن است و عدم تکرار موصول در مورد خصوص مجاهدان، به جهت تلازم بین هجرت و جهاد و عدم گسیختگی آن دو از یکدیگر است.

راز تعبیر به «رجاء»
قرآن کریم در آیات فراوانی ایمان و تقوا (عقیده و عملِ صالح) را که همان حسن فاعلی و فعلی است، معیار سعادت دنیا و آخرت معرّفی کرده است، از این رو دارنده این دو عنصر اساسی یقیناً به بهشت می‌رود و از عنایت و رحمت خاص پروردگار برخوردار است؛ لیکن راز اینکه خداوند در این آیه به «رجاء» تعبیر کرده و اهل ایمان و اهل هجرت و جهاد در راه خدا را «امیدوار» به رحمت خاص خود دانسته است: ﴿اُولئِکَ یَرجونَ رَحمَتَ الله﴾ این است که تعبیر یاد شده به لحاظ قابل است نه فاعل، زیرا گرچه از طرف خدای سبحان وفای به وعده بهشت قطعی است و او هرگز در وعده‌اش خلاف نمی‌کند: ﴿اِنَّ اللهَ لایُخلِفُ المیعاد) ۱ ولی کسی که دارای ایمان و عمل صالح است، جزم به حُسن عاقبت ندارد بلکه در حدّ «رجاء» است، از این رو خطرهایی بدین شرح وی را تهدید می‌کند:
^ ۱ – ـ التحقیق، ج۴، ص۷۹، «ر ج و».
۳۷

۱٫ انسان حسابگر، از یکسو در بسیاری از کارهایش کمبود تقوا و اخلاص را می‌بیند و از سوی دیگر، قرآن به صورت اصل کلّی می‌فرماید که خدای سبحان تنها عمل با خلوص و تقوا را می‌پذیرد: ﴿اَلا لِلّهِ الدّینُ الخالِصُ) ۱ ﴿اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقین) ۲ و چون روشن نیست عمل او از روی اخلاص و تقوای محض بوده است یا نه زیرا حبّ نفس نمی‌گذارد بشر در مراقبت و محاسبت دقیق باشد لازم است شخص دیگری حسابرس انسان باشد؛ آن‌گاه احتمال ریزش و کاهش و ناسره بودن رخ می‌نماید.
آری انسان وقتی حسابرسِ دقیق اعمال خود است که به خویشتن علاقه‌مند نباشد و خود را بیگانه حس کند، حال آنکه این چنین نیست؛ مثلاً خود را بهتر از آن‌گونه که هست در آینه می‌بیند و حبّ نفس نمی‌گذارد نقاط ضعف خویش را دریابد، از این‏رو نه تنها از کارهای زشت خود شرم نمی‌کند، بلکه گاهی آنها را نیک می‌پندارد: ﴿اَلَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیوهِ الدُّنیا وهُم یَحسَبونَ اَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعا) ۳
۲٫ خوف ارتداد و کافر شدن و تباه ساختن اعمال نیک: ﴿ومَن یَرتَدِد مِنکُم عَن دینِهِ فَیَمُت وهُوَ کافِرٌ فَاُولئِکَ حَبِطَت اَعملُهُم فِی الدُّنیا والاءاخِرَهِ) ۴ اگر خوف ارتداد و کفر هم نباشد، ترس از گناه بزرگ هست که بنابر نظریه امامیّه (موافاه) وقتی به اعمال انسان پاداش می‌دهند که تا پایان عمر به ایمانش وفا کند (شبیه شرط متأخر)، زیرا ظرف استحقاق غیر از ظرف
^ ۱ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹٫
^ ۲ – ـ سوره زمر، آیه ۳٫
^ ۳ – ـ سوره کهف، آیه ۱۰۴٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۷٫
۳۸

اجرست و به نظر معتزله (احباط جزئی) سیئات او حسناتش را از بین می‌برد ۱ ، از این رو اعمال انسان بر اساس هر دو نظریه در معرض خطر است، بنابراین هر کار نیکی از طرف «قابل»، در حدّ «رجاء» است و فاعل خیر، بیش از این به آن دل نمی‌بندد، از این جهت قرآن کریم گاهی این مطلب را با تعبیر «رجاء» مطرح می‌کند و زمانی با «لعلّ»، چنان که درباره روزه و قصاص و مانند آن می‌فرماید: ﴿لَعَلَّکُم‏تَتَّقون) ۲
امین الاسلام طبرسی همین مطلب را چنین شرح داده است:
تعبیر به «رجاء» برای آن است که این گروه، به رحمت الهی امید دارند تا خدای سبحان گناهانی را که موفّق به توبه از آنها نشده‌اند از روی تفضّل ببخشد؛ امّا اینکه ممکن است اعمال صالح آنها با ارتکاب معاصی به معصیت تبدیل شود، مطابق با نظریّه معتزله (احباط) صحیح است؛ ولی طبق نظریّه امامیه (موافاه) صحیح نیست ۳٫

امید به رحمت خاص
خدای سبحان در این آیه «رحمت» را به صورت عام آورد ۴ ؛ لیکن با توجّه به شرایط یاد شده در این آیه (ایمان، هجرت، جهاد) و هماهنگی آنها با رحمت در آیات سوره «صفّ» و مانند آن، رحمت خاصّ خداوند مراد است که نصیب
^ ۱ – ـ ر.ک: کشف المراد، ص۴۱۲ ـ ۴۱۳٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۳٫
^ ۳ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۵۳ ـ ۵۵۴٫
^ ۴ – ـ حذف متعلّق بر عمومیت آن دلالت می‌کند.
۳۹

اهل ایمان و هجرت و جهاد شده است.
در سوره «صفّ» می‌فرماید: ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا هَل اَدُلُّکُم عَلی تِجرَهٍ تُنجیکُم مِن عَذابٍ اَلیم ٭ تُؤمِنونَ بِاللهِ ورَسولِهِ وتُجهِدونَ فی سَبیلِ اللهِ بِاَمولِکُم واَنفُسِکُم ذلِکُم خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمون ٭ یَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم ویُدخِلکُم جَنّتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهرُ ومَسکِنَ طَیِّبَهً فی جَنّتِ عَدنٍ ذلِکَ الفَوزُ العَظیم ٭ واُخری تُحِبّونَها نَصرٌ مِنَ اللهِ وفَتحٌ قَریبٌ وبَشِّر المُؤمِنین) ۱ در این آیات، بخشایش گناهان، ورود به بهشت، رسیدن به رستگاری و نزدیک‏بودن پیروزی دنیایی به صورت رحمت خاص مطرح است.
همچنین به گوشه‌ای از این رحمت خاص اشاره و امیدواران و ناامیدان به رحمت حق را چنین معرفی می‌کند: ﴿اِنَّ الَّذینَ یَتلونَ کِتبَ اللهِ واَقاموا الصَّلوهَ واَنفَقوا مِمّا رَزَقنهُم سِرًّا وعَلانِیَهً یَرجونَ تِجرَهً لَن تَبور ٭ لِیُوَفِّیَهُم اُجورَهُم ویَزیدَهُم مِن فَضلِهِ اِنَّهُ غَفورٌ شَکور) ۲ کسانی که کتاب خدا را تلاوت می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند و در نهان و آشکار انفاق می‌کنند، امیدوار به تجارتی هستند که هرگز زیان و زوال در آن نیست ۳ تا خدا به آنان پاداش کامل عطا کند و از فضل خویش بر ثوابشان بیفزاید، چون خدا آمرزنده شکرگزار است.
در این آیه چون سخن از جهاد و هجرت نیست، از پیروزی بر دشمنان در دنیا نیز سخن نرفته است؛ ولی در سوره «صفّ» و آیه مورد بحث که درباره جهاد است، رحمت الهی پیروزی بر دشمن را هم شامل می‌شود، بنابراین بارزترین مصداق رحمت در این آیه همان رحمتهای خاص است که در سوره
^ ۱ – ـ سوره صفّ، آیات ۱۰ ـ ۱۳٫
^ ۲ – ـ سوره فاطر، آیات ۲۹ ـ ۳۰٫
^ ۳ – ـ برای تبیین تجارت «بائر» و تجارت «رابح» ر. ک: تسنیم، ج۲، ص۲۹۸٫
۴۰

«صفّ» (سوره جنگ) مبسوط بیان شده است.

اشارات و لطایف

۱٫ درجات هجرت
هجرت به استناد آیات و روایات معصومان(علیهم‌السلام) درجات گوناگونی دارد:
أ. هجرت مکانی: که همان هجرت ظاهری است و هجرت در آیه به قرینه ایمان و جهاد، همین است که انسان از بلاد کفر به شهر ایمان مهاجرت کند.
فقها در وجوب این قسم از مهاجرت بحث کرده‌اند. البته غرض از هجرت گاهی دوری از کفر و شرک یا معصیت است و زمانی نصرت و تقویت دین و هنگامی تحصیل علمِ لازم یا مال و مانند آن (برای تأمین هزینه‌های واجب) است. اگر کسی در منطقه‌ای نتواند عقاید، اخلاق و اعمال واجب خود را حفظ کند، هجرت از آنجا لازم و رفتن به آن منطقه ممنوع است.
ب. هجرت از معصیت به طاعت: دوری از معاصی و پاکسازی درون از رذایل، از مصادیق هجرت باطنی است که موضوع حدیث شریف المهاجر مَن هجر السیّئات و تاب إلی الله ۱ است.
ج. هجرت از باطل به حق یا از شهوت به عقل: که از مصادیق هجرت باطنی است و انسان را از اوصاف پست حیوانی به صفات کامل انسانی می‌رساند و پیام اصیل و فراگیر پیامبران و کتابهای آسمانی، همین هجرت است.
د. هجرت از خلق به حق: که تخلق به اخلاق الهی را به همراه دارد؛ یعنی
^ ۱ – ـ تفسیر القمی، ج۲، ص۱۴۹ ـ ۱۵۰؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۲۹٫
۴۱

مزّین شدن به انوار حقّ و تجلّی نور عظمت بر دلها. انبیا، اولیا و بندگان صالح خدا دارای این هجرت‌اند، چنان که در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) می‌فرماید: ﴿وقالَ اِنّی مُهاجِرٌ اِلی رَبّی اِنَّهُ هُوَ العَزیزُ الحَکیم) ۱
تذکّر: آیاتی از قبیل ﴿والرُّجزَ فَاهجُر) ۲ هجرتهای اخلاقی و باطنی را دربر دارد.

۲٫ گونه‌گونی متعلّق و معنای رجا
خوف و رجا دو وصف نفسانی در برابر یکدیگرند؛ مانند ایمان و انکار که دو امر اعتقادی مقابل هم‌اند. معنای مصطلح «رجا» همان امیدواری است. اثر «رجا» طلب و گرایش است، چنان که اثر خوف گریختن است: من رجا شیئاً طلبه؛ و من خاف من شی‏ءٍ هرب منه ۳ ؛ هرکس به چیزی امیدوار است، به آن می‌گراید و هر که از چیزی می‌ترسد، از آن می‌گریزد.
رجا متعلّقهای گوناگون دارد و بدین لحاظ در همه موارد یکسان نیست: گاهی متعلّق آن، اصل اعتقاد مانند مبدأ یا معاد است نه خصوصیات آن، که در این صورت رجا به قرینه مقام به معنای اعتقاد و ایمان (ضد انکار) است و زمانی متعلق رجا رحمت الهی است که در این حال، به معنای امیدواری برابر ترس است که وصف نفسانی انسان است؛ یعنی انسان در پرتو اعتقاد و گرایش به چیزی، یا خائف است و در ترس به سر می‌برد؛ یا راجی است و در امید به سر می‌برد.
^ ۱ – ـ سوره عنکبوت، آیه ۲۶؛ ر.ک: مواهب الرحمن، ج۳، ص۲۷۴ و ۲۸۲٫
^ ۲ – ـ سوره مدّثر، آیه ۵٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۲، ص۶۸٫
۴۲

در قرآن کریم مواردی از هر دو معنای یاد شده از رجا (اعتقاد و امیدواری) آمده است که شرح آن جداگانه چنین است:
أ. رجا به معنای اعتقاد: در قرآن کریم واژه «رجاء» گاهی به مبدأ و زمانی به معاد و هنگامی به هر دو تعلّق گرفته است و در همه این موارد به قرینه مقام به معنای اعتقاد و ایمان است، از این رو آیات مربوط به متعلق رجا سه دسته‌اند که بعضی جنبه اثباتی و برخی جنبه سلبی دارند:
یک. رجا به اصل مبدأ؛ مانند ﴿ما لَکُم‏لاتَرجونَ لِلّهِ وقارا) ۱ چرا شما به عظمت و ربوبیّت الهی اعتقاد ندارید و به ربوبیّت بتهایی همانند وَدّ، یغوث و یعوق و سواع سرسپرده‌اید؟ یعنی شما عظمت و ربوبیّت را از آنِ خدا بدانید، چون شما را به صورتهای گوناگون آفریده است: ﴿وقَد خَلَقَکُم اَطوارا) ۲ برخی آیه ﴿… وقارا﴾ را ناظر به خوف از خداوند معنا کرده‌اند، چون رجا خوف را به همراه دارد ۳٫
دو. رجا به معاد؛ نظیر ﴿یقَومِ اعبُدُوا اللهَ وارجُوا الیَومَ الاءاخِرَ ولاتَعثَوا فِی الاَرضِ مُفسِدین) ۴ ای قوم! خدا را بپرستید و به قیامت معتقد باشید. آنان منکر اصل معاد بودند و همان‏طور که از ایمان به مبدأ با تعبیر ﴿اعبُدُوا الله﴾ یاد فرمود، نه «امنوا بالله» چون ایمانی مؤثر است که با عبادت همراه باشد درباره ایمان به معاد هم فرمود: ﴿وارجُوا الیَومَ الاءاخِر﴾، زیرا ایمان به قیامت وقتی مؤثر است که با عمل صالح همراه باشد؛ در این صورت از ایمان به رجا
^ ۱ – ـ سوره نوح، آیه ۱۳٫
^ ۲ – ـ سوره نوح، آیه ۱۴٫
^ ۳ – ـ التبیان، ج۲، ص۲۱۰٫
^ ۴ – ـ سوره عنکبوت، آیه ۳۶٫
۴۳

یادمی‌شود.
نیز فرمود: ﴿اِنَّ الَّذینَ لایَرجونَ لِقاءَنا ورَضوا بِالحَیوهِ الدُّنیا واطمَاَنّوا بِها والَّذینَ هُم عَن ءایتِنا غفِلون ٭ اُولئِکَ مَأوهُمُ النّارُ بِما کانوا یَکسِبون) ۱ کسانی که به قیامت معتقد نیستند و به زندگی دنیا راضی‌اند و … جایگاهشان آتش است.
سه. رجا به مبدأ و معاد؛ همچون آیه ﴿لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَن کانَ یَرجوا اللهَ والیَومَ الاءاخِرَ وذَکَرَ اللهَ کَثیرا) ۲ برای شما در رسول خدا اسوه‌ای نیکوست، برای کسی که به خدا و روز قیامت اعتقاد دارد.
این آیات نشان می‌دهند که هرگاه واژه «رجا» به اصل مبدأ یا معاد تعلّق بگیرد، به معنای اعتقاد و ایمان است؛ البته اعتقاد و ایمانی که زمینه امید عملی انسان را فراهم کند و چون امید به هراس ضمنی آمیخته است، رجا (ایمان به مبدأ و معاد) خوف را هم در پی خواهد داشت.
ب. رجا به معنای امیدواری: رجا چنانچه به رحمت الهی تعلّق بگیرد، به معنای امیدواری در برابر «خوف» است. خوف و رجا دو وصف نفسانی مؤمنان‌اند، از این رو مؤمن نه خوف محض دارد و نه رجای صرف، زیرا خوف محض از «یأس» و رجای صرف از «امنِ کاذب» سر درمی‌آورند، که هر دو از اوصاف کافران و خاسران‌اند، زیرا کافر همه علل و اسباب را تنها در امور مادی خلاصه می‌کند و همه آنها را بر حسب ظاهر، در اختیار خویش می‌داند، ازاین‏رو خود را از مکر و عذاب الهی ایمن و بر همگان پیروز می‌پندارد، چنان‏که گاهی از رحمت حق، آیس است و می‌گوید که «به همه علل و
^ ۱ – ـ سوره یونس، آیات ۸۷٫
^ ۲ – ـ سوره احزاب، آیه‏ء ۲۱٫
۴۴

اسباب مراجعه کردم و سودی نبردم»، حال آنکه او علل و اسباب غیر طبیعی (غیبی) را بررسی نکرده است، پس یأس و امن تنها با کفر و خسران هماهنگ‌اند: ﴿اِنَّهُ لایایسُ مِن رَوحِ اللهِ اِلاَّالقَومُ الکفِرون) ۱ ﴿فَلا یَأمَنُ مَکرَ اللهِ اِلاَّالقَومُ الخسِرون) ۲ از این جهت نه تنها کافر از رحمت حق آیس و یائس است، بلکه یأس از رحمت الهی کفر است، زیرا این اعتقاد که در جهان کسی نیست که بتواند نیاز او را برطرف کند، به معنای نفی مبدأ ازلی و قادر مطلق است. البته اگر یأس او به فقدان شایستگی خود او بازگردد یعنی باور کند که او لایق نجات نیست محذور کفر اعتقادی را ندارد؛ ولی باید بداند که قدرت ازلی توان بخشیدن اصل قابلیت را دارد، چون عطای او مشروط به قابلیت نیست، بلکه اصل قابلیتْ مشروط به عطای اوست.
مؤمن، چون به خدا معتقد است و او را «مسبّب الاسباب» می‌داند یعنی نظام علّی را جنود الهی و در اختیار او می‌شمرد چنانچه بر همه علل و اسباب عادی و مادی سلطه یابد، هرگز خود را در امان نمی‌بیند، چنان‏که اگر همه علل و اسباب مادی را از وی بگیرند، هرگز از رحمت حق ناامید نمی‌شود، بنابراین یأس محض و امنِ صرف فقط از آنِ کافران است و کفرآور؛ ولی مؤمن همواره در خوف و رجاست. آیات قرآن در این زمینه چند دسته است:
یک. آیاتی که مؤمنان را به داشتن خوف و نیز رجا دعوت کرده‌اند؛ مانند ﴿وادعوهُ خَوفًا وطَمَعا) ۳ یعنی بین خوف و رجا به سر ببرید. در بعضی از آیات در شناساندن شب زنده‌داران آمده است: ﴿تَتَجافی جُنوبُهُم عَنِ
^ ۱ – ـ سوره یوسف، آیه ۸۷٫
^ ۲ – ـ سوره اعراف، آیه ۹۹٫
^ ۳ – ـ سوره اعراف، آیه ۵۶٫
۴۵

المَضاجِعِ یَدعونَ رَبَّهُم خَوفًا وطَمَعا) ۱ «اَمَّن هُوَ قنِتٌ ءاناءَ الَّیلِ ساجِدًا وقائِمًا یَحذَرُ الاءاخِرَهَ ویَرجوا رَحمَهَ رَبِّهِ قُل هَل یَستَوِی الَّذینَ یعلَمونَ والَّذینَ لایَعلَمونَ اِنَّما یَتَذَکَّرُ اولوا الاَلبب» ۲ آیه دوم، طبق اصل قرآنی تقدّمِ تزکیه بر تعلیم، از نماز شب و اطاعت خدا پیش از علم و عالم یاد کرده است تا بفهماند ارزش علم و دانش به همراهی آن با اطاعت و عبادت و خوف و رجاست، وگرنه شاید کسی دانشمند باشد؛ ولی از نظر داشتن عقل که با آن خدا عبادت می‌شود و بهشت به دست می‌آید ۳ ، با نادان یکسان یا از او بدتر گردد.
گفتنی است که در این آیه خوف و رجا به یک امر تعلّق نگرفته‌اند (مثلاً ترس از خدا و امید به او باشد)، بلکه ترس از پایان کار (آخرت) و امید به خدا مطرح شده است تا روشن شود انسان از پایان کار خود می‌ترسد نه از خدا، چون آن حضرت که معدن رحمت و گذشت است، هرگز منشأ ترس نیست؛ لیکن انسان همواره به لطف بیکران خدا امیدوار است.
دو. آیاتی که خطر بزرگ ایمنی از مکر الهی و ناامیدی از رحمت حق را گوشزد کرده‌اند، زیرا این دو پدیده روحی، انسان را با کفر و خسارت دائم همراه می‌کنند. حضرت یعقوب(علیه‌السلام) به فرزندانش فرمود که بروید یوسف و برادرش را بیابید و از رحمت خدا ناامید نباشید، زیرا از رحمت حق ناامید نمی‌شود مگر کافر: ﴿یبَنی اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن یوسُفَ واَخیهِ ولاتایسوا مِن
^ ۱ – ـ سوره سجده، آیه ۱۶٫
^ ۲ – ـ سوره زمر، آیه ۹٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۱، ص۱۱٫
۴۶

رَوحِ اللهِ اِنَّهُ لایایسُ مِن رَوحِ اللهِ اِلاَّالقَومُ الکفِرون) ۱
کسی که علل و اسباب را در طبیعت و امور مادی خلاصه می‌کند، با نیافتن راه نجات ناامید می‌شود، از این‏رو یأس با ایمان به مبدأ ازلی جمع نمی‌شود و هر آیسی که به طور مطلق ناامید باشد کافر است، از این جهت آیه بر تلازم کفر و یأس مطلق دلالت دارد و اگر چنین فردی بر همه اسباب چیره شود و مسبب الاسباب را نپذیرد، مانند فرعون چنین می‌گوید: ﴿یقَومِ اَلَیسَ لی مُلکُ مِصرَ وهذِهِ الاَنهرُ تَجری) ۲ و خود را در امان می‌بیند.
درباره امن از مکر و عذاب الهی فرمود: ﴿اَفَاَمِنَ اَهلُ القُری اَن یَأتِیَهُم بَأسُنا بَیتًا وهُم نائِمون ٭ اَوَ اَمِنَ اَهلُ القُری اَن یَأتِیَهُم بَأسُنا ضُحی وهُم یَلعَبون ٭ اَفَاَمِنوا مَکرَ اللهِ فَلا یَأمَنُ مَکرَ اللهِ اِلاَّالقَومُ الخسِرون) ۳ آری هر که سرمایه ایمان را ببازد و گرفتار کفر شود، خود را در امن محض می‌بیند و می‌گوید که «همه اسبابِ خطر را بررسی کردم و تنها سبب و عامل خطر، همین اسباب مادی است و ورای آن خبری نیست»، در نتیجه احساس امنیت می‌کند؛ ولی مؤمن چون نظام علّی و معلولی را در علل مادّی منحصر نمی‌داند و اسرار جهان را احاطه‌پذیر نمی‌یابد، همواره خود را در خوف و رجا می‌بیند و به رحمت الهی امیدوار و از فرجام کار خویش هراسناک است.

۳٫ توازن یا ترجیح خوف و رجا
انسان مؤمن در حال عادی باید در تعادل خوف و رجا زندگی کند؛ به گونه‌ای
^ ۱ – ـ سوره یوسف، آیه ۸۷٫
^ ۲ – ـ سوره زخرف، آیه ۵۱٫
^ ۳ – ـ سوره اعراف، آیات ۹۹۹۷٫
۴۷

که هیچ‏یک از این دو بر دیگری ترجیح نداشته باشد. امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: در قلب مؤمن دو نور است: نور ترس و نور امید که اگر موازنه شود، هیچ‏یک زاید بر دیگری نیست: انّه لیس من عبد مؤمنٍ إلاّ [و] فی قلبه نوران: نور خیفهٍ و نور رجاءٍ؛ لو وزن هذا لم یزد علی هذا؛ و لو وزن هذا لم یزد علی هذا ۱٫
در حالتهای غیر عادی، تا مؤمن سالم است باید ترس او بیش از امیدش باشد، چون خوف عاملِ بازدارنده از گناه است و نفس آدمی را مهار می‌کند، وگرنه نفس می‌رهد و از حوزه مراقبت و محاسبت بیرون می‌رود، زیرا مبادی آن (گرایشها و کششهای نفسانی) کافی است که انسان را به سمت رهایی سوق دهد؛ لیکن در اواخر عمر بهتر است امیدش بیشتر باشد، چون عوامل ترس در او زنده‌تر است.
تذکّر: حدیث شریفِ الخوف رقیب القلب و الرجاء شفیع النفس ۲ عهده‌دار بیان تأثیر متفاوت خوف و رجاست، زیرا رقیب که رَقَبه و گردن فراز می‌کند تا کسی گرفتار خطا یا خطیئه نشود، در حکم نگهبانی دلسوز است که کسی هبوط نکند؛ لیکن شفیع می‌کوشد لغزش رخ داده بخشوده شود و در حکم بال و پر انسان تبهکار است که با آن قدرت پرواز دارد و هر دو وصف برای طیران روح لازم‌اند.

۴٫ رجا در اخلاق
رجا در برابر خوف و از مراحل سیر و سلوک و فضایل اخلاقی و ارکان ایمان است. این صفت، جدّیّت در اعمال و مواظبت بر طاعات و عبادات را در پی
^ ۱ – ـ الکافی، ج۲، ص۶۷؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۳۵۲٫
^ ۲ – ـ مصباح الشریعه، ص۳۹۸؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۳۹۰٫
۴۸

دارد. انسان به امید و آرزو زنده است و بدون آن نمی‌تواند از نعمتهای مادی و حیات معنوی بهره‌مند گردد، چون با امید است که مشکلات را می‌پذیرد و سختیها را تحمّل می‌کند.
رجا سهم سازنده‌ای در زندگی فردی و اجتماعی انسانها در مسائل دینی و تربیتی دارد، زیرا بازگشت آن به حسن ظنّ است که پایه برخی از فضایل اخلاقی است ۱٫
قرآن کریم امیدواری به رحمت حق را از عوامل مهم پیروزی می‌شمارد: ﴿وتَرجونَ مِنَ اللهِ ما لایَرجون) ۲ چون امید بر اراده انسان می‌افزاید و در هجرت و جهاد، مایه شجاعت و پایداری رزمندگان می‌شود. البته طبق بیان نورانی امام صادق(علیه‌السلام) که فرمود: لایکون المؤمن مؤمناً حتی یکون خائفاً راجیاً؛ و لایکون خائفاً راجیاً حتی یکون عاملاً لما یخاف و یرجو ۳ امیدواری به رحمت حق زمانی کارساز است که انسان بسیاری از اسباب رسیدن به محبوب را فراهم کرده باشد؛ همانند کسی که دانه بی‌عیب را در زمین آماده بکارد و به موقع آن را آبیاری و سمپاشی کند؛ آن‌گاه امید به برداشت محصول داشته باشد؛ ولی توقع رحمت و مغفرت بدون فراهم آوردن اسباب آن، نشانِ غرور است نه امید؛ و از آن به تمنّی کاذب یاد می‌شود؛ همانند کسی که دانه‌ای معیوب را در زمین شوره‌زاری بکارد و بدون آبیاری و سمپاشی، خواستار برداشت چندین برابر کاشته خود باشد.
خدای سبحان کسانی را که اسباب رسیدن به مطلوب (ایمان و عمل
^ ۱ – ـ مواهب الرحمن، ج۳، ص۲۸۳ ـ ۲۸۴٫
^ ۲ – ـ سوره نساء، آیه ۱۰۴٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۲، ص۷۱، بحار الانوار، ج۸۹، ص۲۵۰٫
۴۹

صالح) را فراهم نمی‌کنند و به مغفرت الهی امید دارند، مذمّت کرده: ﴿فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ ورِثوا الکِتبَ یَأخُذونَ عَرَضَ هذا الاَدنی ویَقولونَ سَیُغفَرُ لَنا) ۱ و پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آنها را احمق‌ترین مردم معرفی کرده: وأحمق الحمقی من اتّبع نفسه هواها و تمنّی علی الله الأمانی ۲ و امام صادق(علیه‌السلام) آنان را دروغگو دانسته است. شخصی به آن حضرت عرض کرد که گروهی از موالی شما گناه می‌کنند و می‌گویند ما امیدواریم؛ حضرت امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: اینان کسانی‌اند که به آرزو دلخوش‌اند و دروغ می‌گویند و از موالیان ما نیستند، چون کسی که به چیزی امید دارد آن را می‌طلبد و از چیزی که می‌ترسد می‌گریزد ۳٫
نتیجه: ۱٫ رجا جزو اوصاف کمالی انسان است و به سبب آن کارهای او ارزش اخلاقی پیدا می‌کند.
۲٫ رجا برای کسانی اثربخش است که همه اسباب رسیدن به متعلق آن را مهیا کنند و اهل ایمان و عمل باشند و هرگز امید بدون ایمان و عمل روا نیست، زیرا غرور است نه رجا، چنان که آیه مورد بحث امیدواری به رحمت خدا را وصف اهل ایمان و اهل هجرت و جهاد می‌داند: ﴿اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هاجَروا وجهَدوا فی سَبیلِ اللهِ اُولئِکَ یَرجونَ رَحمَتَ الله﴾.
۳٫ کسی که به او امید می‌رود، باید شایسته رجا و برای اجابت توانا باشد و چنین مرجوّ و مرجعی تنها خداست. البته کار خداوند بر اساس علل و اسباب تحقق می‌گیرد: أبی الله أن یجری الأشیاء إلاّ بالأسباب ۴ ، از همین‏رو
^ ۱ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۶۹٫
^ ۲ – ـ بحار الانوار، ج۶۷، ص۷۰٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۲، ص ۶۸٫
^ ۴ – ـ بصائر الدرجات، ص۲۶؛ بحار الانوار، ج۲، ص۹۰ و۱۶۸٫
۵۰

باید شخص امیدوار اسباب ظاهری را فراهم کند؛ آن‌گاه از خداوند تتمیم علل ناشناخته و رفع موانع نامعلوم را امید داشته باشد.
رجا دارای مراتب و درجاتی است که بالاترین آن امید به خدا و اسما و صفات اوست و قرآن نیز ما را به آن فراخوانده است: ﴿اُولئِکَ یَرجونَ رَحمَتَ الله﴾ و مراتب پایین‌تر، امید به شفاعت انبیا و اولیا و رجای تجارتِ سودمند است: ﴿یَرجونَ تِجرَهً لَن تَبور) ۱ که همگی مشروط به اذن خداست.

٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ سوره فاطر، آیه ۲۹؛ مواهب الرحمن، ج۳، ص۲۸۴ ـ ۲۸۸٫
۵۱

بازدیدها: 424

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *