آیه ۸- و من الناس من یقول امنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمومنین
گزیده تفسیر
منافقان که در باطن کافرند، ولى کفر درونى خود را کتمان مى کنند، گرچه در برخى احکام با کافران و مشرکان شریکند، لیکن از کافران تبهکار و زیانبارترند و از این رو قرآن کریم آنان را بدتر از کافران مى داند.
خداى سبحان در آیات متعدد به افشاى منافقان پرداخته از کفر آنان نسبت به مبدا، رسالت و معاد و از ریاى آنان در نماز و انفاق پرده برمى دارد.
هدف منافقان از اظهار ایمان، جاسوسى براى کافران یا بهره مندى از مزایاى اجتماعى بیشترى بود.
تفسیر
الناس: ناس مرادف انسان، انس و بشر است ، با این تفاوت که ناس و انس، اسم جنس جمعى است و بر فرد اطلاق نمى شود، ولى بشر بر فرد و جمع اطلاق مى شود.
در قرآن کریم، گاهى تعبیر من الناس درباره پرهیزکاران است،
مانند آیه کریمه (و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله) (۶۰۹) و گاهى درباره کافران و مشرکان ؛ مانند: (و من الناس من یتخذ من دون الله اندادا) (۶۱۰) و گاهى مراد از آن منافقان است ؛ مانند آیه محل بحث و آیه (و من الناس من یعبد الله على حرف). (۶۱۱) پس ناس شامل پرهیزکاران، کافران و منافقان مى شود.
من: من در من یقول یا موصل است و یقول صله آن مانند الذین در آیه (ومنهم الذین یوذون النبى) (۶۱۲) و یا موصوف است و یقول صفت آن، مانند کلمه رجال در آیه (من المومنین رجال صدقوا…). (۶۱۳)
یقول: ضمیر در یقول به اعتبار لفظ من مفرد آمده است، مانند (ومنهم من یستمع الیک) (۶۱۴) و اما ضمیر در معنا امنا و ماهم که جمع آمده، به اعتبار معناى آن است، مانند: (ومنهم من یستمعون الیک). (۶۱۵)
در آیه کریمه قول به معناى تلفظ به زبان است ؛ مانند: (یا ایها الرسول لا یحزنک الذین یسارعون فى الکفر من الذین قالوا امنا بافواههم ولم تومن قلوبهم) (۶۱۶) و گاهى قول به معناى سخن مطابق با دل و عقیده و منطق است ؛ مانند: (قولوا امان بالله و ما انزل الینا). (۶۱۷)
تذکر: گاهى انسان بین خود و خداوند مناجات و رازگویى دارد و مى گوید: (ربنا اننا سمعنا منادیا ینادى للایمان ان امنوا بربکم فامنا…) (۶۱۸) و گاهى دربرخورد با مومنان مى گوید: آمنا. قسم اول همان چیزى است که آیات پایان سوره آل عمران (۱۹۰ – ۱۹۴) عهده دار آن است و قسم دوم همین آیه محل بحث است ؛ زیرا معناى آیه این نیست که منافقان در مناجات با خدا مى گوید: امنا، بلکه شرح آن طبق آیه ۱۴ همین سوره آن است که هنگام برخورد با مومنان مى گویند: امنا، وگرنه خداع با مومنان صورت نمى پذیرفت.
غرض آن که، اگر امنا را به طور سرى مى گفتند، مخادعه خدا صورت مى پذیرفت، ولى خداع مومنین حاصل نمى شد.
منافقان از کافران بدترند
انسانها در برابر دین خدا سه گروهند: برخى در باطن و ظاهر، آن را مى پذیرند، اینان مومنان و پرهیزکارانند، گرچه بر اثر تقیه به ناچار ایمان باطنى خود را کتمان مى کنند و زمینه اى براى ابراز آن نمى یابند و یا به ناچار بر خلاف ایمان باطنى خود اظهار کفر مى کنند: (الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان)، (۶۱۹) (و قال رجل مومن من آل فرعون یکتم ایمانه). (۶۲۰) برخى نیز در باطن و ظاهر منکرند اینان: کافرانند.
گروه سوم منافقانند که در باطن کافرند، ولى اظهار ایمان مى کنند، مانند موش صحرایى که لانه اش سوراخى دارد به نام نافقاء و سوراخ دیگرى براى گریز دار به نام قاصعاء و خاک رقیقى روى لانه اوست که هنگام احساس خطر فورا آن خاک اندک را روى خود قرار مى دهد به طورى که ظاهر آن خاک و باطن آن لانه است. کفر درونى منافقان در روز امتحان بروز مى کند: (هم للکفر یومئذ اقرب منهم للایمان یقولون بافواههم ما لیس فى قلوبهم والله اعلم بما یکتمون) (۶۲۱)
پس منافقان در واقع کافرند و از این رو در برخى احکام با کافران شریکند؛ مانند سقوط در آتش قهر خدا: (ان الله جامع المنافقین و الکافرین فى جهنم جمیعا) (۶۲۲) چنانکه در برخى از احکام با مشرکان شریکند، مانند حرمان از غفران الهى، خداى سبحان درباره مشرکان مى فرماید: (ماکان للنبى والذین امنوا ان یستغفروا للمشرکین) (۶۲۳) و درباره شرک نیز مى فرماید: (ان الله لا یغفر ان یشرک به). (۶۲۴) درباره منافقان نیز به پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) مى فرماید: براى آنان استغفار کنى یا نکنى، هرگز خداوند آنها را نخواهد بخشید: (سواء علیهم استغفرت لهم لم الم تستغفر لهم لن یغفر الله لهم) (۶۲۵) پس منافقان نیز مانند مشرکان از غفران الهى بهره اى ندارند.
در برخى آیات نیز احکام ویژه منافقان آمده، مانند این که آنان از کافران بدترند: (ان المنافقین فى الدرک الاسفل من النار) (۶۲۶) و سر آن زیانبارتر بودن منافق از کافر و مشرک است، چنانکه بعدا معلوم مى شود.
افشاى منافقان
منافقان مى گویند: ما به خدا، قیامت، وحى و نبوت، ایمان داریم و بر این ادعاى دروغین تاکید مى ورزند و ظاهر تعبیر آنها این است که ایمان به هر یک از مبدا و معاد، با برهان مستقل و جدا حاصل شده است ؛ زیرا لفظ باء را در (وبالیوم الاخر) تکرار کرده اند تا شاهد استقلال هر کدام باشد. خداى سبحان، هم ایمان به مبدا و معاد را از آنان سلب مى کند: (و ما هم بمومنین) و هم اعتقاد به وحى و رسالت را: (اذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله و الله یعلم انک لرسوله والله یشهد ان المنافقین لکاذبون) (۶۲۷) و هم از ریاى آنان در نماز و انفاق پرده برمى دارد: (وما منعهم ان تقبل منهم نفقاتهم الا انهم کفروا بالله وبرسوله و لا یاتون الصلوه الا و هم کسالى و لا ینفقون الا وهم کارهون) (۶۲۸) سر عدم پذیرش اعمال منافقان این است که آنان در باطن کافرند و این گونه، خداى سبحان درون مستور آنان را مکشوف و مشهور کرده، مى فرماید: اثر سوء کسالت و کراهت در درون آنها مشتعل است، گرچه در بیرون تظاهر به نشاط عبادى و مسرت در امتثال اوامر الهى دارند.
هدف منافقان از اظهار ایمان این بود که خود را در صف مومنان قرار دهند و خود را به پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نزدیک کنند تا بتوانند اطلاعات بیشترى براى کافران فراهم کنند و یا از مزایاى اجتماعى بیشترى بهره مند شوند. خداوند سبحان در آیه کریمه مورد بحث با تاکید (جمله اسمیه موکد به باء) از دروغ و نقاق آنان پرده برمى دارد و مقصودشان را افشاء مى کند و آنان را از دستایبى به آن هدف ناپاک ناکام مى کند.
لطایف و اشارات
۱- لطایف تعبیرى قرآن در افشاى منافقان
قرآن کریم افزون بر آنکه با صراحت از کفر درونى منافقان پرده برمى دارد، در لطایف تعبیرى خود نیز به آن اشاره کرده، مى فرماید: آنان در حوادثى مانند جنگ، شتابزده در کافران گرایش مى یابند: (فترى الذین فى قلوبهم مرض یساروعون فیهم…). (۶۲۹) تعبیر (یسارعون فیهم) به جاى یسارعون الیهم نشانه آن است که منافقان باطنا در جمع کافرانند، و در ذیل آیه نیز مى فرماید: آنان از مستور ساختن کفر خود نادم خواهند شد: (فیصبحوا على ما اسروا فى انفسهم نادمین). (۶۳۰) غرض آن که، از جمله (یسارعون فیهم)، برمى آید که گرایش قلبى منافقان به سوى کافران قبلا بوده و هم اکنون به سرعت در بین آنان حضور پیدا مى کنند، نه به سوى آنها.
۲- اضلال کیفرى قرآن نسبت به منافقان
خداى سبحان در آیات آغازین سوره مبارکه بقره، شرایط پنج گانه بهره مندى از قرآن را برمى شمارد: ایمان به غیب، ایمان به وحى و رسالت، یقین به آخرت، اقامه نماز و انفاق. سه شرط اول، ایمان به اصول سه گانه دین و دو شرط دیگر نمونه اى از فروع دین است و منافقان که نه ایمانى به اصول و مبانى اعتقادى دین دارند: (و ما هم بمومنین) و نه امتثالى از سر اخلاص نسبت به فروع دین: (ولا یاتون الصلوه الا و هم کسالى ولا نفقون الا وهم کارهون) (۶۳۱) نه تنها از هدایت قرآنى محرومند، بلکه مشمول اضلال کیفرى قرآن نیز هستند: (و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین ولا یزید الظالمین الا خسارا) (۶۳۲)
قرآن براى اهل ایمان مظهر اسم نافع از اسماى الهى و براى اهل کفر و نفاق مظهر اسم ضار است و از باب تشبیه معقول به محسوس مانند خورشیدى است که براى صاحبان چشم سالم، عامل بصیرت و براى کسانى که چشمى بیمار دارند، مایه افزایش رنجورى است. گروهى بر اثر ایمان خالص و عمل صالح از قرآن بهره مى برند و عده اى بر اثر کفر آشکار یا مستور، از آن جز خسارت نصیبى ندارند.
۳- مبناى تقسیم انسانها به مومن، کافر و منافق
تقسیم انسانها به سه دسته کافر، مومن و منافق، تقسیمى طولى و محصول دو قضیه منفصله حقیقه است و آن این که: انسان یا با ظاهر و باطن خود دین را مى پذیرد (مومن) یا با ظاهر و باطن آن را نمى پذیرد. چنین انسانى یا هم در ظاهر و هم در باطن دین را نفى مى کند (کافر) یا باطنا دین را انکار و ظاهر آنرا مى پذیرد(منافق).
عکس قسم سوم نیز در حال تقیه فرض دارد، زیرا انسان در این حال دین را در باطن پذیرفته است گرچه در ظاهر، آن را نفى مى کند: (الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان). (۶۳۳) این قسم در حقیقت جزو مومنانند، چنانکه قسم سوم (منافقان) نیز در حقیقت از کافرانند.
۴- نفى قطعى ایمان از منافقان
منافقان در ملاقات با مومنان مى گفتند: (امنا) و مقتضاى تقابل نفى و اثبات این بود که جواب داده شود: الم تومنوا، نظیر (قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا) (۶۳۴) پس تعبیر (و ما هم بمومنین) در آیه محل بحث، به جاى لم یومنوا بدین معناست که منافقان که منافقان اصلا از گروهها مومن به شمار نمى آیند، نه در گذشته و نه حال نه درآینده، زیرا مستفاذ از تعبیر مزبور، نفى مطلق است و اطلاق نفى، شامل همه احوال است.
۵- چرا منافقان از کافران بدترند؟
سرا این که منافقان کافران بدترند و در پایین ترین درک جهنم به سر مى برند، آن است که افزون بر این که همانند کافران در درون منکر دینند و درونشان را کفر پر کرده، اهل کتمان، دروغ، خدعه و استهزا نیز هستند. کسى که کفرش کفر محض است، دیگر به این تباهیهاى نفسانى مبتلا نیست، ولى کفر منافق آمیخته با این تباهیهاست. از سوى دیگر، خطر منافقان براى جامعه اسلامى بیش از زیان کافران و مشرکان است، چنانکه در بحث روایى روشن مى شود.
بحث روایى
۱- تقسیم آیات آغازین سوره بقره
– عن الباقر (علیه السلام): فى سوره البقره الم… ثم اربع آیات فى نعمت المومنین و آیتان فى نعت الکافرین و ثلاث عشره آیه فى نعمت المنافقین (۶۳۵)
اشاره: از این گونه نصوص استنباط مى شود که آیات اوایل سوره (۱ – ۲۰)، براى بازگو کردن احوال سه گروه است، نه چهار گروه که صاحب المنار پنداشته است.
۲- خطر بزرگ منافقان
– عن امیرالمومنین (علیه السلام): و لقد قال لى رسول الله (صلى الله علیه وآله): انى لا اخاف على امتى مومنا ولا مشرکا، اما المومن فیمنعه الله بایمانه و اما المشرک فیقمعه الله بشرکه ولکنى اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان یقول ما تعرفون و یفعل ماتنکرون (۶۳۶)
اشاره: مومن ظاهرا و باطنا انسان صالح است و کافر ظاهرا و باطنا موجود طالح، ولى منافق ظاهرا انسان و در باطن جانورى چون مار و عقرب است و چون باطن او شناخته نیست تماس با او حاصل مى شود و همین تماس سبب مسموم شدن است.
بازدیدها: 0