ولنبلونّکم بشیءٍ مّن الخوف والجوع ونقص مّن الأموال والأنفس والثّمرات وبشّر الصابرین (۱۵۵)
گزیده تفسیر
امتحان، استعدادهای انسان را شکوفا و کمالهای او را از قوه به فعلیت میرساند؛ آزمون ها به لحاظ گونهگونی استعدادها و کمالها، متفاوت است. در ابتلای به سختی ها و کمبودها که مورد آیه است صابران، و در آزمون به رفاه و آسایش، شاکران شناخته میشوند.
تأکید این آیه شریفه و نظایر آن بر اینکه «ما حتماً شما را میآزماییم»، گواه آن است که هیچکس را گزیری از امتحان الهی نیست. این آیه درباره امتحان قبل از فتح و پیروزی است و مقصود از ابتلای به «خوف» و «جوع» در آن، مبتلا شدن به ناامنی و کمبود اقتصادی است.
«نقص» غیر از نابودی است؛ انسان گاهی به نداشتن مال و زمانی به کمبود آن مبتلا میشود. تعبیر ﴿بشیءٍ﴾ به اندک و مقطعی بودن امتحانهای مذکور در این آیه اشاره دارد. کشته شدن در راه خدا و مرگهای عادی از مصادیق ﴿نقصِ نفس﴾ است. در ﴿نقصِ ثمر﴾، مقصود از ثمر، جامع بهره اقتصادی، اعم از کشاورزی و…، و بهره عاطفی، مانند اولاد است.
عدم ذکر متعلق تبشیر که صابران بدان بشارت داده میشوند، برای ارشاد به اهمیت و گستردگی آن است، زیرا پاداش صابران به شمارش درنمیآید.
۶۳۳
تفسیر
مفردات
لنبلونّکم: این فعل از ریشه «بلو» به معنای آزمودن است. واژه پژوهان در ریشه و معنای «بلا» بر یک نظر نیستند. برخی بر این باورند که «بلَو» و «بلِی» دارای دو ریشه و دو معناست. بلَو از باب فعَل یفعُل به معنای امتحان و آزمون است و سایر واژههای هم ریشه آن، مانند بلاء، بَلْوی، بلیّه، إبلاء و ابتلاءهمه به همین معناست و بَلِی از باب فعِل یفعَل به معنای کهنه شدن و فرسودگی است و بِلا (مکسور و مقصور)، بَلاء (مفتوح و ممدود) و «بالٍ» از این ریشه و به معنای کهنه و فرسوده است. «بلِی المیت» یعنی مرده پوسید و زمین او را نابود کرد ۱٫
آنچه از مفردات راغب برمیآید تنیده شدنِ معنای فرسودگی و کهنگی در آزمون است، از اینرو بحث را از (بَلِی) با یاء شروع میکند و بعد از معنا کردن آن به فرسودگی با فاصله بسیار کم میگوید: و بَلَوْته، اختبرته کأنّی اَخْلَقْتُه منکثره اختباری له ۲ ، آنگاه آیه مورد بحث و مانند آن را به ردیف یاد آور میشود.
بر اساس این نظر، اطلاق بَلْوی و بِلاء و بَلاء بر آزمون از آنروست که آزمایش کننده برای آزمودن چیزی، فراوان آن را به کار میگیرد و گویا آن را کهنه کرده است. غم نیز چون فرساینده جسم است، بلاست.
ابن اثیر ظاهراً اصل این ریشه را به معنای امتحان و آزمون میداند، زیرا همه مواردی که ذکر میکنند به این معناست و در هیچ مورد از کهنه شدن و فرسایش سخنی به میان نمیآورد ۳٫
^ ۱ – ـ المصباح، ص ۶۲، «ب ل ی».
^ ۲ – ـ مفردات، ص ۱۴۵، «بَلِیَ».
^ ۳ – ـ النهایه، ج ۱، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶، «ب ل ی».
۶۳۴
امین الاسلام طبرسی(قدّسسرّه) بلاء را در اصل به معنای آشکار کردن باطن دانسته و میگوید: «بِلی» نیز از آن رو به معنای کهنگی است که گذشت زمان در آن نمایان است ۱٫
آنچه از قاموس القرآن (اصلاح الوجوه و النظائر) حسین بن محمد دامغانی استظهار میشود این است که اصالت از آنِ بَلَوَ است، زیرا اصلاً از بَلَی نامی نمیبرد و فقط «ب ل و» را به نعمت و امتحان معنا میکند. ابن منظور مطلع را عنوان «بلا» قرار داده؛ نه «بلو» و نه «بلی» و بعد از معنا کردن «بَلَو» به امتحان و پرداختن به واژه مبالات و نقل برخی اقوال چنین میگوید: «در همه این موارد، واو به یاء قلب شد، چون کسره مناسب آن بود… و فلان بِلْی أسفارٍ إذا کان قد بلاه السفر و الهَمُّ و نحوهما… و ناقه بِلْو سفرٍ بکسر الباء، أبلاها السفرُ… و بِلْی سفرٍ و بِلْوُ شرٍّ و بِلْی شرٍّ… ۲٫
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج ۳ ـ ۴، ص ۳۷۶٫
^ ۲ – ـ لسان العرب، ج ۱۴، ص ۸۳ ـ ۸۴٫ ابن منظور پس از بیان مزبور، جریان ناقهٴ بلیّه را ذکر میکند و مطلب عمیق به خاطر سپردنی را که در اقرب الموارد و مانند آن یافت نمیشود به عنوان استنباط یک مطلب کلامی از یک سنّت قومی بهره میگیرد و ان اینکه در جاهلیت اگر کسی میمرد برای آنکه بعد از زنده شدن در محشر سواره باشد نه پیاده ناقهای را در گودالی در کنار قبر او بسته بدون آب و علف رها میکردند، تا از گرسنگی و تشنگی بمیرد. ابن منظور از این سنّت جاهلی (ناقهٴ بلیّه) استنتاج میکند که این روش دلیل آن است که آنها در جاهلیت بعث و حشر اجساد را معتقد بودند و رأی آنان زنده شدن ابدان بود… . این نکته را نباید از ظنر دور داشت که استنباط ابن منظور فی الجمله درست است؛ نه بالجمله؛ زیرا عقیدهٴ رایج ور سمی مردمدر عصر جاهلیّت این نبود که مردگان بعد از مردم زنده میشوند و بعث و حشری محقق است، بلکه غالباً منکر آن بودند و اگر گروهی چنین باوری داشتند آن را نمیتوان عقیدهٴ دارج جامعه آن روز دانست، زیرا قرآن حکیم ازعدهای از آنان عقیده انکار رسمی حیات پس ا مرگ را نقل و نقد میکند: ﴿أَ إذا ضللنا فی الأرتض …﴾ (سورهٴ سجده، آیهٴ ۱۰)، ﴿إنّ هی إلاّ حیاتنا الدنیا …﴾ (سورهٴ انعام، آیهٴ ۲۹)، ﴿ذلک رجعٌ بعید…﴾ (سورهٴ ق، آیهٴ ۳).
۶۳۵
ابو عبد الرحمن خلیل بن احمد فراهیدی بلو و بلی را در کنار هم ذکر کرده، بدون آنکه تفکیک لغوی و تفریق ریشهای را مطرح کند ۱ ، بنابراین میتوان گفت معنای کهنه کردن در آزمون نهادینه شده است.
برخی پژوهشگران در جمعبندی اقوال یاد شده و غیر آن، بر این باورند که با توجه به موارد استعمال این ریشه، به ویژه در قرآن کریم که تنها معیار برای فهم معنای حقیقی واژگان زبان عرب است و کتابی معادل آن نیست، «بلا» به معنای ایجاد تحوّل و دگرگونی است و امتحان و اختبار از لوازم و آثار آن است و تنها این معناست که بدون تکلّف و تجوّز در همه کاربردهای این ریشه صادق است، چنانکه در آیه مورد بحث، خدای سبحان میفرماید: «ما با ترس و گرسنگی و کمبودهای مالی و جانی وضعیت روحی و امور زندگی شما را دگرگون میکنیم و اینگونه شما را میآزماییم» ۲
تذکّر: ۱- اگر واژه بَلَوَ و بلِی امتیاز جوهری و تمایز اصلی میداشتند و آنکه واوی است به معنای آزمون و آنکه یائی است به معنای کهنه شدن باشد نباید دو معنای یاد شده را به هم آمیخت و خلط کرد، بلکه باید هر کدام را با حفظ محدوده آن با واژه خاص خود بیان کرد و اگر دو واژه مزبور تمایز ذاتی نداشته باشند، بلکه هر دو از یک حقیقت اعتباری ظهور کردهاند و تمایز آنها در حرکات فتحه و کسره است که اگر فتحه «لام» (عین الفعل) به کسره تبدیل گردد، حرف «واو» (لام الفعل) به یاء مبدّل میشود، هرچند تفاوت حرکتْ تفاوت معنا را از لحاظ رعایت کردن برخی از لوازم به دنبال دارد، در اینحال نباید دو معنای یاد شده را مباین و دو واژه مزبور را گسیخته از هم و دو باب
^ ۱ – ـ ترتیب العین، ج ۱، ص ۱۹۳، «ب ل و».
^ ۲ – ـ التحقیق، ج ۱، ص ۳۱۸ ـ ۳۱۹، «ب ل و».
۶۳۶
اشاره شده را جدای از هم تلقی کرد.
۲- کهنه شدن غیر از بیارزش و بیمصرف و بیاثر بودن است، زیرا فرشهای پرنیانی دو حال دارد: یکی نو و دیگری کهنه. آنکه کهنه است امتحان داده است و غیر از عنوان ارزشمند کهن، عتیق و مانند آن چیزی را به همراه ندارد و امّا آنکه نو است هنوز نمیتوان درباره ارزش نهایی آن اظهار نظر کرد. البته فرش عادی کهنهشدن آن با بیارزش شدن همراه است، پس نباید انتظار داشت که کهنه بیاثر باشد.
۳- در کاربرد ابتلاء، بین خیر و شرّ و فرد نستوه و غیرنستوه فرقی نیست، چنان که تعبیر به ابتلاء در آغاز کار نیز صحیح است؛ یعنی میتوان گفت این عمل برای ابتلای فلان شخص است، به طوری که مفاد آن این است که این عمل برای بررسی حال فلان در طول ممارستی که در پیش دارد خواهد بود.
۴- بلا گاهی ضرر است و گاهی نفع؛ ولی نقمت غیر از کیفر و عقوبت نخواهد بود.
۵- لام و نون تأکید در ﴿لنبلُونّکُم﴾، برای بیان قطعیت بلا و ابتلا برای همه انسانهاست.
الأنْفُس: برای «نَفْس» که جمع آن «أنفُس» و «نُفُوس» است معانی متعددی، مانند روح و خون و… ذکر شده است.
برخی پژوهشگران بر آناند که در قرآن کریم هرجا «نَفْس» و «أَنْفُس» به کار رفته به معنای «المتشخّص المتعیّن» است و در هیچ موردی به معنای «روح» نیست. «نفس» به معنای فرد متشخّص به تشخّصی است که لازم ذاتی او است. این تشخص میتواند مادی یا روحانی باشد.
از مصادیق نفسِ به معنای مزبور، انسان است که تشخص او گاهی به
۶۳۷
اعتبار جسم و بدن اوست: ﴿ربِّ إنّی قَتَلتُ مِنهم نَفْساً) ۱ گاه به اعتبار روح و جان: ﴿یأَیّتها النّفس المطمئنّه) ۲ گاهی به اعتبار جسم و روح هر دو است: ﴿وَما تَدرِی نفسٌ بأی أرضٍ تَمُوت) ۳ (با توجه به کلمات «تدری» و «تموت» مجموع روح و بدن مراد است) و گاه به اعتبار چیزی است که قوام و بقای انسان به آن منوط است؛ مانند «خون» و «تنفس» ۴
بر این اساس، اطلاق «نفس» بر شخص انسان از جهات گوناگون، همه از باب تطبیق مفهوم بر مصداق است.
تناسب آیات
درباره پیوند آیه مورد بحث با آیات گذشته وجوهی مطرح شده که مهمترین آنها عبارت است از:
۱٫ امر به استعانت از صبر و نماز، و نهی از مرده پنداشتن کشتهشدگان در راه خدا که در آیات قبل آمده بود، راز آن در این آیه بیان میشود که ابتلای مسلمانان در آینده به جنگ و قتل است؛ راه پیروزی در جنگ، استمداد از صبر و نماز و باور به زنده بودن کشتهشدگان در راه خدا و ایمان به ضایع نشدن تلاشها و فداکاریهای مالی و جانی در این راه است ۵٫
^ ۱ – ـ سورهٴ قصص، آیهٴ ۳۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ فجر، آیهٴ ۲۷٫
^ ۳ – ـ سورهٴ لقمان، آیهٴ ۳۴٫
^ ۴ – ـ ر.ک: التحقیق، ج ۱۲، ص ۱۹۷ ـ ۱۹۹؛ «ن ف س».
^ ۵ – ـ المیزان، ج ۱، ص ۳۵۷٫
۶۳۸
براین اساس، عطف ﴿و لنبلونّکم﴾ بر ﴿استعینوا بالصّبر) ۱ از باب عطف هدف و مقصد نسبی بر مقدمه است ۲ ؛ یعنی از صبر و نماز استعانت بجویید تا بتوانید از عهده آزمونهای الهی برآیید. البته امتحان برای هدف برین است.
۲٫ بر پایه احتمالی دیگر، این عطف از قبیل عطف مضمون بر مضمون بوده و جامع هر دو آن است که مضمون آیه نخست طلب صبر بود و مضمون آیه اخیر، بیان مواطن و جاهای صبر است ۳٫ به بیانی دیگر، پس از امر به استعانت از صبر و نماز و وعده پیروزی و کمک، و ذکر آنچه مؤمنان را در صبر بر کشته شدن در راه خدا یاری میکند، اکنون، در آیه مورد بحث و دو آیه پس از آن، حال صابران، حقیقت صبر، پاداش صبر و آنچه باید بر آن صبر کرد بیان میشود و بدین ترتیب مجموعه آیات مربوط به موضوع صبر کامل میگردد که خود مکمّل شکر است که در پایان فصل گذشته از آیات بدان امر شد ۴٫
۳٫ احتمال دیگر آن است که ﴿ولنبلونّکم﴾ بر ﴿لأتمّ نعمتی علیکم ولعلّکم تهتدون) ۵ عطف شود و مراد این است که مسلمانان را آگاه کند که اتمام نعمت بر آنها و گرامی بودن آنان نزد خداوند، مانع از رسیدن مصائب دنیایی به آنها نیست و صبر بر این مصائب نیز بر درجات آنها میافزاید، ازاینرو در آغاز آیه بعد میفرماید: ﴿وبشّر الصبرین) ۶
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۵۳٫
^ ۲ – ـ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۵۳٫
^ ۳ – ـ روح المعانی، ج ۲، ص ۳۳٫
^ ۴ – ـ الأساس فی التفسیر، ج ۱، ص ۳۳۱٫
^ ۵ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۵۰٫
^ ۶ – ـ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۵۳٫
۶۳۹
۴- نعمت های فراوان مذکور در آیات پیشین که به شکرگزاری در برابر آنها امر شد، با ابتلائات و مصیبتهای گوناگون همراه است که بزرگترین آنها جهاد و کوچکترین آنها بلاهای اندکی است که به جان و مال و اهل و دوستان هر فرد میرسد ۱٫ آیه مورد بحث، مجموع مصائبی را بیان میکند که خداوند سبحان مؤمنان را بدان مبتلا میکند و آنان را با آنها میآزماید ۲٫
بنابراین، خدای متعالی پس از امر به شکرگزاری در برابر نعمت اکمال شریعت و دستور صبر بر تکالیف دینی، با تشویق و ترغیب مؤمنان به پایداری و ثبات در برابر ناملایمات و مصیبتها، میفرماید: شما را با این مصائب میآزماییم تا معلوم شود آیا صبر میکنید و در راه حق ثابت قدم مانده و تسلیم امر خدا هستید یا به گذشته خویش بازگشته و بر استرداد آنچه به عنوان امانت در دست شما بود جزع و بیتابی میکنید ۳؟
۵- جهاد با کافران، که آیه قبل به آن اشاره داشت، پیامدهایی دارد که در آیه مورد بحث بدان اشاره میشود و نتیجه آن تصفیه و خالص شدن مؤمنان و تمییز صابران از افراد ناشکیبا و اهل جزع است ۴٫
۶- کسی که بر اثر ناشکیبایی، از جهاد در راه خدا کراهت داشته و سستی ورزد و بر آن صبر نکند، به مصائب و بلاهایی دیگر گرفتار و بدانها آزموده میشود. در آیه مورد بحث به این بلاها اشاره شده است ۵٫
تذکّر: لازم است عنایت شود که آنچه گفته شد میتواند از سنخ استحسان
^ ۱ – ـ تفسیر المنار، ج ۲، ص ۳۴٫
^ ۲ – ـ همان، ص ۳۹٫
^ ۳ – ـ تفسیر غرائب القرآن، ج ۱ ـ ۲، ص ۴۳۹ ـ ۴۴۰٫
^ ۴ – ـ نظم الدرر، ج ۱، ص ۲۸۰٫
^ ۵ – ـ همان.
۶۴۰
پس از وقوع باشد، چنان که محتمل است نکات ملحوظ در حال نزول باشد و چون تهافتی بین آنها نیست و از قبیل استعمال لفظ در اکثر از یک معنا نیست تا برخی نپذیرند، گرچه پذیرفتنی است، از اینرو تعدّد وجوه تناسب محتمل خواهد بود.
٭ ٭ ٭
امتحان، عامل به فعلیت رسیدن کمالات
در ادامه دو آیه گذشته که ناظر به مبارزه و شهادت بود، در این آیه و آیه بعد، برای اعزام مبارزان الهی به جبهه جنگ، برخی مسائل اعتقادی و اخلاقی بیان میشود. خدای سبحان پیش از دستور جنگ، برای آمادگی نفوس نسبت به آن، امتحان به شداید و مشکلات را مطرح میکند، چنانکه هنگام پیروزی، آزمودن به مسائل رفاهی را طرح میکند.
آیه شریفه مورد بحث درباره امتحان قبل از فتح و پیروزی است، چنانکه آیه شریفه ﴿ثمّ جعلنکم خلَئِف فیالأرض من بعدهم لننظر کیف تعملون) ۱ در بیان امتحان پس از فتح است. در همه حوادث و وقایع، آزمونها بدینگونه است، اگرچه در مسائل جزئی، جنگْ جزئی و فتح هم جزئی است و در مسائل کلی، جنگْ کلی و فتح نیز کلی است.
راز این آزمون و گونهگونی آن، این است که انسانها با استعدادهای گوناگون آفریده شدهاند و عامل شکوفایی این استعدادها امتحانهای متنوع است.
صبر و شکر از کمالهای انسان است و این کمال، بدون آزمونهای
^ ۱ – ـ سورهٴ یونس، آیهٴ ۱۴٫
۶۴۱
گونهگون از قوه به فعلیت نمیرسد، از اینرو خدای سبحان، گاه انسان را با نعمت و منحت و عزت و گاهی با نقمت و محنت و مهنت میآزماید، تا شکر و صبر درونی او روشن شود. در ابتلای به ضرّاء و مصائب و شرایط سخت و تلخ، انسانهای صابر، و در امتحان به سرّاء و شرایط رفاه و آسایش، انسانهای شاکر شناخته میشوند، بر همین اساس، هنگام جنگ و اعزام نیرو، آزمون به شداید، کمبودها و صبر، و پس از پیروزی و دستیابی به غنایم جنگی، آزمون به مسائل رفاهی و شکر مطرح است.
از تأکیدی که در این آیه و برخی دیگر از آیات آمده که «ما حتماً شما را میآزماییم»: ﴿لنبلونّکم﴾ معلوم میشود که امتحان قضای حتمی خداست و هیچکس بدون امتحان نخواهد بود، پس اگر کسی از خدا بخواهد که مرا امتحان نکن، دعای وی مستجاب نیست. باید چنین دعا کرد: خدایا! ایمان مرا راسخ و به من توفیق عطا کن تا از آزمایش تو سرافراز بیرون آیم.
ابتلای به ناامنی و کمبود اقتصادی
مقصود از ابتلای به «خوف» و «جوع» در آیه مورد بحث مبتلا شدن به ناامنی و فقر اقتصادی است؛ به بیان دیگر، مراد از جوع، تنها گرسنگی در برابر تشنگی نیست، بلکه منظور از آن اعم از گرسنگی، تشنگی و سایر آسیبها و مصائب بدنی است، چنانکه در برخی آیات، تشنگی و خستگی به صراحت در کنار گرسنگی ذکر شده است: ﴿ما کان لأهل المدینه ومن حوْلهم من الأعراب أن یتخلّفوا عن رسول الله ولایرغَبوا بأنفسهم عنْ نفسِه ذلک بأنّهم لایصیبهم ظمأٌ ولانَصَب ولامخْمصه فی سبیل الله ولایطءون موطئاً یغیظ الکفّار ولاینالون من
۶۴۲
عدوٍّ نیلاً إلاّ کُتب لهم به عمل صَلحٌ إنّ الله لایضیع أجر المحسنین) ۱
تعبیر از کمبود مسائل مالی و اقتصادی به «جوع»، مانند تعبیر از تصرف در مال غیر به «خوردن»، یا تعبیر از ارتکاب گناه با اعضای مختلف بدن به «انجام دادن آن با دست» است؛ منظور از «اکل» در برخی تعبیرها همچون ﴿ولاتأکلوا أمولکم بینکم بالبطل) ۲ ﴿إنّ الّذین یأکلون أمول الیتمی ظلماً إنّما یأکلون فیبطونهم ناراً وسیصلون سعیراً) ۳ مطلق تصرف است، و چون «اکل» بارزترین نمونه تصرف است، از تصرف در مال دیگران به «خوردن» تعبیر میشود، و نیز همانگونه که از ﴿فبما کسبت أیدیکم) ۴ و مانند آن، همه گناهان منظور است، نه فقط گناهانی که با دست انجام میشود، بلکه چون بیشتر کارها با دست انجام میگیرد چنین تعبیری شده است، همچنین در آیه مورد بحث چون گرسنگی، نماد بارز فقر و توانفرساست از کمبود مسائل مالی، اعم از گرسنگی و برهنگی و بیمسکنی و مانند آن، به «جوع» تعبیر شده است، چنان که در آیه ﴿الّذی أطعمهم من جوع و ءامَنهم من خوف) ۵ نیز از رونق اقتصادی به اطعام از جوع تعبیر شده است.
^ ۱ – ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۱۲۰٫ لازم است عنایت شود که تفصیل قاطع شرکت است؛ یعنی در مواردی که همراه با ذکر جوع کمبودهای دیگر از قبیل تشنگی، خستگی و مانند آن مطرح است مقصود از واژهٴ جوع، خصوص گرسنگی است، برخلاف آیهٴ مورد بحث که عنوان جوع میتواند مثال برای جامع بین امور یاد شده باشد.
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۸۸٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۰٫
^ ۴ – ـ سورهٴ شوریٰ، آیهٴ ۳۰٫
^ ۵ – ـ سورهٴ قریش، آیهٴ ۴٫
۶۴۳
نقص مال و نفس و ثمر
ابتلا و آزمون الهی گاه به ناداری است: ﴿بشیءٍ من… الجوع﴾ و در جوع و گرسنگی، انسان هرچند کوتاه مدت، حتی اندک چیزی برای خوردن ندارد، و گاه به کمبود مال است؛ نه نداشتن آن: ﴿و نقص من الأمول﴾ و «نقص» غیر از زوال است. انسانِ مبتلای به نقص مال، گرسنه، برهنه یا بیمسکن نیست، بلکه باید ساده زندگی کند. به لحاظ همین گونهگونی آزمونها سیاق آیه شریفه از ﴿بشیءٍ من الخوف والجوع﴾ به ﴿ونقص من الأمول…﴾ عوض شد، زیرا ﴿ونقصٍ…﴾ یعنی «وبنقصٍ»، نه «وبشیءٍ من نقصٍ». البته تعبیر ﴿بشیءٍ﴾ نیز به اندک و مقطعی بودن آزمونهای یاد شده اشاره دارد و به معنای «بشیءٍ قلیل» است. حاصل آنکه انسان مورد آزمون در این حال، یا چیزی نمییابد یا اگر به دست آورد از او گرفته میشود و همه این امور امتحان است.
مقصود از «نقص نفس» که یکی از آزمونهای الهی به شمار آمده، کشته شدن در راه خدا، یا اعم از آن و مرگهای عادی است؛ زیرا همه آنها از مصادیق «نقص نفس» است، همچنین در «نقص ثمر»، منظور از ثمر، یا ثمر اقتصادی و به ویژه محصولات کشاورزی و میوههای درختی است، یا اولاد است، بدین لحاظ که گفته میشود اولاد، میوه و ثمار قلوباند. البته میتواند جامع باشد.
ذکر ثمر بعد از مال میتواند برای آن باشد که همواره ثمر مال نیست، چون میوههای درختان سرزمینهای حیازت نشده جزء اموال شخصی نیست.
فخامت پاداش صابران
کسانی که از عهده آزمون الهی مذکور در آیه مورد بحث، پیروزمندانه برآیند، در
۶۴۴
شمار صابران و برخوردار از بشارت الهیاند، از اینرو فرمود: صابران را بشارت ده: ﴿وبشّر الصّبرین﴾.
عدم ذکر بُشری و متعلق تبشیر، برای توجه دادن به اهمیت و گستردگی آن است. این بشارت اگر امری جزئی بود میفرمود: آنان را به فلان امر بشارت ده؛ امّا وقتی پاداش صبر به اندازهای مهمّ باشد که حدّ مشخصی نداشته باشد، ذکر عهدهدار آن نیست، و پاداش صابران اینگونه است، زیرا به شمارش و حساب درنمیآید: ﴿إنّما یوفّی الصَبرون أجرهم بغیر حساب) ۱
حذف متعلَّق تبشیر افزون بر ارشاد به فخامت، بر عموم آن متعلَّق نیز دلالت میکند. این بشارت، نعمتهای دنیا و آخرت هر دو را شامل است و ویژه نعمت آخرت نیست. خدای سبحان در دنیا بسیاری از نعمتها و نیز فضایل فراوان و ملکات فاضله را که البته بخشی از آنها به آخرت مربوط است به عنوان بشارت، به صابران عطا میکند.
راز این نکته آن است که صبر جزو عزمالأمور است: ﴿واصبر علی ما أصابک إنّ ذلک من عزم الاُمور) ۲ توضیح اینکه، هیچ کاری بدون تصمیم و عزم و اراده حاصل نمیشود و هر کار ارادی، هرچند ساده باشد مسبوق به اراده است؛ لیکن برخی کارها جزو عزمالأمور، یعنی «ممّا ینبغی أو یجب أن یُعْزَم علیه» است و با اراادهای عادی محقق نمیشود. انسان برای تحقق اینگونه امور، باید عاقبتاندیشی، تدبّر، تفکر، استشاره کند تا به جزم برسد، بهگونهای که وهن، بیمیلی، کراهت، تردید، شک و انزجار به اراده او راه نیافته و برای انجام آن مصمّم شود. ارادهای که به اندک حادثهای دگرگون
^ ۱ – ـ سورهٴ زمر، آیهٴ ۱۰٫
^ ۲ – ـ سورهٴ لقمان، آیهٴ ۱۷٫
۶۴۵
میشود صمیم و درون پُر نیست و تا محدوده اراده، درونپر نباشد آن را تصمیم نمیگویند، زیرا «صمیم»، شیء درونپُر است، از اینرو سنگ مستحکمی را که در آن رخنه و شکاف نیست «صخره صمّاء» میگویند و دوستی را که در دوستی او خللی نیست «دوست صمیمی» مینامند و انسان ناشنوایی را که گوش او پر است و راه برای نفوذ آهنگ در آن نیست «اَصمّ» گویند.
صبر، کاری عادی نیست تا انسان بتواند بدون تصمیم صبر کند، زیرا هر لحظه باید زمام نفس را بکَشَد تا مبادا تردید و کراهت و مانند آن، مرکز تصمیمگیری را موهون کند و آن را به جَزَع وادارد، بنابراین، انسان صابر، با صبر خود یکی از عزمالأمور، یعنی امور معزومه را محقق کرده است. البته به کسی «صابر» گفته میشود که در همه حوادث دارای ملکه صبر بوده، این صفت برای او ثابت و مستمر باشد و به همین لحاظ، «صابر» صفتمُشْبِهه است، زیرا صفت مُشْبِهه که بر ثبات و استمرار دلالت دارد دارای اوزان گوناگونی است؛ وزن فاعل و مفعول نیز آنجا که ملکه و استمرار را بفهماند، مانند صابر و محمود، صفتمُشْبِهه است؛ نه اسمفاعل یا اسممفعول. اگر کسی تنها در یک حادثه صبر و تحمل کند او را صابر یا «صبور» نمینامند، بلکه درباره او میگویند: «صَبَرَ»، یا اگر در یک حادثه بیتابی کرد او را «جزوع» نمینامند، بلکه میگویند: «جَزَعَ».
به هر تقدیر، به کسی بشارت نعمتهای الهی، اعم از دنیوی و اخروی، داده میشود که دارای «ملکه صبر» باشد، و«صابران» که از بشارت الهی برخوردارند صاحبان ملکه و وصف مستقرند؛ نه وصف حال.
۶۴۶
اشارات و لطایف
۱- آزمونهای الهی
آیات قرآن کریم درباره آزمونهای الهی متعدد است که به پنج دسته آنها اشاره میشود. اجمال مدلولها و مضامین پنجگانه آن آیات بدین قرار است:
الف. آنچه بر روی زمین خلق شده، زینت زمین و آزمون مردم روی زمین است و آنچه در نشئه طبیعت یافت میشود، اعمّ از تلخ و شیرین آن، جنبه امتحانی دارد.
ب. حوادث ناگوار، امتحان الهی است و هیچ حادثهای وجود ندارد که در برابر آن مسئولیت نباشد. این حالات ناگوار، آزمون صبر است و در آنها صابران شناخته میشوند.
ج. حوادث گوارا و ملایم نیز امتحان الهی است و رفاه و آسایش و نعمتی که درپی تحمّل ناگواریها به انسان رسیده، آزمون شکر است.
د. هر حادثه گوارا یا ناگواری امتحان است و همانگونه که همه نعمتها جنبه آزمون داشته و مسئولیتآور است، همه نقمتها نیز آزمون است. این دسته آیات، بین دسته دوم و سوم جمع کرده، خیر و شر، منحت و محنت و نعمت و نقمت را با هم ذکر میکند.
هـ. تکالیف شرعی با آزمون همراه است و خداوند سبحان که انسان را به آن تکالیف امر کرده، مورد و وسیله ابتلای به آن را نیز فراهم میکند.
نمونههایی از طوایف پنج گانه آیات پیش گفته به شرح زیر است:
الف. عالم طبیعت، نشئه آزمون
همانگونه که اشاره شد همه محدوده عالم طبیعت، قلمرو آزمون خداست و
۶۴۷
هرچه در این جهان به انسان برسد، خواه درد و رنج یا رفاه و آسایش، و نیز همه حوادث، اعم از تلخ و شیرین، آزمون الهی است و همانگونه که هیچ چیز رایگان به انسان داده نمیشود، چنانچه بر اثر موفقیت در آزمون پیشین، به انسان پاداشی داده شود نیز آغاز امتحانی جدید است، زیرا دنیا دار امتحان است؛ نه دار جزا، و جزای محض که در کنار آن تکلیف و آزمون نیست مربوط به قیامت است.
خدای سبحان در این باره که همه عالم طبیعت، نشئه آزمون است، چنین فرمود: ﴿إنّا جعلنا ما علی الأرض زینهً لها لنبلوهم أیهم أحسن عملاً) ۱ آنچه بر روی زمین است، زینت زمین و وسیله آزمون اهل آن است؛ نه زینت انسان. نعمت و سرسبزی زمین برای آزمون شکر، و نقمت پژمردگی آن برای آزمون صبر است. زینت انسان همان کمالی است که در جان اوست: ﴿ولکنّ الله حبّب إلیکم الإِیمن وزیّنه فی قلوبکم) ۲ هرچه بیرون از نفس انسان و جدای از حقیقت اوست، زینت انسان به شمار نمیآید؛ زیورآلات، لباس فاخر و مانند آن، زینت دست و بدن است؛ نه زینت نفس. کسی که علم و تقوا تحصیل کند و آنرا پیشه خود سازد خویش را مزین میکند؛ اما اگر کسی زمین موات را با کشاورزی اِحیا کرد یا خانهای در آن بنا نهاد زمین را مزیّن کرده است؛ نه خود را. معقول و ممکن نیست که با خوشرنگ شدن زمین و مانند آن، انسان مزین شود، زیرا انسان موجودی جاودانه و این امور رفتنی است و در آینده دور یا نزدیک، فرجام همه سبزی و خرّمی زمین پژمردگی است: ﴿وإنّا لجعلون
^ ۱ – ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۷٫
^ ۲ – ـ سورهٴ حجرات، آیه ۷٫
۶۴۸
ما علیها صعیداً جُرُزاً) ۱ اگر کسی خود را به بیرون از ذات خویش، سرگرم کرد سرمایه خود را هدر داده است، زیرا روزی بیرون از هویت او رخت برمیبندد و درون وی، تهی میماند.
اگر انسان به کرات دیگر نیز سفر کند و مالک منظومه شمسی یا دیگر ستارهها شود باز سخن همین است، زیرا همانگونه که باغ و خانه و مانند آن، زینت زمین است، نه زینت انسان، ستارهها نیز زینت آسمان است؛ نه زینت انسان: ﴿إنّا زیّنا السّماء الدّنیا بزینهٍ الکواکب) ۲ انسان، خواه زمینی یا آسمانی، باید در درون جان خود کمالهایی را فراهم سازد.
به تصریح قرآن کریم «مال» و «فرزند» نیز که از آنها به زینت تعبیر شده: ﴿المال والبنون زینه الحیوه الدّنیا) ۳ چیزی جز فتنه و امتحان نیست: ﴿واعلموا أنّما أمْولکم وأولدُکم فتنه) ۴ پس همانگونه که نداشتن یا نقص مال، فتنه و آزمون است: ﴿ولنبلونّکم بشیءٍ من الخوف والجوع ونقصٍ من الأمول﴾، داشتن یا زیادی مال نیز فتنه است.
ب. آزمون به مشکلات
وقوع هر حادثهای، اعم از ملایم و ناملایم، برای امتحان است، لیکن انسانهای متوسط و ضعیف از نعمتها و حوادث ملایم بهره امتحانی نمیبرند و متوجه جنبه آزمونی آن نیستند. عبادت آنان نیز غالباً بر اساس عادت است؛ نه
^ ۱ – ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۸٫
^ ۲ – ـ سورهٴ صافات، آیهٴ ۶٫
^ ۳ – ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۴۶٫
^ ۴ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۲۸٫
۶۴۹
شکر خدا. همچنین انسانهای سرگرم به عالم طبیعت و بهرههای مادی هرگز حقْ سپاس نخواهند بود. خدای سبحان برای متوجه کردن اینگونه انسانها به ماورای طبیعت، آنان را با مبتلا کردن به ناگواریها میآزماید.
خداوند نمیخواهد هیچکس حتی فراعنه به زودی گرفتار عذاب جهنّم شوند، از اینرو هنگامی که نصیحت، هدایت، دعوت و تذکره موسی و هارون(علیهماالسلام) از ناحیه خداوند: ﴿فقولا له قولاً لّیّناً لّعلّه یتذکّر أو یخشی) ۱ در آن سنگدلان اثر نکرد، سالیان متمادی آنان را به سختی، قحطی و کمی منافع کشاورزی و دامداری مبتلا ساخت و آزمود، بلکه بههوش آیند و متذکر شوند: ﴿ولقد أخذنا ءالفرعون بالسّنین ونقصٍ من الثَّمرت لعلّهم یذّکّرون) ۲ راز تعبیر به «لعلّ» این است که تذکره در حدّ یک زمینه است و لعلّ خبر از مقام فعل خدا و آن زمینه است؛ نه خبر از مقام ذات واجب؛ یعنی تردید به لحاظ امکان تأثیر این تذکره و در نتیجه متذکر شدن آنان است، وگرنه در مقام ذات، خدای تعالی از تأثیر یا عدم تأثر آنها از تذکره آگاه است.
مشکلات فردی و جمعی، آزمون الهی است و آزمون الهی مراتب و درجاتی دارد و همانگونه که در آیه مورد بحث آمده، مورد آزمون ابتدا اندکی ترس و گرسنگی است و در مرتبه عالی آن، گاه چنان شدید و سنگین میشود که مؤمنان به لرزه درمیآیند. قرآن کریم در این باره میفرماید: ﴿إذ جاءُوکم منفوقکم ومن أسفل منکم وإذ زاغت الأبصر وبلغت القلوب الحناجر وتظنّون بالله الظّنونا٭ هنالک ابتلی المؤمنون و زلزلوا زلزالاً شدیداً) ۳ در همین آزمون
^ ۱ – ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۴۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۳۰٫
^ ۳ – ـ سورهٴ احزاب، آیات ۱۰ ـ ۱۱٫
۶۵۰
که انسان را میلرزاند، به گونهای که منافقان و افراد ضعیفالإیمان صحنه را ترک کرده و میگویند: خدا و پیامبرش جز فریب به ما وعدهای ندادند ۱ : ﴿و إذ یقول المنفقون و الذین فی قلوبهم مرضٌ ما وعدنا الله و رسوله إلاّ غروراً) ۲ مؤمنانِ اهل استقامت، صابر و پایدارند: ﴿من المؤمنین رجالٌ صدقوا ما عهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر وما بدّلوا تبدیلاً) ۳
چنین آزمونی، به امت و گروهی اختصاص ندارد، چنانکه خدای سبحان، خطاب به مؤمنان مدینه میفرماید: ﴿أم حسبتم أن تدخلوا الجنّه ولمّا یأتکم مثل الّذین خلوا من قبلکم مسّتهم البأساء والضّرّاء وزلزلوا حتّی یقول الرّسول والذّین ءامنوا معه متی نصر الله ألا إنّ نصر الله قریب) ۴ در اینگونه آیات، باید بیش از آیات دیگر تدبّر شود، زیرا این جمله که «میپندارید به بهشت خواهید رفت…»، خطاب به کسانی است که نمازهای پنجگانه را در شریفترین مساجد پس از مسجدحرام، یعنی مسجدالنبی، و به امامت بهترین امام عالَم، یعنی رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) برگزار میکردند و خطابهها و مواعظ آن حضرت را میشنیدند و با او مصافحه میکردند. به همین مردم میفرماید: گمان کردید امتحان نشده، همین اعمالْ شما را به بهشت میرساند!
این معنا که مشکلات، از وسایل آزمون الهی است، مدلول آیاتی نیز هست که ناظر به مسائل و دشواریهای جنگ بوده و میفرماید: ما شما را میآزماییم تا صابران شناخته شوند: ﴿ولنبلونّکم حتّی نعلم المجهدین منکم
^ ۱ – ـ سورهٴ احزاب، آیات ۱۲ ـ ۲۰٫
^ ۲ – ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۱۲٫
^ ۳ – ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۲۳٫
^ ۴ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۲۱۴٫
۶۵۱
والصّبرین ونبلوا أخبارکم) ۱
تذکّر: آزمون به ترس و گرسنگی غیر از تعذیب و کیفر تلخ به آن است، چنان که از آیه ﴿فأذقها الله لباس الجوع و الخوف) ۲ کاملاً برمیآید و تفاوتهای فراوانی بین دو آیه مشهود است، زیرا در یکی آزمون و در دیگری کیفر، و در یکی ﴿بشیء من الخوف و…﴾ و در دیگری عنوان خوف و جوع، و در یکی عنوان پوشاندن و احاطه و دربرگرفتن تعذیبی مطرح است و در دیگری که محل بحث است این چنین نیست ۳٫
ج. آزمون به نعمت
خدای سبحان همانگونه که انسان را با ندادن، گرفتن یا کاستن نعمت میآزماید، به دادن نعمت، مانند مقامهای ظاهری و باطنی، پیروزی و تمکن، مال، فرزندان و توفیر ثمرات نیز امتحان میکند. البته حیات دنیا در حدّ شکوفه است و هرگز به ثمر نمیرسد، زیرا درخت دنیا در منطقه سردسیر غرس شده است و به همین سبب شکوفه آن، پیش از میوه شدن دچار سرمای زودرس شده فرو میریزد، از اینرو تاکنون هیچ کس از درخت دنیا میوه نچیده است؛ اما همین شکوفه هم ابزار آزمون است، چنانکه خدای سبحان میفرماید: ﴿ولاتمدّنّ عینیک إلی ما متّعنا به أزوجاً منهم زهره الحیوه الدّنیا لنَفْتِنَهم فیه ورزق ربّک خیر وأبقی) ۴
برخورداری از اموال و اولاد و توفیر و تکثیر آن، برای کافران و منافقان
^ ۱ – ـ سورهٴ محمّد(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، آیهٴ ۳۱٫
^ ۲ – ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۱۱۳٫
^ ۳ – ـ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۵۳، با تغییر اندک.
^ ۴ – ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۱۳۱٫
۶۵۲
نحوهای از تعذیب است: ﴿فلاتعجبک أمولهم ولاأولَدهم إنّما یرید الله لیعذّبهم بها فی الحیوه الدّنیا وتزهق أنفسهم وهم کفرون) ۱ و برای دیگران نیز چیزی جز آزمون نیست، اگرچه نمیدانند و آن را خیر میپندارند: ﴿أیحسبون أنّما نمدّهم به من مالٍ وبنین٭ نسارع لهم فیالخیْرت بل لایشعرون) ۲ حال آنکه، خشیت، ایمان، شرک نورزیدن و عبادتِ خدا، خیر است: ﴿إنّ الّذین هم من خشیه ربّهم مشفقون٭ والّذین هم بئایات ربّهم یؤمنون٭ والّذین هم بربّهم لایشرکون٭ والّذین یؤتون ما ءَاتوا وقلوبهم وجله أنّهم إلی ربّهم رجعون٭ أُولئک یُسَرعون فی الخیرت و هم لها سبقون) ۳
غرض آنکه در دنیا حق و تکلیف به هم آمیخته است و سراسر آن، اعم از گوارا و ناگوار، جنبه آزمون دارد، از اینرو حتی اگر دعایی مستجاب و خیر و برکتی نصیب کسی شد، چون این خیر و برکت مسئولیت میآورد برای وی آزمون الهی است، بر همین اساس خدای سبحان در کنار بیان بهرهمند شدن اهل استقامت از روزی فراوان، امتحانبودن آن را مطرح میکند: ﴿وأَلَّو استقَموا علی الطّریقه لاَسقینهم ماءً غدقاً٭ لنفتنهم فیه) ۴ بنابراین، هیچ کس، حتی انسان مستجاب الدعوه در دنیا و نشئه تکلیف از امتحان الهی بیرون نیست؛ در برابر هر نعمتی مسئولیتی طلب میشود که گواه امتحان بودن آن نعمت است و بر همین اساس، متنعم شدن پرهیزکاران نیز هرگز بدون مسئولیت خواستن از آنان نیست.
^ ۱ – ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۵۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ مؤمنون، آیات ۵۵ ـ ۵۶٫
^ ۳ – ـ سورهٴ مؤمنون، آیات ۵۷ ـ ۶۱٫
^ ۴ – ـ سورهٴ جنّ، آیات ۱۶ ـ ۱۷٫
۶۵۳
بنابراین، اگرچه برکات آسمانی و زمینی محصول تقواست البته تنعم و رفاهی که کافران و فاسقان در آن مستغرقاند زمینه عذاب است، چنان که قبلاً بازگو شد ولی بدون مسئولیت و به عنوان پاداش ابدی نیست. برکات آسمانی، هم شامل باران به موقع، تابش آفتاب و مانند آن میشود و هم علوم و معارف غیبی را دربرمیگیرد که خداوند آنها را بر قلوب مؤمنان القا میکند: ﴿هو الّذی یصلّی علیکم وملئکته لیخرجکم من الظّلمت إلی النور) ۱ چنانکه مقصود از برکات زمینی، میتواند هم حاصلخیز بودن زمین باشد و هم علوم مدرسهای که در یادگیری آن از کتاب و استاد و چشم و گوش مدد گرفته میشود.
نعمت مقام (ظاهری و باطنی)
آزمون الهی، به نعمتهای مادّی اختصاص ندارد؛ تفضلات الهی، مقام ظاهری و مقام باطنی، مانند مقام طیالأرض نیز بلا و امتحان الهی است، چنانکه حضرت سلیمان(علیهالسلام) پس از آنکه یکی از شاگردان وی تخت ملکه سبأ را در کمتر از چشمبرهمزدنی از سرزمین بسیار دور به فلسطین آورد، فرمود: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید: ﴿قال الّذی عنده علم من الکتب أنا ءَاتیک به قبل أن یرتدّ إلیک طرفک فلمّا رَءَاه مستقرّاً عنده قال هذا منفضل ربّی لیبلونی ءأشکر أم أکفر ومن شکر فإنّما یشکر لنفسه ومن کفر فإنّ ربّی غنی کریم) ۲
هر مقامی در دنیا، مایه آزمون است؛ خدای سبحان نسل حاضر را خلیفه
^ ۱ – ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۴۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ نمل، آیهٴ ۴۰٫
۶۵۴
نسلهای پیشین قرار داد و برای نظم در کارها فقط برخی را به سِمَت و مقام رساند؛ یعنی بعضی را مرجوح و برخی را راجح قرار داد، و این ترجیح و برتریها چیزی جز آزمون نیست: ﴿وهو الذی جعلکم خلئِف الأرض ورفع بعضکم فوق بعض دَرَجتٍ لیبلوکم فی ما ءَاتیکم) ۱ نه مرجوح قرار دادن برای تحقیر است و نه ترجیح بر اساس استحقاق و نشان تکریم، بلکه هر دو آزمون است، از اینرو گاه بر اثر حادثهای کوچک یا بزرگ، حال اشخاص برگشته و اوضاع آنان دگرگون میشود.
خدای سبحان اعلام فرمود که ما اوضاع موجود را دگرگون کردیم تا ببینیم شما چه میکنید: ﴿ولقد أهلکنا القرون من قبلکم لمّا ظلموا وجاءتهم رسلهم بالبیّنت وما کانوا لیؤمنوا کذلک نجزی القوم المجرمین٭ ثمّ جعلنکم خلئِفَ فی الأرض من بعدهم لننظر کیف تعملون) ۲ این سنت الهی است؛ نه امر تاریخی صرف و مربوط به گذشته: ﴿کذلک نجزی القوم المجرمین﴾، پس اگر ستمدیدگان، بعد از محرومیت و خوف و جوع به مقام و امن و رفاه برسند، مورد امتحان جدید قرار گرفتهاند: ﴿لننظر کیف تعملون﴾. در گذشته امتحانِ صبر میدادند و اکنون امتحانِ شکر میدهند.
نعمت پیروزی و تمکّن
خداوند همانگونه که درباره آزمودن مؤمنان به خوف میفرماید: ﴿ولنبلونّکم بشیءٍ من الخوْف والجوع…﴾ درباره فراهم کردن زمینه امنیت و تمکن آنان، در صورتی که مؤمن و دارای اعمال صالح باشند، چنین وعده میدهد: ﴿وعد
^ ۱ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۱۶۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ یونس، آیات ۱۳ ـ ۱۴٫
۶۵۵
الله الذین ءَامنوا منکم وعملوا الصّلحَت لیستخلفنّهم فی الأرض کما استخلف الّذین من قبلهم ولیمکّننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً) ۱ ذکر نشدن «واو» در جمله ﴿یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً﴾ بدین معناست که این پاداش، یعنی به امنیت رساندن مؤمنان، خود، آزمونی مسئولیتآور است و آن مسئولیت و تکلیف این است که در محیط امن، خدا را خالصانه عبادت و دین او را بدون هیچگونه شرکی اجرا کنند.
ممکن است در حال خوف و عدم تمکن، انجام دادن برخی از احکام الهی مقدور انسان نباشد و از اینرو وظیفه رسمی او صبر باشد؛ اما آنگاه که خوف و فقر به امنیت و رفاه تبدیل شد و مؤمنان از اجرای دین خداپسند در زمین متمکن شدند، وظیفهْ آن است که همه احکام الهی را اجرا کنند، در این حال باید فقط خدای سبحان را بپرستند و هیچ چیز را شریک او قرار ندهند ۲ ، بنابراین، رفاه آزمون خداست؛ نه پاداش، اگرچه در حال رفاه وظیفه صبر نیست، مگر نسبت به تحمل تکلیف.
در آیات یاد شده، این نکته آمده بود که شما به جای گذشتگان نشستهاید: ﴿وهو الذی جعلکم خلَئِفَ الأرض) ۳ ﴿ثمّ جعلنکم خلئِف فیالأرض) ۴ یعنی شما هم در مسیر گذرا قرار دارید و گاهی خدای سبحان چنین میفرماید: شما به جای ظالمان نشستهاید: ﴿وسکنتم فی مسَکن الذین
^ ۱ – ـ سورهٴ نور، آیهٴ ۵۵٫
^ ۲ – ـ به دلالت نکرهٴ ﴿شیئاً﴾ در سیاق نفی: ﴿لایشرکون﴾ که مفید علوم است.
^ ۳ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۱۶۵٫
^ ۴ – ـ سورهٴ یونس، آیهٴ ۱۴٫
۶۵۶
ظلموا أنفسهم) ۱ این تعبیر، برخلاف تعبیرهای گذشته، صریحاً اعلام خطر است. با توجه به اینکه «تعلیق حکم بر وصفْ مشعر به علیت آن وصف است» چنین تعبیری، بدین معناست که مقامی که به شما رسیده، در گذشته در دست کسانی بود که بر اثر ستمکاری نتوانستند آن را حفظ کنند؛ ظلم آنان را برافکند و شما جایگزین آنان شدید، پس شما هوشیار و مواظب باشید و برای حفظ این مقام عدالت پیشه کنید.
حاصل اینکه فتح و پیروزی نیز آزمون الهی است، چنانکه موسای کلیم(علیهالسلام) به قوم خود فرمود: امید است خداوند دشمنتان را نابود کرده، شما را بر آلفرعون پیروز و جانشین آنان کند تا ببیند چه میکنید: ﴿عسی ربّکم أنیهلک عدوّکم ویستخلفکم فی الأرض فینظر کیف تعملون) ۲ مشابه این تعبیر قبلاً گذشت که خدای سبحان فرمود: ﴿ثمّ جعلنکم خلئِف الأرض من بعدهم لننظر کیف تعملون) ۳
زمخشری ذیل آیه یاد شده ۴ نقل میکند که عمرو بن عبید روزی پیش از دوران خلافت منصوردوانیقی بر وی وارد شد، و وی را بر سر سفرهای ساده دید که تنها مقداری نان در آن است. منصور برای این مهمانْ نان تازهای طلب کرد و چون نبود به همان مقدار ساده و اندک اکتفا کردند، آنگاه عمرو بن عبید برای منصور دوانیقی، ابتدای همین آیه را تلاوت کرد: ﴿عسی ربّکم أن یهلک عدوّکم ویستخلفکم فی الأرض﴾. پس از غالب شدن و در دوران خلافت
^ ۱ – ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۴۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۲۹٫
^ ۳ – ـ سورهٴ یونس، آیهٴ ۱۴٫
^ ۴ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۲۹٫
۶۵۷
منصور، عمرو بن عبید بر او وارد شد و صحنه پیشین را یادآوری کرد و گفت: اکنون نوبت قسمت پایانی آیه است: ﴿فینظر کیف تعملون) ۱
آیه شریفه ﴿وإذ نجّینکم من ءَالفرعون یسومونکم سوء العذاب یذبّحون أبناءکم ویستحیون نساءکم وفی ذلکم بلاء من ربّکم عظیم) ۲ نیز در شمار آیاتی است که دلالت میکند خدای سبحان انسان را به نعمت میآزماید. اگرچه ذیل آن درباره عذاب گذشته است، صدر آیه مربوط به نجات است. خدای سبحان به بنیاسرائیل فرمود: ما شما را از آلفرعون نجات دادیم: ﴿وإذ نجّینکم من ءَالفرعون﴾ و در برابر تحمّل آن عذابها شما را به جای آنان نشاندیم و مشرق و مغرب این فلات وسیع را به شما دادیم: ﴿وأورثنا القوم الذین کانوا یستضعفون مشَرق الأرض ومغربها الّتی برکنا فیها) ۳ امّا این آزمونی بزرگ است: ﴿وفی ذلکم بلاءٌ من ربّکم عظیم﴾. در این آیه، آزمون به نعمت و نقمت در کنار هم ذکر شده است، از اینرو در عین حال که در شمار دسته سوم از آیات ذکر شد، برابر تقسیمی که گذشت میتواند جزو دسته چهارم نیز باشد.
د. آزمون به خیر و شرّ
همه حوادث، اعم از گوارا و ناگوار، امتحان الهی است. خدای سبحان برخی اشخاص را با رفاه و بعضی را با رنج میآزماید، چنانکه میفرماید: ما افراد و امتها را با خوبیها و خوشیها و بدیها و ناخوشیها، یعنی با آنچه به حال آنان
^ ۱ – ـ الکشاف، ج ۲، ص ۱۴۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۴۹٫
^ ۳ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۳۷٫
۶۵۸
خوشایند یا ناخوشایند است میآزماییم: ﴿و بلونَهم بالحسنَت والسیئات لعلّهم یرجعون) ۱ همچنین میفرماید: ما شما را به شرّ و خیر میآزماییم: ﴿ونبلوکم بالشّرّ والخیر فتنه) ۲
راز تقدیم ذکر شرّ بر خیر در این آیه آن است که امتحان در حال رنج برای بیشتر افراد، مهمتر از امتحان در حال نشاط است، حال آنکه امتحان در حال نشاط اگر قویتر و سنگینتر نباشد به یقین آسانتر نیست، زیرا شکرگزاری از صبر اگر دشوارتر نباشد همتای آن است، چون انسانِ مرفّه غالباً طغیان میکند و در تأدیه حقوق الهی به بیت المال دریغ میورزد و به دلالت آیات و روایات فراوان، انسان مبتلای به رنج و گرفتاری، متوجه میشود که در حال آزمون است؛ اما مرفّه نعمت یافته نمیداند که مورد امتحان الهی است و از اینرو غافل میشود. در این باره از حضرت امیرمؤمنان(علیهالسلام) نقل شده که فرمود: اگر وسیله رفاه دنیایی کسی توسعه یابد و نداند که در حال امتحان است، فریب خورده و خود را از فروپاشی تدریجی در امان پنداشته است: «من وُسّع علیه دنیاه فلم یعلمْ أنّه قد مُکِرَ به، فهو مخدوع عن عقله» ۳ «… مَن وُسِّعَ علیه فیذات یده فلم یَرَ ذلک استدراجاً فقد اَمِنَ مخوفاً» ۴
خداوند هیچ نعمتی را بدون مسئولیت و بیامتحان به کسی نمیدهد؛ اما انسان سادهاندیش آنگاه که به جوانی، سلامت و قدرت مبتلا شود میگوید: خدا مرا گرامی داشت، و اگر به پیری، بیماری و مشکلات مبتلا شود
^ ۱ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۶۸٫
^ ۲ – ـ سورهٴ انبیاء، آیهٴ ۳۵٫
^ ۳ – ـ مفردات، ص ۱۴۵ ـ ۱۴۶، «ب ل ی»؛ بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۲۸۶٫
^ ۴ – ـ نهجالبلاغه، حکمت ۳۸۵٫
۶۵۹
میگوید: خدا مرا تحقیر کرد، در حالی که هر دو رخداد، ابتلاست، چنانکه خدای سبحان از هر دو حادثه، به «ابتلاء» تعبیر میکند: ﴿فأمّ الإنسَن إذا ما ابتله ربّه فأکرمه ونعّمه فیقول ربّی أکرمن٭ وأمّا إذا ما ابتله فقدر علیه رزقه فیقول ربّی أهَنن٭ کلاّ) ۱ از منظر معارف قرآنی هیچ فرقی میان افراد سالم و بیماران بستری نیست؛ آن کسکه به سلامتی مبتلاست باید شاکر باشد و آن کس که به بیماری مبتلاست باید صابر باشد و دشواری شکر از سختی صبر کمتر نیست، زیرا شکر واقعی صرف هر نعمت در موضع مناسب خود است و مناسبت را با دلیل عقلی یا نقلی میتوان فهمید.
آیات یاد شده را میتوان در شمار آیات دسته سوم و چهارم، از طوایف پنجگانه مورد بحث ذکر کرد.
شاهد دیگر بر این معنا که هر دو حال پیش گفته امتحان خداست، آیه ﴿وإنّا إذا أذقنا الإِنسَن منّا رحمهً فرح بها وإن تصبهم سیّئه بما قدّمت أیدیهم فإنّ الإنسن کفور) ۲ است؛ یعنی خداوند از انسان میخواهد تا در آسودگی و نشاط از او روی برنگرداند و در رنج و آنگاه که آسیبی به وی میرسد کفران و ناسپاسی نکند. این مضمون جامع گواه بر امتحان بودن هر دو حال است، بنابراین، اگر رحمتی به انسان رسید نباید خود را مستحق آن بداند، زیرا سوابق حسنه یا دعای خیری که اساس این استحقاق پنداشته میشود نیز نعمت خدا و مشمول این اصل کلی است که ﴿وما بکم مننعمهٍ فمن الله) ۳ و چنانکه امام
^ ۱ – ـ سورهٴ فجر، آیات ۱۵ ـ ۱۷٫
^ ۲ – ـ سورهٴ شوریٰ، آیهٴ ۴۸٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۵۳٫
۶۶۰
سجاد(علیهالسلام) فرمود: همه نعمتهای پروردگار، ابتدایی است: «کلّ نِعَمِک ابتداء» ۱
قرآن کریم، در جمعبندی مطالب یاد شده میفرماید: ما هر حادثهای را که در زمین رخمیدهد قبلاً در کتابی تدوین و تنظیم کردهایم، تا بر آنچه از دست شما میرود غمگین، و به آنچه به شما میرسد فرحناک نشوید: ﴿ما أصاب من مصیبه فی الأرض ولا فی أنفسکم إلاّ فی کتبٍ من قبل أن نبرأها إنّ ذلک علی الله یسیر٭ لکیلا تأسَوا علی ما فاتکم ولاتفرحوا بما ءَاتیکم) ۲ این بینش توحیدی، انسان را در زندگی راحت میکند، زیرا وی میداند که هر روز، رنگی از روزگار ظهور میکند، به طوری که گاهی جریان امور به دست او و زمانی به دست دیگران است و هر دو حالْ آزمون است، از اینرو در زمان رفاه و تمکّن خود را مستحق آن ندانسته، تفاخر نمیکند. روز زوال مکنت نیز غمگین نشده، خود را نمیبازد و به زحمت نمیاندازد.
هـ . آزمون و ابتلا به تکلیف شرعی
خدای سبحان گاه انسان را به وجدان اموری مانند مال و فرزند و مقام و قدرت یا به فقدان آنها میآزماید و گاهی او را به تکلیفی شرعی مأمور کرده، وسیله ابتلای به آن را فراهم میکند، بنابراین، در برابر هر تکلیفی، آزمونی وجود دارد و هیچ تکلیفی بدون امتحان نیست، زیرا صرف تکلیف، دلیل بر امتثال یا عدم امتثال آن از سوی مکلّف نیست، بر این اساس، چنانچه مثلاً فرمود: ﴿قل للمؤمنین یغضّوا من أبصرهم) ۳ محل ابتلای آن را نیز فراهم میکند؛ یعنی
^ ۱ – ـ صحیفهٴ سجّادیه، دعای ۴۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ حدید، آیات ۲۲ ـ ۲۳٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نور، آیهٴ ۳۰٫
۶۶۱
نامحرمان را از جلو دیدگان انسان عبور میدهد تا او را بیازماید. اگر کسی اینچنین آزموده نشد نمیتواند مدعی عمل به این آیه باشد.
نمونهای از مطلب فوق، حرمت شکار کردن در حال احرام است؛ خدای سبحان از سویی به حجگزاران و معتمران میفرماید: در حال احرام، شکارکردن حرام و موجب کفّاره است: ﴿یأَیها الذین ءَامنوا لاتقتلوا الصید وأنتم حُرُمٌ ومن قتله منکم متعمّداً فجزاءٌ مثل ما قتل من النعم یحکم به ذوا عدل منکم هدیاً بَلغ الکعبه أو کفّرهٌ طعام مسَکین أو عدل ذلک صیاماً) ۱ از سوی دیگر چون حرمت شکار در حال احرام، حرمتی ذهنی نیست، بلکه مورد ابتلای عینی است، او که زمام همه حیوانات را به دست دارد: ﴿ما من دابّهٍ إلاّ هو ءَاخذٌ بناصیتها) ۲ به برخی حیوانات فرمان میدهد تا به حجگزاران و معتمران نزدیک شوند و در تیررس یا دسترس آنان قرار گیرند، به نحوی که بتوانند به راحتی آن را شکار کنند، تا ایمان آنان به غیبْ و نحوه عمل آنها را در آنجا که کسی جز خدا نیست بیازماید: ﴿یأَیها الذین ءَامنوا لیبلونّکم الله بشیءٍ من الصید تناله أیدیکم ورماحکم لیعلم الله من یخافه بالغیب فمن اعتدی بعد ذلک فله عذابٌ ألیمٌ) ۳
مشابه این آزمون درباره یهودیان نیز ذکر شده است، با این تفاوت که آیات پیشین درباره صید صحرا و خشکی بود و آزمون یهودیان درباره صید دریایی است؛ صید ماهی در روز شنبه برای بنیاسرائیل حرام بود و خدای سبحان آنان را چنین آزمود که در روزهای دیگر هفته که صید مجاز بود، ماهیان به ساحل
^ ۱ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۹۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ هود، آیهٴ ۵۶٫
^ ۳ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۹۴٫
۶۶۲
نزدیک نمیشدند؛ اما روز شنبه که شکار ممنوع بود، ماهیان فراوان و آشکار میشدند و در دسترسِ صیادان قرار میگرفتند: ﴿وسئلهم عن القریه التی کانت حاضره البحر إذ یعدون فیالسبت إذ تأتیهم حیتانهم یوم سبتهم شُرّعاً ویوم لایسبتون لاتأتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون) ۱ بنابراین، خدای سبحان، موارد آزمون احکام تشریعی را هم فراهم میکند، به طوری که امتثال دستور عینی شود.
۲- خطر غفلت از آزمون الهی
این نکته گذشت که امتحان در حالت رنج، از آنرو که انسان میفهمد مورد امتحان قرار گرفته است آسان و قابل تحمل میشود، برخلاف حالت رفاه که سرگرمی آن مانع پی بردن به آزمون بودن آن و عامل غافلگیر شدن است، بر همین اساس اولیای الهی نوعاً مسائل رفاهی را طلب نمیکردند، و تنها از خداوند نیکی دنیا و آخرت را میخواستند: ﴿ربّنا ءَاتنا فی الدنیا حسنهً وفی الاخره حسنهً) ۲ و نیکی دنیا در رفاه شاکرانه است؛ نه رفاه غافلانه یا طاغیانه.
قرآن کریم، در تبیین یکی از سنتهای الهی، نکته یاد شده را اینگونه بیان فرموده که خداوند امتهای متمکّنی را که از هدایت پیامبران خود متذکر نمیشدند، با رنج و سختی آزمود تا به هوش آیند؛ لیکن بر اثر قساوت دل، در فشارِ آزمونِ به بأساء و ضرّاء نیز متذکر خدا نشده و تضرع و ناله نکردند و به هوش نیامدند. از آن پس خدای سبحان درهای نعمت را بر آنان گشود و به نعمت سرگرمشان ساخت؛ همان نعمتهایی که سالیان متمادی از آن برخوردار
^ ۱ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۶۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۲۰۱٫
۶۶۳
بودند و آنها را متذکر نکرده بود. آنگاه که کاملاً فرحناک و مسرور و غرق در نعمت شدند و هیچ راهی برای فرار آنان نماند و به ظاهر از هیچ راهی آسیبپذیر نبودند، خداوند ناگهان در درون رفاه، آنها را گرفت، به گونهای که به حال «اِبلاس» و سرگردانی افتادند: ﴿ولقد أرسلنا إلی أُممٍ منقبلک فأخذنهم بالبأساء والضرّاء لعلّهم یتضرّعون٭ فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرّعوا ولکن قست قلوبهم وزیّن لهم الشَیطن ما کانوا یعملون٭ فلمّا نسوا ما ذکّروا به فتحنا علیهم أبوب کلّ شیءٍ حتّی إذا فرحوا بما أُوتوا أخذنهم بغتهً فإذا هم مبلسون) ۱
۳- تفاوت درجات آزمونهای الهی
امتحان الهی درجاتی دارد، چنانکه در قرآن کریم از آزمونهای گوناگون تعبیرهای متفاوت شده است؛ گاه فقط میفرماید: ما شما را میآزماییم، و گاهی برخی آزمونها را به «عظیم»، «حَسَن» یا «مُبین» بودن وصف کرده است: ﴿وفی ذلکم بلاء من رّبّکم عظیمٌ) ۲ ﴿ولیُبلی المؤمنین منه بلاءً حسناً) ۳ ﴿إنّ هذا لهو البلؤا المبین) ۴
برای مردان بزرگ، آزمونی بزرگ است، چنانکه خدای سبحان درباره آزموده شدن حضرت ابراهیم(علیهالسلام) به ذَبْح فرزند، فرمود: ﴿فلمّا بلغ معه السعی قال یبُنی إنّی أری فی المنام أنّی أذبحک…٭ إنّ هذا لهو البلؤا المبین) ۵ کسانی هم که درجه ایمانشان ضعیف است به امتحان کوچکی مبتلا خواهند شد. البته به میزان بردباری در امتحان، موفقیت و پاداش نیز افزونتر است.
^ ۱ – ـ سورهٴ انعام، آیات ۴۲ ـ ۴۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۴۹٫
^ ۳ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۱۷٫
^ ۴ – ـ سورهٴ صافّات، آیهٴ ۱۰۶٫
^ ۵ – ـ سورهٴ صافّات، آیات ۱۰۲ ـ ۱۰۶٫
۶۶۴
بحث روایی
۱- نسبت ابتلا با ایمان و عمل صالح
قال أبوعبد الله (علیهالسلام): «إنّ فی کتاب علیٍّ(علیهالسلام) إنّ أشدّ النّاس بلاءً النبیّون، ثمّ الوصیون، ثمّ الأمثل فالأمثل، و إنّما یبتلی المؤمن علی قدر أعماله الحسنه؛ فمن صحّ دینه و حسن عمله اشتدّ بلاؤه و ذلک أنّ الله عزّوجلّ لمیجعل الدّنیا ثواباً لمؤمن و لاعقوبهً لکافرٍ و من سخف دینه و ضعف عمله قلّ بلاؤه و إنّ البلاء أسرع إلی المؤمن التّقی من المطر إلی قرار الأرض» ۱
اشاره: همانطور که در استفاده از فیض عام الهی هر وادی به قدر خود آب میگیرد: ﴿… فسالت أودیهٌ بقدَرها) ۲ در جریان آزمون نیز که زمینه رُقی و بستر تعالی است، آنکه از ایمان قویتر برخوردار است آمادهتر است و هر کس آمادهتر بود فیض آزمون و بهره ابتلا بیشتر نصیب وی میگردد، در نتیجه سیر و سلوک او با پیمودن عقبههای کئود کاملتر و صعود وی به مراحل والای اسمای حسنای الهی بیشتر خواهد بود.
۲- ابتلا بر اثر ارتکاب گناه
قال أمیرالمؤمنین(علیهالسلام): «إنّ الله یبتلی عباده عند الأعمال السیّئه بنقص الثمرات و حبس البرکات و إغلاق خزائن الخیرات، لیتوب تائب، و یقلع مقلع، و یتذکّر
^ ۱ – ـ بحارالأنوار، ج ۶۴، ص ۲۲۲٫
^ ۲ – ـ سورهٴ رعد، آیهٴ ۱۷٫
۶۶۵
متذکّر، و یزدجر مزدجرٌ» ۱
اشاره: تنبیه مقطعی خداوند اگر با بردباری و تنبّه عاقلانه همراه شود زمینه ظهور لطف مجدّد خواهد بود و همین هشدار خداوند نمونه بارزی از عنایت آن حضرت به بنده خویش است.
۳- نشانه، اثر و پاداش صبر
قال الصادق (علیهالسلام): «الصبر یُظهِر ما فی بواطن العباد من النور و الصفاء، و الجزع یُظهر ما فیبواطنهم من الظلمه و الوحشه، و الصبر یدّعیه کلُّ أحدٍ و لا یثبت عنده إلاّ المخبتون، و الجزع ینکره کلُّ أحدٍ و هو أبین علیالمنافقین، لأنّ نزول المحنه و المصیبه یخبر عن الصادق و الکاذب، و تفسیر الصبر: ماء یستمرّ مذاقه، و ما کان عناضطرابٍ لایسمّی صبراً، و تفسیر الجزع: اضطراب القلب و تحزُّن الشخص و تغیّر السکون و تغیّر الحال، و کلُّ نازلهٍ خلت أوائلها منالإخبات و الإنابه و التضرّع إلی الله تعالی، فصاحبها جَزوع غیر صابرٍ.
و الصبر ماءٌ أوّله مُرٌّ و آخره حُلْو، من دخله من أواخره فقد دخل و من دخله من أوائله فقد خرج، و من عرف قدر الصبر لایصبر عمّا منه الصبر؛ قال الله عزّ و جلّ فی قصّه موسی و خضر: ﴿و کیف تصبر علی مالم تُحط به خبراً) ۲ فمن صبر کرهاً و لم یشکُ إلی الخلق و لم یجزع بهتک ستره فهو من العامّ و نصیبه ما قال الله عزّ و جلّ: ﴿و بشّر الصبرین﴾ أی بالجنّه و المغفره، و من استقبل البلاء بالرحب و صبر علی سکینهٍ ووقار [فهو] من الخاصّ و نصیبه ما قال الله
^ ۱ – ـ نهجالبلاغه، خطبهٴ ۱۴۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۶۸٫
۶۶۶
عزّ و جلّ: ﴿إنّ الله مع الصَّبرین) ۱
اشاره: الف. صبر و جزع همانند علم و جهل از اوصاف کمالی و نقصی است که مدعیان و منکران فراوانی دارد. هر ملکه نفسانی با عمل ظاهر میشود و با ظهور آثار هر کدام صحت و سقم دعوی و انکار آنها معلوم میگردد. صبر ملکه نفسانی است که با تمرین حاصل میشود و بر اثر آن در رخدادهای تلخ بدون کمترین اضطراب، حالتِ سکینت، وقار، تحمّل و حلمْ محفوظ است و حادثه تلخ اگر مانند رخداد شیرین برای انسان صابر فرحانگیز نباشد، نظیر رخداد عادی و حادثه ساده برای او غمفزا نیز نخواهد بود و همانطور که حوادث روزانه اثر اندوهبار ندارد رخداد تلخ و غمبار هم برای صاحب ملکه صبر چنین است. اول صبر تلخ است و نوشنده آن تلخی را کاملاً احساس میکند؛ لیکن توان تحمل آن را به خوبی دارد و اثر تلخی آن در چهره یا در گفتار، رفتار و نوشتار وی ظاهر نمیشود.
ب. جَزَع ملکهای نفسانی است که بر اثر رسوب حوادث تلخ و غمبار و کاهش توان تحمل، در طلیعه رخداد ناگوار آثار فراوانی را در چهره، رفتار، گفتار و نوشتار شخص جزعناک دارد که به خوبی مشهود است.
ج. صبر و جزَع هر یک، اثر کمالی و نقصی خود را به طور وضوح در پایان حادثه نشان خواهند داد. ظفر از آثار صبر شکوهمند است و شکست از لوازم جَزع شِکْوِه زا.
د. کسی که فضیلت صبر را بداند، از چیزی که منشأ صبر است و خُلق صبر از آن ناشی میشود جدا نخواهد شد.
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۵۳٫
^ ۲ – ـ بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۹۰ ـ ۹۱٫
۶۶۷
هـ . صبر همانند ملکات برجسته دیگر مقول به تشکیک است؛ برخی از صبرها در عین تحمّل حادثه احساس تلخی و ناکامی هم در آن مطرح است و بعضی از صبرها فقط با طیب نفس و خوشرویی قرین است. در قسم اول پاداش بشارت به نعمت مطرح است: ﴿بشّر الصبرین﴾ و در قسم دوم پاداش بشارت معیّتِ مُنْعِم در بین است: ﴿إنّ الله مع الصبرین) ۱ تفاوت انس با نعمت و انس با منعم فراوان است. همانطور که در جریان ذکر گذشت گاهی سخن از ﴿اذکروا نعمتی) ۲ است و زمانی سخن از ﴿فاذکرونی أذکرکم) ۳ است.
۴- نشانههایی از زمان ظهور حضرت قائم(علیهالسلام)
عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أبا عبد الله (علیهالسلام) یقول: «إنّ لقیام القائم علامات تکون من الله عزّ وجلّ للمؤمنین ـ قلت: و ما هی جعلنی الله فداک؟ قال: ـ قول الله عزّ و جلّ: ﴿و لنبلونّکم﴾ یعنی المؤمنین قبل خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه) ﴿بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقصٍ من الأمول و الأنفس و الثَمرت و بشّر الصّبرین﴾. قال: ـ نبلوهم ﴿بشیء من الخوف﴾ من ملوک بنی فلان فی آخر سلطانهم، ﴿و الجوع﴾ بغلا أسعارهم، ﴿و نقص من الأمول﴾ ـ قال: ـ کساد التجارات و قلّه الفضل، و نقص من ﴿الأنفس﴾ ـ قال: ـ موت ذریع، و نقص من ﴿الثمرت﴾ قلّه ریع ما یزرع، ﴿و بشّر الصّبرین﴾ عند ذلک بتعجیل الفرج ـ ثمّ قال لی: ـ یا محمّد! هذا تأویله، إنّ الله عزّ وجلّ یقول: ﴿و ما یعلم
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۵۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۴۰٫
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۵۲٫
۶۶۸
تأویله إلاّ الله و الرسخون فی العلم) ۱
ـ قال أبو عبد الله (علیهالسلام): «لا بدّ أن یکون قدّام القائم سنه تجوع فیها الناس و یصیبهم خوف شدید من القتل و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات، فإنّ ذلک فی کتاب الله لبیّن»، ثمّ تلا هذه الآیه: ﴿و لنبلونّکم بشیء منالخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرت و بشّر الصبرین) ۲
ـ عن جابر الجعفی قال: سألت أبا جعفر محمّد بن علی(علیهماالسلام) عن قول الله تعالی: ﴿و لنبلونّکم بشیء من الخوف و الجوع﴾ فقال: «یا جابر ذلک خاصٌّ و عامٌّ؛ فأمّا الخاصّ من الجوع بالکوفه یخصّ الله به أعداء آلمحمّد فیهلکهم، و أمّا العامّ فبالشام؛ یصیبهم خوف و جوع ما أصابهم به قطّ، و أمّا الجوع فقبل قیام القائم(عجل الله تعالی فرجه) و أمّا الخوف فبعد قیام القائم(عجل الله تعالی فرجه» ۳
اشاره: آنچه در اینگونه احادیث مطرح میشود از سنخ تطبیق مصداقی است؛ نه تفسیر مفهومی، چنان که بدون تأویل هم خواهد بود و نیازی به استمداد از فن تأویل ندارد، مگر با عبور از ظاهر به باطن، چنان که عدّهای بر آناند یا سفر از ذهن به عین، چنان که تأویل مصداق خارجی است؛ نه مفهوم ذهنی.
به هر تقدیر مفهوم هر کدام از خوف و جوع عام است و تطبیق آن بر برخی عبادات مانند خوف جهاد، یا جوع صوم به لحاظ مصداق است، چنان که تطبیق آن بر عصر خاص یا مصر مخصوص یا نسل و نژاد معین همگی از قبیل تطبیق مصداقی است؛ نه تفسیر مفهومی.
^ ۱ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۷٫
^ ۲ – ـ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۳٫
^ ۳ – ـ همان، ص ۲۲۹٫
^ ۴ – ـ همان.
۶۶۹
۵- دشمن یا میوه
از امیرمؤمنان(علیهالسلام) پرسیدند: چرا میوه را (فرزند زاده) بیش از درخت (فرزند) دوست داریم، فرمود: فرزندان ما دشمنان مایند: ﴿إنّ من أزوجکم و أولدکم عدواً لکم) ۱ و فرزندان ایشان دشمنان ایشان، پس فرزندان ایشان دشمنان دشمنان مایند و هر کس دشمن دشمن خود را دوست دارد ۲٫
اشاره: لازم است اولاً شأن نزول، جوّ نزول، مخاطب خاص و سایر شئون حدیث بعد از احراز اصل صدور آن بررسی شود. ثانیاً هم آیه فتنه ﴿إنّما أمولکم و أولَدکم فتنه﴾۳ و هم آیه عداوت اطلاق دارد و پیام آنها این است که فرزند و فرزند او فتنه مشترک و دشمن مشترکاند و دشمن دشمن اگر دشمن خود شخص هم باشد محبوب نخواهد بود.
ابوالفتوح رازی در ذیل آیه مورد بحث مطالب فراوان و سودمندی تحریر کرده است.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ سورهٴ تغابن، آیهٴ ۱۴٫
^ ۲ – ـ روض الجنان، ج ۲، ص ۲۵۰٫
۶۷۰
بازدیدها: 1597