تفسیر تسنیم ( اجمالی)| جلد1، پیشگفتار مفسر،فصل دهم؛اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفسیر تسنیم ( اجمالی)| جلد1، پیشگفتار مفسر،فصل دهم؛اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت

همان گونه كه مباحث تفسيرى هر يك از آيات قرآن كريم در اين كتاب با بحث روايى پايان مى پذيرد، مباحث قرآن شناسانه اين پيشگفتار را نيز با كلام وزين عترت طاهرين (عليهم السلام ) درباره عظمت و ويژگيهاى قرآن به پايان مى آوريم

فصل دهم: اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت 

همان گونه كه مباحث تفسيرى هر يك از آيات قرآن كريم در اين كتاب با بحث روايى پايان مى پذيرد، مباحث قرآن شناسانه اين پيشگفتار را نيز با كلام وزين عترت طاهرين (عليهم السلام ) درباره عظمت و ويژگيهاى قرآن به پايان مى آوريم. در روايات معصومين (عليهم السلام ) اوصاف فراوانى براى قرآن ذكر شده است كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

1– اولين مهمان خداى سبحان  

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: اءنا اءول وافد على العزيز الجبار يوم القيامة و كتابه و اءهل بيتى (397). در قيامت كه همه مخلوقها به خالق باز مى گردند: اءلا الى الله تصير الاءمور (398)، اولين مهمانى كه بر خداى سبحان وارد مى شود، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و قرآن كريم و اهل بيت پيامبر است و چون چنين كثرت نورى با وحدت حقيقى هماهنگ است، مى توان از مجموع انوار سه گانه به نور واحد و وافد فارد ياد كرد و گفت:اولين مهمان.

2 برترين مخلوق خداوند  

همچنين آن حضرت مى فرمايد: القرآن اءفضل كل شى ء دون الله فمن وقر القرآن فقد وقر الله و من لم يوقر القرآن فقد استخف بحرمة الله (399). قرآن كريم پس از خداى سبحان از هر چيزى برتر است. پس هر كس ‍ قرآن را بزرگ شمارد خدا را بزرگ شمرده و هر كس آن را بزرگ نشمارد، به حريم خداى سبحان استخفاف روا داشته است. قرآن كريم مراحل مختلفى دارد: در مرحله نازله، عربى مبين است و در مرحله برتر، على حكيم : انا جعلناه قرانا عربيا لعلكم تعقلون و انه فى اءم الكتاب لعلى حكيم (400) و بين اين دو مرحله نيز مراتب متوسط است. قرآن حبل پيوسته و مستحكمى است كه يك سوى آن به دست خداى سبحان و سوى ديگر آن در دست انسانهاست و تمسك و اعتصام به حبل الله مايه سعادت و سيادت دنيا و آخرت است.

خداى سبحان به حاملان قرآن دستور بزرگداشت قرآن مى دهد و ثمره آن را محبوبيت خدا و خلق ذكر مى كند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: يقول الله عزوجل: يا حملة القرآن تحببوا الى الله تعالى بتوقير كتابه يزدكم حبا و يحببكم الى خلقه (401)

شايان ذكر است كه، قرآن مراتبى دارد؛ چنانكه ولايت رسول گرامى و اهل بيت (عليهم السلام ) نيز داراى مراتب است. مرتبه برين قرآن و ولايت نور واحد است و از اين رو در آن جا سخن از فاضل و مفضول نيست. اگر كثرت مراتب ملحوظ شود، مرتبه برين قرآن از مرتبه نازل ولايت افضل است و تفصيل آن را در نوشتار ديگر راقم (على بن موسى الرضا و القرآن الحكيم ) مى توان يافت.

3– كتاب نجات بخش  

معاذ بن حبل مى گويد: كنا مع رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فى سفر فقلت يا رسول الله: حدثنا بما لنا فيه نفع. فقال: ان اءردتم عيش ‍ السعداء و موت الشهداء و النجاة يوم الحشر و الظل يوم الحرور و الهدى يوم الضلالة فادرسوا القرآن فانه كلام الرحمن و حرز من الشيطان و رجحان فى الميزان (402)؛ در سفرى ملازم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بوديم. به آن حضرت عرض كردم براى ما سخن سودمندى بگوييد. آن حضرت فرمودند: اگر زندگى سعادتمندانه، مرگ شهيدانه، نجات روز حشر، سايه روز سوزندگى و هدايت روز گمراهى مى طلبيد، به درس قرآن بپردازيد كه آن، سخن خداى رحمان و سپرى در برابر شيطان و مايه سنگينى كفه عمل در ميزان عدل است.

4- راهنماى بهشت  

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: تعلموا القرآن و اقرؤ وه و اعلموا اءنه كائن لكم ذكرا و ذخرا و كائن عليكم وزرا فاتبعوا القرآن و لا يتبعكم فانه من تبع القرآن تهجم به على رياض الجنة و من تبعه القرآن زج قفاه حتى يقذفه فى جهنم (403)؛ قرآن را فرا گيريد و آن را قرائت كنيد و بدانيد كه قرآن نام شما را بلند مى كند و وسيله اى براى ياد خداست. قرآن هم ذخر (ذخيره ) است و هم وزر؛ اگر امام و پيشواى انسان بود براى او ذخيره نيكويى است و اگر كسى خود را امام و پيشواى قرآن قرار داد، قرآن بار سنگينى بر دوش او خواهد بود و او را از پشت به دوزخ مى افكند. حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نيز درباره قرآن مى فرمايد: هر كس ‍ قرآن را در پيش روى خود قرار داد، قائد او به سوى بهشت خواهد بود و هر كس آن را به پشت سر افكند، سائق او به سوى دوزخ خواهد بود: من جعله اءمامه، قاده الى الجنة و من جعله خلفه، ساقه الى النار (404)

5- راه ربانى شدن انسان  

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: ما من مؤ من، ذكر اءو اءنثى، حر اءو مملوك الا و لله عليه حق واجب: اءن يتعلم من القرآن و يتفقه فيه. ثم قرء هذه الآية: ( و لكن كونوا ربانيين بما كنتم تعلمون الكتاب (405)؛ حق خداى سبحان بر همگان اين است كه قرآن را فقيهانه فرا گيرند؛ زيرا قرآن كريم انسانها را به ربانى شدن فرا مى خواند و راه آن را نيز فراگيرى قرآن مى داند.

عالم ربانى كسى است كه هم پيوندى مستحكم با رب العالمين داشته باشد و هم انسانها را به خوبى بپروراند و گفتار امامان معصوم (عليهم السلام ): فنحن العلماء و شيعتنا المتعلمون (406) نيز براى تبيين مصداق كامل عالم ربانى است، نه حصر آن در اهل بيت (عليهم السلام ). البته كاملترين مصاديق عالم ربانى امامان (عليهم السلام ) هستند؛ اما راه ربانى شدن براى شاگردان آنان نيز باز است.

6- عامل صعود بهشتيان  

مردى از حضرت سجاد (عليه السلام ) سؤ الاتى كرد و آن حضرت به آنها پاسخ داد. آن مرد به فكر طرح پرسش جديد افتاد، امام سجاد (عليه السلام ) فرمودند: مكتوب فى الانجيل: لا تطلبوا علم ما لا تعلمون و لما عملتم بما علمتم فان العالم اذا لم يعمل به لم يزده من الله الا بعدا ثم قال: عليك بالقرآن فان الله خلق الجنة بيده لبنة من ذهب و لبنة من فضة و جعل ملاطها المسك و ترابها الزعفران و حصاها اللؤ لؤ و جعل درجاتها على قدر آيات القرآن فمن قرء القرآن قال له اقرء وارق و من دخل منهم الجنة لم يكن اءحد فى الجنة اءعلى درجة منه ما خلا النبيين و الصديقين (407)؛ در انجيل آمده است: تا به آموخته هاى پيشين خود عمل نكرده ايد، دانش جديد مطلبيد (زيرا معلوم مى شود علم را براى عمل نمى خواهيد و ) علمى كه براى عمل نباشد عامل دورى از خداست. آنگاه فرمود: خداوند بهشت را با دست خود، خشتى از طلا و خشتى و از نقره آفريد و ملات آن را مشك و خاك آن را زعفران و ريگ آن را لؤ لؤ قرار داد و درجات بهشت را به اندازه آيات قرآن قرار داد. پس كسى كه ( در دنيا) قرآن خواند، خداوند به او مى فرمايد: بخوان و بالا برو و كسى كه از آنان (اهل قرآن ) وارد بهشت شد، هيچ كس در درجه بهشت از او برتر نخواهد بود، مگر پيامبران و صديقان.

حفص مى گويد: حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) به مردى فرمودند: اءتحب البقاء فى الدنيا ؛ آيا بقاى در دنيا را دوست مى دارى ؟ آن شخص ‍ كه از تربيت شدگان مكتب امامت بود، عرض كرد: آرى آن حضرت پرسيدند: چرا؟ عرض كرد: براى آن كه به قرائت سوره محبوب خود، (قل هو الله اءحد) بپردازم. (408) امام كاظم (عليه السلام ) پس از لحظه اى سكوت فرمودند: يا حفص !من مات من اءوليائنا و شيعتنا و لم يحسن القرآن علم فى قبره ليرفع الله به من درجته فان درجات الجنة على قدر آيات القرآن يقال له: اقراء وارق. فيقراءثم يرقى ؛ اگر از شيعيان ما، كسى قرآن را به خوبى فرا نگرفته باشد (چون به حقيقت آن ايمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعليم داده مى شود تا خداى سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بيفزايد؛ زيرا درجات قرآن به اندازه آيات قرآن است. به قارى گفته مى شود: بخوان و بالا برو. او نيز مى خواند و بالا مى رود.

در جهان برزخ زمينه اى براى تكامل عملى نيست، تا انسان با انجام كارى واجب يا مستحب به كمال برتر عملى برسد، ولى راه تكامل علمى باز است ؛ نظير آنچه در رؤ يا براى روح معلوم مى شود و براى آگاهى به آن حركت فراگيرى از قبيل كوششهاى بدنى در زمان بيدارى راه ندارد و بسيارى از علوم و معارف دين در آن جا براى انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آيات نورانى قرآن كريم است، براى ترفيع درجات شيعيان، ابتدا از تعليم قرآن بهره مند خواهند شد و سپس با فرمان اقراء وارق مى خوانند و در درجات بهشت صعود مى كنند.

صعود در درجات بهشت پاداش قرائت در عالم آخرت نيست ؛ زيرا در عالم برزخ، تكليف و عمل مكلفانه كه جزا را به همراه داشته باشد نيست، بلكه صعود بهشتيان در درجات بهشت، همان ظهور انس با قرآن در دنياست.

حفص مى گويد: فما راءيت اءحدا اءشد خوفا على نفسه من موسى بن جعفر (عليهما السلام ) و لا ارجاء الناس منه و كانت قرائته حزنا فاذا قرء فكانه يخاطب انسانا (409)؛ در خوف و رجا كسى را همتاى موسى بن جعفر (عليه السلام ) نيافتم و قرائت او با حزن آميخته بود هنگامى كه قرآن را قرائت مى كرد گويا با كسى سخن مى گفت و اين ويژگى تلاوت متدبرانه است كه قارى متدبر خود را گاهى مخاطب خداوند مى يابد.

نحوه فراگيرى قرآن در ميان اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بدين گونه تبيين شده است: كانوا ياءخذون من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم عشر آيات. فلا ياءخذون فى العشر الاءخرى حتى يعلموا ما فى هذه من العلم و العمل (410)؛ آنان ده آيه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرا مى گرفتند و تا بر علم و عمل به آن واقف نمى گشتند، آيات بعدى را فرا نمى گرفتند.

7- درجه اى از نبوت  

اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد: من قرء القرآن فكاءنما اءدرجت النبوة بين جنبيه الا اءنه يوحى اليه (411) آن كس كه قرآن را قرائت كند، گويا نبوت در جان او ادراج شده است، گرچه او وحيى دريافت نمى كند. قرائت قرآن شرايط خاصى دارد كه با رعايت آنها چنين آثارى مترتب خواهد شد؛ چنانكه قرائت در آياتى مانند (قرء باسم ربك الذى خلق ) و (اقرء و ربك الاءكرم ) (412) نيز خواندن صرف نيست.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيز مى فرمايد: من قرء ثلث القرآن فكاءنما اءوتى ثلث النبوة و من قرء ثلثى القرآن فكاءنما اءوتى ثلثى النبوة و من قرء القرآن كله فكاءنما اءوتى تمام النبوة ثم يقال له: اقرء وارق بكل آية درجة. فيرقى فى الجنة بكل آية درجة حتى يبلغ ما معه من القرآن ثم يقال له: اقبض ‍ فيقبض…فاذا فى يده اليمنى الخلد و فى الاءخرى النعيم (413)

پس از صعود مؤ من در درجات بهشت حكم جاودانگى در بهشت را در دست راست خود و نعم الهى را در دست چپ خود مى يابد و از اين رو در دعاى وضو مى گوييم: اللهم اءعطنى كتابى بيمينى و الخلد فى الجنان بيسارى…(414).

8- عامل نورانيت  

ابوذر (رضوان الله عليه ) از رسول اكرم صلى الله عليه و آله درخواسست نصيحت كرد. آن حضرت فرمودند: تو را به تقواى الهى كه سرآمد همه امور است سفارش مى كنم.. ابوذر گفت: بيش از مرا نصيحت كنيد. آن حضرت فرمودند: بر تو باد به تلاوت قرآن و كثرت ياد خدا؛ زيرا تلاوت قرآن، عامل ياد تو در ملكوت و مايه نورانى شدن تو در زمين است: اءوصيك بتقوى اله فانه راءس الاءمر كله. قلت: زدنى. قال: عليك بتلاوة القرآن و ذكر الله كثيرا فانه ذكر لك فى السماء و نور لك فى الاءرض (415) قرآن كه خود ذكر خداست و يكى از القاب آن نيز ذكراست پيروان خود را در ملكوت بلند آوازه و در زمين نورانى مى كند.

مطلوبيت تلاوت قرآن محدود به پنجاه آيه در روز نيست و آنچه در برخى روايات آمده كه در هر روز پنجاه آيه تلاوت كنيد بيان حد نهايى نيست ؛ زيرا دست كم قرائت پنجاه آيه پس از نماز صبح مطلوب است ؛ چنانكه حضرت امام رضا (عليه السلام ) مى فرمايد: ينبغى للرجل اذا اءصبح اءن يقراء بعد التعقيب خمسين آية (416)

9- راه دستيابى به ثواب شاكران  

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: قال الله تبارك و تعالى: من شغله قرائة القرآن عن دعائى و مسئلتى، اءعطيته افضل ثواب الشاكرين (417) اگر اشتغال به قرائت قرآن، بنده مؤ من را از بازگويى خواسته هايش در پيشگاه الهى باز دارد، خداى سبحان، بدون درخواست، بهترين ثواب شاكران را به چنين بنده اى عطا مى كند؛ همان گونه كه خليل حق، حضرت ابراهيم (عليه السلام ) در هنگام شنيدن (حرقوه و انصروا الهتكم ) (418) يا (فاءلقوه فى الجحيم ) (419) از خدا چيزى طلب نكرد؛ چون مى دانست كه بر آمدن حاجت او در نخواستن است: حسبى من سؤ الى علمه بحالى (420).

10- عامل حشر با پيامبران  

پيامبر اكرم صلى الله عليه و سلم مى فرمايد: ان اءكرم العباد الى الله بعد الاءنبياء العلماء ثم حملة القرآن يخرجون من الدنيا كما يخرج الاءنبياء و يحشرون من قبورهم مع الاءنبياء و يمرون على الصراط مع الاءنبياء و ياءخذون ثواب الاءنبياء. فطوبى لطالب العلم و حامل القرآن مما لهم عند الله من الكرامة و الشرف (421)؛ گرامى ترين بندگان خدا پس از پيامبران دانشمندان هستند و سپس حاملان قرآن. عالمان و حاملان علم و عمل قراان به گونه پيامبران از دنيا رخت بر مى بندند و حشر آنان و عبورشان از صراط همراه پيامبران خواهد بود و از ثواب انبيا بهره مند مى شوند. پس ‍ خوشا به حال جويندگان علم و حاملان قرآن كه از كرامت و شرف الهى برخوردارند.

كسى كه قرآن را فرا گيرد تا فقط در خطابه ها يا نگارش كتابها از آن بهره گيرد، معلوم مى شود قرآن را براى تدبر در آن و عمل به آن نخواسته است و اين دانش تجارى، حرفه اى بيش نيست و چنين علمى در اواخر عمر آدمى نيز به فراموشى سپرده مى شود. گرچه اين فراگيرى نيز ثواب آشنايى با ظاهر قرآن را دارد؛ اما آن كه قرآن را براى تدبر و عمل فراگيرد جايگاه ديگرى دارد.

11- مايه خرمى دلها  

اميرالمؤمنين (عليه السلام ) مى فرمايد: و تعلموا القرآن فانه اءحسن الحديث و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و اءحسنوا تلاوته فانه اءنفع القصص و ان العالم العامل بغير علمه كالجاهل الحائر الذى لا يستفيق من جهله بل الحجة عليه اءعظم و الحسرة عليه اءلزم و هو عند الله اءلوم (422)؛ قرآن را فرا گيريد كه آن نيكوترين سخن است و به فهم عميق آن دست يابيد كه آن مايه خرمى دلهاست و از نور آن شفا بجوييد كه آن شفاى بيماريهاى روحى است و آن را نيكو تلاوت كنيد كه سودمندترين قصه هاست و كسى كه به علم خويش عمل نكند، همانند نادان سرگردانى است كه به هوش نمى گرايد و چون عالم است، حجت بر او گرانتر و حسرت او افزونتر و ملامت او در پيشگاه خداى سبحان بيشتر است.

مراد از تفقه (تفقهوا) در قرآن كريم و روايات اهل بيت طهارت (عليهم السلام )، آشنايى با فقه مصطلح كه در مقابل كلام و فلسفه قرار دارد، نيست ؛ همان گونه كه واژه حكمت در قرآن و روايات، حكمت مصطلح، يعنى فلسفه نيست، بلكه بر فراگيرى معارف اصول دين و معارف عقلى نيز فقه اطلاق مى گردد و فهميدن احكام حرام و حلال الهى نيز حكمت ناميده مى شود. پس فقه كه عبارت از فراگيرى عميق است به معناى مطلق آگاهى به معارف دين است و به معناى اصطلاحى آن نيست و گرنه لازم مى آيد كه تنها يك سيزدهم قرآن كه آيات الاءحكام و مربوط به فروع فقه مصطلح است ؛ داراى فقه باشد و مراد از تفقه در قرآن معرفت خصوص ‍ همان مقدار اندك باشد؛ در حالى كه تمامى قرآن فقه است. البته اگر مسائل حقوقى، سياسى، اجتماعى و مدنى را جزو فقه بدانيم، آيات فقهى رقم بيشترى پيدا مى كند.

از قرار گرفتن شفا در نور قرآن (و استشفوا بنوره ) بر مى آيد كه جهل به قرآن نيز مانند به كار نبستن آن، بيمارى است ؛ جهل مانند رذايل اخلاقى ديگر، از بيماريهاى قلبى است و قرآن كريم شفاى اين دردهاست: و ننزل من القران ما هو شفاء (423)، (شفا لما فى الصدور ) (424)

مراد از قلب در قرآن، همان لطيفه الهى، يعنى روح است، نه عضو گرداننده خون در بدن. سلامت و بيمارى قلب جسمانى انسان، در محدوده دانش ‍ پزشكى است و ارتباطى با سلامت و بيمارى قلب روحانى ندارد؛ ممكن است انسانى از سلامت كامل قلب جسمانى برخوردار باشد، اما نتواند نگاه خود را در برابر نامحرم مهار كند و در نتيجه قلب روحانى او بيمار باشد: فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض (425). همچنين كسى كه گرايشهاى نارواى سياسى دارد بيمار دل است، گرچه از نظر طب مادى، قلبى سالم داشته باشد: فترى الذين فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم… (426)

قرآن كريم در كلام حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به عنوان اءحسن الحديث و اءنفع القصص معرفى و به نيكو تلاوت كردن آن، سفارش ‍ شده است. مراد از تلاوت نيكو، تنها آهنگ خوب نيست. فهم درست قرآن و عمل به آن نيز از مدارج تلاوت نيكوست ؛ زيرا اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در ادامه سخن خود مى فرمايد: عالم بى عمل همانند جاهل سرگردانى است كه از جهل خود به هوش نمى گرايد و علم حجتى عليه عالم بى عمل و مايه حسرت و ملامت او نزد خداى سبحان خواهد بود. البته ترتيل و شمرده و با تاءنى تلاوت كردن و حدود تجويد را رعايت كردن، فيض خاص ‍ تلاوت نيكو را به همراه دارد.

12- درياى بى كران معرفت  

همچنين اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد: ثم اءنزل عليه الكتاب نورا لا تطفاء و سراجا لا يخبو توقده و بحرا لا يدرك قعره و منهاجا لا يضل نهجه و شعاعا لا يظلم ضوئه… جعله الله ريا لعطش العلماء و ربيعا لقلوب الفقهاء و محاج لطرق الصلحاء و دواء ليس بعده داء و نورا ليس معه ظلمة و حبلا وثيقا عروته و معقلا منيعا ذروته… (427)؛ خداى سبحان كتابى آسمانى بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرو فرستاد و آن، نورى است كه خاموشى ندارد و چراغى است كه افروختگى آن زوال ناپذير است و دريايى ژرف است كه قعر آن به چنگ ادراك آدمى (بشر عادى ) نمى افتد و راهى است كه در آن گمراهى نيست و شعاعى است كه روشنى آن تيرگى نگيرد… خداوند آن را فرونشاننده تشنگى علمى دانشمندان و خرمى دلهاى فقيهان و راه روشن سالكان صالح قرار داد. قرآن كريم دارويى است كه پس از آن، بيمارى نمى ماند و نورى است كه هيچ گونه تيرگى در آن نيست و ريسمانى است كه دستگيره آن مطمئن و پناهگاهى است كه قله بلند آن مانع دشمن است.

13- يگانه عامل توانگرى  

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: القرآن غنى لا غنى دونه و لا فقر بعده (428)؛ قرآن مايه توانگرى است كه جز در آن توانگرى يافت نشود و هيچ فقرى نيز پس از آن نيست. همچنين آن حضرت مى فرمايد: من قراء القرآن فراءى اءن اءحدا اءعطى اءفضل مما اءعطى فقد حقر ما عظمه الله و عظم ما حقره الله (429)؛ كسى كه قرآن تلاوت كند و آنگاه بپندارد بهره ديگران از او بيشتر است، او آنچه را خدا بزرگ شمرده (قرآن ) حقير پنداشته و آنچه را خدا حقير دانسته (دنيا) او بزرگ پنداشته است.

نيز مى فرمايد: لا ينبغى لحامل القرآن اءن يظن اءحدا اءعطى اءفضل مما اءعطى لانه لو ملك الدنيا باءسرها لكان القرآن اءفضل مما ملكه (430)؛ براى حاملان قرآن سزاوار نيست كه بهره ديگران را برتر از بهره قرآنى بدانند؛ زيرا اگر آدمى مالك سراسر گيتى نيز باشد، قرآن بر هر چه دارد برتر است.

و الحمد لله رب العالمين

10 بهمن 1375، شب 19 ماه مبارك 1417 جوادى آملى

بازدیدها: 220

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *