تفسیر تسنیم (تفصیلی)| جلد۱،سوره حمد،آیه ۱،بسم الله الرحمن الرحیم:تفسیر

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفسیر تسنیم (تفصیلی)| جلد۱،سوره حمد،آیه ۱،بسم الله الرحمن الرحیم:تفسیر

لفظ باء حرف جر است و مجموع جار و مجرور (بسم ) کلمه است، نه کلام و از این رو مفید معناى تام نیست

تفسیر 

ب: لفظ باء حرف جر است و مجموع جار و مجرور (بسم ) کلمه است، نه کلام و از این رو مفید معناى تام نیست، مگر با عنایت به متعلق آن که در تعیین متعلق، در پایان بحث از مفردات آیه کریمه (بسم الله…) سخنى خواهم آمد.

اسم: لفظى است که حاکى از مسماى خود باشد. این کلمه یا از سمه به معناى نشانه، اشتقاق یافته است، چنانکه کوفیان برآنند و یا از سمو به معناى بلندى مشتق است، چنانکه بصریان بر آن باورند؛ همچنین محتمل است مشتق از چیزى نبوده، وضع مختص به خود داشته باشد. البته اثبات این محتمل، همانند اثبات قول کوفیان دشوار است ؛ زیرا همان طور که راغب و برخى مفسران (۵۰۱) دیگر گفته اند، براى تشخیص مبداء اشتقاق مى توان به تحولهاى صرفى آن کلمه مراجعه کرد و ریشه اشتقاقى آن را به دست آورد و چون در جمع، تصغیر و نسبت، هر کلمه اى به مبداء اصلى خود بر مى گردد، مى توان استشهاد کرد که کلمه اسم از سمو مشتق است، نه از وسم ؛ زیرا جمع آن اسماء است، نه اءوسام و تصغیر آن سمى است، نه وسیم .

مؤ لف اءقرب الموارد، پس از بیان معناى اسم، دو قول یاد شده را بازگو مى کند و هیچ یک را ترجیح نمى دهد، لیکن کلمه اسم را در باب سمو مى آورد و همین وضع، احتمال تاءیید قول بصریان را در بردارد. به هر تقدیر، اسم در عرف و لغت به معناى لفظ دال بر شخص یا شى ء است و در این جا اسم در مقابل فعل یا حرف نیست..

اسم در اصطلاح اهل معرفت به معناى ذات با تعین خاص است ؛ یعنى ذاتى که صفتى از صفات یا همه صفات او مورد نظر باشد. اسم در این اصطلاح از سنخ وجود خارجى و عینى است، نه از مقوله لفظ. چنین اسمى خود داراى اسم است و مفهوم دال بر آن را اسم الاسم و لفظ دال بر آن را اسم اسم الاسم مى نامند.

الله: برترین نام از نامهاى ذات مقدسى است که هستى صرف و جامع و مبداء همه کمالات وجودى و منزه از هر نقصى است و چون آن ذات اقدس ‍ جامع همه اسماى حسنى و صفات نیکوست، گفته مى شود: الله اسم ذاتى است که جامع همه کمالات است و گرنه اشتمال بر کمالات در معناى این کلمه ماءخوذ نیست.

این نام مبارک که از آن به لفظ جلاله یاد مى شود و ۲۶۹۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است، در اصل اله بوده و همزه آن بر اثر کثرت استعمال حذف شده است و با پیوستن الف و لام به آن به صورت الله در آمده است. اله به معناى ماءلوه است و ماءلوه به معناى معبود است یا متحیر فیه (ذاتى که همه عقلها و دلها درباره او متحیر و سرگردانند )، یا مفهومى جامع بین این دو.

در زبان عرب و فرهنگ وحى، اله بر هر معبودى که عابدان در پیشگاهش خضوع کنند، اطلاق مى شود؛ حق باشد یا باطل: ( لا تتخذوا الهین اثنین ) (۵۰۲)، (اءراءیت من اتخذ الهه هواه ) (۵۰۳) (ءاءنت فعلت هذا بالهتنا ) (۵۰۴)؛ اما الله بر اثر کثرت استعمال، علم (اسم خاص ) ذات مقدس خداوند است که جامع همه صفات جلالى و جمالى است و جز بر او اطلاق نمى شود: هو الله الخالق البارى المصور له الاءسماء الحسنى (۵۰۵) و از این رو لفظ جلاله (الله ) موصوف همه اسماى حسناى خداوند از جمله الرحمن و الرحیم قرار مى گیرد، ولى خود، صفت هیچ اسمى واقع نمى شود و بر این اساس، گفته مى شود: الله اسم ذات و دیگر اسمهاى خداوند نامهاى صفات اوست .

الرحمن و الرحیم: دو صفت از صفات علیاى خداى سبحان است که از رحمت مشتق شده است. رحمان صیغه مبالغه است و بر کثرت دلالت مى کند و رحیم صفت مشبهه است و ثبات و بقا را افاده مى کند.

فرهنگهاى لغت براى رحمت معانى فراوانى مانند: رقت، راءفت، لطف، رفق، عطوفت، حب، شفقت و دلسوزى ذکر کرده اند؛ در حالى که اولا اینها مراحل پیشین رحمت است، نه خود آن ؛ زیرا با مشاهده صحنه هاى رقت آور، ابتدا در قلب انسان رقت، لطف، عطوفت، دلسوزى، محبت، شفقت و راءفت و سپس رحمت پدید مى آید. ثانیا: آنچه گفته شد، ویژگى مصداقى از مصادیق رحمت است که در آدمى حادث مى گردد، اما رحمتى که به ذات اقدس خداوند اسناد داده مى شود، منزه از هر گونه انفعال و تاءثر است ؛ چنانکه امیرالمؤ منین (علیه السلام ) مى فرماید: خداوند رحیمى است که به وقت موصوف نمى شود: رحیم لا یوصف بالرقه (۵۰۶). بنابراین، معناى جامع رحمت، همان اعطا و افاضه براى رفع حاجت نیازمندان است و به این معنا به خداى سبحان نیز اسناد داده مى شود: الرحمه من الله انعام و افضال (۵۰۷)

دو واژه رحمان و رحیم که در ماده مشترک است، بر اثر تفاوت در هیئت و ساختار لفظى، داراى دو معناى مختلف است: رحمان بر وزن فعلان و براى مبالغه است و وزن فعلان بر فراوانى و سرشار بودن دلالت دارد؛ مانند: غضبان که به معناى سرشار از خشم است. پس رحمان مبداء سرشار از رحمت است و رحمت رحمانیه ذات اقدس الهى همان رحمت فراگیر و مطلقى است که همه ممکنات را فرا گرفته، بر مؤ من و کافر افاضه مى شود.

این رحمت فراگیر همان فیض منبسط و نور فراگیر وجود است که هر موجودى را روشن کرده است: قل من کان فى الضلاله فلیمدد له الرحمن مدا (۵۰۸) و اما رحیم بر وزن فعیل و صفت مشبهه است که بر ثبات و بقا دلالت دارد و به تناسب هیئت خاص آن به معناى مبدئى است که رحمتى ثابتو راسخ دارد که از گسترش کمى به میزان رحمت رحمانیه برخوردار نیست و این همان رحمت خاصى است که تنها بر مؤ منان و نیکوکاران افاضه مى شود: (… و کان بالمؤ منین رحیما) (۵۰۹)

کلمه رحمن همانند اله ، بدون الف و لام بر غیر خداى سبحان نیز قابل اطلاق است ؛ اما با الف و لام، جز بر ذات اقدس خداوند اطلاق نمى شود. (۵۱۰)

متعلق باء در بسم الله…: بحث درباره متعلق باء در بسم الله مبتنى است بر آنچه معروف بین مفسران است که لفظ باء حرف جر است و مجموع جار و مجرور کلمه است، نه کلام و اما اگر لفظ باء حرف جر نباشد و مجموع بسم الله الرحمن الرحیم )، یا خصوص ( بسم الله ) عنوان و سرفصل شروع کارى مانند گفتار، نوشتار و کارهاى دیگر قرار گیرد و از سنخ کلمات تجزیه و ترکیب پذیر وابسته به قبل یا بعد ( محذوف یا مذکور) نباشد، در این صورت بحث از تعیین حرف جر روا نیست ؛ چنانکه برخى درباره عنوانهاى بعضى از سور مانند الحاقه و القارعه همین احتمال را داده اند. البته چنین احتمالى نه سند عقلى دارد و نه پشتوانه نقلى، بلکه صرف احتمال است.

همچنین اگر لفظ باء در بسم الله و نیز سایر حروف این کلمه هر کدام رمز خاص و خلاصه اى از اسم مخصوص الهى باشد، نظیر آنچه درباره برخى حروف مقطعه وارد شده، باز هم بحث مزبور بى ثمر است ؛ زیرا لفظ باء در این حال جزئى از اجزاى اسم خاص الهى است و نیازى به تعلق به غیر ندارد؛ چون حرف جز نیست تا در مورد متعلق آن گفتگو شود (۵۱۱)؛ لیکن این احتمال نیز مبرهن نیست.

آنچه به نظر مى رسد همان مبناى مشهور بین اهل تفسیر است که لفظ باء حرف جر است و متعلق مى طلبد. گرچه بحث درباره تعیین متعلق آن نسبت به سایر معارف قرآنى اهمیت ویژه اى ندارد. از این رو صدرالمتاءلهین (قدس سره ) تحقیق درباره مطالبى از قبیل: تعیین متعلق باء، تقدم یا تاءخر متعلق محذوف، معناى تعلق اسم به قرائت در (اقرء باسم ربک ) سر مکسور شدن لفظ باء، با این که حرفهاى بسیط مانند کاف تشبیه، لازم ابتداء، واو عطف و فاء عطف مبنى بر فتح است، و سایر مباحث این سطح را به تفاسیر مشهور به ویژه کشاف زمخشرى ارجاع کرد و خود به تحقیق آن نپرداخت (۵۱۲)، لیکن براى تفسیر دارج و رایج توجه اجمالى به آن سودمند است. از این رو استاد علامه طباطبایى با عبارت کوتاهى چونان مفسران گزیده گوى دیگر، از تعیین متعلق و اشاره به آن دریغ نکرده است. (۵۱۳)

لازم است توجه شود که چون خداوند سبحان به مقتضاى (هو الاءول ) آغاز هر کار و هر شاءن است، اگر کارى بدون توجه به او آغاز شود منقطع الاول است ؛ چنانکه اگر کار و شاءنى بدون قصد قرب به او که (هو الاخر ) است، انجام شود منقطع الآخر و ابتر خواهد بود. از این رو لازم است که هر کارى به نام خدا آغاز شود. قهرا چنین کارى بى رجحان نیست ؛ زیرا کار مرجوح که خدا از آن ناراضى است هرگز به خداوند نسبت ندارد.

معناى ابتداى کار به نام خدا این نیست که خصوص لفظ (بسم الله ) در آغاز آن مورد عنایت قرار گیرد، بلکه هر چه مایه تذکر الهى است، هر چند کلمه ویژه (بسم الله ) نباشد کافى است. بر این اساس، برخى از ادعیه بدون کلمه (بسم الله ) و با تحمید، تسبیح یا تکبیر آغاز مى شود که در همه موارد مزبور توجه به اسمى از اسماى حسنا و صفتى از اوصاف علیاى الهى است ؛ چنانکه در امتثال دستور خداوند درباره حلیت و طهارت مذبوح یا منحور و اشتراط آن به تسمیه، در آیهفکلوا مما ذکر اسم الله علیه ان کنتم بایاته مؤ منین (۵۱۴) و لا تاءکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه و انه لفسق (۵۱۵) نقل شده است: شخصى هنگام ذبح، تسبیح یا تکبیر یا تهلیل یا تحمید خدا کرده است (کافى است یا نه ؟ ) امام (علیه السلام ) فرمود: نام خداوند در همه این کلمات آمده است و چنین سر بریدنى صحیح و آن مذبوح یا منحور حلال است: سئلته عن رجل ذبح فسبح اءو کبر اءو هلل اءو حمد الله قال: هذا کله من اءسماء الله، لا باءس به (۵۱۶)

گاهى اسم معنا با فعل معین همراه با لفظ باء که حرف جر است ذکر مى شود؛ مانند بحول الله و قوته اءقوم و اءقعد و (اقرء باسم ربک الذى خلق ) در این گونه موارد ابهامى در تعیین متعلق باء نیست و گاهى کار معینى به نام خدا شروع مى شود که به مثابه قرینه معینه مى تواند تعیین کننده متعلق حرف جر باشد؛ مانند آن که کسى بخواهد سوره اى تلاوت کند یا از جایى برخیزد یا به جایى بنشیند (۵۱۷) و نظیر آن که ذابح یا ناحر در هنگام ذبح گوسفند یا نحر شتر مى گوید: بسم الله…؛ یعنى به نام خداوند قربانى مى کنم و به نام او حیوان را سر مى برم و نیز مانند شروع مؤ لف یا مدرس یا صاحب صنعت معین که در این گونه موارد احتمال تعین متعلق حرف جر کاملا بجاست ؛ گرچه احتمال تعلق آن به متعلق عام که در موارد عمومى متحمل است، نظیر ابتداء و استعانت نیز معقول خواهد بود.

البته ممکن است متعلق اسم باشد تا جمله، اسمیه شود و ممکن است فعل باشد تا جمله، فعلیه گردد؛ مانند ابتدائى (ابتدائى ثابت که ظرف مستقر باشد، نه لغو) بسم الله… و ابتداءت بسم الله…؛ زیرا حرف جر نیازمند به متعلق است تا از نقص برهد و به تمامیت برسد و این نتیجه گاهى با اسم معنا حاصل مى شود؛ مانند:ابتدائى و زمانى با فعل حاصل مى گردد؛ مانند: ابتداءت. بحث درباره تعیین متعلق از آن جهت است که حرف جر نیازمند به آن است و از این لحاظ تفاوت بین اقسام مجرور نیست ؛ یعنى اگر گفته مى شد: بالله و کلمه اسم ذکر نمى شد نیز تعیین متعلق قابل طرح بود.

اما این که چرا به جاى بالله عنوان بسم الله انتخاب شد؟ وجوهى ذکر شده است ؛ مانند: ۱ براى تبرک به اسم. ۲ براى فرق بین شروع در کار مثلا و بین سوگند؛ زیرا قسم به الله حاصل مى شود، نه بسم الله. ۳ چون اسم عین مسماست، تفاوتى بین الله و بین بسم الله، وجود ندارد. ۴ اول با انس به نام خداوند، دلها از علایق و سرها از عوایق صاف شود تا کلمه الله بر دل نقى و سر صفى وارد آید.(۵۱۸)

محمد بن جریر طبرى حدیثى را به این مضمون از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نقل مى کند: مادر حضرت مسیح (علیه السلام ) فرزندش ‍ عیسى را به مکتب برد تا از آموزگار فن کتابت آموزد. معلم گفت: بنویس ‍ بسم الله. عیسى (علیه السلام ) فرمود: بسم چیست ؟ معلم گفت: نمى دانم. عیسى فرمود: باء بهاء خداست، سین سناى اوست و میم مملکت او. آنگاه طبرى مى گوید: مى ترسم گزارشگر نادرست نقل کرده باشد و منظور معلم ب ، س و م بوده است ؛ آن طورى که کودکان را در مکتب حروف ابى جاد (اءبجد) مى آموزند. شاید راوى حدیث اشتباه کرده و حروف سه گانه مزبور را به هم پیوسته به صورت بسم نقل کرد؛ زیرا تاءویل منقول یاد شده هرگز با کلمه (بسم الله الرحمن الرحیم ) بر موازین لغت عرب هماهنگ نیست. (۵۱۹)

محى الدین عربى متعلق حرف جر را در هر سوره اى که آغاز آن حمد است فعلى از ماده حمد مى داند؛ مانند: حمدته یا اءحمده . (۵۲۰) مولى عبدالرزاق کاشانى نیز متعلق آن را اءبدء و اءقرء مى داند. البته وى مراد از اسم را صورت نوعى انسان کامل جامع رحمت رحمانى و رحیمى مى داند که مظهر ذات الهى و اسم اعظم است. (۵۲۱)

در برخى از نصوص، چنانکه در مبحث روایى خواهد آمد، چنین وارد شده است: معنى قول القائل بسم الله، اءى اءسم نفسى بسمه من سمات الله عزوجل و هى العباده (۵۲۲) بنابراین، متعلق محذوف حرف جر مشتق از ماده اسم است و گوینده یا نویسنده درصدد آن است که خود را به نشانه بندگى خداوند موسوم سازد. برخى مفسران گفته اند: در این خبر تنبیهى است بر این که شایسته است گوینده (بسم الله…) در حین این گفتار کوشا باشد تا نمونه اى از اوصاف الهى را در خود ایجاد کند. (۵۲۳)

به هر تقدیر، اگر متعلق باء از ماده قرائت یا هر ماده مناسب دیگر باشد، چون اسم داراى مراتب است، قرائت یا کار مناسب دیگر نیز داراى درجات خواهد بود و گوینده (بسم الله ) با هر درجه اى که شروع کند مطابق همان مرتبه، کار خود را ادامه مى دهد؛ چنانکه وارد شده: اقراء وارق (۵۲۴)؛ بخوان و بالا برو.

نکته شایان توجه این که، قرآن کریم از آن جهت که کلام خداوند است و متکلم آن با ایجاد این حروف و کلمات، کتاب تدوینى را فراهم ساخت، صبغه تعلیم دارد و از آن جهت که بندگان خدا آن را تلاوت مى کنند و معانى آن را فرا مى گیرند و با عمل به محتواى آن تزکیه مى شوند، صبغه تعلم دارد. بر این اساس، هنگامى که خداوند مى فرماید: (بسم الله ) نباید متعلق آن را استعانت و مانند آن دانست یا معناى حرف جر را استعانت توهم کرد؛ اما هنگامى که بندگان خدا آن را تلفظ مى کنند متعلق آن مى تواند ماده استعانت و نظیر آن باشد؛ چنانکه معناى حرف جر نیز مى تواند استعانت باشد. البته این مطلب به معناى جمع دو استعانت نیست ؛ زیرا حتما باید از جمع آن دو پرهیز کرد.

به هر تقدیر، چون کلمه (بسم الله ) جز سوره و نیز جزء قرآن است، اگر براى استعانت یا عنوان دیگر قرائت شود، گرچه از لحاظ لفظ شامل حال خود نمى شود، ولى از جهت ملاک، خود را نیز در بر مى گیرد؛ یعنى استعانت از خداوند همان طور که نسبت به سایر اجزاى سوره و همچنین سایر کلمات قرآن مجید محقق است، نسبت به خود (بسم الله ) نیز محقق خواهد بود. حتى در ابتداى به نام خداوند، باید نام الهى را سرآغاز افتتاح و ابتداء و تسمیه و بسمله دانست. آرى اگر (بسم الله ) جزو سوره نبود و خارج از قرآن بود مى توانست به عنوان ابتداء به نام خدا قرار گیرد و با افتتاح آن، سوره شروع شود. به هر حال تسمیه الهى مفتاح هر در بسته و کلید هر مخزن است. (۵۲۵)

بازدیدها: 3773

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *