تفسیر تسنیم (تفصیلی)| جلد1،سوره حمد،آيه 1،لطايف و اشارات؛ ادب الهى در شروع كار

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفسیر تسنیم (تفصیلی)| جلد1،سوره حمد،آيه 1،لطايف و اشارات؛ ادب الهى در شروع كار

سوره مباركه حمد كه اولين سوره كتاب خداست، با آيه كريمه (بسم الله الرحمن الرحيم ) كه حاوى اسم ذات و برخى اسماى صفات الهى است، آغاز مى شود

لطايف و اشارات 

1– ادب الهى در شروع كار  

سوره مباركه حمد كه اولين سوره كتاب خداست، با آيه كريمه (بسم الله الرحمن الرحيم ) كه حاوى اسم ذات و برخى اسماى صفات الهى است، آغاز مى شود. بنابراين، بسم الله هم در طليعه سوره و هم در آغاز كتاب الهى آمده است و اين گونه، خداى سبحان ادب دينى ورود به كار و شروع عمل را به ما مى آموزد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيز در مقام تبيين همين ادب دينى فرمودند، هر كارى كه با نام خدا آغاز نگردد ابتر است: كل امر ذى بال لم يبداء فيه باسم الله فهو اءبتر (546) ابتر به معناى منقطع الآخر و بى فرجام است و چون فاعل با پايان يافتن كارحمة الله عليه به هدف خود مى رسد، كارى كه به هدف نرسد، ابتر است و از اين رو به زيركى و هوشى كه در راه حق به كار نيايد، چون به هدف اصيل خويش نرسيده است، فطانت بتراء (زيركى بى فرجام ) گفته مى شود.

آغاز كردن كار با نام خدا و ابتداى به اسم الله اشارتى لطيف و رمزگونه به لزوم حق بودن فعل و پاك بودن فاعل، يعنى جمع بين حسن فعلى و حسن فاعلى دارد. بنابراين، كارى را مى توان با نام خدا آغاز كرد كه هم حسن فعلى داشته باشد و هم حسن فاعلى ؛ يعنى هم حق باشد و هم از قلب پاك و نيت خالص فاعل برخاسته باشد و اگر عملى فاقد هر دو حسن يا يكى از آن دو باشد، قابل شروع با نام خدا نيست و به مقصد نيز نمى رسد؛ زيرا كار باطل به باطل ختم مى شود. پس براى منتهى شدن كار به مقصد اصيل خود كه حق است و مصونيت از نافرجامى كه آفت فعل است، بايد كار را با نام خدا و به حق آغاز كرد و از اين رو خداى سبحان مسئلت ورود صادقانه به كار و خروج پيروزمندانه از آن را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى آموزد و قل رب اءدخلنى مدخل صدق و اءخرجنى مخرج صدق… (547) انسانى كه با نام خدا وارد كارى شد و در حدوث و بقا آن نام را حفظ كرد، هرگز در بين راه نمى ماند: و من يتق الله يجعل له مخرجاَ و يرزقه من حيث لا يحتسب (548) خداى سبحان در اين سوره به ما مى آموزد كه حتى حمد و عبادت او نيز اگربا اسم الله آغاز نگردد، گرچه حسن فعلى دارد، ولى چون فاقد حسن فاعلى است، ابتر است.

در فرهنگ دينى، ابتر بودن و نافرجامى هم به فعل اسناد داده شده است ؛ مانند آنچه در حديث پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم گذشت، و هم به فاعل ؛ مانند: (ان شانئك هو الاءبتر ) (549) انسان آلوده اى كه كار باطل مى كند، يعنى هم قبح فعلى دارد و هم قبح فاعلى ، ابتر است و هرگز به مقصد نمى رسد.

مراد از ابتر بودن فاعل تنها انقطاع نسل نيست. فاجعه دردبار آن است كه انسان به مقصد و مقصود اصيل آفرينش خود دست نيابد و گرنه عقيم شدن و انقطاع نسل فاجعه بار نيست ؛ به ويژه در جهان آخرت كه سخنى از روابط نسبى نيست: (فلا اءنساب بينهم يومئد…) (550) و هر كس مهمان عقايد، اخلاق و كارهاى خويش است.

حاصل آن كه، خداى سبحان با آغاز كردن كتاب وحى به نام خود، ادب دينى در آغاز كردن كارها را به ما مى آموزد.

تذكر: الف: ادب دينى شروع كار با نام خدا، تنها ره آورد پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم نيست، بلكه از طليعه نامه حضرت سليمان (عليه السلام ) به ملكه سباء بر مى آيد كه ساير پيامبران نيز كارها و مكتوبات خود را با كلمه طيبه (بسم الله الرحمن الرحيم ) آغاز مى كردند: قالت يا اءيها الملاء انى اءلقى الى كتاب كريمَ انه من سليمان و انه بسم الله الرحمن الرحيم (551) و از روايات اهل بيت (عليهم السلام ) استفاده مى شود كه همه كتب آسمانى با مضمون اين كريمه آغاز شده است: ما اءنزل الله من السماء كتابا الا و فاتحته بسم الله الرحمن الرحيم (552) و اين سيره مشترك همه پيامبران الهى بوده است ؛ زيرا مهمترين خط حاكم بر رسالت همه مرسلان الهى، دعوت به الله بوده است و در نامه كريمانه حضرت سليمان (عليه السلام ) نيز پس از نام خدا، دعوت به پذيرش ‍ توحيد مطرح شده است: (اءلا تعلوا و اءتونى مسلمين ) (553) و نبايد پنداشت كه در اين نامه توحيدى، سليمان پيامبر نام خود را بر نام خدا مقدم داشته است:انه من سليمان و انه بسم الله…؛ زيرا جمله (انه من سليمان…) ادامه سخن گزارشگر (ملكه سباء ) است، نه طليعه نامه حضرت سليمان.(554)

ب: سر نافرجامى كارى كه با نام خداى سبحان آغاز نگردد و جامع حسن فعلى و فاعلى نباشد آن است كه بقا تنها از آن وجه خداست: كل من عليها فانَ و يبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام (555) ( كل شى ء هالك الا وجهه ) (556) و اگر كارى براى وجه خدا نبود و از بقا سهمى ندارد.

وجه خدا همان فيض اوست كه در همه عوالم هستى ظهور دارد و بدون آن نه فاعل از بقا سهمى دارد و نه فعل او.

قرآن كريم با تبيين انحصار بقا در وجه الله ، هم راز حيات جاودانه كار نيك و هم رمز هلاكت و فناى كار باطل را بيان مى كند. هلاكت و فناى ماسواى وجه الله تنها مربوط به آينده نيست، بلكه هم اكنون جز وجه خدا همه چيز هالك و فانى است. (557) بنابراين، در جهان هستى تنها وجه الله و آنچه به نام او و براى وجه اوست باقى است و آنچه به نام او و براى او نيست، هم اكنون هالك و فانى است و چنين نيست كه جز وجه الله حقيقت مستقل ديگرى به نام آسمان ، زمين و… نيز باشد؛ زيرا آنچه از هستى بهره اى دارد وجه و آيت الهى است: (اءينما تولوا فثم وجه الله ) (558). بنابراين، اگر آيت وجه الله بودن از چيزى گرفته شود، آن چيز ديگر باقى نيست.

قرآن كريم، هلاكت ماسواى وجه الله را با چند مثل گويا ترسيم كرده است:

1- و الذين كفروا اءعمالهم كسراب بقيعة يحسبه الظمان ماء حتى اذا جاءه لم يجده شيئا و وجدالله عنده فوفاه حسابه و الله سريع الحساب (559) رهگذر تشنه در بيابان، سراب را آب مى پندارد و براى دستيابى به آن مى شتابد، ولى هر چه پيش مى رود به مقصود خود نمى رسد. كافران كه همواره در پى سراب باطلند، در هنگام مرگ در مى يابند كه كارشان از آغاز هدر بوده است، نه اين كه كارهاى آنان سهمى از بقا داشته باشد، ولى در آن هنگام كارشان را نابود كنند.

2- و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا (560)از اعمال تبهكاران در اين آيه كريمه به هباء منثور (ذرات پراكنده در هوا ياد شده است ؛ زيرا پراكنده شدن ذرات هر چيزى در هوا، مايه زوال صورت آن چيز است در حالى كه خصوصيت هر چيزى به صورت طبيعى آن است.

3- يا ايها الذين امنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاءذى كالذى ينفق ماله رئاء الناس و لا يؤ من بالله و اليوم الآخر فمثله كمثل صفوان عليه تراب فاءصابه وابل فتركه صلدا لا يقدرون على شى ء مما كسبوا و الله لا يهدى القوم الكافرين(561)

اعمال رياكاران منكر مبداء و معاد، همانند تخته سنگ لغزانى است كه قشرى از خاك آن را پوشانده باشد و بارانى درشت قطره بر آن ببارد و در لحظه اى آن را شسته، به صورت سنگى روشن درآورد.

كسى كه ابتر بودن كار خود را در دنيا نمى بيند، همانند تيراندازى است كه در تاريكى شب هدفى را نشانه مى گيرد و به گمان اصابت، شادمان است ؛ اما همين كه روز برآمد، مى بيند تير او به هدف و كارش به مقصد نرسيده است. در قيامت كه ظرف ظهور حقايق است، نافرجامى كارهاى باطل ظهور مى كند.

حاصل اين كه، آنچه با وجه الله پيوندى ندارد هم اكنون ابتر، فانى و هالك است و آنچه براى خداست تا ابد از گزند مرگ مصون است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *