مشهور این است که حمد و مدح همتا و همانند است، همان گونه که دو واژه مقابل اینها، قدح و هجو نیز همتا و همانند است، (۶۳۵) ولى این دو واژه که دو ریشه متفاوت دارد، داراى دو معناى مختلف است و از این رو از نظر کاربرد و موارد استعمال نیز یکسان نیست ؛ حمد تنها در برابر صاحب کمالى است که داراى عقل و اندیشه باشد، ولى مدح (قول حاکى از عظمت حال ممدوح ) که در مقابل ذم است، درباره غیر عاقل نیز به کار مى رود؛ مثلا، درباره گوهرى زیبا و ارزشمند مى توان گفت ممدوح است، ولى نمى توان گفت محمود است: یقال مدحت اللؤ لؤ على صفائه و لا یقال حمدته على صفائه (۶۳۶)
تفاوت دیگر حمد و مدح آن است که حمد تنها در برابر کارهاى اختیارى است، اما مدح درباره امور خارج از اختیار نیز به کار مى رود؛ مثلا بلندى قامت و زیبایى چهره در انسان با این که اختیارى نیست قابل مدح است، ولى قابل حمد نیست، بر خلاف انفاق و علم آموزى او که هم ممدوح است و هم محمود. پس هر حمدى مدح است،اما چنین نیست که هر مدحى حمد باشد. (۶۳۷)
برخى گفته اند: در مفهوم حمد، وصول اثر کمال محمود به غیر نهفته است و به اصطلاح حمد آن است که نه تنها از فضایل، بلکه از فواضل نیز باشد، بر خلاف مدح که از این جهت نیز اعم است (۶۳۸). این سخن تام نیست ؛ زیرا در قرآن کریم و برخى ادعیه، خداى سبحان بر کمالاتى که اثر آن به غیر نمى رسد نیز حمد شده است ؛ مانند: اولیت، آخریت، تجرد و… الحمد لله الذى لم یتخذ ولدا و لم یکن له شریک فى الملک و لم یکن له ولى من الذل (۶۳۹) الحمد لله الاءول بلا اءول کان قبله و الآخر بلا آخر یکون بعده، الذى قصرت عن رؤ یته اءبصار الناظرین و عجزت عن نعته اءوهام الواصفین (۶۴۰) و معلوم است که بى آغاز بودن در اولیت و بى انجام بودن در آخریت، تجرد، نداشتن فرزند و ولى و شریک و مانند آن از کمالاتى نیست که اثر آن به دیگرى برسد.
برخى نیز گفته اند: حمد تنها در ستایش به حق به کار مى رود، اما مدح در ستایشهاى باطل نیز به کار مى رود (۶۴۱)؛ مانند اءحثوا فى وجوه المداحین التراب (۶۴۲) این فرق نیز تام نیست ؛ زیرا حمد در مورد ستایش باطل نیز به کار رفته است ؛ مانند و یحبون اءن یحمدوا بما لم یفعلوا (۶۴۳) ( و ابتلى بحمد من اءعطانى ) (۶۴۴)، و تبتغى فى قولک للعامل باءمرک اءن یولیک الحمد دون ربه… (۶۴۵)
بازدیدها: 106