خداى سبحان در آیاتى چند از قرآن کریم خود را به عنوان حمید مى ستاید. حمید هم به معناى محمود به کار مى رود و هم به معناى حامد. بر این اساس هم تمامى حمد و ستایشهاى موجودات از آن اوست و هم حامد حقیقى فقط ذات اقدس اوست و تنها اوست که مى تواند حق ستایش خود را ادا کند و در الحمدلله احتمال هر دو معنا (انحصار محمودیت و انحصار حامدیت در خدا) هست و در دو بخش باید بیان شود:
اختصاص محمودیت به خداى سبحان با براهینى چند قابل اثبات است ؛ مانند:
برهان یکم: حمد در برابر نعمت است و چون منعم حقیقى و بالذات ذات اقدس الهى است و همه نعمتها (با واسطه یا بى واسطه ) از آن اوست: ( و ما بکم من نعمه فمن الله ) (۶۶۵)؛ پس محمود حقیقى تنها اوست. (۶۶۶)بر همین اساس در قرآن کریم هر جا سخن از حمد خدا (الحمد لله ) مطرح است نعمتى از نعم الهى و فیضى از فیوضات او به عنوان دلیل و حد وسط برهان بیان مى شود؛ مانند این که در سوره مبارکه حمد بعد از حمد، ربوبیت مطلقه: (رب العالمین )، رحمت مطلقه: (الرحمن )، رحمت خاصه: (الرحیم ) و مالکیت مطلقه خدا: (مالک یوم الدین ) مطرح شده و هر یک حد وسط برهانى براى اختصاص حمد براى خدا قرار گرفته است که هم ناظر به نظام تکوین است و هم نظام تشریع. چنانکه در سوره مبارکه فاطر نیز نوپدید کردن آسمانها و زمین (فاطر السموات و الاءرض ) و در سوره انعام، خلقت آسمانها و زمین و پدید آوردن نور و ظلمت و در سوره سباء مالکیت آنچه در آسمانها و زمین است، حد وسط برهان واقع شده است، که ناظر به نظام تکوین است و در سوره مبارکه کهف، فرو فرستادن کتاب آسمانى بر پیامبر حد وسط برهان قرار گرفته است که ناظر به نظام تشریع و کلمات تدوینى خداوند است.
از ملاحظه موارد حمد در قرآن کریم بر مى آید که افزون بر آن که مجموعه آیات تکوینى یا تدوینى خداوند یک جا حد وسط برهان اختصاص حمد براى خداوند واقع مى شود، نظیر: (الحمد لله رب العالمین ) و الحمد لله الذى اءنزل على عبده الکتاب (۶۶۷) هر یک از آیات تکوینى و تدوینى نیز (۶۶۸) به طور مستقل حد وسط برهان قرار مى گیرد؛ مانند الحمد لله الذى له ما فى السموات و ما فى الاءرض (۶۶۹) نسبت به نظام تکوین و الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما کنا لنهتدى لولا اءن هدانا الله (۶۷۰) نسبت به نظام تکوین و تدوین (۶۷۱)؛ تا ثابت شود که هر یک از این موجودات فقیر و ممکن و نیازمند فاعل و خالق هستند و تنها ذات اقدس الهى است که غنى محض است. پس همه حمدها از آن اوست و محمود حقیقى تنها اوست.
برهان دوم: همان گونه که در بحث تفسیرى گذشت، از دیدگاه قرآن کریم، سراسر عوالم هستى امکانى از آن جهت که آفریده خداست، زیبا و نیکوست ؛ پس همه جمالها از آن خداى سبحان است و چون حمد همان ثنا و ستایش در برابر کار زیباست، از این رو همه حمدها از آن خداوند جمیل جمال آفرین است.
لازم است به این نکته نیز توجه شود که زیبایى کارهاى خدا، مطلق است، نه نسبى تا تنها نسبت به خود آن ذات اقدس یا برخى اشیا خوب و زیبا باشد. فعل خدا سراسر جمال و جمال او جمیل مطلق و کمال او کامل صرف است: و کل جمالک جمیل ، و کل کمالک کامل (۶۷۲) بر خلاف کارهاى نیک دیگران که نسبت به خود آنان خوب است، گرچه ممکن است برخى از آنها براى دیگران خوب نباشد.
برهان سوم: که حد وسط آن ربوبیت مطلقه خداوند بر سراسر عوالم هستى است و در بحث تفسیرى به اجمال گذشت، این است که بر اساس تحلیلى دقیق، بر پایه ربوبیت مطلقه خداى سبحان و توحید افعالى، در اسناد فعل به فاعل، سهمى براى غیر خدا نمى ماند؛ زیرا تنها فیض الهى است که همه عوالم هستى را اداره مى کند و کارهایى که به دیگران اسناد داده مى شود، جز ظهور و تجلى فیض و فعل خدا نیست. (۶۷۳)
از این رو قرآن کریم، پیروزى رزمندگان در میدانهاى نبرد حق در برابر باطل را از آنان نفى و به خداى سبحان اسناد مى دهد؛ چه رزمندگان بشرى: (فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم ) (۶۷۴) و چه جنود نامرئى آسمانى که قرآن کریم با تعبیر لطیف (و اءنزل جنودا لم تروها) (۶۷۵)از آنان یاد مى کند. درباره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز مى فرماید: و ما رمیت اذا رمیت و لکن الله رمى (۶۷۶)؛ زیرا تنها فیض خداست که همه هستى و از جمله میدانهاى نبرد حق با باطل را اداره مى کند. (۶۷۷) از این رو پس از شکست کافران، رزمندگان را ستایش نمى کند، بلکه قطع ریشه ستمکاران و مترفان را ذکر و از ذات مقدس خود ستایش مى کند: فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد لله رب العالمین (۶۷۸)
نکته: بر این اساس، قرآن کریم که بهشت را پاداش و جزاى عمل مؤ منان صالح مى داند: و نودوا اءن تلکم الجنه اءورثتموها بما کنتم تعملون (۶۷۹) و یا سخن از خریدن جان و مال مؤ منان در برابر بهشت دارد: ان الله اشترى من المؤ منین اءنفسهم و اءموالهم باءن لهم الجنه (۶۸۰) و یا از قرض الحسنه بندگان به خداى غنى سخنى دارد: من ذا الذى یقرض الله قرضا حسنا (۶۸۱)، همه اینها براى تشویق است، نه بیانگر استحقاق ؛ زیرا ملک و ملک آسمانها و زمین از آن اوست: و لله ملک السموات و الاءرض (۶۸۲)، له ما فى السموات و الاءرض (۶۸۳)، (اءمن یملک السمع و الاءبصار ) (۶۸۴) و سراسر عالم هستى ستاد و سپاه اوست: لله جنود السموات و الاءرض (۶۸۵)؛ نه غیر خدا مالک چیزى است تا آن را به خدا بفروشد و نه خداى فاقد چیزى است تا آن را در داد و ستد یا استقراض از بنده خود دریافت کند: فلم یستنصرکم من ذل و لم یستقرضکم من قل، استنصرکم و له جنود السماوات و الاءرض و هو العزیز الحکیم و استقرضکم و له خزائن السماوات و الاءرض و هو الغنى الحمید و انما اءراد اءن یبلوکم اءیکم اءحسن عملا (۶۸۶)
بنابراین، تعبیراتى مانند اجر، بیع، شراء، یارى کردن خدا و پرداخت قرض الحسنه به او، همه براى تشویق مؤ منان به عمل صالح است ؛ همانند وعده اى که پدر مهربان در مقابل تحصیل علم به فرزند خویش مى دهد؛ با این که پدر به تحصیل او نیازى ندارد. پس فاعل کار و مالک حقیقى خداوند سبحان است ؛ اما کار او به دست رزمندگان محقق مى شود: قاتلوهم یعذبهم الله باءیدیکم (۶۸۷) بنابرانى، کسى که توفیق حفظ و یارى دین خدا را مى یابد، باید بیش از دیگران شاکر خدا باشد؛ زیرا دست او مظهر فیض خداى فیاض شده است.
برهان چهارم: که حد وسط آن جامع کمالات بودن خدا است در بحث تفسیرى تقریر شد.
برهان دیگرى نیز از آیات اولیه سوره مبارکه حمد استفاده مى شود که حد وسط آنها رحمت مطلقه، رحمت خاصه و مالکیت مطلقه خداوند است و در تفسیر آیات دوم و سوم همین سوره بیان خواهد شد.
نکته: براهین حصر حمد گرچه در نگاه اول متعدد و حد وسط هر برهان با براهین دیگر متفاوت است، اما با دقت معلوم مى شود که برخى از این براهین زیر پوشش برخى دیگر است و در جمع بندى نهایى مى توان براهین متعدد را به تقریر زیر در یک برهان خلاصه کرد:
همه کمالها، جمالها و نعمتها اولا و بالاصاله از آن خداى سبحان است و اسنادش به دیگران ثانیا و بالعرض است و چون حمد در برابر کمال، جمال و نعمت بخشى است، همه حمد از آن خداى سبحان است و جز او کسى مالک حمد نیست. تفاوت اجمال و تفصیل یا متن و شرح در آیات قرآن کریم مشهود است ؛ زیرا گاهى بر اساس اصل نظم کلى و انسجام و هماهنگى سراسر جهان امکان بر توحید ربوبى استدلال مى شود (۶۸۸) و گاهى بر اساس نظم خاص رویش گیاهان، طلوع و افول ستارگان، پدید آمدن شب و روز و…. (۶۸۹)
اختصاص حامدیت به خدا با دو برهان اثبات مى شود:
برهان یکم: حمد حقیقى متوقف بر معرفت حقیقى نعمت و نیز اکتناه حقیقى همه نعمتهاست و هیچ یک از این دو امر براى غیر خداوند حاصل نیست: فان الله سبحانه قد امتن على جماعه هذه الاءمه… بنعمه لا یعرف اءحد من المخلوقین لها قیمه (۶۹۰)؛ پس او تنها حامد حقیقى همه نعمتهاست.
برهان دوم: بر اساس توحید افعالى هر کس خدا را حمد مى کند، آیتى از آیات و مظهرى از مظاهر او به شمار مى رود. از این رو حمد حامدان مظهر حمد خداست ؛ یعنى اولا و بالذات خداوند حامد است و ثانیا و بالعرض مظاهر او. از این جهت خداوند در بسیارى از آیات تدوینى، خود را حمد کرده است و تعبیرهاى قرآنى، گذشته از جنبه تعلیم حمد به انسانها، حمد خداوند نسبت به خود را نیز به همراه دارد و آنچه از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده که: لا اءحصى ثناء علیک اءنت کما اءثنیت على نفسک، ناظر به همین مطلب است.
بازدیدها: 188