انسان در هیچ شاءنى از شئون خود حتى در بندگى نیز مستقل نیست و هرگز جاى این توهم نیست که گرچه بشر در هیچ یک از امور عادى خود استقلال ندارد، اما در بندگى مستقل است ؛ زیرا استقلال در بندگى، تفویض است که در بطلان، همتاى جبر یا فروتر از آن است.
و بر این اساس، چون در جمله (ایاک نعبد) عبادت خدا را به عابد اسناد داده شده و از این راه جبر ابطال شده است، براى این که توهم تفویض نیز ابطال شود و معلوم گردد که در مقام بندگى نیز ما مستقل و صاحب سمتى نیستیم و امر عبادت نیز به ما تفویض نشده است، پس از آن باید بگوییم: ( و ایاک نستعین )؛ یعنى تنها تو را عبادت مى کنیم و در این عبادت نیز با استعانت تو کار مى کنیم.
رابطه عبودیت و مالکیتى که بین بندگان و خداست در دو جهت با رابطه عبید و موالى عرفى متفاوت است: یکى این که ارتباط مزبور حقیقى است، نه اعتبارى و قرار دادى و دیگرى این که مطلق است، نه محدود.
خداوند سبحان همه شئون عبد را به طور مطلق مالک است و مالکیت او مشوب به ملک غیر نیست و مملوک او در بندگى تبعیض بردار نیست ؛ بر خلاف موالى عرفى که تنها مالک کارهاى اختیارى عبد خود هستند و نسبت به بسیارى از اوصاف، خصایص و خاطرات عبد نه تنها مالک نیستند، بلکه از آن بى خبرند. پس بندگان آنها هرگز عبد مطلق مولاى خود نیستند.
موحدى که خداوند سبحان را مالک حقیقى و رب مطلق زندگى، مرگ، آثار، اعمال، اوصاف و حتى خاطرات نفسانى خود مى داند، در چنین پایگاه رفیع فکرى و اعتقادى مى گوید: وجهت وجهى للذى فطر السموات و الاءرض حنیفا و ما اءنا من المشرکین (۹۱۳)، ان صلاتى و نسکى و محیاى و مماتى لله رب العالمین (۹۱۴). چنین موحدى که با فرمان: موتوا قبل اءن تموتوا (۹۱۵) مرگ اختیارى برگزیده است، پیش از مرگ طبیعى، حقیقت ان کل من فى السموات و الاءرض الا اتى الرحمن عبدا (۹۱۶) را مشاهده مى کند و بر اثر چنین شهودى در هیچ شاءنى از شئون خود بر غیر خدا ( خود یا دیگران ) تکیه نمى کند؛ چون وقتى ربوبیت مطلق خدا و عبودیت مطلق ما سوى الله ثابت شد، براى انسان جز عبودیت مطلق باقى نمى ماند و عبادت عبد نیز همواره با توفیقى از جانب خداى سبحان است و بر این اساس بر اثر هر حمد، حمدى دیگر بر انسان لازم مى شود.
استاد علامه طباطبایى (قدس سره ) در این مورد مى فرماید: خداوند طلبکارى است که هرگز حقش ادا نمى شود: و الله سبحانه غریم لا یقضى دینه (۹۱۷). با این همه، اگر انسان در شاءنى از شئون یا مرحله اى از مراحل چیزى را براى خود دید با توحید ناب سازگار نیست و بر این اساس، جایى براى بحث کلامى معروف که جزا و پاداش بر اساس استحقاق است یا از سر تفضل ) باقى نمى ماند؛ چون بر اساس آنچه بیان شد، جایى براى توهم استحقاق پاداش نمى ماند و همه پاداشها به فضل الهى است و کسى که توفیق عمل خیرى مى یابد خدا را به پاس این توفیق بستاید.
بازدیدها: 88