آیه کریمه (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) به روشنى مفید حصر عبادت و استعانت در خداى سبحان است و اسماى حسناى الله، رب العالمین، الرحمن، الرحیم و مالک یوم الدین که در آیات قبل آمده، علاوه بر این که هر یک حد وسط برهانى بر اثبات حمد و حصر آن در خداى سبحان است، حد وسط برهان بر حصر عبادت و حصر استعانت در او نیز خواهد بود؛ مثلا با استفاده از اسم الله برهانى بدین تقریر اقامه مى شود: ذات اقدس خداوند، جامع و در بردارنده همه کمالات وجودى است (۸۵۷) و چنین موجود کاملى تنها معبود و تنها مستعان سراسر عوالم هستى است، بنابراین عبادت و استعانت ویژه اوست . همچنین سایر اسماى حسناى مذکور در صدر سوره، هر یک حد وسط برهانى بر حصر عبادت و استعانت در خداست.
تفاوتى که میان براهین مذکور وجود دارد در این است که برخى همانند براهینى که حد وسط آنها (جامعیت کمال، ربوبیت مطلق ، رحمت فراگیر و رحمت خاص است، ناظر به نظام فاعلى جهان آفرینش و صدور موجودات از سرچشمه هستى است و برخى دیگر مانند برهانى که حد وسط آن مالکیت یوم الدین است، ناظر به نظام غایى و رجوع موجودات به خداى سبحان است، البته رجوع مراتبى دارد که مرحله نهایى آن در قیامت کبراست و گرنه برخى از مراحل نظام غایى، قبل از قیامت کبرا نیز حاصل مى شود.
از برخى آیات قرآن کریم نیز برهانى استفاده مى شود که ناظر به هر دو نظام فاعلى و غایى است ؛ مانند و لله غیب السموات و الاءرض و الیه یرجع الاءمر کله فاعبده و توکل علیه و ما ربک بغافل عما تعملون (۸۵۸)؛ نه تنها ظاهر آسمانها و زمین، که غیب و باطن آنها نیز از آن خداست و همه امر به سوى او باز مى گردد. پس همه چیز از او به سوى اوست و از این رو نه تنها انسان، بلکه هر موجودى باید بگوید: (انا لله و انا الیه راجعون ) (۸۵۹).
محتمل است معناى رجوع امر به خداوند همان بازگشت تدبیر و اداره کارهاى نظام کیهانى باشد. به هر تقدیر تنها خداوند که در قوس نزول، مالک درون و بیرون آسمانها و زمین است و در قوس صعود نیز همه امور به او باز مى گردد، شایسته عبادت است. از این رو در پایان این آیه که بخش اول آن بیانگر نظام فاعلى و بخش پایانى آن ناظر به نظام غایى است، با فاء تفریع مى فرماید: پس او را عبادت و بر او توکل کن .
انسان موحد باشد یا ملحد، ضعیف و نیازمند است: (خلق الانسان ضعیفا) (۸۶۰)، لیکن موحد برآورنده نیازهایش را خدا مى داند و ملحد طبیعت را رافع حاجت مى پندارد. مفاد این آیه کریمه آن است که چون زمام امور در نزول و صعود به دست خداى سبحان است، در عبادت و توکل تنها به او پناه ببر.
در نظام هستى هیچ موجودى نه مى تواند در جاى خود راکد بوده بایستد و به سوى خدا حرکت نکند و نه مى تواند براى سیر وجودى خود راه دیگرى برگزیند که به مهر یا قهر الهى منتهى نگردد. حال موجودى که خواه ناخواه باید سیر کند، شایسته است که به جایگاه اصلى خود که آغوش رحمت الهى است بازگردد.
جمله ( و ما ربک بغافل عما تعملون ) در ذیل آیه مزبور نیز برهانى است بر این که عبادت عابدان و توکل متوکلان، همه محفوظ است. غافل نبودن خداى سبحان از عبادت و توکل بندگان، هم عامل تشویق انسان به عبادت و توکل است و هم دلیلى بر محفوظ بودن عبادت و توکل آنان.
در برخى از آیات قرآن کریم افزون برجامعیت کمالات و ربوبیت ، خالقیت خداوند نیز حد وسط برهان بر ضرورت عبادت و توکل و حصر آن در خداى سبحان قرار گرفته است: ذلکم الله ربکم لا اله الا هو خالق کل شى ء فاعبدوه و هو على کل شى ء وکیل (۸۶۱)؛ انسانه باید رب و خالق خود را عبادت و بر او توکل کند و خداوند تنها رب و خالق انسان است ؛ پس او تنها معبود و تنها تکیه گاه انسان است.
تذکر: آیه کریمه (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) نکات و لطایف ادبى و معرفتى فراوانى دارد؛ مانند: التفات از غیبت به خطاب ، افراد ضمیر در ایاک ، افاده حصر با تقدیم مفعول ، جمع آوردن فعل نعبد و نستعین )، تکرار ایاک، بیان حصر استعانت پس از حصر عبادت و… برخى از این نکات در بحث تفسیرى بیان شد و برخى در بخش لطایف و اشارات این آیه بررسى خواهد شد و به پاره اى دیگر به اجمال اشاره مى کنیم:
۱ سر افراد ضمیر در ایاک این است که خداى سبحان شریکى ندارد و بر اساس ادب توحیدى و بر خلاف آداب و تشریفات عرفى ضمیر را مفرد مى آوریم (ایاک ) نه جمع (ایاکم ) تا موهم شرک نباشد.
۲ براى اثبات حصر عبادت و حصر استعانت در خداوند باید کلمه ایاک تکرار شود و دو حصر با یک ایاک ثابت نمى شود؛ زیرا اگر گفته شود: ایاک نعبد و نستعین به این معناست که مجموع عبادت و استعانت، با وصف مجموع بودنش منحصر به خداست ؛ در حالى که ما در پى اثبات حصر جمیع هستیم، نه تنها حصر مجموع.
بازدیدها: 452