سر تاكيد بر ارزيابى حديث با قرآن
سر تاءكيد روايات ياد شده بر لزوم سنجش و ارزيابى روايات با قرآن كريم و طرد احاديث مخالف قرآن اين است كه سخنان معصومين (عليهم السلام ) بر خلاف قرآن كريم قابل تحريف و جعل همانند است و از اين رو دست جعل، وضع، دس و تحريف از عصر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به كار جعل حديث پرداخت تا آن جا كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در خطابه خود فرمودند: دروغبندها دروغهاى فراوانى بر من بستنه اند.
حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) در پاسخ سليم بن قيس هلالى كه از اختلاف روايات در تفسير و غير آن پرسيد، فرمودند: قد ساءلت فافهم الجواب: ان فى اءيدى الناس حقا و باطلا و صدقا و كذبا و ناسخا و منسوخا و عاما و خاصا و محكما و متشابها و حفظا و وهما و قد كذب على رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم على عهده حتى قام خطيبا فقال: اءيها الناس قد كثرت على الكذابة فمن كذب على فليتبوا مقعده من النار.ثم كذب عليه من بعده…(150)؛ رواياتى كه در دست مردم و راويان است، آميخته اى است از حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محكم و متشابه و احاديثى كه برخى با رعايت امانت نقل شده و همان گونه كه بوده محفوظ مانده و برخى بر اثر دخالت وهم راوى دگرگون شده است و در عهد رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم چندان بر آن حضرت دروغ بستند كه در خطابه اى فرمودند: مفتريان دروغهاى فراوانى بر من بسته اند. پس هر كس بر من دروغ بندد جايگاهش آتش دوزخ است. پس از عهد آن حضرت نيز بر او دروغ بستند… (151)
نگاهى كوتاه به تاريخ حديث، خود گواه است كه جاعلان و واضعان بر سر احاديث چه آورده اند؛ كتابت و نقل حديث تا 130 سال پس از هجرت ممنوع بود و تنها برخى از صحابه خاص اهل بيت (عليهم السلام ) به ضبط و نگهدارى حديث مى پرداختند. در اين دوران تاريك بسيارى از احاديثى كه تنها در حافظه راويان جاى داشت، با مرگ آنان از ميان رفت. جاعلان حديث نه تنها به جعل حديث پرداختند، بلكه دامنه جعل، به راوى و اصول حديثى نيز كشيد و از كسانى به عنوان راوى نقل مى شد كه هرگز وجود عينى نداشتند و كتابهايى به عنوان اصل مشتمل بر احاديث جعلى و صحيح پديدار شد كه مخلوق نسخه نويسان و بازار وراقان بود.
يكى از جاعلان حديث عبدالكريم بن اءبى العوجاء است كه به جعل چهل هزار حديث اعتراف كرده است. (152) اين وضع تا زمان صادقين (عليهما السلام) ادامه يافت ودر عصر آن دو امام هم همام تحولى پديد آمد. در اين ميان عالمان شيعى براى حراست از حريم حديث تلاشهاى فراوانى كردند و از هيچ اقدام احتياطى دريغ نكردند.از جمله اين كه، برخى از بزرگان محدثان را به خاطر نقل احاديث ضعيف از قم تبعيد كردند تا وضع نقل حديث سامان يابد.
حاصل اين كه، قرآن هم ارزش سندى روايات را تاءمين مى كند( گرچه محتمل است حجيت سند با معجزه ديگر غير از قرآن ثابت شود) و هم ارزش دلالى آن را. در اين قسمت اخير فرقى بين حجيت سند به وسيله قرآن يا معجزه ديگر نيست ؛ زيرا سنت غير قطعى در هر حال از جهت اعتبار دلالى بايد بر قرآن عرضه شود. قرآن سند رسالت است بى واسطه و سند امامت است با واسطه و خود، هم در سند از غير بى نياز است و هم در دلالت، و حجيت آن از هر دو جهت ذاتى است ( البته نه ذاتى اولى مانند برهان قطعى، بلكه نسبت به سنت ذاتى است). بنابراين، روايات بايد در دامان قرآن به نصاب حجيت برسد و در تاءييد محتوا با قرآن ارزيابى شود. اين حقيقت، هم پيام قرآن است كه خود را اصل و سنت معصومين را فرع مى شمارد (در ارجاع مسلمانان به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ) و هم پيام معصومين (عليهم السلام) كه قرآن را اصل و حديث خود را فرع معرفى مى كنند ( در حديث ثقلين و احاديث عرض بر كتاب).
تذكر: سنت، چنانكه در فصل چهارم تبيين خواهد شد، به دو قسم منقسم مى شود: يكى سنت قطعى و ديگرى سنت غير قطعى و آنچه بايد بر قرآن عرضه شود سنت غير قطعى است و هرگز سنت قطعى نيازى به عرض بر قرآن ندارد؛ زيرا صدور آن از مقام عصمت قطعى است و چنين صادرى يقينا به خداوند منسوب است.
بازدیدها: 136