شبهات اخباريان حجيت ظواهر قرآن كريم به وسيله عالمانى بزرگ همچون مرحوم وحيد بهبهانى، ميرزاى قمى و شيخ انصارى به تفصيل پاسخ داده شده است. مرحوم محقق قمى مى گويد:
اين روايات ( كه اخباريان انحصار فهم قرآن به معصومين (عليهم السلام ) را از آن فهميده اند ) ظاهر يا صريح است كه مراد علم به همه (ظاهر و باطن و تنزيل و تاءويل ) قرآن است و اين امرى مسلم و مورد قبول است… و اگر چنين مدعايى در اخبار صريح و صحيح نيز آمده باشد، يا بايد آن را توجيه كرد و يا علم آن را به اهلش واگذاشت، ليكن چنين اخبارى نيست. (158)
در پاسخ شبهه اول به اثبات رسيد كه پشتوانه حجيت روايات معصومين (عليهم السلام )، قرآن كريم است. پس متوقف بودن حجيت ظواهر الفاظ قرآن كريم بر روايات مسلزم دور است و استحاله دور بديهى است ؛ چنانكه اگر اساس قرآن تعميه و رمز بين خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم باشد و دسترسى به مطالب آن مقدور ديگران نباشد، نمى تواند ميزان عرضه و معيار ارزيابى احاديث قرار گيرد؛ زيرا معما هيچ گونه پيام و داورى ندارد تا ترازوى سنجش احاديث قرار گيرد. پس آنچه در اين خصوص از اخبارى رسيده است يا محذور دور را به همراه دارد يا محذور لزوم عرضه بر معما را و هر دو محال است. از تحليل عقلى مزبور نسبت به روايات چنين بر مى آيد كه معصومين (عليهم السلام ) هرگز اصل قرآن را به خود منحصر نساختند و در فهم آن را بر روى مردم نبستند و در اخبار معصومين نيامده است كه مردم از قرآن بهره اى جز تلاوت ندارند. حتى اگر اين مطلب در برخى روايات آمده باشد، چون با خطوط كلى قرآن و نيز با خود سنت قطعى معصومين در تضاد است، بايد فهمش را به اهلش واگذاريم.
اوصافى مانند كتاب مبين ، نور و تبيان كل شى ء ، كه درباره قرآن آمده نه اختصاصى به معصوم (عليه السلام ) دارد تا قرآن كريم براى ديگران داراى چنين اوصافى نباشد و نه ناظر به مقام ثبوت است تا قرآن در مقام اثبات داراى چنين صفاتى نباشد؛ زيرا اوصاف مزبور، درباره كتاب هدايت است و كتاب هدايت در مقام رهبرى داراى چنين اوصافى است و مقام رهبرى نيز اولا عام است و اختصاصى به معصوم ندارد و ثانيا ناظر به مقام اثبات است، نه ثبوت.
ظاهر آيه: قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين (159)، نيز خطاب به همه انسانهاست، بدون اختصاص به معصوم و هم در مقام هدايت است، نه در مقام ثبوت و همچنين آيه 174 سوره نساء و آيه 8 سوره تغابن و 157 اعراف در مقام ارشاد و ناظر به مقام اثبات است. البته كتاب مكنون كه غير از مطهرون به آن دسترسى ندارند مرحله كمال و نهايى آن، چنانكه قبلا گذشت، اختصاص به اهل بيت طهارت دارد؛ چنانكه لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين (160)نيز از برخى جهات چنين است.
ممكن است انحصار فهم قرآن به معصوم (عليه السلام ) از برخى روايات استظهار شود؛ نظير آنچه از امام باقر (عليه السلام ) رسيده است: انما يعرف القرآن من خوطب به (161)؛ ليكن چنين برداشتى مخالف با ظاهر خود قرآن كريم است كه همگان را به امورى مانند تدبر، تحدى و تعقل دعوت كرده است و حديثى كه مخالف قرآن باشد، معتبر نيست. پس مراد از اين گونه احاديث چنانكه گذشت، احاطه تام بر همه ابعاد قرآن اعم از ظاهر و باطن، مطلق و مقيد، عام و خاص و ناسخ و منسوخ و نظاير آن است ؛ چنانكه خطابهاى قرآن كريم نيز يكسان نيست، بلكه پيام و مضمون برخى از خطابها را تنها مخاطبان اصيل آن مى توانند اكتناه كنند. خداوند گاهى به عنوان ( يا ايها الناس )، زمانى به عنوان ( يا اءهل الكتاب )، گاهى به عنوان ( يا اءيها الذين امنوا) و زمانى به عنوان ( يا اءولى الابصار ) و (يا اءولى الاءلباب ) و گاهى به عنوان ( يا ايها الرسل ) و بالاخره زمانى به عنوان ( يا اءيها الرسول ) كه مختص به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است آيه نازل مى كند و عناوين ياد شده يكسان نيست و استنباطها نيز مساوى هم نخواهد بود؛ يعنى استنباط جامع، كامل و اكتناهى معارف و احكام قرآن در انحصار اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام ) است كه حق تماس با كتاب مكنون را دارند.
بنابراين، مدعاى ما اين است كه فهم قرآن كريم در حد تفسير ( و نه تاءويل ) و فهم ظواهر الفاظ آن ميسور همگان است و نه تنها معصومين آن را به خود منحصر نساختند، بلكه مردم را به آن تشويق و ترغيب كردند. برخى از شواهدى كه اين مدعا را اثبات يا تاءييد مى كند بدين شرح است:
1- دلايلى كه در فصل اول در اثبات عمومى بودن زبان قرآن مطرح شد؛ مانند: نور و تبيان بودن قرآن، دعوت و ترغيب همگان به تدبر در قرآن، و فرا خواندن جهانيان به آوردن كتابى همانند آن ( تحدى )
2- حديث شريف ثقلين كه به صراحت انسانها را به تمسك به قرآن، همانند اعتصام به عترت فرا مى خواند: ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا . (162)
3 – روايات عرض اخبار متعارضه بلكه مطلق اخبار، هر چند متعارض نباشد بر قرآن.
4- رواياتى كه نافذ بودن شروط گوناگون در داد و ستدها را در گرو عدم مخالفت با آن مى داند؛ مانند اين كه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: من اشترط شرطا مخالفا لكتاب الله فلا يجوز له و لا يجوز على الذى اشترط عليه و المسلمون عند شروطهم مما وافق كتاب الله عزوجل (163)؛ همچنين آن حضرت مى فرمايد: كل شىء خالف كتاب الله باطل (164)
از اين گونه روايات بر مى آيد كه قرآن به صورت يك اصل و مرجع مستقل بايد در جامعه انسانى حاكم باشد و فهم آن نيز براى همه صاحب نظران روشمدار ميسور است.
اگر قرآن جز از طريق روايات قابل فهم نبود، رجوع به قرآن براى ارزيابى صحت روايات و يا شروط معاملاتى لغو بود. اگر قرآن تنها براى تلاوت بود هرگز خود معصومين ( عليهم السلام ) اين گونه جامعه بشرى را به آن ارجاع نمى دادند.
شايان ذكر است كه، رجوع به قرآن براى تشخيص موافقت يا مخالفت شروط داد و ستدها براى فقيه بى واسطه است و براى مقلدان وى با واسطه، و وساطت تشخيص فقيه در مخالفت يا موافقت شرط با قرآن، منافاتى با حجيت ظواهر قرآن براى همگان ندارد ؛ زيرا مراد از حجيت عمومى آن است كه آشنايان به قواعد ادبيات عرب و نيز به علوم پايه ديگر كه در فهم قرآن كريم دخيل است، حق دارند در مفاهيم قرآنى تدبر و به نتيجه استنباط خويش احتجاج كنند.
5 امامان معصوم (عليهم السلام ) شاگردان و مخاطبان خود را در زمينه هاى گوناگون به قرآن كريم ارجاع مى دادند؛ مانند: عقايد و معارف، مسايل حقوقى و اجتماعى، احكام فقهى و ادب تلاوت قرآن كريم كه به نمونه اى از هر مورد اشاره مى شود:
الف: عقايد و معارف ؛ مانند اين كه امام سجاد (عليه السلام ) در پاسخ پرسشى درباره توحيد فرمودند: چون در آخر الزمان انسانهايى متعمق و ژرف نگر خواهند آمد، خداوند سبحان سوره اخلاص و آيات آغازين سوره حديد را درباره توحيد نازل كرد: ان الله عزوجل علم انه يكون فى آخر الزمان اقوام متعمقون فانزل الله تعالى: ( قل هو الله احد ) و الآيات من سورة الحديد الى قوله ( عليم بذات الصدور ) (165) فمن رام وراء ذلك فقد هلك (166). عاليترين سير فكرى بشر در توحيد در اين دو بخش از قرآن كريم تاءمين شده است ؛ به گونه اى كه روى گردانى از آن مايه هلاكت و تجاوز از آن نيز عامل حيرت و سرگشتگى است ؛ زيرا فوق آنچه در اين آيات الهى آمده، متصور نيست. فوق صمديت و فوق نامتناهى مطلق بودن فرضى محال و گمراه كننده است.
اگر بهره انسانها از قرآن كريم تلاوت صرف بود؛ ژرف نگرى و استخراج معارف بلند توحيدى از آن جايى نداشت. در حالى كه طبق حديث مزبور متعمقان معرفتى مجاز بلكه موظفند در آن غوص كرده، بهره ور گردند. از اين رو حكماى الهى معارف توحيدى فراوانى را از سوره مباركه اخلاص استفاده كرده اند. حضرت امام رضا (عليه السلام ) مى فرمايد: كسى كه سوره ( قل هو الله احد ) را تلاوت كند و به آن ايمان آورد توحيد را شناخته است: كل من قرء (قل هو الله اءحد ) و آمن بها فقد عرف التوحيد… (167)
ب: مسايل حقوقى ؛ مانند استشهاد حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا ( سلام الله عليها ) به آيات فراوانى از قرآن كريم، در خطابه اى كه در استرداد فدك ايراد فرمودند. آن حضرت پس از حمد و شكر و ثناى ذات اقدس خداوند و شهادت بر توحيد حق و تبيين بسيارى از معارف دين مى فرمايد:
كتاب خدا در ميان شماست ؛ امور آن ظاهر، احكامش درخشان نشانه هايش نورانى و هويدا، نواهيش آشكار و اوامرش گوياست، ليكن شما آن را به پشت سر افكنديد. آيا از كتاب خدا روى بر تافته، از آن اعراض مى كنيد؟ آيا داورى جز قرآن مى گيريد و به غير آن حكم مى كنيد؟
ستمكاران بد جايگزينى براى قرآن برگزيدند و هر كس آيينى جز اسلام برگزيند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت در زمره زيانكاران است:… كتاب الله بين اظهركم، اموره ظاهرة و اءحكامه زاهرة و اءعلامه باهرة و زواجره لائحة و اوامره واضحة. قد خلفتموه وراء ظهوركم. ارغبة عنه تريدون ؟ اءم بغيره تحكمون ( بئس للظالمين بدلا ) (168) ( و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين ) (169)
آنگاه درباره غصب فدك فرمودند:
و شما گمان مى بريد كه ارثى براى ما نيست ؟ آيا حكم جاهلى مى جويند؟ و براى مردم صاحب يقين چه حكمى از حكم خدا بهتر است ؟ آيا آگاه نيستيد؟ چرا، آگاهيد و همچون آفتاب درخشان برايتان روشن است كه من دختر اويم…اى پسر ابى قحافه !آيا در كتاب خدا آمده كه تو از پدرت ارث ببرى و من وارث پدر خود نباشم ؟ چه سخن ناروايى !آيا از سر عناد و لجاج كتاب خدا را ترك گفته به پشت سر افكنده ايد، آن جا كه مى گويد: سليمان از پدرش داود ارث برد…؟ آيا خداوند آيه اى در خصوص شما فرو فرستاده كه پدرم را از آن خارج كرده يا بر اين باوريد كه اهل دو آيين از يكديگر ارث نمى برند؟ آيا من و پدرم بر يك آيين نيستيم ؟ با اين كه مدعى هستيد كه شما از پدرم و پسر عمويم به قرآن و خاص و عام آن آشناتريد:
… و انتم الان تزعمون الا ارث لنا ( افحكم الجاهلية يبغون و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون ) (170) اءفلا تعلمون ؟ بلى تجلى لكم كالشمس الضاحية انى ابنته ايها المسلمون… يا بن ابى قحافة اءفى كتاب الله ان ترث اباك و لا ارث ابى ؟ ( لقد جئت شيئا فريا) (171) افعلى عمد تركتم كتاب الله و نبذتموه وراء ظهوركم اذ يقول ( و ورث سليمان داود ) (172) و… افخصكم الله بآية اخرج منها ابى صلى الله عليه و آله و سلم ام هل تقولون اهل ملتين لا يتوارثان او لست انا و ابى من اهل ملة واحدة ؟ ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى… (173)
اين گونه استدلال به قرآن كريم نشانه آن است كه هرگز در صدر اسلام به مسلمانان القا نشده بود كه آنان را از قرآن كريم تنها بهره تلاوت دارند و فهم آن در انحصار معصومين (عليهم السلام ) است ؛ زيرا استنباط معصوم و افتا بر اساس آنچه استظهار كرده، غير از احتجاج است. در مقام احتجاج بايد طرفين مخاصمه بتوانند از قوت سند احتجاج برخوردار باشند. پس افراد عادى و غير معصوم كه طرف احتجاج بوده اند، ظاهر قرآن را مى فهميدند و فهم آنان نيز حجت بود.
ج: مسائل فقهى ؛ مانند پاسخ امام باقر (عليه السلام ) به سؤ ال زراره در مورد كفايت مسح مقدارى از سر و پا: اءلا تخبرنى من اءين علمت و قلت اءن المسح ببعض الراءس و بعض الرجلين… ثم قال: يا زرارة… ان المسح ببعض الراءس لمكان الباء… (174) كه نحوه استفاده فقهى را از ظاهر قرآن به او تعليم فرمودند و يا سخن آن حضرت در مقام نهى دوانقى از قبول گزارش نمام:... فان النمام شاهد زور… و قد قال الله تبارك و تعالى: ( ان جاءكم فاسق بنباء فتبينوا ) (175) و استدلال آن حضرت بر مسئول بودن سامعه آدمى: اءما سمعت الله يقول: ( ان السمع و البصر و الفؤ اد كل اءولئك كان عنه مسئولا ) (176) و همچنين پاسخ آن حضرت به پرسش عبدالاءعلى درباره كيفيت وضوى جبيره: يعرف هذا و اءشباهه من كتاب الله عزوجل. قال الله تعالى: ( ما جعل عليكم فى الدين من حرج ) (177) امسح عليه (178) كه آن حضرت با استناد به نفى حرج در قرآن و حرجى بودن گشودن زخمبند فرمودند: بر جبيره مسح كن.
نيز سخن حضرت امام باقر (عليه السلام ) به زراره و محمد بن مسلم درباره نماز مسافر:... ان الله عزوجل يقول: ( و اذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلاة ) (179) فصار التقصير فى السفر واجبا كوجوب التمام فى الحضر. قالا: قلنا له: انما قال الله عزوجل: ( فليس عليكم جناح ) و لم يقل افعلوا فكيف اءوجب ذلك ؟ فقال اوليس قد قال الله عزوجل فى الصفا و المروة: (فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما )…(180) (181). تقريب دلالت آيه بر وجوب طواف نيازمند برخى مبادى مطوى است كه شايد با تاءمل حل شود.
استدلال به قرآن و توجيه مردم با آيات آن، دعوت به فهم قرآن است ؛ زيرا اگر فهم قرآن كريم از مردم سلب شده بود هرگز معصومين (عليهم السلام ) شاگردان و مخاطبان خود را به قرآن ارجاع نمى دادند، بلكه به آنها مى گفتند: ما امام و حجت حق بر شما هستيم و آنچه به قرآن كريم اسناد مى دهيم ( حتى در حد ظواهر و تفسير ) شما بايد آن را بپذيريد و حق سؤ ال نيز نداريد.
تعبير ان هذا و شبهه يعرف من كتاب الله نشانه آن است كه مسلمانان بايد آنچه در قرآن كريم آمده فرا گيرند و در امورى كه قرآن كريم مردم را به پيامبر و جانشينان آن حضرت ارجاع داده است، به آنان رجوع كنند.
د: ادب تلاوت و تدبر ؛ مانند اين كه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: هنگام تلاوت آيات مربوط به بهشت از خداى سبحان بهشت را مسئلت كن و در حال تلاوت آيات و عيد عذاب، از آن عذاب به خداوند پناه ببر: اذا مررت بآية فيها ذكر الجنة فاسئل الله الجنة و اذا مررت بآية فيها ذكر النار فتعوذ بالله من النار. حضرت امام سجاد (عليه السلام ) نيز مى فرمايد: آيات قرآن خزانه هاى دانش است ؛ پس هرگاه خزانه اى از آن گشوده شد سزاوار است كه در آن نظر كنى: آيات القرآن خزائن العلم فكلما فتحت خزانة فينبغى لك اءن تنظر فيها. (182)
حضرت اميرالمومنين (عليه السلام ) نيز در وصف پرهيزكاران مى فرمايد: آنان در (نماز ) شب برپا ايستاده، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى كنند. با آن، جان خويش را محزون مى سازند و داروى خود را از آن مى گيرند. هرگاه به آيه اى برسند كه در آن تشويق باشد با علاقه فراوان به آن روى مى آورند و جانشان با شوق بسيار در آن خيره مى شود و آن را همواره نصب العين خود مى سازند و هرگاه به آيه اى رسند كه در آن بيم باشد به آن گوش دل مى سپارند: اما الليل، فصافون اقدامهم تالين لاجزاء لقرآن، يرتلونها ترتيلا، يحزنون به انفسهم و يستثيرون به دواء دائهم. فاذا مروا بآية فيها تشويق ركنوا اليها طمعا و تطلعت نفوسهم اليها شوقا و ظنوا انها نصب اعينهم و اذا مروا بآية فيها تخويف اصغوا اليها مسامع قلوبهم و… (183) چنين دستوراتى نشانه گشوده بودن باب فهم قرآن كريم است.
بنابراين، اسلام بر خلاف آنچه در مسيحيت رايج است كه فهم انجيل (نه خود انجيل ) را در انحصار كليسا قرار داده، عموم پيروان خود را به فهم قرآن و بهره مندى از آن دعوت و ترغيب كرده است.
شايان ذكر است كه، معناى عمومى بودن فهم قرآن نظير عمومى بودن فهم اسرار طبيعت و كتاب تكوين است كه شرايط ويژه خود را دارد؛ گروهى افراط گرا در قبال گروه تفريط گراى اخبارى، فهم قرآن را براى آشنايان به لغت عرب ميسور دانسته، آنان را از فراگيرى علم تفسير بى نياز پنداشتند. در حالى كه قرآن از عميقترين كتابهاى علمى است و صرف آگاهى به عربى براى فهم آن كافى نيست. بنابراين، هم تفريط اخباريها و هم افراط اين گروه هر دو باطل است.
بازدیدها: 48