تفسیر تسنیم ( تفصیلی)| جلد۱،پیشگفتار مفسر،فصل سوم؛پاسخ شبهه

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفسیر تسنیم ( تفصیلی)| جلد۱،پیشگفتار مفسر،فصل سوم؛پاسخ شبهه

اولا، آنچه در حدیث شریف ثقلین همتاى قرآن کریم قرار گرفته عترت (علیهم السلام ) است (۱۲۸)، نه روایت، آن هم خبر واحد

پاسخ شبهه

اولا، آنچه در حدیث شریف ثقلین همتاى قرآن کریم قرار گرفته عترت (علیهم السلام ) است (۱۲۸)، نه روایت، آن هم خبر واحد.

ثانیا، عترت طاهرین گر چه به لحاظ مقامهاى معنوى و در نشئه باطن، از نظر بزرگان دین مانند صاحب جواهر (۱۲۹) و کاشف الغطاء (۱۳۰)، از قرآن کمتر نیستنند و سخن بلند حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام ): ما لله عزوجل آیه هى اکبر منى (۱۳۱) نیز گواه این مدعاست، اما از نظر نشئه ظاهر و در مدار تعلیم و تفهیم معارف دین، قرآن کریم ثقل اکبر و آن بزرگواران ثقل اصغرند و در این نشئه جسم خود را نیز براى حفظ قرآن فدا مى کنند (۱۳۲) و حدیث ثقلین ( در اکثر نقلهاى آن ) خود شاهد این مدعاست: و انى تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر: کتاب الله تبارک و تعالى حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اءهل بیتى… (۱۳۳)

ثالثا، روایات از سه بعد ظنى (غیر قطعى ) است:

الف: سند واصل صدور؛ زیرا خبر متواتر و یا خبر واحد محفوف به قراین قطع آور بسیار نادر است.

ب: جهت صدور؛ از آن رو که احتمال تقیه در روایات وجود دارد.

ج: دلالت ؛ زیرا پشتوانه دلالت آن بر محتوا اصول عقلائیه همانند اصالت اطلاق، اصالت عموم، اصالت عدم تقیید و اصالت عدم تخصیص و اصالت عدم قرینه و مانند آن است. اما قرآن کریم در بیشتر این ابعاد قطعى است ؛ زیرا از نظر سند، اسنادش به خداى سبحان قطعى است و در کلام الله بودن آن هیچ شکى نیست. از نظر جهت صدور نیز آسیب پذیر نیست ؛ زیرا خداى سبحان در بیان حقایق تقیه نمى کند و تقیه در قرآن اصلا راه ندارد (۱۳۴). در نتیجه، قرآن هم در اصل صدور و هم از لحاظ جهت صدور قطعى است. اما از نظر دلالت گر چه آیات قرآن همانند روایات به نظر مى رسد، لیکن چون از احتمال دس و تحریف از یک سو و احتمال سهو و نسیان و خطا در فهم و عصیان در ابلاغ و املا از سوى دیگر مصون است و از طرفى عهده دار تبیین خطوط کلى دین است، نه فروع جزئى آن. از این رو پس از ارجاع متشابهات به محکمات و حمل مطلقها بر مقیدها و عمومها بر خصوصها و بازگرداندن ظواهر به نصوص یا اظهرها و جمع بندى آیات و مطالب، امرى یقینى یا به مثابه یقینى است. بنابراین، قرآن کریم پایگاه قطعى یا اطمینان بخش دین است و زمام دین باید به امرى قطعى سپرده شود، نه ظنى.

رابعا، روایات معصومین (علیهم السلام ) هم در اصل حجیت و هم در تاءیید محتوا، وابسته به قرآن کریم است:

اما در اصل حجیت، زیرا پشتوانه حجیت سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم یعنى قول، فعل و تقریر آن حضرت قرآن است، که مسلمانان را در آیاتى مانند: (اءطیعوا الله و اءطیعوا الرسول… ) (۱۳۵)، ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا (۱۳۶) و اءنزلنا الیک الذکر لتبین للناس ‍ ما نزل الیهم (۱۳۷) به آن حضرت ارجاع مى دهد و پشتوانه حجیت سنت امامان ( علیهم السلام ) نیز گفتار پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در حدیث شریف ثقلین است. بنابراین، حجیت و ارزش ره آورد پیامبر اکرم صلى الله و علیه و آله و سلم و امامان ( علیهم السلام ) به برکت قرآن کریم است ؛ مگر آن که نبوت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم با معجزه دیگرى جز قرآن ثابت شده باشد که در این حال حجیت سنت آن حضرت متوقف بر قرآن نیست. البته در عصر کنونى که معجزه اى جز قرآن وجود ندارد، نمى توان حجیت سنت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را بدون قرآن ثابت کرد؛ مگر آن که با تواتر بر صدور و معجزه دیگر غیر از قرآن حجیت آن ثابت شود. اما حجیت قرآن کریم ذاتى آن است و از مبداء دیگرى تاءمین نشده است. در نتیجه حجیت قرآن و حجیت روایات در یک سطح و هم سنگ نیست.

شایان ذکر است که، منظور از ذاتى بودن حجیت قرآن، حجیت نسبت به سنت است، نه آن که ذاتى اولى باشد حال اگر حجیت ظواهر قرآن کریم نیز وابسته به روایات باشد و قرآن کریم حتى در سطح تفسیر و دلالت بر معانى ظواهر الفاظ خود متوقف بر روایات باشد، مستلزم دور ( توقف شى ء بر خود ) خواهد بود که استحاله آن بدیهى است. البته فرض دورى نبودن اشاره نشد.

تذکر: ارجاع مسلمانان به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و امامان (علیهم السلام ) نیز به وسیله خود قرآن صورت گرفته است و از مصادیق ( تبیانا لکل شى ء ) (۱۳۸) است. پس نور قرآن است که راهنمایان بشر را به آنان مى شناساند و چنین نیست که جامعه انسانى بدون هدایت قرآن بتواند یا مکلف باشد به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت (علیهم السلام ) رجوع کند. گرچه کلید فهم بسیارى از حقایق قرآن نزد اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام ) است، اما خود قرآن جایگاه این کلید را روشن کرده است.

و اما در تاءیید محتوا بدان سبب که خود معصومین (علیهم السلام ) در احادیث فراوانى فرموده اند: سخنان ما را را بر میزان الهى، یعنى قرآن کریم عرضه و با آن ارزیابى کنید و در صورت عدم مخالفت با قرآن آن را بپذیرید. این احادیث به اخبار عرض على الکتاب معروف و دو دسته است:

دسته یکم روایاتى است که راه حل تعارض احادیث متعارض را ارائه مى کند و در باب تعادل و تراجیح علم اصول فقه به نصوص علاجیه موسوم است.

یکى از معیارهاى حل تعارض روایات از منظر اخبار علاجیه، عرضه کردن دو حدیث متعارض، که جمع دلالى ندارد و تعارض آنها استقرار یافته، بر قرآن کریم است تا موافق قرآن یا غیر مخالف آن اخذ گردد و مخالف آن مردود شناخته شود:... و کلاهما اختلفا فى حدیثکم… فان کان الخبران عنکما مشهورترین قد رواهما الثقات عنکم ؟ قال: ینظر فیما وافق حکمه حکم الکتاب و السنه و خالف العامه فیؤ خذ به و یترک ما خالف حکمه حکم الکتاب و السنه و وافق العامه (۱۳۹) اعرضوهما على کتاب الله عزوجل فما وافق کتاب الله عزوجل فخذوه و ما خالف کتاب الله فردوه (۱۴۰) اذا ورد علیکم حدیثان مختلفان فاعرضوهما على کتاب الله فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خلف کتاب الله فردوه(۱۴۱)

دسته دوم روایات عامى است که اختصاصى به اخبار متعارض ندارد، بلکه صحت محتواى هر روایتى را در گرو موافقت یا عدم مخالفت با قرآن کریم مى داند و دامنه لزوم عرض بر قرآن را بر همه احادیث مى گستراند (۱۴۲) مانند روایات زیر:

۱- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: ان على کل حقیقه و على کل صواب نورا فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه (۱۴۳)؛ هر حقى اصلى دارد که آن اصل میزان سنجش و معیار ارزیابى این حق است و هر صوابى ( امر واقعى ) نورانیتى دارد که صواب مزبور به وسیله آن نور شناسایى مى شود. پس آنچه با میزان الهى، یعنى قرآن کریم موافق بود بگیرید و آنچه مخالف آن بود وا گذارید. از تفریع ذیل روایت: فما وافق… بر مى آید که روایات همان حق است و حقیقت آن، قرآن کریم است و صحت محتواى روایات در گرو موافقت با حقیقت آن ( قرآن کریم ) است و نورى که با آن راستى روایات سنجیده مى شود، قرآن است.

۲- همچنین حضرت امام صادق (علیه السلام ) در پاسخ استفسار درباره احادیثى که راویان برخى از آنها موثقند و روایان برخى غیر موثق، مى فرماید: اذا ورد علیکم حدیث فوجدتم له شاهدا من کتاب الله اءو من قول رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم و الا فالذى جاءکم به اءولى به (۱۴۴)؛ اگر حدیث با قرآن موافق بود یا با آن مخالف نبود بپذیرید و اگر با قرآن مخالف بود، تحمل بار آن بر عهده ناقل و راوى آن است.

۳- نیز حضرت امام صادق ( علیه السلام ) مى فرماید: کل شى مردود الى الکتاب و السنه و کل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف (۱۴۵). در این حدیث ابتدا کتاب و سنت قطعى مرجع ارزیابى هر سخن معرفى شده و پس از آن،تنها قرآن کریم مرجع سنجش شناخته شده است ؛ زیرا سنت قطعى گرچه از لحاظ عرض بر محتواى قرآن بى نیاز است، لیکن اصل حجیت سنت قطعى به حجیت قرآن و اعجاز آن وابسته است ؛ زیرا رسالت رسول اکرم و نبوت او به وسیله معجزه بودن قرآن ثابت مى شود؛ مگر آن که اصل رسالت آن حضرت با اعجاز دیگرى غیر از قرآن ثابت شده باشد؛ لیکن چنان معجزه اى جاودانه نخواهد بود و براى نسلهاى کنونى و آینده سودمند نیست ؛ مگر آن که از راه تواتر اصل چنان معجزه اى ثابت شده باشد که در این حال در سایه اعتماد بر تواتر اعجاز، نبوت آن حضرت جاودانه خواهد بود. سنت غیر قطعى نیز گذشته از اصل حجیت، باید از لحاظ محتوا با قرآن کریم ارزیابى شود و اگر مخالف با محتواى آن بود زخرف و باطل است.

تذکر: باید توجه داشت که لسان این گونه روایات از تخصیص یا تقیید امتناع دارد و هرگز نمى توان آن را تخصیص یا تقیید زد.

۴- محتواى جمله پایانى حدیث قبلى، در روایتى دیگر چنین نقل شده است: ما لم یوافق من الحدیث القرآن فهو زخرف (۱۴۶) حدیثى که موافق قرآن نباشد باطل است.

۵- امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در خطابه خود در سرزمین منا فرمودند: اءیها الناس ما جاءکم عنى یوافق کتاب الله فاءنا قلته و ما جائکم یخالف کتاب الله فلم اءقله (۱۴۷).بنابراین حتى در غیر صورت تعارض نیز که روایت به حسب ظاهر داراى ارکان حجیت است، باید از لحاظ محتوا با قرآن کریم ارزیابى شود. این احادیث به خوبى نشان مى دهد که حدیث همتا و در عرض قرآن نیست، بلکه در طول آن است ؛ زیرا اگر حدیث در عرض قرآن بود، در صورت تعارض ظاهر حدیث با قرآن سخن از تساقط متعارضین و رجوع به اصل حاکم در مسئله یا تخییر در اخذ به یکى از دو متعارض بود، نه سخن از زخرف و باطل بودن روایت مخالف و معارض قرآن.

تذکر: مخالفتى که مایه سقوط روایت از حجیت است مخالفت تباینى است، نه مخالفتى که میان مطلق و مقید یا عام و خاص است ؛ زیرا چنین مخالفتى در عرف قانونگزارى و نیز در عرف عقلا مخالفتى بدئى تلقى مى شود، نه مخالفت و تعارض مستقر تا نوبت به زخرف و باطل بودن روایت مخالف قرآن رسید؛ چنانکه مخالفت و تعارض دو حدیث نیز، همان مخالفت تباینى است که جمع دلالى ندارد. از این رو نوبت به نصوص ‍ علاجیه مى رسد. نصوص علاجیه براى رفع تعارض مستقر است ؛ چنانکه در آن نصوص آمده است: واحد یاءمرنا… و الاخر ینهانا عنه (۱۴۸). نشانه این که مخالفت در عموم و خصوص و اطلاق و قید تعارض ‍ محسوب نمى شود، یکى آن است که داراى جمع دلالى و عرفى است و دیگر این که این گونه اختلافها در بین آیات قرآن با یکدیگر نیز وجود دارد؛ با این که این کتاب الهى داعیه مبرا بودن از اختلاف دارد: افلا یتدبرون القران و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلاف کثیرا(۱۴۹). مقید نسبت به مطلق و مخصص نسبت به عام شارح است، نه معارض.

بازدیدها: 137

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *