تفسیر تسنیم ( تفصیلی)| جلد1،پیشگفتار مفسر، فصل سوم؛قرآن كريم حجت غير منحصر

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفسیر تسنیم ( تفصیلی)| جلد1،پیشگفتار مفسر، فصل سوم؛قرآن كريم حجت غير منحصر

سومين پرسش درباره تفسير قرآن به قرآن اين بود كه آيا حجيت و اعتبار تفسير قرآن به قرآن و نتيجه حاصل از چنين تفسيرى به نحو انحصار است يا نه ؟

قرآن كريم حجت غير منحصر

سومين پرسش درباره تفسير قرآن به قرآن اين بود كه آيا حجيت و اعتبار تفسير قرآن به قرآن و نتيجه حاصل از چنين تفسيرى به نحو انحصار است يا نه ؟ در پاسخ بايد گفت: قرآن كريم گرچه حجت بالفعل و مستقل است و در اصل حجت نيازى به غير خود ندارد، ليكن حجت منحصر نيست، به طورى كه غير از قرآن حجت ديگرى نباشد؛ بلكه به تصريح و تاءييد خود قرآن عقل و همچنين سنت حجت است.

حجيت عقل و منبع دينى بودن آن در فصول بعد تبيين خواهد شد. اما حجيت و اعتبار سنت و سيرت معصومين (عليهم السلام ) مطلبى است قطعى ؛ زيرا خود قرآن كريم، رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اءولوالامر را مطاع قرار داده و مراجعه به پيامبر گرامى را لازم دانسته است و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيز طبق نقل قطعى و مراجعه به پيامبر گرامى را لازم دانسته است و رسول اكرم صلى الله عليه و آله نيز طبق نقل قطعى و مسلم، قرآن و عترت را همتاى هم و متلازم يكديگر و غير قابل تشتيت و تفريق معرفى كرده است ؛ اما يكى از آن دو وزنه وزين ثقل اكبر و ديگرى ثقل اصغر است ( در نشئه كثرت ) و حجيت سنت نسبت به قرآن كريم، به نحو تاءهلى و شاءنى است، نه آن كه ابتداء در عرض قرآن به نحو فعلى و مستقل باشد؛ يعنى خود سنت غير قطعى با قطع نظر از قرآن مجيد و عرضه بر آن داراى اعتبار تاءهلى و شاءنى است و بعد از عرضه و ثبوت عدم تعارض، تباين و تخالف با قرآن به نصاب اعتبار فعلى و حجيت استقلالى مى رسد. آنگاه چنين سنتى در ساحت قرآن، همانند دو آيه از قرآن است كه هر كدام حجت مستقل است، نه منحصر.

فرق بين استقلال و انحصار در مبحث مفهوم يابى جمله شرطيه و مانند آن در فن اصول فقه كاملا بيان شده است و چون حجيت قرآن مستقل است نه منحصر و سنت نيز بعد از اعتبار و بلوغ حد نصاب حجيت، داراى استقلال در شعاع قرآن است، از اين رو توان هر گونه شرح و تفصيل و تقييد و تخصيص را نسبت به قرآن كريم داراست. قهرا اعتبار تفسير قرآن به قرآن در حد استقلال است، نه انحصار. بر اين اساس، اعتبار سنت مسلم معصومين (عليهم السلام ) كه از منابع غنى و قوى دين است در همه شئون تفسير قرآنى ملحوظ خواهد بود.

شايان ذكر است كه، مراد از حجت مستقل، حجت فعلى و تنجيزى نيست تا نيازى به سنت نباشد؛ بلكه در دلالت بر محتوا و هدايت نسبت به مضمون خود مستقل است. گرچه بر اثر عدم انحصار حجت در آن، بررسى حجت يا حجتهاى ديگر نيز لازم است.

تذكر:

1- اعتبار و حجيت سنت، چنانكه گذشت، حدوثا و بقاء مرهون قرآن كريم است ؛ زيرا اولا قرآن سنت را معتبر كرده است و ثانيا سنت غير قطعى اعتبار خود را محدود به عدم تباين با قرآن كرده است ؛ چنانكه اين تحديد را ممكن است از همان اصل اولى، يعنى دلالت قرآن بر اعتبار سنت استحصال كرد؛ زيرا اگر قرآن مجيد چيزى را كه مباين، معارض و مخالف با خود اوست معتبر بداند قطعا دچار اختلاف، تعارض و تباين درونى خواهد شد و با اين تعارض درونى اعتبار خويش را از دست مى دهد. پس قرآن از آغاز تنها سنت غير مباين و سيرت غير معارض با خود را معتبر مى كند؛ نه مطلق سنت را تا خروج سنت مباين و معارض از قبل تخصيص عموم يا تقييد اطلاق دليل اعتبار سنت باشد؛ يعنى خروج مباين از سنخ تخصص ‍ است، نه تخصيص و از قبيل تقيد است، نه تقييد .

به هر تقدير، چون اعتبار سنت به وسيله قرآن كريم است و قرآن كريم به عنوان معجزه مطرح است، تا اعجاز قرآن كريم و پيروزى آن در مصاف تحدى ثابت نگردد، رسالت رسول اكرم ثابت نمى شود ( در صورت انحصار اعجاز در قرآن ) و تا نبوت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ثابت نشود مرجعيت آن حضرت در امور دينى و نيز مرجعيت معصومين ديگر در امور اسلامى ثابت نخواهد شد. قهرا در مورد آياتى از قرآن كه درباره محدوده اعجاز و تحدى و ضرورت وحى، دين، نبوت و عصمت رهنمود دارد، قبل از ثبوت وحى بودن خود قرآن نمى توان به سنت معصومين (عليهم السلام ) استناد كرد؛ چون در اين مرحله هنوز معجزه بودن قرآن و رسالت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ثابت نشده تا سنت معصوم ضميمه آيات قرآن شود و در نتيجه، چنين استنادى محذور دور را به همراه دارد.

البته رسول اكرم در اين مرحله نه به عنوان رسول معصوم كه سخن وى تعبدا حجت است، بلكه به عنوان معلم آگاه و مفسر خبير در جهات سه گانه ( 1 تبيين ره آورد دين و تحليل مبادى تصورى و تصديقى آن، 2 تعليل و اقامه برهان به وسيله تعليم مقدمات مطوى، 3 دفاع در برابر نقدهاى سه گانه منع و معارضه و نقض كه از طرف ناقدان متوجه احكام دين مى شود ) مى تواند مرجع تفسير قرآن قرار گيرد، نه به عنوان يك مرجع تبدى . ادراك محتواى آيه اى كه خصوص كافران را يا آنها را همسان با مؤ منان بالعموم مخاطب مى داند، حتما به طور استقلال و استغناى از مرجع تعبدى، ميسور خردمندان است و گرنه با تعبدى بودن مرجعيت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، محاوره با كافران چه به نحو خصوص و چه به نحو عموم روا نيست.

گرچه در صورت ثبوت رسالت آن حضرت به وسيله معجزه ديگر اصل حجيت سنت آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم بدون دستور ثابت مى شود، ليكن برابر اطلاق نصوص لزوم عرض بر قرآن در اين حال نيز بايد همه كلمات غير قطعى آن حضرت را بر قرآن كريم معروض داشت. پس در اين صورت هم مرجع تعبدى نخواهد بود.

به هر تقدير، تعليم، تبيين، تعليل و دفاع از احكام و حكم خداوند، قبل از اثبات نبوت، عصمت، اعجاز و مانند آن از عناصر محورى نبوت، جنبه تعبدى ندارد؛ بلكه فقط جنبه تعليمى و ارشادى و تحليل عقلى دارد تا مبادى نظرى اعم از تصورى و تصديقى براى مخاطبان روشن گردد و تا تلازم مقدم و تالى و يا بطلان تالى در قياس استثنايى معلوم شود و هيچ كدام جنبه تعبدى و صبغه سننتى ندارد؛ بلكه فقط جنبه علمى و صبغه عقلى دارد. از اين جا موارد قدح و نقد نوشتار برخى روشن خواهد شد و تفصيل موارد نقد و قدح واضح است. (202)

غرض آن كه، قبل از ثبوت رسالت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نمى توان آن حضرت را به عنوان مرجع تعبدى تفسير قرآن به مردم معرفى كرد؛ مگر آن كه چونن عالم به همه حقايق قرآن مجيد است، مطالب قرآن را برهانى كند و با تحليل مبادى مطوى و اصول مستور و قضاياى مكنون مخاطبان قرآن را آگاه كند؛ آن طور كه معلم شاگردان خود را مى پروراند، نه آن طور كه يك مرجع تعبدى دين مطالبى را تعبدا القا مى كند و مورد قبول واقع مى شود؛ مگر آن كه رسالت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم قبلا با معجزه ديگر غير از قرآن كريم ثابت شده باشد كه البته در اين صورت، افزون بر مرجع تعليم و تبيين، مرجع تعبدى نيز خواهد بود.

ممكن است گفته شود اگر بخش مهمى از آيات قرآن داراى مفاهيم محكم و بين باشد باز هم كافى است كه خداوند همهه انسانها را، بدون استثنا، براى تاءمل در آن آيات فرا خواند، ليكن چنين گفتارى ناصواب است ؛ زيرا براى كسى كه هنوز به وحى ايمان نياورده و به رسالت رسول گرامى صلى الله عليه و آله و سلم معتقد نيست، صرف اين كه بخش مهمى از آيات قرآن محكم و بين باشد كافى نيست ؛ زيرا چنين شخصى احتمال مى دهد بخش ‍ ديگر قرآن كه براى وى و امثال او مفهوم نيست مناقض، منافى و متعارض با بخش بين و محكم آن باشد و چنين كتابى كه احتمالا به تعارض، تناقض و تهافت درونى مبتلاست كلام خدا نيست ؛ زيرا خود خداوند اعلام داشته كه سراسر قرآن مصون از تنافى و تباين است ؛ مگر آن كه با اعتماد بر رسالت رسول گرامى ثابت شود كه آن بخش ديگر تهافتى با بخش محكم و بين آن ندارد و اين متوقف بر ثبوت رسالت است، نه قبل از آن.

ياد آورى: رسالت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم چنانكه گذشت، اگر با معجزه ديگر هم ثابت شود گر چه سنت او گذشته از صبغه مرجع تعبدى است، ليكن حتما بايد سنت غير قطعى بر قرآن عرضه شود تا معارض ‍ تباينى آن نباشد. البته بعد از عرضه و اثبات عدم تباين، به عنوان مرجع تعبدى حجت است.

2- اعتبار قرآن و حجيت استقلالى آن در مقام ثبوت است و گرنه در مقام اثبات نيازمند به وسيله است و از دو راه مى توان اعتبار آن را ثابت كرد و قرآن مجيد حجيت مستقل خويش را در مرحله اثبات (نه ثبوت ) به دو طريق به نحو مانعة الخلو احراز مى كند: طريق اول راه اولياست كه با شهود باطنى و علم حضورى، حقانيت قرآن را مى يابند و به آن قطع شهودى (عين اليقين ) پيدا مى كنند و طريق دوم راه حكيمان است و متكلمان است كه با علم حصولى و برهان عقلى، معناى اعجاز و فرق معجزه با علوم غريبه مانند سحر و طلسم و شعبده و نيز امتياز آن با كارهاى مرتاضان و كيفيت اسناد معجزه به مدعى نبوت و تلازم اعجاز با صدق ضرورى صاحب دعوى رسالت و ساير مسائل عميق اين رشته معلوم مى شود. آنگاه با قطع حصولى (علم اليقين ) حقانيت قرآن كريم روشن مى گردد.

طريق اول را اوحدى از سالكان كوى شهود مى يابند و طريق دوم را قاطبه قافله هاى فكرى طى مى كنند و اگر كسى به صرف استناد به حس و احساس ‍ تغيير صورت و ديدن تحول پديده اى غير عادى به نبوت پيامبرى ايمان آورد، با مشاهده مشابه ظاهرى آن از متنبى، به وى مى گرود و از نبى راستين مى برد و از دين حقيقى او ارتداد حاصل مى كند؛ نظير كار برخى از اسرائيليهاى خام كه با مشاهده مار شدن عصاى موسى به او ايمان آوردند و با شنيدن بانگ گوساله سامرى از كليم خدا (عليه السلام ) بريدند و مرتد شده، به سامرى گرويدند: اخرج لهم عجلا جسدا له خوار (203)

از اين جا سلطنت عقل و سيطره برهان عقلى در مقام اثبات حقانيت وحى و رسالت الهى روشن مى شود؛ حق بودن قرآن كريم كه در مقام ثبوت منزه از نياز به هر عامل ديگر است، در مقام اثبات نيازمند به برهان عقلى است. البته چنين عقلى همان طور كه در بحث تفسير به راءى خواهد آمد، رسالت الهى را برعهده دارد و جزو چراغهاى درون دينى است، نه برون دينى .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *