سومین پرسش درباره تفسیر قرآن به قرآن این بود که آیا حجیت و اعتبار تفسیر قرآن به قرآن و نتیجه حاصل از چنین تفسیرى به نحو انحصار است یا نه ؟ در پاسخ باید گفت: قرآن کریم گرچه حجت بالفعل و مستقل است و در اصل حجت نیازى به غیر خود ندارد، لیکن حجت منحصر نیست، به طورى که غیر از قرآن حجت دیگرى نباشد؛ بلکه به تصریح و تاءیید خود قرآن عقل و همچنین سنت حجت است.
حجیت عقل و منبع دینى بودن آن در فصول بعد تبیین خواهد شد. اما حجیت و اعتبار سنت و سیرت معصومین (علیهم السلام ) مطلبى است قطعى ؛ زیرا خود قرآن کریم، رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و اءولوالامر را مطاع قرار داده و مراجعه به پیامبر گرامى را لازم دانسته است و رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز طبق نقل قطعى و مراجعه به پیامبر گرامى را لازم دانسته است و رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز طبق نقل قطعى و مسلم، قرآن و عترت را همتاى هم و متلازم یکدیگر و غیر قابل تشتیت و تفریق معرفى کرده است ؛ اما یکى از آن دو وزنه وزین ثقل اکبر و دیگرى ثقل اصغر است ( در نشئه کثرت ) و حجیت سنت نسبت به قرآن کریم، به نحو تاءهلى و شاءنى است، نه آن که ابتداء در عرض قرآن به نحو فعلى و مستقل باشد؛ یعنى خود سنت غیر قطعى با قطع نظر از قرآن مجید و عرضه بر آن داراى اعتبار تاءهلى و شاءنى است و بعد از عرضه و ثبوت عدم تعارض، تباین و تخالف با قرآن به نصاب اعتبار فعلى و حجیت استقلالى مى رسد. آنگاه چنین سنتى در ساحت قرآن، همانند دو آیه از قرآن است که هر کدام حجت مستقل است، نه منحصر.
فرق بین استقلال و انحصار در مبحث مفهوم یابى جمله شرطیه و مانند آن در فن اصول فقه کاملا بیان شده است و چون حجیت قرآن مستقل است نه منحصر و سنت نیز بعد از اعتبار و بلوغ حد نصاب حجیت، داراى استقلال در شعاع قرآن است، از این رو توان هر گونه شرح و تفصیل و تقیید و تخصیص را نسبت به قرآن کریم داراست. قهرا اعتبار تفسیر قرآن به قرآن در حد استقلال است، نه انحصار. بر این اساس، اعتبار سنت مسلم معصومین (علیهم السلام ) که از منابع غنى و قوى دین است در همه شئون تفسیر قرآنى ملحوظ خواهد بود.
شایان ذکر است که، مراد از حجت مستقل، حجت فعلى و تنجیزى نیست تا نیازى به سنت نباشد؛ بلکه در دلالت بر محتوا و هدایت نسبت به مضمون خود مستقل است. گرچه بر اثر عدم انحصار حجت در آن، بررسى حجت یا حجتهاى دیگر نیز لازم است.
تذکر:
۱- اعتبار و حجیت سنت، چنانکه گذشت، حدوثا و بقاء مرهون قرآن کریم است ؛ زیرا اولا قرآن سنت را معتبر کرده است و ثانیا سنت غیر قطعى اعتبار خود را محدود به عدم تباین با قرآن کرده است ؛ چنانکه این تحدید را ممکن است از همان اصل اولى، یعنى دلالت قرآن بر اعتبار سنت استحصال کرد؛ زیرا اگر قرآن مجید چیزى را که مباین، معارض و مخالف با خود اوست معتبر بداند قطعا دچار اختلاف، تعارض و تباین درونى خواهد شد و با این تعارض درونى اعتبار خویش را از دست مى دهد. پس قرآن از آغاز تنها سنت غیر مباین و سیرت غیر معارض با خود را معتبر مى کند؛ نه مطلق سنت را تا خروج سنت مباین و معارض از قبل تخصیص عموم یا تقیید اطلاق دلیل اعتبار سنت باشد؛ یعنى خروج مباین از سنخ تخصص است، نه تخصیص و از قبیل تقید است، نه تقیید .
به هر تقدیر، چون اعتبار سنت به وسیله قرآن کریم است و قرآن کریم به عنوان معجزه مطرح است، تا اعجاز قرآن کریم و پیروزى آن در مصاف تحدى ثابت نگردد، رسالت رسول اکرم ثابت نمى شود ( در صورت انحصار اعجاز در قرآن ) و تا نبوت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ثابت نشود مرجعیت آن حضرت در امور دینى و نیز مرجعیت معصومین دیگر در امور اسلامى ثابت نخواهد شد. قهرا در مورد آیاتى از قرآن که درباره محدوده اعجاز و تحدى و ضرورت وحى، دین، نبوت و عصمت رهنمود دارد، قبل از ثبوت وحى بودن خود قرآن نمى توان به سنت معصومین (علیهم السلام ) استناد کرد؛ چون در این مرحله هنوز معجزه بودن قرآن و رسالت نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ثابت نشده تا سنت معصوم ضمیمه آیات قرآن شود و در نتیجه، چنین استنادى محذور دور را به همراه دارد.
البته رسول اکرم در این مرحله نه به عنوان رسول معصوم که سخن وى تعبدا حجت است، بلکه به عنوان معلم آگاه و مفسر خبیر در جهات سه گانه ( ۱ تبیین ره آورد دین و تحلیل مبادى تصورى و تصدیقى آن، ۲ تعلیل و اقامه برهان به وسیله تعلیم مقدمات مطوى، ۳ دفاع در برابر نقدهاى سه گانه منع و معارضه و نقض که از طرف ناقدان متوجه احکام دین مى شود ) مى تواند مرجع تفسیر قرآن قرار گیرد، نه به عنوان یک مرجع تبدى . ادراک محتواى آیه اى که خصوص کافران را یا آنها را همسان با مؤ منان بالعموم مخاطب مى داند، حتما به طور استقلال و استغناى از مرجع تعبدى، میسور خردمندان است و گرنه با تعبدى بودن مرجعیت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم، محاوره با کافران چه به نحو خصوص و چه به نحو عموم روا نیست.
گرچه در صورت ثبوت رسالت آن حضرت به وسیله معجزه دیگر اصل حجیت سنت آن حضرت صلى الله علیه و آله و سلم بدون دستور ثابت مى شود، لیکن برابر اطلاق نصوص لزوم عرض بر قرآن در این حال نیز باید همه کلمات غیر قطعى آن حضرت را بر قرآن کریم معروض داشت. پس در این صورت هم مرجع تعبدى نخواهد بود.
به هر تقدیر، تعلیم، تبیین، تعلیل و دفاع از احکام و حکم خداوند، قبل از اثبات نبوت، عصمت، اعجاز و مانند آن از عناصر محورى نبوت، جنبه تعبدى ندارد؛ بلکه فقط جنبه تعلیمى و ارشادى و تحلیل عقلى دارد تا مبادى نظرى اعم از تصورى و تصدیقى براى مخاطبان روشن گردد و تا تلازم مقدم و تالى و یا بطلان تالى در قیاس استثنایى معلوم شود و هیچ کدام جنبه تعبدى و صبغه سننتى ندارد؛ بلکه فقط جنبه علمى و صبغه عقلى دارد. از این جا موارد قدح و نقد نوشتار برخى روشن خواهد شد و تفصیل موارد نقد و قدح واضح است. (۲۰۲)
غرض آن که، قبل از ثبوت رسالت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نمى توان آن حضرت را به عنوان مرجع تعبدى تفسیر قرآن به مردم معرفى کرد؛ مگر آن که چونن عالم به همه حقایق قرآن مجید است، مطالب قرآن را برهانى کند و با تحلیل مبادى مطوى و اصول مستور و قضایاى مکنون مخاطبان قرآن را آگاه کند؛ آن طور که معلم شاگردان خود را مى پروراند، نه آن طور که یک مرجع تعبدى دین مطالبى را تعبدا القا مى کند و مورد قبول واقع مى شود؛ مگر آن که رسالت نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم قبلا با معجزه دیگر غیر از قرآن کریم ثابت شده باشد که البته در این صورت، افزون بر مرجع تعلیم و تبیین، مرجع تعبدى نیز خواهد بود.
ممکن است گفته شود اگر بخش مهمى از آیات قرآن داراى مفاهیم محکم و بین باشد باز هم کافى است که خداوند همهه انسانها را، بدون استثنا، براى تاءمل در آن آیات فرا خواند، لیکن چنین گفتارى ناصواب است ؛ زیرا براى کسى که هنوز به وحى ایمان نیاورده و به رسالت رسول گرامى صلى الله علیه و آله و سلم معتقد نیست، صرف این که بخش مهمى از آیات قرآن محکم و بین باشد کافى نیست ؛ زیرا چنین شخصى احتمال مى دهد بخش دیگر قرآن که براى وى و امثال او مفهوم نیست مناقض، منافى و متعارض با بخش بین و محکم آن باشد و چنین کتابى که احتمالا به تعارض، تناقض و تهافت درونى مبتلاست کلام خدا نیست ؛ زیرا خود خداوند اعلام داشته که سراسر قرآن مصون از تنافى و تباین است ؛ مگر آن که با اعتماد بر رسالت رسول گرامى ثابت شود که آن بخش دیگر تهافتى با بخش محکم و بین آن ندارد و این متوقف بر ثبوت رسالت است، نه قبل از آن.
یاد آورى: رسالت نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم چنانکه گذشت، اگر با معجزه دیگر هم ثابت شود گر چه سنت او گذشته از صبغه مرجع تعبدى است، لیکن حتما باید سنت غیر قطعى بر قرآن عرضه شود تا معارض تباینى آن نباشد. البته بعد از عرضه و اثبات عدم تباین، به عنوان مرجع تعبدى حجت است.
۲- اعتبار قرآن و حجیت استقلالى آن در مقام ثبوت است و گرنه در مقام اثبات نیازمند به وسیله است و از دو راه مى توان اعتبار آن را ثابت کرد و قرآن مجید حجیت مستقل خویش را در مرحله اثبات (نه ثبوت ) به دو طریق به نحو مانعه الخلو احراز مى کند: طریق اول راه اولیاست که با شهود باطنى و علم حضورى، حقانیت قرآن را مى یابند و به آن قطع شهودى (عین الیقین ) پیدا مى کنند و طریق دوم راه حکیمان است و متکلمان است که با علم حصولى و برهان عقلى، معناى اعجاز و فرق معجزه با علوم غریبه مانند سحر و طلسم و شعبده و نیز امتیاز آن با کارهاى مرتاضان و کیفیت اسناد معجزه به مدعى نبوت و تلازم اعجاز با صدق ضرورى صاحب دعوى رسالت و سایر مسائل عمیق این رشته معلوم مى شود. آنگاه با قطع حصولى (علم الیقین ) حقانیت قرآن کریم روشن مى گردد.
طریق اول را اوحدى از سالکان کوى شهود مى یابند و طریق دوم را قاطبه قافله هاى فکرى طى مى کنند و اگر کسى به صرف استناد به حس و احساس تغییر صورت و دیدن تحول پدیده اى غیر عادى به نبوت پیامبرى ایمان آورد، با مشاهده مشابه ظاهرى آن از متنبى، به وى مى گرود و از نبى راستین مى برد و از دین حقیقى او ارتداد حاصل مى کند؛ نظیر کار برخى از اسرائیلیهاى خام که با مشاهده مار شدن عصاى موسى به او ایمان آوردند و با شنیدن بانگ گوساله سامرى از کلیم خدا (علیه السلام ) بریدند و مرتد شده، به سامرى گرویدند: اخرج لهم عجلا جسدا له خوار (۲۰۳)
از این جا سلطنت عقل و سیطره برهان عقلى در مقام اثبات حقانیت وحى و رسالت الهى روشن مى شود؛ حق بودن قرآن کریم که در مقام ثبوت منزه از نیاز به هر عامل دیگر است، در مقام اثبات نیازمند به برهان عقلى است. البته چنین عقلى همان طور که در بحث تفسیر به راءى خواهد آمد، رسالت الهى را برعهده دارد و جزو چراغهاى درون دینى است، نه برون دینى .
بازدیدها: 90