تفسیر تسنیم ( تفصیلی)| جلد۱،پیشگفتار مفسر، فصل یکم؛ زبان جهانى فطرت

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفسیر تسنیم ( تفصیلی)| جلد۱،پیشگفتار مفسر، فصل یکم؛ زبان جهانى فطرت

در این مقال، سخن درباره ویژگى نخست، یعنى جهانى بودن زبان قرآن است. در فهم معارف قرآن کریم نه بهره مندى از فرهنگى خاص شرط است، تا بدون آن

زبان جهانى فطرت

در این مقال، سخن درباره ویژگى نخست، یعنى جهانى بودن زبان قرآن است. در فهم معارف قرآن کریم نه بهره مندى از فرهنگى خاص شرط است، تا بدون آن نیل به اسرار قرآنى میسور نباشد و نه تمدن ویژه اى مانع، تا انسانها با داشتن آن مدنیت مخصوص از لطایف قرآنى محروم باشند و یگانه زبانى که عامل هماهنگى جهان گسترده بشرى است، زبان فطرت است که فرهنگ عمومى و مشترک همه انسانها در همه اعصار و امصار است و هر انسانى به آن آشنا و از آن بهره مند است و هیچ فردى نمى تواند بهانه بیگانگى با آن را در سر بپروراند و دست تطاول تاریخ به دامان پاک و پایه هاى استوار آن نمى رسد، که خداى فطرت آفرین آن را از هر گزندى مصون داشته است: فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم (۲۰)

مراد ما از زبان قرآن در این مقال، لغت و ادبیات نیست ؛ زیرا روشن است که معارف قرآن کریم در چهره لغت و ادبیات عربى بر انسانها نمودار گشته است و غیر عرب زبانان، پیش از فراگیرى زبان و ادبیات عربى با لغت قرآن کریم نا آشنایند.

مراد ما از زبان قرآن و مردمى بودن آن، سخن گفتن به فرهنگ مشترک مردم است. انسانها گرچه در لغت و ادبیات از یکدیگر بیگانه اند و در فرهنگهاى قومى و اقلیمى نیز با هم اشتراکى ندارند، اما در فرهنگ انسانى که همان فرهنگ فطرت پایدار و تغییرناپذیر است، با هم مشترکند و قرآن کریم با همین فرهنگ با انسانها سخن مى گوید، مخاطب آن فطرت انسانهاست و رسالت آن شکوفا کردن فطرتهاست و از این رو زبانش براى همگان آشنا و فهمش میسور عموم بشر است.

جهانى بودن زبان قرآن کریم و اشتراک فرهنگ آن، در چهره اجتماع دلپذیر سلمان فارسى، صهیب رومى، بلال حبشى، اویس قرنى و عمار و ابوذر حجازى در ساحت قدس پیامبر جهانى حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله و سلم که شعار اءرسلت الى الابیض و الاسود و الاءحمر (۲۱) او شهره آفاق شد، متجلى است ؛ زیرا در پیشگاه وحى و رسالت که ظهور تام وحدت خداى سبحان است، کثرت صورت محکوم وحدت سیرت است و تعدد زبان، نژاد، اقلیم، عادات و آداب و دیگر عوامل گوناگون بیرونى مقهور اتحاد فطرت درونى است.

عمومى بودن فهم قرآن و میسور بودن ادراک معارفش براى همگان در آیاتى چند تبیین شده است ؛ مانند:

۱ یا اهل الکتاب قد جاء کم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفو عن کثیر قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین (۲۲)

۲ یا ایها الناس قد جاءکم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نورا مبینا(۲۳)

۳ فامنوا بالله و رسوله و النور الذى انزلنا (۲۴)

۴ فالذین امنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذى اءنزل معه اولئک هم المفلحون (۲۵)

در این آیات، از قرآن کریم به نور، کتاب مبین (روشن و روشنگر)(۲۶) برهان (نور سپید و درخشان) تعبیر شده است. گرچه نور درجات و مراتب مختلفى دارد و برخى چشمها از دیدن درجات شدید آن محروم است، اما هیچ کس نمى تواند تیره بودن نور یا عجز از شهود اصل آن را ادعا کند.

خداى سبحان که نور آسمانها و زمین است: (الله نور السموات و الارض) (۲۷)، براى هدایت انسانها نورى ویژه آفریده که هم خود روشن است و در سراسر آن هیچ نقطه مبهم و زاویه تاریکى یافت نمى شود و براى دیدن آن نیازى به نورى دیگر نیست و هم روشنگر زندگى انسانها در بخشهاى گوناگون عقیده، اخلاق و عمل است. از ویژگیهاى ممتاز نور آن است که هم ذاتا روشن است و هم روشنگر چیزهاى دیگر (الظاهر بذاته و المظهر لغیره) و هم بى نیاز از غیر است ؛ زیرا هر چیز را باید در پرتو نور دید، اما نور با چیزى دیگر دیده نمى شود، بلکه خودش دیده مى شود.

قرآن کریم نیز نه در محدوده خود مشتمل بر مطلبى پیچیده، تیره و معما گونه است و نه در تبیین حقایق جهان هستى و ترسیم صراط سعادت انسانها گنگ، مبهم، تاریک و نیازمند به غیر است.

۵ و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شىء و هدى و رحمه و بشرى للمسلمین (۲۸). قرآن کریم تبیان (بیانگر) همه معارف ضرورى و سودمند براى بشر و عهده دار بیان همه معارف و احکام هدایتگر، سعادت بخش و سیادت آفرین جوامع انسانى است و چنین کتابى حتما در تبیین ره آورد خود بین و روشن است، نه مبهم و مجمل و نیازمند به روشنگر؛ زیرا کتاب مبهم که قادر بر حل معانى و تفسیر مطالب خود نیست، هرگز توان تبیین معارف سعادت بخش را ندارد. از این جهت قرآن کریم نسبت به محدوده داخلى خود بین و نسبت به بیرون از خویش مبین است.

۶ افلا یتدبرون القران اءم على قلوب اءقفالها (۲۹). دعوت و ترغیب همه انسانها به تدبر در قرآن کریم و توبیخ آنها بر نیندیشیدن در آیات قرآنى، شاهد گویایى است بر جهانى بودن زبان قرآن و فراگیر بودن فهم معارف آن ؛ زیرا اگر قرآن با فرهنگ ویژه برخى انسانها سخن مى گفت، دعوت همگان به تدبر در آیات آن لغو بود.

۷ قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان یاتوا بمثل هذا القران لا یاتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا (۳۰). تحدى (مبارزه طلبى ) قرآن کریم، هم جهانى است، چنانکه از این آیه کریمه بر مى آید، و هم جاودانه ، و لازمه جهانى بودن تحدى قرآن کریم آن است که فهمش در توان همگان باشد؛ زیرا این تحدى تنها در محور لغت، ادبیات، فصاحت و بلاغت نیست تا مخاطبان آن، تنها عرب زبانان و آشنایان به ادب عربى باشند، بلکه ناظر به محتوا و فرهنگ خاص آن نیز هست.

اعتراف جهانیان به عجز از آفریدن اثرى همانند قرآن، در صورتى سودمند است که محتواى قرآن براى آنان قابل فهم باشد و گرنه دعوت به آوردن همانند، براى کتابى که گروه کثیرى از انسانها زبان ویژه آن را نمى فهمند، کارى لغو و غیر حکیمانه است.

تذکر:

۱ سخن گفتن قرآن کریم به زبان فطرت انسانها و عمومى بودن فهم آن بدن معنا نیست که بهره همگان از این کتاب الهى یکسان است. معارف قرآنى مراتب فراوانى دارد و هر مرتبه آن، بهره گروهى خاص است: کتاب الله عزو جل على اءربعه اءشیاء: على العباره و الاشاره و اللطائف و الحقائق. فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطائف للاءولیاء و الحقائق للاءنبیاء (۳۱). هر کس به میزان استعداد خود از قرآن بهره مى برد تا به مقام مکنون آن منتهى شود که تنها پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت آن حضرت (علیهم السلام ) به آن راه دارند.

۲ قرآن کریم گرچه کتابى جهانى و جاودانه است و اختصاصى به عصر یا منطقه یاگروهى خاص ندارد؛ اما همگان توفیق بهره گیرى از آن را ندارند.

گناه و تبهکارى، الحاد و تقلید باطل از گذشتگان قفل قلب آدمى است و انسان را از تدبر در معارف و اسرار قرآن باز مى دارد: اءفلا یتدبرون القران اءم على قلوب اءقفالها (۳۲)؛ معارف قرآنى در دل بسته نفوذ نمى کند؛ اما کسانى که فطرت خویش را حفظ کرده باشند، چه مانند صهیب از روم آمده باشند و یا مانند سلمان از ایران و یا مانند بلال از حبشه و یا همانند عمار و ابوذر از سرزمین حجاز برخاسته باشند، همه در برابر این کتاب الهى یکسانند؛ زیرا قرآن کریم اختصاصى به اقلیم یا نژاد خاصى ندارد، بلکه شفاى دردهاى روحى و عامل هدایت و رحمت براى همه انسانهاست: یا اءیها الناس قد جاء تکم موعظه من ربکم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمه للمؤ منین (۳۳)

غرض آن که، هدایت قرآن بالاصاله عمومى است و آیاتى مانند: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین (۳۴)، (انما اءنت منذر من یخشیها) (۳۵)،(لینذر من کان حیا) (۳۶) نیز ناظر به اختصاص دعوت قرآن به پارسایان، اهل خشیت و زنده دلان نیست ؛ بلکه ناظر به بهره ورى از قرآن و مانند آن است ؛ پس در عین آن که قرآن براى هدایت همگان است، تنها انسانهاى پارسا و بیدار دل از آن بیمناک مى شوند و از این رو در کنار (انما اءنت منذر من یخشیها) (۳۷)سخن از (و تنذر به قوما لدا) (۳۸) و جهانى بودن اصل انذار دارد؛ زیرا قرآن به عنوان (للعالمین نذیرا) (۳۹) نازل شد و کسانى که از انذار بهره مى برند بیدار دلان خدا ترسند و کسانى که از آن پند نمى گیرند و به سوء عاقبت گرفتار و مشمول وعیدهاى الهى مى شوند افراد لدود و لجوجند و مطالب فوق از آیاتى که به نمونه هاى آنها اشاره شد استفاده مى شود.

یکى از دستمایه هاى لازم براى استفاده از قرآن، فطرتى است که به تیرگى گناه آلوده نشده باشد. حتى یک دانشمند مادى نیز اگر فطرت توحیدى خود را با تبهکارى نیالوده باشد، مى تواند از هدایت قرآن بهره مند شود؛ اما اگر نور فطرت خود را با عناد ملحدانه خاموش کرده باشد از قرآن بهره نمى برد؛ زیرا با اسطوره پنداشتن قرآن درباره آن نمى اندیشد.

۳ چون قرآن نسبت به تفهیم فرهنگ فطرت رسالت ویژه دارد، پس هیچ یک از داوریهاى افراطى ها یا تفریطى ها درباره آن راست نیست ؛ گروهى براى انحصار حجیت در روایت و روى گردانى از قرآن، آن را بى زبان و ابکم پنداشتند و جز الغار و معماهاى غیر مفهوم چیزى براى آن قائل نبودند، عده اى زبان آن را رمز محض به معارف باطنى پنداشتند که غیر از اوحدى مرتاض احدى به آن دسترسى ندارد و گروهى نیز به ابتذال گراییده، صرف دانستن عربى را براى فهم قرآن کافى انگاشتند و افرادى عادى را براى فهم معانى قرآن صالح پنداشتند و نیاز به علم تفسیر را انکار کردند؛ همه این اوهام منسوج، منسوخ است.

۴ عمومى بودن فهم قرآن و میسور بودن درک معارفش براى همگان، بدین معنا نیست که هر کس، گر چه با قواعد ادبیات عرب آشنا نباشد و گر چه از علوم پایه دیگر که در فهم قرآن دخیل است، آگاه نباشد، حق تدبر در مفاهیم قرآنى و استنباط از قرآن را دارد و سرانجام به نتیجه استنباط خویش ‍ مى تواند استناد و احتجاج کند؛ بلکه بدین معناست که اگر کسى به قواعد ادبیات عرب و سایر علوم پایه مؤ ثر در فهم قرآن آگاه بود حق تدبر در مفاهیم آن را دارد و مى تواند به حاصل استنباط خود استناد و احتجاج کند.

بازدیدها: 84

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *