گرچه معناى وحى، کیفیت وحى یابى رسولان (علیهم السلام )، معناى اعجاز، پیوند معجزه با قانون علیت و معلولیت و مانند آن، مباحث جداگانه اى است که در علوم قرآنى جایگاه ویژه دارد، لیکن چون برخى اینها را در مبحث تفسیر به راءى بازگو کرده اند، لازم است به طور فشرده و اجمال به آنها اشاره شود:
۱- آنچه در کتابهاى حکمت از وحى سخن گفته مى شود، یا درباره امکان آن است که در علم النفس، هنگام تبیین شئون علمى و عملى نفس بیان مى شود و از قداست برخى نفوس و امکان تعالى آنها به مقام عصمت و پیوند با فرشتگان معصوم الهى ( که به عنوان یک اصطلاح و نه بیش از آن، از آنها به عقول عالیه، تعبیر مى شود ) سخن به میان مى آید و یا درباره ضرورت وحى و نبوت که در مبحث فعل خداوند با استمداد از حکمت و عدل او، ضرورت مزبور ثابت مى شود.
۲- قانون علیت و معلولیت، قانونى عقلى و ضرورى است که نقض آن ممتنع است و اگر ممکن باشد معلولى بودن علت یافت شود و محتمل باشد موجودى که وجود عین ذات آن نیست خود به خود یافت گردد، چنین چیزى باعث هدم همه قوانین عینى و علمى خواهد بود و هرگز معجزه، محال عقلى را ممکن نمى کند، بلکه محال عادى را بر اساس خرق عادت، محقق مى سازد. پس قانون علیت و معلولیت چون به اصل اصیل امتناع تناقض بر مى گردد (یعنى با نفى علیت، اجتماع دو نقیض لازم مى شود ) و مبداء همه مبادى تصدیقى در اثبات اصل وجود مبداء و اسماى حسناى او و نیز ضرورت وحى و نبوت است، به عنوان اصل اولى معقول و مقبول است، نه آن که یک قاعده فلسفى بخواهد بر همه معارف الهى حکومت کند، بلکه خود آن قاعده اولى نیز اصلى است الهى و فطرى که سایر اصول و قواعد بر پایه آن استوار است. البته قواعد فلسفى و عرفانى نظرى چنین نیست و هر یک حکم ویژه خود را دارد.
با تامل در آنچه گذشت و با رجوع مستاءنف به بیان حضرت استاد علامه طباطبایى (رحمه الله ) (۳۷۵)، روشن خواهد شد که نقد ناقد متوجه اندیشه خاص خویش است، نه فرموده حضرت استاد (قدس سره ). هرگز از سخنان مرحوم استاد بر نمى آید که: ۱ رسول اکرم صلى الله و علیه و آله و سلم با سایر مردم در علوم قرآن یکسان است. ۲ مردم در تحصیل علوم قرآن از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بى نیاز و مستقلند. ۳ رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم از مقام مرجعیت علوم قرآن معزول است. ۴ علوم و معارف قرآنه در دسترس همگان قرار دارد و این موجب تحقیر قرآن است. ۵ رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم همه آنچه از علوم نزد وى بود به اصحاب آموخت و آنان قرآن را براى مردم تفسیر کرده اند. (۳۷۶)
هیچ یک از امور یاد شده به مقام منیع المیزان، مساس ندارد و کرامت آن را لکه دار نمى کند؛ در صورتى که اولا، ابتکار ایشان در معناى تفسیر به راءى و نوآورى در این باره معلوم گردد و ثانیا، محذور دور در مراجعه به رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ملحوظ شود و ثالثا، تبیین و تعلیم علمى که از معلم خبیر متضلع استفاده مى شود، از مرجعیت تعبدى تفکیک شود و رابعا، استنباط عمیق ایشان از جمع بین آیه (… لا یمسه الا المطهرون ) (۳۷۷) و آیه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (۳۷۸) که تماس با باطن قرآن و حقایق مکنون آن بهره ویژه اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام ) است و دیگران حتما به آنان نیازمندند روشن شود. گرچه در کلمات پیشینیان، مانند غزالى آمده است که تماس با مرحله باطن و علم مکنون قرآن کریم بدون طهارت قلب میسور نیست، لیکن تشخیص ذوات مطهر و انسانهاى معصوم (علیهم السلام ) که حقایق مکنون قرآن کریم، ممسوس و معلوم و دسترس آنهاست از برکات علماى بزرگ فرقه ناجیه چونان علامه طباطبایى (رحمه الله ) است.
شایسته متاءخران و بایسته متنعمان است که در ساحت المیزان بهره بیشترى ببرند و از این مائده پر از ماءدبه و از خوان لبریز از ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین (۳۷۹) و از این بهشتى که ( اءکلها دائم ) (۳۸۰) و از این شجره طوبا کهاصلها ثابت و فرعها فى السماء (۳۸۱) و بالاخره از این موسوعه اى که ( فیها کتب قیمه ) (۳۸۲) نصیب اءوفى و حظ اءعلى یابند؛ هر چند نقد حکیمانه بهره عالمانه است و ایراد محققانه نصیب عاقلانه، و سوال صمیمانه، فوز و فیض خالصانه است.
بازدیدها: 96