جایگاه امام در عالم – علامه مصباح یزدی – جلسه چهارم
جایگاه امام در عالم، امام در واقع دو شأن دارد یک شأن تشریعی که جانشین پیغمبر هستند که خود این به دو بخش تقسیم می شود یکی احکام و دیگری حکومت الهی؛ اما در بعضی از روایات مطالبی هست که از سنخ دیگری است که گاهی در روایاتی به عنوان سرّی از اسرار یا بطنی از بطون آیه و روایت بیان شده است. در بین اینها گاهی تعبیراتی شده که قابل فهم تر هست. یکی از آنها کلمۀ «نور» است. در بعضی روایات تعبیر شده که خدای متعال نور ما را قبل از حضرت آدم آفرید و این نور در صلب حضرت آدم بود تا به صلب ابوطالب و عبدالله رسید اینجا دو بخش شد یکی نور پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله شد و یکی نور امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندانش. پذیرفتن این تعبیر که «نورشان را خدا آفرید» خیلی سخت نیست، ولو ما ندانیم این نور چیست، چگونه آفریده شده و چه تأثیری دارد. برای فهم اینگونه مطالبی که مربوط به عالم فوق طبیعت است، احتیاج است به پذیرفتن چنین مطلبی که – غیر از خداوند متعال که منزه از ماده هست – در میان مخلوقات هم موجوداتی هستند که درک و حبّ و بغض و اراده دارند، ولی خواص ماده و تزاحمات مادیات را ندارند. اگر این را پذیرفتیم، آنوقت این به عنوان یک فرض محتمل و معقول قابل طرح است که موجودی در عالمی فراتر از عالم ماده باشد و اصلاً نسبت زمانی با ماده نداشته باشد. و اگر گفته شود قبل از این عالم آفریده شده و هست، معنایش قبلیت زمانی نیست، بلکه یعنی آن وقتی که عالم ماده آفریده می شود، هست.
مطلب دیگری هست و آن اینکه می شود یک موجود در چندتا از این عوالم وجود داشته باشد با مراتب مختلف. یعنی این عالمی که فوق عالم ماده است خودش عوالم طولی باشد و نسبت هر عالم پایین تر با عالم بالاتر مثل عالم طبیعت است نسبت به مرتبه نازله مافوق طبیعت. برای تشبیه خیلی نازل که افراد ساده کم کم با اینگونه مفاهیم و عوالم آشنا شوند، می شود دایره ای را فرض کنیم که طبعاً محیط بر یک سطحی خواهد بود. در درون این سطح چیزهایی جابجا می شوند، بالا و پایین می روند، در یک خط واقع می شوند، گاهی جایشان را تغییر می دهند، اما وقتی به خط دایره می رسد هیچ کدام از اینها نسبت احاطی بر آن محیط ندارند؛ بلکه آن نسبت احاطی بر همه اینها دارد. اینها ذرات بسیار ریزی حساب می شوند در درون یک وجود که هیچ تغییری نمی کند.
کم کم از این راه ها ذهن آشنا می شود که بتواند نسبت یک موجود متغیر را با موجود ثابت درک کند. این قدم اولیه است برای فهماندن چنین رابطه ای بین دو مخلوق مفروض. بعد اگر فرض کنیم که یک دایره وسیع تری احاطه بر آن دایره اول دارد، خود آن دایره اول نسبت به دایره دوم همین حکم را دارد. یعنی حتی می شود فرض کرد این دایره در درون دایره دوم، دور مرکز خودش بچرخد؛ که این مرکز دایره، مرکز دایره بعدی هم خواهد بود. پس غیر از آنچه که مرکز دایره اول هست و چیزهایی که دورش قرار گرفته اند، یک دایره دیگر می شود فرض کرد که نسبت به دایره اول احاطه دارد.
حالا اگر ما به جای این دایره بگوییم مرتبۀ وجود، در بین مراتب وجود مراتبی هست که نسبت به مراتب پایین تر احاطه دارند و نسبت به مراتب بالاتر محاط هستند. آنوقت می شود گفت که یکی از این دوایر نور اهل بیت علیهم السّلام است. فی الجمله می خواهیم بگوییم این تصور معقولی است. اینگونه نیست که بگوییم هر چیزی به لحاظ زمانی یا مقدم است یا مؤخر. می شود موجودی باشد که نسبت زمانی با موجودات زمانی نداشته باشد. آنوقت فهم این تعبیر که درباره مراتب وجودی اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین به کار برده شده که خدا نور آنها را قبل از نورهای دیگر آفرید آسان می شود.
آنوقت درباره خود نور می شود بگوییم نور یک وقت نور ماه است، یک وقت نور خورشید، یک وقت نور خورشیدهایی است که ده ها و صدها برابر بزرگتر از خورشید ما هستند. اینها کمک می کند به اینکه ما بفهمیم می شود یک موجودِ مخلوقی رابطه ای داشته باشد با مخلوقات دارای تقدم و تأخر زمانی، ولی خودش زمانی نباشد.
اگر این را روی مراتب وجود پیاده کردیم و در جای خودش هم اثبات کردیم که مراتب طولی وجود مراتب علّی و معلولی هستند و هر مرتبه پایین تر وجودِ نازلۀ مرتبۀ بالاتر است، آنوقت این قابل فهم خواهد بود که اگر بین ذات وجود مقدس الهی و عالم ماده، عوالمی از نور باشد، هرکدام که به وجود الهی نزدیکتر هستند، علیت نسبت به عالم دورتر دارد. اگر تا اینجا آمدیم آنوقت می توانیم فرض کنیم که بین خدا و عالم ماده مخلوقاتی هستند که واسطه در خلقت دیگران هستند. پس اگر ما با چند مقدمه اثبات کنیم که عالم هایی هستند که محدودیت های مادی را ندارند و اجمالاً برای اینکه به آنها اشاره کنیم می گوییم عالم نوری هستند؛ آنوقت آنهایی که در مراتب عالی تر نور هستند نسبت به پایین تر علّیت خواهند داشت و به یک معنا واسطه در خلقت خواهند بود.
این مقدمات برای این بود که ما اگر دلیلی داشتیم، بپذیریم که نور پیغمبر اکرم و ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین در یک مرتبه عالی از وجود قرار دارد. بلکه دلایلی داریم بر اینکه کامل ترین موجود بعد از خدای متعال اینها هستند. بنابر آنچه گفته شد، می شود بگوییم که نور اهل بیت واسطه در خلقت ماست. این ربطی به مسأله تشریع و احکام و این اعتباریات ندارد؛ یک امر تکوینی است و اگر یک موجودی در این عالم بخواهد وجود پیدا کند باید از آن مجرا بگذرد یا آن وسائط تنزل پیدا کند تا به مرتبه مادی برسد.
حالا اگر کسی امام را فقط به همان معنا می شناسد که انسانی است که در یک زمانی از پدر و مادری خلق شده و به هر دلیلی خدای متعال این را راهنمای دیگران قرار داده و عصمت او را هم ضمانت کرده، برایش معرفت تشریعی به امام حاصل شده است. اما اگر یک کسی معرفت پیدا کند به این عالمی که ما فوق عالم طبیعت است و برای آنها یک مقام نورانیتی قائل شود که حقیقتاً و به لحاظ وجود مقدم بر سایر مخلوقاتند، این فرد مقامی از مقامات تکوینی اهل بیت علیهم السّلام را شناخته که البته مقام بسیار ارزشمندی است. کسانی که این حقیقت را به نحوی از انحاء درک کرده باشند بر دیگرانی که چنین ظرفیتی ندارند خیلی برتری دارند و می شود اثبات کرد که قرب بیشتری به خدا پیدا کرده و مراتبی از قرب را طی کرده اند.
حسینیه مجازی مصباح الهدی
بازدیدها: 0