بسم الله الرحمن الرحیم
موضوعی که خدمت شما هستیم جریان شناسی سلفی گری معاصر است که امروز یک نمای کلی و یک نگاه کلان را در این یک ساعت و خرده ای که خدمت شما هستیم بتوانیم به شما ارائه دهیم که ببینیم وضعیت سلفیه در جهان امروز چگونه است و اگر لازم هم شد به ایران هم اشاراتی خواهم کرد.
- مذاهب و فرق در جهان اسلام
برای فهم سلفی ها لازم است که یک توضیح 5 دقیقه ای درباره ی مذاهب و فرق بدهم. اسلام دارای سه بخش است: اعتقادات، احکام و اخلاق. در هر کدام از اینها اختلافاتی که در جهان اسلام به وجود آمده است از دلش مذاهب مختلفی بیرون آمده است. از دل اختلافاتی که در اعتقادات به وجود آمده مذاهب کلامی بیرون آمده است که حدودا ما الان بیست فرقه ی کلامی در جهان داریم که ده تا سنی هستند و ده تا شیعه. از اختلافاتی که در فقه به وجود آمده است مذاهب فقهی به وجود آمده که الان حدودا ده فرقه ی فقهی در جهان اسلام داریم که پنج تا در اهل سنت است (تا حالا چهارتا می گفتیم ولی از امروز باید پنج تا بگوییم) و سه تا مال شیعه است اباذی ها و اینها هم هستند که می شود ده تا. از اختلافاتی که در مباحث اخلاقی به وجود آمده است هم مکاتب اخلاقی به وجود آمده اند و هم بحث عرفان را داریم. از عرفان عملی تصوف بیرون آمده است که امروز حدود یکصد فرقه ی صوفی در جهان اسلام داریم.
هر مسلمانی حتما یکی از این سه تا را دارد. از نظر اعتقادی ما شیعه ی اثنی عشری هستیم و از نظر فقهی ، جعفری اثنی عشری هستیم و از نظر اخلاقی طرفدار مکاتب اخلاقی هستیم یعنی تصوف را قبول نداریم ولی شیعه ای مثل گنابادی، ذهبیه، نوربخشیه که اینها شیعه ی اثنی عشریه هستند فقهشان هم فقه جعفری است ولی از نظر تصوف طرفدار تصوف گنابادی هستند یا طرفدار تصوف فلان جریان فکری صوفیان هستند.
عرفان را من دو قسم کردم. عرفان نظری و عرفان عملی. عرفان نظری بیشتر در شیعه هست که امام خمینی، آیت الله جوادی، علامه حسن زاده شاخصه های عرفان نظری معاصرند. اگر در عرفان عملی ببینید بزرگان ما در هیچ یک از فرقه های صوفی قرار ندارند و منتقد تصوف هستند .
- جمعیت جهان اسلام
چون سلفیه از مذاهب کلامیه بیرون آمده اند مذاهب کلامی اهل سنت را مطرح می کنیم. امروز جمعیت مسلمین مختلف گفته می شود این جمعیتی که من نوشته ام یک میلیارد و سیصد و هفتاد و سه میلیون، آمار رسمی است که مدخل دانشنامه ی جهان اسلام که زیر نظر آقای دکتر حداد عادل هست آمار رسمی است که داده است که از سالنامه ی فیشر که سالنامه ی معروفی است در جمعیت جهان سال 2007 حالا مثلا بعضی های می گویند یک میلیارد و نیم و بعضی ها هم تا دو میلیارد هم گفته اند ولی این آمار رسمی است که اعلام شده است. از این یک میلیارد و سیصد و هفتاد و سه میلیون حداقل حداقلش یک میلیارد و صد میلیونش سنی هستند. حداکثر حداکثرش دویست و پنجاه میلیون شیعه بیشتر نداریم با همه ی گرایشهای فکری. یعنی زیدیه، 8 تا 10 میلیون هستند، اسماعیلیه، 5 تا 20 میلیون هستند، علویان ترکیه 14 تا 30 میلیون هستند، اهل حق 1 میلیون تا 3 میلیون هستند، شیخیه 200 هزار تا 300 هزار نفر هستند و جمعا با شیعه ی اثنی عشری به 250 میلیون نمی رسد. شیعه ی اثنی عشریه تقریبا روی 200 میلیون نفر باید حساب کرد. مؤسسه ی شیعه شناسی کتابی چاپ کرده از آقای دکتر تقی زاده ی داوری به نام گزارشی از آمار شیعیان در جهان، که 12 منبع را آورده است که این 12 منبع خیلی پایین و بالایش زیاد است یعنی از زیر 50 میلیون بگیر و تا حداکثر 220 میلیون برو، لذا من 250 میلیون گفتم آمار کل شیعیان است یعنی بر اساس 12 پایگاه جمعیتی هیچ کدام ها بیشتر از 220 میلیون شیعه گفته نشده است حالا من گفتم 250 میلیون که مشتری بشوید.
- ترکیب فکری اهل سنت
اما اهل سنت که از این حداقل یک میلیارد و یک صد میلیون سنی که الان داریم از نظر فکری نه فقهی، از نظر اعتقادی یا در مکتب اشاعره هستند که الان در جهان اکثریت با اشاعره هست که من تخمین می زنم 450 میلیون اشعری در جهان داشته باشیم. اکثر شمال آفریقا یعنی از مصر تا مغرب همه تقریبا اشعری هستند. در ایران غرب ایران یعنی کرمانشاه و کردستان و آذربایجان غربی اکثرا تفکر هنوز تفکر اشعری هست و سلفیت هم آمده است. خب اینها در جهان اکثر شافعیان و مالکیان جهان اشعری هستند. دانشگاه الازهر مثلا 600 هزار دانشجو دارد و هفتاد هزار دانشجوی خارجی که همه شان تفکر اشعری دارند گسترش می دهند. خود احمد الطیب اشعری هست. اشاعره مخالف وهابیت و سلفی ها هستند و وهابیها هم مخالف اشعری ها هستند مثلا کتاب نوشته شده برائة الاشعریین من ابن تیمیه کتاب سه جلدی ابوحامد مرزوق نوشته که سه جلد است که نقد ابن تیمیه است از طرف اشاعره و از آن طرف هم تا دلت بخواهد وهابیت در نقد اشاعره کتاب نوشته اند. این اختلاف وجود دارد، این پتانسیل هم وجود دارد این فرصت هم وجود دارد که ما بتوانیم در کنار اینها به نقد وهابیت و سلفی ها بپردازیم اما بسیار ظریف است که چطور استفاده کنیم.
پس اشاعره غالبا در غرب جهان اسلام قرار دارند همانطور که در ایران هم در غرب ایران قرار دارند. یعنی سوریه و اردن و مصر و مغرب.
- تفکر ماتریدیه
تفکر دوم ماتریدیه است ماتریدیها طرفدار منصور ماتریدی اکثر احناف (حنفی ها) غالبا ماتریدی مذهب هستند. ما تخمینمان این است که حداقل 350 میلیون ماتریدی در شرق جهان اسلام داریم یعنی از بنگلادش و هند و افغانستان و آسیای میانه و قفقاز و ترکیه. اینها مناطقی هستند که اکثرا حنفی هستند اگرچه احناف در همه ی دنیا هستند ولی تجمعشان بیشتر در این مناطق هست لذا ماتریدی ها بیشتر در این مناطق هستند. در ایران اسلامی منطقه ی گلستان تقریبا هنوز دست نخورده باقی مانده هنوز سلفی ها ظهور جدی پیدا نکرده اند تقریبا می توانیم بگوییم 70 یا 80 درصدشان هنوز ماتریدیه ی خالص باقی مانده اند. ماتریدی ها ضد وهابیت و سلفی ها هستند و سلفی ها هم ضد ماتریدی ها هستند. اینها علیه آنها کتاب می نویسند و آنها علیه اینها کتاب می نویسند. ترکمن ها منظور هستند. بلوچها که بعدا آمدند دیوبندی هستند. رنگ سلفیت خورده اند. گلستان یعنی ترکمنها، بلوچهایی که از سیستان و بلوچستان آمدند غالبا رنگ سلفیت خورده اند، دیوبندی هستند که جریانی است از جریانهای سلفی، اینها الان گلستان در مجموع خوب است خراسان شمالی بدک نیست خوب است ولی متأسفانه خراسان رضوی، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان، رنگ سلفیت خورده یعنی سلفیت آمده با ماتریدیه قاطی شده و یک جریان جدیدی درست کرده به نام دیوبندیه که تقریبا می توان گفت دیگر 70 درصد خراسان رضوی، 100 درصد خراسان جنوبی، 90 درصد سیستان و بلوچستان دیوبندی شده اند یعنی رنگ سلفیت خورده اند و این فضاها را شما باید بیشتر بشناسید. اما آن چیزی که مهم است این است که ما حدودا حداقل 800 میلیون سنی داریم که امروز مخالف وهابیت و سلفیت هستند جمعا تا کنون یکی از شاگردها شروع کرده کتابهایی که اشاعره در نقد سلفیت و وهابیت نوشته اند تا حالا 5500 پی دی اف پیدا کرده است از کتابهای اهل سنت در رد وهابیت و سلفیت که اینها را ان شاء الله می خواهند بارگزاری کنند. سایتی هست به نام وهابیت شناسی این سایت را ببینید مال مؤسسه دارالامام است زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی سایت خوبی است تقریبا بیش از دو هزار مقاله، بیش از هزار پایان نامه، بیش از هزار کتاب پی دی افش در آنجا هست در نقد وهابیت. پس ما یک پتانسیل 800 میلیونی داریم که منتقد سلفیت هستند و منتقد وهابیت هستند و وهابیت هم علیه اینها کتاب می نویسند
- اصحاب حدیث
اما طیف سوم اصحاب حدیث هستند که از دل اصحاب حدیث، سلفیت بیرون آمده است. یعنی ابن تیمیه یک اصحاب حدیثی است که حرفهای جدید زده است و از دل او سلفیت به وجود آمده است. تخمین ما این است که الآن متأسفانه حدودا 250 میلیون نفر در جهان اسلام داریم که به نوعی تحت تأثیر ابن تیمیه هستند. حالا چون کلمه ی سلفیه با ابن تیمیه یکی شده است اینطوری بگوییم 250 میلیون سنی داریم که تحت تأثیر افکار ابن تیمیه قرار گرفته اند کم یا زیاد. و ما تخمین می زنیم که متأسفانه این فرصتهایی که داریم و زیاد به آن توجه نمی کنیم ولی از آن طرف به صورت خیلی وسیع دارند تبلیغ می کنند تخمین ما این است که تا 50 الی 100 سال آینده سلفی ها به 500 میلیون خواهند رسید. و این یک معضلی است که جهان اسلام و ایران اسلامی دارد. یعنی ما معتقد هستیم که شاید تا 20 الی 30 سال دیگر اگر کار جدی ای نظام به صورت یک برنامه ی منسجم و درستی نسبت به این مسأله انجام ندهد، بسیاری از مناطق ایران هم شاید همه سلفی بشوند حالا هر کدام با یک جریان فکری خاصی که بیان خواهد شد. چون متأسفانه فضای سلفیت یک فضای خاصی است و دارد در ایران رشد می کند و خیلی اش هم به خاطر اعتراض به نظام و به شیعه است یعنی خیلی از کسانی که جذب سلفیت می شوند نه به خاطر این است که سلفیت چیز خوبی است بلکه خیلی وقت ها جذبش می شوند به خاطر اینکه احساس می کنند این معترض است نسبت به نظام و شیعه.
- دیدگاه وهابیت نسبت به اهل بیت
سؤال: آیا نسبت به اهل بیت هم معترض هستند؟
جواب: خیر
سؤال: آیا وهابیت اهل بیت را امام می داند؟
جواب: منظور از امام چیست؟ اگر امام معصوم است نه، اصلا هیچ سنی امام را امام معصوم نمی داند ولی او را دوست دارد و قبول دارد به عنوان یک عالم زاهد خوب، وهابی هم همینطور. ما الان در جهان اسلام ناصبی به تعداد انگشتان دست هم نداریم. یعنی کسی که بغض اهل بیت را داشته باشد. همین وهابیها را نگاه کنید ببینید اصلا خاندان محمد بن عبدالوهاب چه کسانی هستند؟ یکی از پسرانش اسمش حسن است. اسم دخترش فاطمه است. در سلسله خاندانش دویست سال نسل محمد بن عبدالوهاب یک عمر است و دو عثمان، و ابی بکر هیچ نیست، هفت تا حسن است و هشت تا حسین! یک نکته را توجه کنید اهل سنت آمده اهل بیت را پذیرفته ولی شیعه را پس زده است یعنی می گوید اهل بیت خوب هستند، علی هم هیچ گاه با ابوبکر دعوا نکرد، بیعت هم کرد، مشکلی هم ندارند، این شیعیان هستند که بد هستند و دروغ می بندند به امام علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام. شما فیلم الحسن و الحسین را ببینید که وهابیان پولش را دادند در این فیلم در جنگ صفین امام امیرالمؤمنین علیه السلام این طرف دارد گریه می کند و می گوید چرا مسلمانها دارند با همدیگر می جنگند؟ معاویه هم آن طرف دارد گریه می کند که چرا مسلمانها دارند باهم می جنگند؟ مشکل کیست این وسط؟ مالک اشتر، محمد بن ابی بکر، عبدالله بن سبا، اینها هستند که دارند جنگ افروزی می کنند در جهان اسلام و الا نه علی و نه معاویه جنگ را نمی خواستند کانّ دیگران جنگ را تحمیل کرده اند بر این دو. این فیلم را ببینید. این تلقی اهل سنت است مخصوصا تلقی سلفیت یا وهابیها است. اینها اهل بیت را پذیرفته اند و شیعه را طرد کرده اند. لذا شما نمی توانید بگویید حتی وهابیها … مثلا ببینید حسن بن فرهان مالکی کتابی دارد ترجمه شده با عنوان مبلغ و پیامبر (خودش می گوید من وهابی هستم اما انتقاداتی هم به محمد بن عبد الوهاب دارد) در این کتاب جمله ی جالبی می گوید. می گوید من تعدادی ناصبی می شناسم که می ترسند اظهار کنند. ببینید یعنی پس تعدادی وهابی ناصبی در عربستان داریم که می ترسند اظهار کنند، از کی می ترسند؟ از شیعه؟ نه از خود وهابیها می ترسند یعنی وهابیت حب اهل بیت دارد ولی حبشان کم است نه به آن اندازه ای که ما داریم و نه به آن اندازه ای که صوفیها دارند. همین وهابیها همین اهل سنت جنوب خودمان فارس بندرعباس، بوشهر آقای عبدالکریم محمدی که در خنج و عوض و اینها دارد تدریس می کند و کتاب می نویسد اینها رفته اند در امارات و عربستان و اینها درس خوانده اند اینها می گویند هم علی را دوست داریم هم معاویه را. شما اگر علیه معاویه حرف بزنید ناراحت می شوند، علیه امویان هم حرف بزنید ناراحت می شوند، یعنی میگویند هم امام صادق خوب، هم عبدالملک بن مروان خوب! یک جوری خواسته اند اینها را باهم جمعشان کنند. ولی اگر ته دلشان را بررسی کنیم می گویند هر دو را بیشتر دوست داریم ولی بدشان نمی آید بگویند معاویه را بیشتر دوست داریم. اینها را باید بهش دقت کنیم. پس ببینید او مخالف علی نیست، حب علی را هم دارد، اما امویان را به عنوان یک جریان فکری درست که بهترین کار را برای اسلام کرده اند قبول دارند. معاون آقا می رود به بندرعباس، یک صحبت می کند، یک حرفی علیه عبدالملک بن مروان می زند، ده نفر از بزرگان مدارس حوزه علمیه اهل سنت بندرعباس، بلند می شوند و می روند و جلسه را ترک می کنند. بعد شب جلسه ای بوده و شام و اینها، معاون آقا (حاج آقا مروی) به آنها می گوید خب دلیلش چی بود؟ می گوید ما مروانی ها را قبول داریم، معاویه را قبول داریم، علی را هم قبول داریم، حسن و حسین را هم قبول داریم و اسم بچه هایمان را هم حسن و حسین و علی و مروان هم می گذاریم. هیچ مشکلی هم باهاشون نداریم یعنی اینها برای شما پارادوکس است اما اینها را یک جوری حلش کرده اند. حالا چطور حل کرده اند جای بحثش اینجا نیست.
- جایگاه صوفیه در شیعه و سنی
اما از همین 800 میلیون سنی که اشعری و ماتریدی هستند، حدودا 500 میلیونشان صوفی هستند، تصوف در شیعه خیلی کم است، کل شیعیان صوفی 3 میلیون هم نمی شوند، یعنی گنابادی و ذهبیه و نوربخشیه و همه را با هم جمع کنیم 3 میلیون نمی شوند در کل جهان اما تقریبا از هر دو سنی یکیشان صوفی است. صوفیان در اهل سنت یک فرصت هستند. این چند دلیل دارد: 1- اگر حب اهل بیت در اهل سنت رفته است یکی از جریانهایی که این حب را برده است این تصوف است. همه ی صوفیها معتقدند که از امام رضا تا امام علی علیهم السلام اقطاب ما هستند. یعنی جزء بزرگان ما هستند. و اینها جالب است شروع کنید توضیحاتی هم دادند و توجیهاتی هم کرده اند می گویند امام علی ولایت خلیفة الله باطنی است، ابوبکر خلیفه ی ظاهری است! و خلیفه ی باطنی هم نباید با خلیفه ی ظاهری دعوا کند چون هر دو خلیفة الله هستند. اینجا اینطوری جمعش کرده اند یعنی هم حب علی و هم حب آنها. تصوف حب اهل بیت را خیلی زیاد دارد به همین اندازه که شما حب اهل بیت دارید تصوف هم دارند. یعنی صوفیها غالبا اسم فرزندانشان را اسم اهل بیت می گذارند و بزرگان اهل بیت را خیلی معتقدند. 2- تصوف مثل ما توسل، زیارت قبور، شفاعت و همه اینها را قبول دارند مثلا بسیاری از صوفیها دوست دارند بیایند سر قبر امام رضا علیه السلام. اصلا علاقه شان است که نجف بروند، کربلا بروند. و اینها همه فرصت است در ایران اسلامی خب گلستان نقشبندی ها هستند قادریه هم هست، در غرب ایران در کردستان کرمانشاه، قادریه هست نقشبندیه هست. بیشتر در ایران همین دو هستند، مقداری هم … در چابهار داریم ولی حتی برخی از جریانهای سلفی هم هنوز تعلق خاطرهایی به تصوف دارند. اینطور نیست که کلا بریده باشند. وهابیت بریده، وهابیت به شدت مخالف تصوف است اما اخوانیها نه، دیوبندیها نه، حتی در همین داعشیها ما کسانی داریم که به داعش پیوسته اما هنوز تعلقات صوفیانه دارد.
تصوف یک مسأله دیگر است تصوف قائل به وحدت وجود است در بحث توحید. در بحث انسان کامل هم قائل به ولایت تکوینی و ولایت مطلقه و مقیده است، هیچکدام از این مبانی را وهابیت قبول ندارد اما می گویند ما امام علی را قبول داریم به عنوان خلیفه ی چهارم. حسن و حسین را به عنوان شباب اهل جنة قبول داریم، حضرت فاطمه را به عنوان سیدة نساء العالمین البته اینها می گویند بعد از حضرت مریم است و گاهی هم اینطور می گویند عایشه هم کمی بهتر از حضرت فاطمه است. یعنی حضرت مریم و عایشه را مقدم می کنند و بعد می گویند حضرت فاطمه.
سؤال: نامفهوم
جواب: ببینید دعواهای سیاسی را بگذارید کنار، خیلی وقتها هست که طرف اگر به قول شما اسمش علی هست میکشند به اسم این است که این شیعه است و الا در همین داعشی ها من می توانم لیست کنم که اسم خیلی از بزرگانشان علی است. پس کسی را که می کشند به عنوان شیعه می کشند خواهیم گفت که داعش دشمن اصلی خودش را شیعه می داند مخصوصا نصیری های سوریه که آنها را به عنوان غالی آتش می زنند. شیعه را هم مخالف اعتقادی می دانند هم سیاسی و می گوید اول کسانی که ما باید در عالم نسلشان را براندازیم شیعه است.
- درگیری وهابیت با صوفیه
سؤال: این صوفیها طرفهای سیستان و بلوچستان هم هستند؟
جواب: بله هستند. دیوبندی ها ورژنی از تصوف هم دارند، اخوانیها هم ورژنی از تصوف دارند. اینها سر جای خودش گفته می شود ولی صوفیه ی خالص که رنگ ابن تیمیه نگرفته و با ابن تیمیه به شدت مخالف هستند، ببینید وهابیها معتقدند این 500 میلیون مشرک هستند و کافر حتی بعضی از وهابیها تأکید دارند اگر شیعه به دو دلیل مشرک هستند صوفیها به سه دلیل مشرک هستند و دلیلهایش را هم می آورند. لذا از نگاه وهابیها تمام این صوفیها مشرکند و کافر و باید دوباره اسلام بیاورند یا کشته بشوند. الان وهابیها قدرت این کار را ندارند وگرنه این کار را می کردند و اینها را می کشتند.
ببینید یک پتانسیل 500 میلیونی در جهان اسلام هست که اینها هم حب اهل بیت را دارند گسترش می دهند و هم تمام آن مباحثی که ما قبول داریم مثل توسل و شفاعت را هم قبول دارند وحتی بعضی وقتها اینها تندتر از ما هم می روند. مثلا بعضی از اینها رو به قبله نماز نمی خوانند بلکه رو به قبر قطبشان می خوانند. که همین یکی از عوامل جدی شده که بعضی از این سلفی ها به شدت با صوفیها برخورد تندی داشته باشند و بگویند اینها رو به قبله هم نماز نمی خوانند. خب این را ما حرام و شرک می دانیم ولی صوفیها تا این حد پیش رفته اند.
در مذاهب فقهی که چهار مذهب فقهی دارند کار ندارم پنجمی را می خواستم بگویم.
- جریان فقهی جدید سنی به نام غیرمقلدها
سؤال: مفهوم نیست
جواب: این دوتا اصلی ترین هستند و بقیه را اگر بخواهم بگویم وقتش نیست و برای هر کدام از اینها یک جلسه یک ساعت و نیمی می خواهد بلکه بیشتر. ما الان در مؤسسه دار الاعلام که مال آیت الله مکارم هست و وهابیت شناسی زنده همین جریان شناسی سلفی گری را که برای شما در عرض یک و نیم ساعت می گویم در عرض شش ماه هفته ای دو جلسه می گویم تازه مذاهب را هم نمی گویم این چیزهایی که تا اینجا گفتم را هم نمی گویم
برای آن مباحث کلامی خودمان کتابی نوشته ایم و حوزه هم چاپ کرده به نام آشنایی با فرق تسنن و برای شیعه هم آشنایی با فرق تشیع را داریم. درسنامه فرق و مذاهب کلامی اهل سنت را هم داریم که آن را هم بخوانید. در بحث فقه تا حالا می گفتیم چهارتا ولی الان باید بگوییم پنج تا چون جریان جدیدی در میان سلفی ها دارد رشد می کند به عنوان غیر مقلدها که اینها معتقدند تقلید از مذاهب اربعه حرام است. غالب وهابی ها، القاعده ای ها، داعشی ها اینها غیر مقلدها هستند یعنی تقلید نمیکنند. اینکه می بینید یک داعشی 25 ساله فتوا می دهد و یک فتوای عجیب و غریب می دهد این به خاطر این است که تقلید را حرام می داند و خودش را مجتهد می داند. یک قرآن و صحیح بخاری می خواند و مجتهد می شود. خیلی هم راحت فتوا می دهد، فتوا به قتل مسلمین می دهد، فتوا به چیزهای عجیب و غریب می دهد که شما می بینید. مثلا کمک خلبان را آتش می زند می گویی چرا؟ می گوید این بمب که می زده مردم را آتش می زده و قرآن می گوید فاعتدوا بمثل ما اعتدیتم پس ما هم او را آتش می زنیم. الان وهابیها غیر مقلدند، سلفی های جهادی یعنی القاعده ای ها و داعشی ها غیر مقلدند، اخوانی ها خیلی شان غیر مقلدند، تخمین من این است که ما حداقل احتمالا صد میلیون غیر مقلد در جهان داریم. اینقدر اختلاف و تنوع دارند اینها خیلی وقتها همدیگر را قبول ندارند مثلا داعش جبهة النصره را قبول ندارد القاعده داعش را قبول ندارد، با هم دعوا می کنند و می جنگند و می کشند و علیه هم دیگر فتوا هم می دهند، در فقهشان هم اختلاف دارند. دقیقا مثل خوارج شده اند که هر کسی از راه می رسد چند نفر دور خودش جمع می کند و گروهی تشکیل می دهد. لذا الان تعدد این همه گروه در جهان اسلام همه هم از همین فضای سلفی همه به خاطر همین است که هیچکدام همدیگر را هم قبول ندارند. به خاطر مسائل جزیی.
- ابن تیمیه و سلفیه
اما ابن تیمیه. مکتب سلفیه توسط ابن تیمیه تأسیس شده است یعنی قبل از ابن تیمیه اصلا مکتبی به نام سلفیه نداشته ایم و هیچ کتاب فرق و مذاهبی مثل ملل و نحل شهرستانی، الفی و الفرق بغدادی، الفصل ابن حل اصلا نامی از سلفیه نیامده است. اولین بار ابن تیمیه است که این را تأسیس کرد و این فضا را در جهان اسلام به وجود آورد. ابن تیمیه جزء اصحاب حدیث بود و می خواست اصحاب تفکر و اصحاب حدیث را بر اشاعره ترجیح دهد لذا آمد گفت این افکاری که اصحاب حدیث دارند که افکار خودشان نیست بلکه افکار سلف است. کلمه ی سلف نزد اهل سنت مقدس است مثل کلمه ی اهل بیت برای ما. لذا مواظب باشید اگر در مقابل سنی هستید کلمه ی سلف را زیر سؤال نبرید. اگر سلفیه را زیر سؤال می برید سلف را زیر سؤال نبرید چون کلمه ی سلف برای آنها مقدس است. چون این کلمه برای اهل سنت محترم بود ابن تیمیه آمد با شگردی گفت این عقاید اصحاب حدیث عقاید سلف است و هر کسی این عقاید را داشته باشد سلفی است و مکتبش هم مکتب سلفیه است. و این همان ورژن جدیدی شد از تفکرات اصحاب حدیث به اسم سلفیه.
سؤال: خیلی ها معتقدند که بنای همین سلفی گری را خود خلیفه ی دوم گذاشت
جواب: نه نبرید آنجا من در این کتابچه نوشته ام کسانی که این کار را می کنند دقیقا همان کاری که وهابی می خواهد انجام می دهند ما باید اتفاقا بگوییم مکتب سلفیه مکتبی است که قرن 7 و 8 درست شد و اصلا هیچ ربطی به سلف ندارد. ولی اگر شما بردی تا خلیفه ی دوم، خلیفه ی دوم همان سلف است یعنی شما خودت به اهل سنت بگویی این حرفهای ابن تیمیه حرفهای عمر است او هم می گوید حرفهای عمر که خوب است پس در این صورت من مدافع ابن تیمیه هستم و می گویند ما هم سلفی هستیم.
تفکرات اصحاب حدیث تقریبا تفکرات صحابه است. این حرف ابن تیمیه درست است تقریبا یعنی مثلا 70 درصد از تفکرات اصحاب حدیث همان تفکرات صحابه است اینها مفصل یک جلسه می خواهد که قشنگ تشریح کنم که چگونه این اتفاق افتاد.
- هدف این تیمیه
سؤال: هدف ابن تیمیه چه بوده است؟
جواب: هدف ابن تیمیه یعنی این که نوشته ام و می آید. زمان ابن تیمیه اشاعره همچنان که امروز حرف اول را می زنند در شام و مصر حرف اول را اشاعره می زد، ابن تیمیه می خواست بگوید حرفهای اصحاب حدیث بهتر از حرفهای اشاعره است لذا نگفت بیایید طرفدار اصحاب حدیث شوید بلکه گفت این حرفهای اصحاب حدیث حرف خودشان که نیست بلکه حرفهای سلف است سلف هم که نزد شما مقدس است و هرچه گفت شما گوش می کنید، پس باید به حرف اصحاب حدیث گوش بدهید و اشاعره را دور بیندازید. یعنی اشاعره تفکر باطلی است، ماتریدیه تفکر باطلی است، فلاسفه تفکرشان باطل است، ابن عربی تفکرش باطل است چون اینها هیچکدام در زمان سلف نبوده اند. یک جمله ای را فخر رازی گفته است که فهم سلف اسلم است و فهم خلف (بزرگان اشاعره) اعلم است ابن تیمیه روی همین تمرکز کرده است و گفته است اتفاقا فهم سلف هم اسلم است و هم اعلم.
بعضی ها سلف را تا سال 300 هم می برند یعنی تا صحیح بخاری و مسلم و نسایی بعضی ها اینطور می برند و بعضی ها هم تا سال 100.
ابن تیمیه خواست بگوید تفکر ظاهر گرایی ضد عقل اصحاب حدیث همان افکار سلف است که افکار سلف ضد افکار عقل گرای تأویلی اشاعره است چون اشاعره به تأویل وارد شدند در صفات خبری، اشاعره مقداری عقل را پذیرفتند تا حدی، ایشان خواست بگوید عقل گرایی اشاعره ضد تفکر سلف است، این تأویل گرایی اشاعره ضد سلف است، تفکر سلف را خالص می خواهی در اصحاب حدیث است.
یک نکته ای که وجود دارد، مثلا می خواهی بگویی سلف یک چیز می گوید و اصحاب حدیث چیز دیگری گفته اند، سلف خیلی متنوع هستند، یعنی سلفی که می گوییم امام علی علیه السلام منظور است؟ یا ابوهریره منظور است؟ اجماع سلف که تقریبا اهل سنت می گوید، اینها صفات خبری را می پذیرفتند و درباره اش هیچ چیزی نمی گفتند، یعنی می پذیرفتند که خدا دست دارد و درباره اش سؤال هم نمی کردند ولی اصحاب حدیث آمدند عبارتی به آن اضافه کردند، گفتند سلف معتقد بوده که خداوند دست دارد اما بلا تکییف و لا تعطیل و لا تشبیه و لا تجسیم. این چهار تا را اصحاب حدیث به حرف سلف اضافه کرده اند اما به سلف اگر می گفتی می گفت من می دانم خدا دست دارد اما چگونه اش را من نمی توانم بگویم. اما اصحاب حدیث گفتند بلا تعطیل یعنی ما مثل معتزله نیستیم که تعطیل صفات کرده است بلا تکییف کیفیتش هم برایشان نمی گوییم مثل حشویه که برای خدا کیفیت ایجاد کردند، بلا تشبیه و لا تجسیم تشبیه و تجسیم را هم قبول ندارد اما خدا دست دارد. این را اصحاب حدیث اضافه کردند به حرف سلف که ابن تیمیه هم این را گرفته است. ابن تیمیه با این کار خواست اشاعره را بکوبد، فلاسفه و صوفیه را بکوبد، و الان هم متأسفانه مقداری موفق شده است.
- تفکر خاص این تیمیه در باره شرک
آن زمان کسی به حرفهایش گوش نمی کرد اما دوتا چیز جدید اضافه کرد که آنها الان بلای جهان اسلام هستند. آن اولی زیاد مهم نیست. ایشان آمد در مفهوم عبادت توسعه داد و گفت عبادت نهایت ذلت و نهایت محبت است. عبادت هم مخصوص خدا است پس هرکس نهایت ذلت و نهایت محبت را برای غیر خدا قرار بدهد او مشرک است پس تمام مسلمینی که نهایت محبت و نهایت ذلت را نسبت به قبور اولیاء الله انجام می دهند همه مشرک هستند و همه ی کارهایشان از مصادیق شرک است پس توسل شرک است، شفاعت شرک است، تبرک شرک است، نذر شرک است، عبدالحسین و عبدالنبی نامیدن شرک است، طواف شرک است همه از مصادیق عبادت است و عبادت هم مخصوص خدا است چون عبادت یعنی نهایت محبت و نهایت ذلت. محمد عبده در تفسیر المنار یک جواب جالبی به او داده است. گفته ببینید این تفسیر صحیح نیست به این دلیل که ما در تاریخ می خوانیم که مجنون، دیوانه ی لیلی بود، هم نهایت محبت را داشت و هم نهایت ذلت را. اما هیچ کس رفتارهای مجنون نسبت به لیلی عبادت محسوب نمی کند. پس تعریف شما مشکل دارد لذا تمام مصادیقی که شما آوردید به عنوان مصادیق شرک، هیچکدام از مصادیق شرک محسوب نمی شود. استاد سبحانی هم به همینجا ایراد گرفته است و گفته عبادت آن است که نوعی نگاه هم کنارش باشد یعنی نوعی نگاه به این که این فرد یا این بت اسمش رب و اله است و همه کاره ی عالم است، البته عبده هم همین را گفته است گفته وقتی عبادت حساب می شود که این فرد به آن آدم یا به آن بت نگاه اینکه همه کاره عالم است داشته باشد. لذا می رود می گوید من بچه ام را از تو می خواهم، فلان چیز را از تو می خواهم و … بله این می شود شرک اما اگر کسی به این بنده خدا توسل می گیرد که خدا به این شخص اذن بدهد، این از مصادیق شرک محسوب نمی شود. اما این کاری که ابن تیمیه انجام داد، متأسفانه یک کار دیگر هم کرد و گفت این حرفها، حرفهای من نیست بلکه حرفهای سلف است. یعنی حرف خودش را به اسم سلف تمام کرد. گفت سلف توسل نداشته، تبرک نداشته است، نذر برای اولیاء الله نمی کرده است، و … شروع کرد این فضاها را هم ایجاد کردن و به قول خودش سنت تَرکیه؛ ایشان می گوید یک سنت داریم به اسم سنت تَرکیه یعنی هر چه را صحابه ترک کرده اند ما هم باید ترک کنیم و اگر ترک نکنیم بدعت است یا منجر به شرک می شود. الان مشکل ما این دومی است بیشتر که به اسم سلف مطرح کرد الان هم خیلی از اهل سنت به اسم سلف این را می پذیرند و می گویند صحابه این را گفته اند یا صحابه اینطور عمل کرده اند لذا می بینید داعشی ها و وهابی ها می روند قبرها را خراب می کنند به اسم اینکه این تفکر سلف است. دلیلهایی هم آورده است اما خیلی از دلیلهایش ارتباطی ندارد با این چیزی که استدلال اولش است که می گفت اینها از مصادیق شرک است. اما وقتی رفت در مجموعه ی کتاب وسنت بگردد خیلی ها را برایش دلیل پیدا نکرد لذا سراغ چیزهای دیگری رفت مثلا می گوید سفر برای زیارت قبر، بدعت است بلکه شرک است به دلیل لا تشد الرحال سفر نکنید مگر برای سه مسجد. علمای خود اهل سنت گفته اند اصلا این روایت هیچ ربطی به زیارت قبور ندارد بلکه درباره ی سفر به مساجد است. گفته وقتی می خواهید به مساجد بروید به سه مسجد بروید ثواب دارد و بقیه اش ثواب آنچنانی ندارد. اما درباره ی قبور ساکت است و شامل آن نمی شود. ابن حجر عسقلانی که خودش یک اصحاب حدیثی است انتقاد کرده است در شرح صحیح بخاری و گفته آقای ابن تیمیه! این حدیث اصلا نسبت به زیارت قبور ساکت است چرا شما از این استفاده کرده ای برای اینکه بگویی سفر برای زیارت قبور بدعت است؟! حتی گفته ای شرک است؟! یا مثلا گفته است خدا لعنت کند کسی که بنای بر قبر بگذارد از این برداشت شرک بودن را کرده است. خیلی از علمای اهل سنت گفته اند آخرین حد این است که تو می توانی بگویی بنای بر قبر طبق این روایت حرام است اما اینکه شرک است را تو از کجا در آورده ای؟! اینها بحثهای مفصلی است که باید بازش کرد.
- حرمت تقلید از مذاهب اربعه در نظر ابن تیمیه
سومین کاری که کرد این بود که گفت اجتهاد در اهل سنت تاکنون اینطور بود که چهار مجتهد مطلق داشتیم ابوحنیفه شافعی و .. کسی که می خواست اجتهاد کند در فقه شافعی می توانست اجتهاد کند ولی از شافعی نمی توانست جلوتر برود یا در فقه حنفی می توانست اجتهاد کند ولی جلوتر نمی توانست برود ایشان گفته کی گفته من به ابوحنیفه رسیدم دیگر حرف نزنم؟ من سراغ کتاب و سنت می روم و بعد گفت تقلید از مذاهب اربعه حرام وبدعت است بلکه ارتداد است. تو نمی توانی از ابوحنیفه تقلید کنی، البته منظورش مردم عادی نبود بلکه منظورش علما و بزرگان و فقها بود. این تفکرش با ما نزدیک است و ما هم همین را می گوییم که یک فقیه نباید مثلا به شیخ طوسی رسید صبر کند بلکه باید رد شود و به کتاب و سنت مراجعه کند. اما مشکلی که پیدا کرد این است که امروز در اهل سنت یک جوانی یک قرآن می خواند و یک صحیح بخاری می خواند و خودش را مجتهد می داند و وقتی به او می گوییم چرا خودت را مجتهد می دانی؟ می گوید ابن تیمیه گفته تقلید حرام است و من هم کتاب و سنت را خوانده ام و الان مجتهد هستم! اصل مسأله ی ابن تیمیه زیاد مشکلی نداشت اما برداشتهایی که امروز از حرف ابن تیمیه می کنند باعث شده که اسامه هم خودش را مجتهد مطلق بداند، زرقاوی خودش را مجتهد مطلق بداند و این آدمهای عجیب و غریبی که می بینید. الشباب سوماری در بیاید که فتوا بدهد بروید و بدزدید و کشتی ها را غارت کنید. الشباب زیر مجموعه ی گروه القاعده است که فتوا به دزدی می دهد و می گوید اشکال ندارد.
سؤال: اینها تقلید را حرام دانستند آیا جایگزینی برای آن نگذاشتند؟
جواب: نه گفتند بروید کتاب را بخوانید و از کتاب و سنت برداشت کنید. اخباریهای خودمان هم قدیم همینطور بودند و می گفتند اجتهاد و تقلید بحثی است که از اهل سنت آمده است و آن را دور بیندازید و علت اینکه اولین بحث کفایه بحث اجتهاد و تقلید است همین است. آنها می گفتند شما اصول کافی را بخوان کافی است برایت و دیگر لازم به اجتهاد نیست.
- سه شاخه سلفیه در قرن 12
ابن تیمیه از دنیا رفت اما فکرش در اهل سنت ماندگار نشد. از قرن هشتم تا قرن 12 ما هیچ کس را در اهل سنت نداریم که طرفدار ابن تیمیه باشد. تا اینکه به قرن دوازدهم می رسیم. در قرن دوازده دو سه استاد در مدینه هستند که تبلیغ افکار ابن تیمیه می کنند حالا این افکار را نمی دانیم از کجا آورده اند. شاگردهای زیادی هم داشتند که از اینها سه شاگرد وقتی رفتند و برگشتند سه جریان عمده ی فکری در جهان اسلام ایجاد کردند. یکی محمد بن عبدالوهاب است که وهابیت را ایجاد کرد، یکی شاه ولی الله دهلوی است که از دل تفکراتش دیوبندیه به وجود آمد، و یکی هم ابن الامیر صنعانی است که از دلش سلفی های زیدی بیرون آمد در یمن که الان حدود سه چهار میلیون سلفی زیدی در یمن داریم و وهابیت به شدت از اینها حمایت می کنند. الحوثی ها یک طیف هستند که حدود 8 میلیون زیدی اهل بیتی یا زیدی معتزلی هستند سه چهار میلیون زیدی سلفی پیدا شده است که اینها خیلی به عربستان وابسته اند و عربستان به اینها کمک می کند، تقریبا حدود بیست سی مرکز دارالحدیث برایشان زده است که مهمترین مرکزشان مرکز دمّاج بود که وقتی الحوثی ها تصرف کردند با خاک یکسانش کردند مال مقبلی بود که مقبلی خیلی شاگرد پرورش داد و الان در یمن خیلی سلفی های زیدی از شاگردان مقبلی هستند.
- چهار جریان سلفی در روزگار ما
اما امروزه ما 4 جریان فکری سلفی داریم در جهان اسلام، که من اینطور تقسیم بندی کرده ام:
الف)وهابی تکفیری:
سلفیه تکفیری وهابی که دیگران را تکفیر می کنند. خود اینها بعدا دو جریان بینشان به وجود آمده است به نام جریان جامی و سَروری که اینها خودش بحث دارد.
ب)سلفی افراطی دیوبندی:
دیوبندی ها قائل به تکفیر مسلمانان نیستند و آنها را کافر نمی دانند اما افراطی بودنشان نسبت به شیعه است و نگاه تندی به شیعه دارند چون همه ی علمای دیوبندی در تاریخ علیه شیعه کتاب نوشته اند اصلا تحفه ی اثنی عشریه از بزرگان دیوبندی است یعنی از کسانی است که دیوبندی ها خیلی قبولش دارند. از دل اینها جهاد التبلیغ و سپاه صحابه و طالبان بیرون آمده است. طالبان وهابی نیستند دیوبندی هستند و اختلافات زیادی هم بین این دو هست. اسم اینها به خاطر روستایی است که آنجا بوده اند که اسمش دیو بند بوده است. تحلیلهای دیگری هم دارد ولی این درست تر است. الان طالبانی که در افغانستان و پاکستان هستند دیوبندی هستند و با وهابیت اختلافات فراوانی دارند و وهابیها کتابهای فراوانی علیه دیوبندیها می نویسند و دیوبندی ها هم کتاب علیه آنها می نویسند و اختلافات زیادی دارند. وهابیها غیر مقلدند، دیوبندیها مقلد هستند، وهابیها ضد اشاعره و ماتریدیه اند ولی دیوبندیها اشعری ماتریدی هستند، وهابیها ضد صوفی هستند ولی دیوبندیها گرایش صوفیانه دارند. در همه ی مسائل با هم اختلاف دارند و فقط در بعضی مسائل با هم اشتراکاتی دارند.
ج)اخوان المسلمین
سومین جریان سلفی تقریبی شمال آفریقا است که با گرایش اخوان المسلمین هستند که من نوشتم 38 کشور ولی دیشب یکی از دوستانی که پایان نامه ای در اخوان داشت و داشت دفاع می کرد می گفت در 70 کشور حضور دارند. که این هم یک جریان تقریبی هستند و طرفدار تقریب هستند، طرفدار وحدت هستند، ضد تکفیر هستند، که نمونه اش مُرسی و حسن البنا هستند.
د)سلفی جهادی
از دل سلفی تقریبی یک سلفی تندی بیرون آمد و از آنها جدا شدند به نام سلفی های جهادی سه قطبی که از دلش گروه الجهاد بیرون آمد و گروه التکفیر الهجره در مصر به وجود آمد بعد اینها رفتند افغانستان افغان العرب شدند بعد از افغانستان بیرون آمدند القاعده را تأسیس کردند، از دل القاعده داعش وبوکو حرام هم بیرون آمدند. همه اینها سلفی های جهادی هستند که جهاد را واجب عینی می دانند. ما در این مجموعه کتابچه هایی هم نوشته ایم. کتابی با عنوان درآمدی بر پراکندگی سلفی گری و وهابیت در جهان اسلام نوشته ام که تقریبا این جریانها را توضیح داده ام و مقداری هم توضیح داده ام که کجاها هستند. بعد از آن با شاگردان شروع کردیم 14 کتابچه می خواهیم بنویسیم که چهارتای آن نوشته شده است تاریخ تفکر سلفی گری، که یک نگاه کلان به سلفی گری داریم بعد هر یک از این جریانها را گفته ایم دو سه تا کتاب بشود جهاد التبلیغ خودش به صورت مجزا یک کتابچه، داعش یک کتابچه، القاعده یک کتابچه شده و غیر از اینها کتابهای دیگری که هست ابن تیمیه یک کتابچه هست که تحلیلهایی که گفتم را خواهیم آورد، وهابیت را یکی از دوستان نوشته و تمام شده است که به چاپ می رسد. جریان سلفی زیدی الان در حال چاپ است، دیوبندی در حال چاپ است، سپاه صحابه را دوستان در حال نوشتن هستند، طالبان هم همینطور، اخوان المسلمین را نوشته اند، سلفی های جهادی را هم نوشته اند و چاپ شده، افغان العرب در حال نوشتن است، القاعده و داعش هم در حال نوشتن است.
- گسترش وهابیت به وسیله شیعه افراطی
چهاردهمین موضوعش همین است تأثیر افراطی گری شیعه بر گسترش سلفی گری. دوستان! الله یاری و یاسر الحبیب و سید صادق شیرازی اینها بدون تعارف یکی از عوامل بسیار مهم گسترش وهابی ها هستند. از عوامل مهم جذب جوانان به سمت اینها. یک صوفی آمده شده رییس سپاه صحابه ی کراچی و دارد شیعه می کشد، چون می گوید شیعه علیه صحابه فحش می دهند، سب و لعن می کنند. و تمام این بمب گذاری هایی که در کراچی هست این را این مدیریت می کند، صوفی اند. بعد وقتی بررسی می کنی می بینی این آقا این سی دی های توهین آمیز به خلفاء و عایشه و کتابهایی که علیه عایشه نوشته شده به دستش رسیده است و وظیفه ی خودش می داند که شیعه را از بین ببرد. صوفی هم هست. این را ما زیاد می بینیم متأسفانه.
- هفت پسر عبدالعزیز
من وهابیت را اینجا رها می کنم و آخرش می آیم. سلمان بن عبدالعزیز اینها هفت برادر بودند که اولی آنها فهد بود دومی نایف بود، سومی سیف سلطان بود که این سه رفته اند، چهارمی سلمان است و سه برادر دیگر دارند. سلمان بن عبدالعزیز از هفت … هاست معروف است، هفت برادر هستند از یک مادر که اینها سه ویژگی دارند یک به شدت آمریکایی هستند، به شدت ضد شیعه هستند، سوم به شدت تندروان وهابیت را دارند سر کار می آورند. یعنی با آمدن سلمان مثل دوره ی فهد، دعوای شیعه با وهابیت بیشتر شد. الان دیده اید در این صد روزه که آمده است و تا اینها باشند متأسفانه اختلاف ما با عربستان بیشتر خواهد شد. الان تخمین ما این است که 50 میلیون وهابی در جهان داریم و در همه ی جهان هستند و سراسر جهان دارند کار می کنند، کنفرانس اسلامی مهمترین سازمانی است که وهابیت دارد از آن استفاده می کند برای گسترش تفکر خودش و کمک کردن به هم پیاله هایش و اینها. که در همه جا تقریبا مسجد دارند، در همه جا مدرسه زده اند که اینها را می گذریم.
- سلفی های صوفی
سلفی صوفی شاه ولی الله دهلوی رفت در مدینه حرفهای ابن تیمیه را گرفت و برگشت به هند و شروع کرد افکار ابن تیمیه را پخش کردن. در سال 1857 مردم مسلمان علیه انگلستان قیام کردند. این قیام به شدت توسط انگلستان سرکوب شد. علمای اهل سنت دور هم نشستند و گفتند چرا ما اینطور شدیم؟ گفتند چون ما از سلف دور شده ایم. سلف را کی مطرح کرده بود؟ شاه ولی الله تحت تأثیر ابن تیمیه. گفتند اگر می خواهید پیروز میدان باشید باید افکارمان را تماما آنطور کنیم که شاه ولی الله گفته است. آمدند تمام کتابهای شاه ولی الله را کتابهای درسی خودشان کردند. اولین کسی که این کار را کرد ملا قاسم … بود در روستایی به نام دیوبند، که افکار شاه ولی الله دهلوی را شروع به تدریس کرد؛ تفسیر شاه ولی الله، حدیث شاه ولی الله، فقه شاه ولی الله، کلام شاه ولی الله، و چون اینها به شدت سرکوب شده بودند توسط انگلیس، خیلی راحت این تفکر در میان اهل سنت گسترش یافت. اینها نوعی از توسل را قبول دارند ولی وهابیها می گویند شرک است، عزاداری برای امام حسین را بدعت می دانند نذر را شرک می دانند، استغاثه به ارواح اولیای الهی را شرک می دانند، تبرک را جایز می دانند، زیارت قبور را جایز می دانند، یعنی الان دیوبندی های شبه قاره هند و پاکستان خیلی هاشون اصل توسل را قبول دارند، تبرک را قبول دارند، زیارت قبور را همه قبول دارند، اما استغاثه را قبول ندارند، نذر را قبول ندارند، عزاداری امام حسین علیه السلام را قبول ندارند، اینها اکثریت هستند اما 30 درصد از دیوبندیها در یک جریان فکری تمایل پیدا کرده اند به وهابیها،
- دو فرقه دیوبندی ها
خود دیوبندیها دو دسته اند: دیوبندیهای حیاتی و دیوبندیهای مماتی. دیوبندی های حیاتی کسانی هستند که توسل را قبول دارند، خیلی از چیزهایشان با ما مشترک است. 70 درصد دیوبندیها این هستند. 30 درصد دیوبندیها رفتند طرف وهابیها و شدند دیوبندیهای مماتی. یعنی کسانی که معتقدند هیچ ارتباطی بین ما و اولیای الهی وجود ندارد یعنی توسل، عزاداری، تبرک، سفر برای زیارت قبور همه ی اینها یا بدعت است یا شرک؛ یعنی به وهابیها خیلی نزدیک شدند. متأسفانه جرجیسش رسید به ایران؛ اکثر کسانی که در ایران هستند مماتی هستند مثل مولوی عبدالحمید، گُشت. عبدالرحمن سربازی حیاتی است در چابهار. الان اتفاقی که افتاده است تعدادی از زاهدانی ها، تعدادی از سراوانی ها، خاشی ها، سربازی ها، اینها غالبا مماتی هستند یعنی از نظر اندیشه به وهابیت نزدیک هستند. ولی چابهاری ها، مقداری از ایرانشهری ها خیلی هایشان حیاتی هستند. فرد تا فرد فرق می کند گاهی در یک مدرسه یک استاد حیاتی است، یک استاد مماتی. و جالب است که دیوبندی ها هی سرپوش می گذارند و می خواهند کسی نفهمد کی حیاتی است و کی مماتی. من رفته بودم تربت جام یک بار به یکی از اینها گفتم تو حیاتی هستی یا مماتی؟ خندید. گفتم چرا می خندی؟ گفت من تعجبم تا اینجاها پیش آمدید! یعنی تا اینجا دارید افکار ما را بررسی می کنید.
- جماعة التبلیغ
از دل تفکرات دیوبندی یک نفر بلند شد یک مؤسسه و سازمانی تأسیس کرد به نام جماعة التبلیغ. آمد و گفت آهای مسلمانها! کسانی که مسلمان هستید، مهم نیست که روحانی باشید، بیایید سه روز برای خدا تبلیغ بروید؛ پزشک، دامدار، نجار، بقال و هرچه هستید به تبلیغ بروید. این خیلی سریع گسترش یافت. الان در 160 کشور جهان اینها حضور دارند، تخمین ما این است که حداقل 10 میلیون مبلّغ دارند. کل آخوندهایی که در مرکز خدمات پرونده دارند، 190 هزارتا است یعنی کل آخوندهای ایران. با پاکستان و نجف و اینها فکر نکنم 250 هزارتا بشوند ولی فقط این گروه ده میلیون مبلّغ دارد. من یک زمانی به آقای سردار نقدی گفتم جماعة التبلیغ را کمی مطالعه کن و بسیجی ها را به این سمت بیاور، به جای اینکه در فضای سیاسی بروید و بسیجی ها را در فضای سیاسی ببرید، ببرید در فضای مذهبی کار کنند خود به خود … وقتی که عبدالحمید می گوید به این آقا رأی بدهید همه ی جماعة التبلیغی ها به این آقا رأی می دهند. لزومی ندارد در این فضای سیاسی ببرید. ببرید در فضای مذهبی و استفاده ی سیاسی را هم از همین فضای مذهبی ببرید. کاری که اینها دارند می کنند، همه جا هم می گویند ما سیاسی نیستیم لذا برای همین هم همه ی کشورها درشان را باز کرده اند و راحت همه جا می روند چون کاری به سیاست ندارند. کارهایشان خیلی راحت انجام می گیرد و حتی خیلی جاها کمک هم، هم می کنند سر وقت اینکه بحث انتخابات هم که می شود آقای رییس جماعة التبلیغ می گوید به ایشان رأی بدهید، همه به او رأی می دهند. بدون اینکه به قول خودشان کار سیاسی بکنند اما همه کارهایشان عملا نوعی کار و برداشت سیاسی است. خب اینها 70 سال پیش وارد ایران شدند، این تفکر را در مناطق شرق ما بردند، 90 درصد سیستان و بلوچستان ما دیوبندی هستند، 100 درصد خراسان جنوبی ما، 70 درصد خراسان رضوی ما، الان جماعة التبلیغ خراسان شمالی می رود، گلستان می رود، کردستان می رود، گیلان می رود، همین جماعة التبلیغ گیلان رفته و نصف گیلانی ها را گرایش سلفی داده است. و جالب است که مثلا 18 نفر از همین گیلانی ها به داعش پیوسته اند و کشته شده اند. یک چیزی هست اگر بتوانید گیر بیاورید جالب است، دو پزشک کلاله ای رفته اند آن طرف، داعش، الان یک صحبتی کرده اند و توضیح می دهد که من اول صوفی بودم، بعد جماعة التبلیغی شدم، بعد وهابی شدم، بعد دیدم وهابی ها خوب نیستند جذب داعش شدم. پزشک هم هستند یعنی موقعیت اجتماعی شان هم خوب است. جماعة التبلیغ متأسفانه دروازه ای شده است برای رفتن به سمت داعش، و القاعده. یعنی خیلی هایشان اول جماعة التبلیغی می شوند بعد می بینند که آن چیزی که می خواهند حاصل نمی شود، متأسفانه جذب تندروها می شوند.
- طالبان
من تخمینم این است الان ما دو میلیون دیوبندی در ایران داریم. که خیلیهایشان هم مماتی هستند. از دل اینها سپاه صحابه و طالبان در آمده است. این دو گروههای تند تکفیری و افراطی دیوبندی ها هستند. طالبان طلبه های افغانی مدارس دیوبند شمال پاکستان هستند به رهبری سمیع الحق و فضل الرحمن و اینها. اصلا سمیع الحق معروف است به رهبر معنوی طالبان. یک نکته ای است و آن اینکه طالبانی ها ده سال گذشته هیچ کد منفی علیه شیعه و ایران نداده اند. می گویند دشمن اصلی ما آمریکا است. ما الان کاری به شیعه نداریم. علتش این است که می گویند الان آمریکا آمده در افغانستان و حضور دارد و دشمن اصلی ما اینها هستند. لذا ما باید با اینها بجنگیم. حالا کار به شیعه نداریم. اینها فرصتهایی است که باید از آن استفاده کرد. الان نصف افغانستان دست طالبان است. سه تا از استانهای شمال پاکستان دست طالبان است.
سؤال: همین طالبان به کنسولگری ایران در افغانستان حمله کردند؟
جواب: بله ببینید این طالبانی ها می گویند که اداره ی اطلاعات پاکستان حمله کرد و کشت تا ما و شما با هم بد بشویم. این خودش هم یک بحثی است. اینها می گویند ما نکشتیم شیعه را. می گویند ما دنبال شیعه کشی در افغانستان نیستیم و اگر کسی هم این کار را می کند از طرف اداره ی اطلاعات پاکستان می کند و به اسم ما تمام می کند تا بین ما و ایران را خراب کند.
سؤال: سپاه صحابه این کار را نمی کنند؟
جواب: چرا. سپاه صحابه این کار را می کنند. سپاه صحابه یک گروه دیگر هستند. سپاه صحابه سال 1985 درست شده است، طالبان 1996 درست شده است. دو گروه مجزا هستند و هیچ ارتباطی هم با هم ندارند و هر دو هم برای خودشان کار می کنند.
- طالبان دست پرورده امریکا نیست
سؤال: اینکه می گویند طالبان را آمریکا درست کرده چیست؟
جواب: اینها همه حرف مفت است اگر بگویید طالبان را اداره اطلاعات پاکستان درست کرده قبول می کنم اما اگر بگویید آمریکا، میگویم نه. اصلا مشکلی که ما داریم همین است. بی بی سی یک مستندی درست کرده است این را ببینید. به نام پاکستان پنهان. این مستند را انگلیسی ها درست کرده اند برای اینکه نشان بدهند اداره ی اطلاعات پاکستان دارد کلاه سر آمریکا و انگلیس می گذارد، و واقعا هم دارند میگذارند، اگر ما ریگی را نتوانستیم بگیریم برای این بود که اداره ی اطلاعات پاکستان پشتش بود. وقتی که آمد در آسمان خودمان توانستیم بگیریمش. می رفت به پاکستان، گم می شد. جالب است در این مستند هم می گوید من شواهد زیادی هم دارم. حالا وقت نداریم بحثها می ماند. جالب است هر جایی که آمریکا اعلام می کرده من فردا صبح می خواهم بزنم، آنجا از طالبان تخلیه می شده. بعد اینها می فهمیدند به اداره ی اطلاعات پاکستان که اطلاع می دادند که ما فردا فلان جا را می خواهیم بزنیم این اداره به طالبانی ها می گفته و آنها همه می رفتند. من خودم شاهد دارم، من رفتم کردستان، یک نفر که به طالبان پیوسته بود در یکی از روستاهای کردستان رفتیم دیدیمش. این عبارت خیلی جالب بود، گفت به ما گفتند فردا آمریکا می خواهد اینجا را بمباران کند و با خاک یکسان کند، هر کس می خواهد فرار کند، می گفت ما هم فرار کردیم و برگشتیم ایران. بعد می گفت آنجا را آنقدر زد که دیگر هیچ کس زنده نماند. آن را بگذار کنار این، اشرف غنی رییس جمهور افغانستان می گوید اگر ما نمی توانیم با طالبان کنار بیاییم یا مشکلمان را حل کنیم، تقصیر پاکستان است، تصریح کرده اند، می گویند آنها برای ما مشکل درست می کنند. واقعا هم همینطور است. اداره ی اطلاعات پاکستان پشت سر طالبان است، چه طالبان پاکستان و چه طالبان افغانستان. حالا دلایلشان چیست، بماند. چه اتفاقی افتاد که اینها .. اصلا اداره اطلاعات ارتش پاکستان دست دیوبندی هاست.
- نفوذ دیوبندی ها در پاکستان
سؤال: می گویند از شرایط حضور در ارتش پاکستان این است که طلبه ی دیوبندی باشی
جواب: اینطور بود، الان یک مقدار کوتاه آمده اند اصلا مغز متفکر پاکستان دست ارتشش است، و مغز متفکر آن هم دست دیوبندی ها است. برای همین هست که من رفته بودم پیش ابوشریف اولین فرمانده سپاه قبل از محسن رضایی، به من می گفت این سمیع الحق را می بینی؟ این پیرمردی که اینجا نشسته است، یک چشمک می زند صدتا بمب هوا می رود. بعد این کار را می کند بعد به آمریکایی ها می گوید می خواهید اوضاع را امن کنم؟ برای هر ماشینی 5 هزار دلار به من بدهید. پول را می گیرد و به طالبانی ها می گوید به مدت شش ماه انفجار ممنوع! هیچ خبری نیست. بعد از شش ماه دوباره.. این را ابوشریف به من می گفت. این خودش در پاکستان نشسته دارد زندگی می کند. این را من میگویم وقتی آدم می رود و می گردد و می بیند، می بیند فضا خیلی پیچیده تر از این حرفها است که حالا در این فضاهای سیاسی .. حالا آن فضای سیاسی بگویم خوب است حالا ما کارش نداریم. ولی بحثهای تبلیغاتی یک چیزهای دیگری را نشان می دهد.
- موقعیت اخوانی ها
جریان بعدی در شمال آفریقا اتفاق افتاد. رشید رضا ابن تیمیه را پذیرفت بعد حسن البنا شاگرد رشید رضا شد، مقداری از افکار ابن تیمیه را پذیرفت، رویکرد تقریبی پیدا کرده بود و حتی طرفدار شیعه هم بود، دارالتقریب بود، می خواهد تشکیل حکومت اسلامی بدهد، بزرگان زیادی هم در جهان الان طرفدار اخوان هستند ما تخمینمان این است که حدودا حداقل یکصد تا یکصد و پنجاه میلیون دیوبندی داریم که حداقل یکصد میلیون اخوانی داریم. احتمالا هم در آینده اصلا کل جهان اسلام دست اخوانی ها خواهد افتاد. لذا من معتقدم با اخوانی ها باید وارد تعامل و صحبت شویم و ارتباط داشته باشیم.
از دل اخوانی ها فردی ظهور کرد به نام سید قطب. سید قطب هنوز هم که هنوز است یکی از رهبران معنوی اخوان حساب می شود. همین محمد بدیع که مرشد نهم اخوان است به شدت تحت تأثیر سید قطب است اما سید قطب مسلمین را تکفیر نکرده است اما کتابی نوشت به نام معالم فی الطریق. در این کتاب گفت ما در دوران جاهلیت مدرن هستیم، فرهنگ غرب جاهلیت مدرن است، چون همه ی جهان اسلام را این جاهلیت گرفته است، همه ی شهرها شهرهای جاهلیت است و ما اصلا شهر اسلامی نداریم. پس مثل پیامبر که از مکه جاهلی رفت به مدینه و مدینة النبی درست کرد شما هم هجرت کنید و مثل پیامبر که جهاد کرد شما هم بروید و جهاد کنید و یک حکومت اسلامی و بعد یک خلافت اسلامی را تأسیس کنید. تحت تأثیر حرفهای سید قطب گروههای متعددی ایجاد شدند، یکی گروه الجهاد بود که خالد اسلامبولی عضو گروه الجهاد شد گفت من باید بروم سادات را ترور کنم تا حکومت اسلامی تشکیل بدهیم. رییسشان به نام محمد عبدالسلام فرج کتابی نوشت به نام الفریضة الغائبه در آنجا نوشت یک فریضه و واجب است که غائب مسلمین است و آن جهاد است. جهاد واجب عینی است. بعد دشمن دو نوع داریم: دشمن قریب و دشمن بعید. عدو قریب ما حاکم سکولار است چون سادات است که در تفکر غرب را در جهان اسلام گسترش می دهد قذافی است، آل سعود است، پس اینها دشمن اصلی ما هستند رفتند ترورش کردند به عنوان عدو قریب خب اینها را گرفتند، زندان انداختند، شوروی حمله کرد به افغانستان اینها که جهاد را واجب عینی می دانستند گفتند بچه ها بدوید جایی پیدا شد برای جهاد، دویدند رفتند افغانستان. آنجا شوروی شد عدو قریب، آمریکا شد عدو بعید. رفتند از آمریکا اسلحه گرفتند گفتند چرا از آمریکا اسلحه می گیرید؟ گفتند برای هدف مشترکی که ما داریم و هر دو می خواهیم شوروی را بزنیم اشکالی ندارد سراغ عدو بعید برویم و از او اسلحه بگیریم علیه عدو قریب. الان هم در سوریه همین را می گویند. عدو قریب بشار اسد است، برای زدن بشار اسد رفتند از اسراییل استفاده کردند اشکالی ندارد. این را عبدالله عزام رهبرشان در افغان العربها این را مطرح کرد. شوروی تمام شد، عبدالله عزام کشته شد، اینها حیران بودند دنبال جایی بودند برای جهاد،
- تشکیل القاعده
سؤال: مفهوم نیست
جواب: ببینید معالم فی الطریق بانی همه ی این گروههای جهادی است، هر کس معالم فی الطریق را نخواند، نمی فهمد داعشی ها چی می گویند، نمی فهمد القاعده ای ها چه می گویند.
خب اینها دور هم جمع شدند در سال 1994 بعضی ها می گویند 1998 القاعده را تأسیس کردند بعد عبدالله عزام که از دنیا رفت رهبرشان را اسامه بن لادن قرار دادند. اسامه بن لادن آمد عدو قریب و بعید را عوض کرد و گفت عدو قریب ما آمریکا است و عدو بعید ما حاکمان سکولارند. لذا حمله کرد به آمریکا، یازده سپتامبر اتفاق افتاد، حالا آیا القاعده کرد، نکرد؟ آمریکا کرد و به دوش القاعده گذاشت؟ اینها بحثهایی است که الان جایش نیست اما حمله کرد به افغانستان و به عراق. در عراق فردی پیدا شد به نام ابومصعب زرقاوی. آقای زرقاوی در زندان پیش ابومحمد مقدسی سلفی جهادی شد رفت افغانستان و آنجا آموزش نظامی دید وقتی که آمریکا در سال 2003 به عراق حمله کرد وارد عراق شد و اول با بقیه بود و بعد خودش گروهی را تأسیس کرد به نام القاعده فی بلاد الرافدین و با اسامه بن لادن بیعت کرد به عنوان شاخه ای از القاعده در عراق. در سال 2004 ایشان یک کتابی نوشت به نام هل اتیک حدیث الرافضه؟ و آنجا گفت دشمن قریب ما شیعه است. چون شیعه آمده دست در دست آمریکا داده است و کشور مسلمان را گرفتند و می خواهند به وسیله ی آمریکا اسلام را از بین ببرند. پس وظیفه ی ما است که اول جلوی شیعه بایستیم. در این کتاب به قول خودش نوشته خیانتهای شیعه از قدیم تا حالا. شروع کرده خیانتهایش را گفتن، یکی از خیانتهایی که گفته جالب است می گوید امام خمینی جاسوس آمریکا بود نمی توانست از آمریکا بیاید فرستادنش فرانسه و از فرانسه آمد ایران. لذا اصلا اینها درست شد برای اینکه اسلام را از بین ببرد، برای اینکه اهل سنت را از بین ببرند، نتوانستند دوباره آمریکا با نوری مالکی و ابراهیم جعفری دست در دست هم دادند یک بار دیگر بتوانند اسلام را از بین ببرند. پس دشمن اصلی ما شیعه است. باید بزنیم و شیعه را بکشیم. اسامه بن لادن ایمن الظواهری نامه بهش نوشتند بابا اینطور نیست! تو چه کار به این کارها داری، دشمن اصلی کسی دیگر است! ولی گوش ابومصعب زرقاوی بدهکار نبود و کم کم داشتند راهشان را جدا می کردند. اینقدر جدا کردند که سال 2006 چند گروه جهادی در عراق با هم شدند و یک شورای مجاهدین تأسیس کردند. سال 2006 خود زرقاوی کشته شد و به جای او ابوعمر البغدادی آمد، ابوعمر البغدادی سال 2007 یک بیانیه ای داد که ما در کتابچه ی داعش آورده ایم که 19 بند است و یکی از بندهای آن این است که دشمن و عدو قریب ما شیعه است و هر کجا شیعه را دیدید بکشید. سال 2010 ابوعمر البغدادی کشته شد و به جای او ابوبکر البغدادی شد رییس دولت اسلامی عراق.
- پیدایش داعش
ببینید این عبارتها معلوم است یعنی اینها دارند راهشان را از القاعده جدا می کنند. و می گویند ما دیگر اسامه را قبول نداریم و خودمان کم کم داریم فضایی درست کردند به نام دولت اسلامی عراق. ابوبکر البغدادی سید است در یک خانواده ی سلفی زندگی کرده است. تا دکترا خوانده است، بعد در سامرا تبلیغ می کرده است. سال 2004 عضو گروههای جهادی شده است و سال 2005 زندانی آمریکایی ها بوده تا سال 2009. بعضی ها می گویند اینجا ابوبکر با آمریکایی ها ارتباط برقرار کرده است ولی ما شاهدی نداریم. سال 2010 هم شده رییس دولت اسلامی عراق. شورشی که بعد از بیداری اسلامی علیه بشار اسد شد ایمن الظواهری به عنوان رهبر القاعده ی جهان حکم جهاد داد و گفت همه بروید سوریه. دولت اسلامی عراق هم که خودشان را اینطوری نامیده بودند هم آمدند در سوریه. اتفاقی که افتاد این است که شاخه ای از القاعده در سوریه تأسیس شد به نام جبهة النصره. این جبهة النصره آنجا می جنگید، دولت اسلامی عراق هم آنجا می جنگید، خودشان با هم اختلاف پیدا کردند، نامه نگاری کردند به ایمن الظواهری که در سوریه حرف کی باید حرف اول باشد؟ ایمن الظواهری گفت ابوبکر البغدادی القاعده ی عراق است و ابومحمد جولانی جبهة النصره القاعده ی سوریه است پس ابوبکر البغدادی در سوریه باید به حرف جولانی گوش بدهد اینجا بود که آن اختلافاتی که از سال 2004 بین اسامه و زرقاوی ایجاد شده بود اینجا خودش را نشان داد. اینها راهشان را جدا کردند و گفتند ما دیگر ایمن الظواهری را قبول نداریم تا حالا دولت اسلامی عراق بودیم از حالا دولت اسلامی عراق و شام هستیم که مخففش می شود داعش. انتخابات عراق صورت گرفت، نوری المالکی برای بار سوم پیروز میدان بود اما اهل سنت مخالف نوری مالکی بودند، کردها مخالفش بودند، بعثی ها مخالفش بودند، برخی از شیعیان هم مخالفش بودند. اتفاقی که افتاد اینها چون مخالف نوری مالکی بودند، اینجا بعثی ها (بیشترین کار را بعثی ها کردند) آمدند مثلثی تشکیل دادند بعثی ها، اهل سنت عراق و داعش، به داعش گفتند الان فرصت خوبی است که بیایی در عراق. من داشتم رصد می کردم دو سال قبل از اینها می دیدم که 80 درصد ائمه ی جمعه ی اهل سنت عراق البته غیر از کردها به شدت دارند علیه نوری مالکی حرف می زنند. یعنی فضا خیلی راحت آماده بود برای ورود داعش. و اتفاقی که افتاد این مثلث تشکیل شد، داعش به کمک استاندار موصل که راحت موصل را تحویل داد، خیلی راحت داعش با دو هزار نفر آمد و موصل را گرفت. بعد آمد به طرف بغداد، شیعیان نگذاشتند، رفت به طرف کردها. به طرف کردها که رفت توانست یک ایزدی ها را بگیرند و بکشند و یک فضایی در جهان اسلام ایجاد کردند این یک نقشه ای است که افرادی که از جهان آمده اند طرف سوریه که منطقه ی شمال آفریقا بیشترند، بعد عربستان و اردن است بعد شمال اروپا است و جاهای دیگر.
- ادعای خلافت اسلامی
اتفاقی که افتاد ابوبکر البغدادی در ماه رمضان پارسال ادعای خلافت کرد. با ادعای خلافت کردن بغدادی دو اتفاق افتاد: یک- بسیاری از القاعده ای ها به داعش پیوستند چون اینها دنبال خلافت اسلامی بودند و سلفیهای جهادی بودند. گفتند یک جا خلافت اسلامی درست شده است پس می پیوندیم. لذا چچنی ها پیوستند، جزیره ی سینا پیوستند، القاعده ی مغرب پیوستند، و خیلی جاها آمدند و کمک کردند به داعش، استرالیایی ها پیوستند، برخی از افغانیها پیوستند و هر روز هم دارد بیشتر می شود. القاعده ای ها مخالفت کردند، ایمن الظواهری مخالفت کرد و گفت این خلافت خلافت اسلامی نیست (برخی از القاعده ای ها پیوستند نه رهبرانشان، مثل ایمن الظواهری، ابومحمد مقدسی، فلسطینی ها که رهبران القاعده بودند نپیوستند. آل الشیخ که تا دیروز فتوا به حکم جهاد می داد در سوریه گفت هر کس به داعش بپیوندد کار حرامی کرده عدنان .. یوسف قرزاوی هم گفتند هر کس به داعش بپیوندد گناه کرده است، اهل جهنم هست) یک فضای اینچنینی در جهان اسلام به وجود آمد. این نقشه ای است که خودشان دادند می گویند اینقدر را ما داریم در چیز این هم نقشه ای است که مناطقی است که اینها دارند (ظاهرا اینجا استاد دو تا نقشه نشان داده اند) اینها حدودا منطقه ای تقریبا اندازه سوریه را دارند البته از عراق و سوریه با هم. حدود ده میلیون آدم در این منطقه زندگی می کند، حدود هفت منطقه ی نفتی دارند، که دارند از آن نفت می کشند، حالا زمینه های سیاسیش چیست؟ زمینه های فرهنگیش چیست؟ مبانیش چیست؟ اینها بماند. نگاه به شیعیان را هم که گفتم. نگاه به مسیحیان را هم ولش کن. داعش و غزه. اینها میگویند خطر دشمن نزدیک یعنی شیعیان از کافر اصلی بیشتر است. پس بنابراین ما می توانیم با اسراییل بسازیم اما باید علیه شیعیان. می گویند خلیفه اول اول با اهل رده جنگید بعد رفت سراغ رومیان، ما هم اول می رویم سراغ شیعیان، اهل رده بعد می رویم سراغ اسراییل. صلاح الدین ایوبی قبل از اینکه با صلیبیون بجنگد اول رفت به جنگ شیعیان ما هم اول می رویم به جنگ شیعیان بعد سراغ آنها. و چون غزه هم با داعش و خلیفه ی مسلمین بیعت نکرده است اصلا کشوری است غیر اسلامی.
- راهبرد ما:
آن چیزی که مقام معظم رهبری فرمودند که فرمودند اگر کاری به ما نداشته باشند ما هم کاری به آنها نداریم اگر با ما بجنگند، از خودمان دفاع می کنیم ولی اگر با دشمن ما بجنگند ما هم با دشمن خواهیم جنگید. این را مقام معظم رهبری فرمودند. فرمودند که داعش و تکفیری ها دشمن اصلی ما نیستند،دشمن اصلی ما آمریکا است که دارد از اینها سوء استفاده می کند، پس بنابراین این نکات را باید دقت کنیم که داعش و تکفیری ها را دشمن اصلی خودمان ندانیم. اینها مثل خوارج هستند امام علی علیه السلام فرمود کلمة حق یراد بها الباطل. اینها متأسفانه از جهاد و اسلام و تدین دارند استفاده می کنند ولی یراد بها الباطل
دوستان ببینید سلفی ها دارند گسترش پیدا می کنند، تکفیری ها دارند گسترش پیدا می کنند، و تا این وضعی که وجود دارد در جهان اسلام تخمین من این است ما الان حدود 10 میلیون تکفیری در جهان اسلام داریم یعنی سلفی جهادی داریم. در ایران اسلامی بنده معتقدم اگر داعش به ایران بیاید حداقل یکصد هزار جوان اهل سنت به داعش خواهند پیوست. این فضایی است که باید دقت داشت.
یک نکته: به نظر می رسد شیعیان افراطی را انگلیس دارد حمایت می کند، تکفیری ها را آمریکا، یعنی به نوعی تقسیم بندی شده، اینکه مقام معظم رهبری فرمود شیعه ی انگلیسی، سنی آمریکایی، از مجموعه ی ماحصل شواهد به این نتیجه رسیده اند که آمریکا و انگلیس تقسیم کار کرده اند انگلیس دارد شیعیان مثل یاسر الحبیب و صادق شیرازی را حمایت می کند و آمریکا هم دارد جریان های تکفیری را تقویت می کند که این دو به جان هم که بیفتند خب ببینید جهان اسلام چه اتفاقی برایش می افتد
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 1