روح سرکش انسان در برابر خداوند
بدترین صفتی که اگر در انسان به وجود بیاید منشأ تمام آلودگی ها و زشتی ها است، محوری ترین صفت شیطان است یعنی استکبار علی الله و لجبازی و زیر بار حق نرفتن که ریشه ی تمام بدی ها که همان تکبر در مقابل خداوند است. اگر این سرکشی در انسان نهادینه شود باعث میشود انسان هیچ نور و کمالی از جانب خداوند دریافت نکند، کسی که در و پنجره ی روح خود را به روی خداوند بسته است هیچ نوری از خداوند نمیگیرد و اگر کسی نوری از کمال خداوند نگیرد مگر از جای دیگری میشود این کمال را بگیرد؟
دلیل اینکه استکبار در مقابل خداوند بدترین صفت است این است که انسان موجود ظلمانی میشود و تمام وجود او را خباثت می گیرد و در او صفات رذیله به وجود می آید که با آن فقط میشود شیطنت کرد چرا که با آن صفات نمی شود بندگی و عبادت خداوند را کرد ( از کوزه همان برون تراود که در اوست)
روح تواضع و خشوع انسان در برابر خداوند
اگر کسی در مقابل حق تسلیم بود و روح متواضعانه در مقابل خداوند داشت آن وقت پنجره ی وجود او در مقابل خداوند باز است و کمالات الهی را به هر مقدار که تسلیم بود میگیرد. اول شخص در عالم وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام هستند که خاشع ترین موجودات در مقابل خداوند هستند و طبیعتأ بیشترین کمالات را در مقابل خداوند از آن خود میکنند و دیگران هم به تناسب این روحیه ای که در وجودشان است.
در قرآن آمده است: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ۱
ای کسانی که ایمان آورده اید همگی در صلح و آشتی درآیید! و از گامهای شیطان، پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست.
شیطان خلقت خداوند را قبول داشت و آخرت و معاد را هم قبول داشت که به خداوند گفت: تا قیامت به من مهلت بده قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ۲ شیطان گفت پروردگارا پس مرا تا روزى که برانگیخته خواهند شد مهلت ده.
نبوت و اولیای خداوند را هم می دانست که معصوم هستند لذا به خداوند گفت من همه را از راه به در میکنم به جز مخلصین که همان معصومین هستند که شیطان به آن ها تسلطی ندارد. قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ/ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ۳۳ [شیطان] گفت پس به عزت تو سوگند که همگى را جدا از راه به در مى برم، مگر آن بندگان پاکدل تو را
شیطان همه ی این ها را قبول داشت اما با این وجود خداوند شیطان را کافر خواند به خاطر آنکه روح سِلم را نداشت و قلبأ در مقابل خداوند لجباز بود. دانستن دین و اصول و فروع آن و حتی از جهت عقلی اثبات کردن یک حرف است و از جهت ذهنی انسان چیزی را قبول داشته باشد اما قلب او منکر آن باشد و چون شیطان از این جهت بود خداوند فرمود کفر است.
دری از بهشت برای مستضعفین است
در روایتی از امیرالمومنین علیه السلام آمده است که دری از بهشت برای مستضعفین است ولو اینکه مسلمان و شیعه نیستند اما با این حال یک در از درهای بهشت برای آن هاست به خاطر روح سلیمی که دارند و لذا آنها اصل را دارند حتی با اینکه مسلمان نیستند و فقط حق به آن ها نرسیده است چرا که اگر میرسید تسلیم بودند.
به تعبیر شهید مطهری که میگوید: انسان های مستضعف کسانی هستند که مسلمان اسمی نیستند و اما مسلمان رسمی هستند که آن روح دین را دارند. کسی که دین شناس است و اصول و فروع دین را میداند اگر روح سلم را نداشته باشد کفر دارد مثل شیطان.
آن کسی که با اصول و فروع دین اشنا نیست اما روح سلم را دارد اهل مغفرت و بهشت می تواند باشد مثل مستضعفین.
گاهی بلا برای انسان نعمت است
تمام اعمالی که در دین آمده است برای این است که منیّت را از ما بگیرد و کاری کند که در مقابل خداوند زانو بزنیم، همه ی ما یک فرعونی در وجودمان داریم که فقط مصر آن کوچک است و باید حواسمان باشد.
انسان باید حواسش باشد که دچار عُجب نشود، عُجب همان خودپسندی نفس است که خود را صاحب کمالات بدانیم و در همان موقع است که بلا بر ما نازل می شود نه اینکه خداوند بخواهد از ما انتقام بگیرد.
یک وقت هست که با چهل بار جمکران رفتن و یا نذر خواندن دعا و قران دچار طلبکاری می شویم که اگر احیانأ چیزی را که می خواستیم به ما ندادند با آن ها درگیر می شویم، عبادات عُجب می آورند و بلاها شکستگی می آورد. هیچ وقت انسان مریض و در قرض و مشکل را نمی بینیم که به این حالت عُجب دچار شود بلکه در آن حال همه التماس خداوند را می کنند چرا که بلاها انسان را می شکند به خاطر همین هم هست که در روایات امده است کسی که مریض شد به عیادت او بروید چرا که دعای او مستجاب است.
یکی از آفت و آسیب هایی که برای دین داران و خوبان است این است که نسبت به اعمال خود دچار عُجب و غرور می شوند.
حافظ در ابتدای غزلی فقط از خداوند گله می کند و میگوید:
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
اگر تمام عبادات و کارهای خوب ما را کنار کارهای امیرالمومنین علیه السلام بگذارند باید از تمام کارهایمان استغفار کنیم. واقعأ این کارها نازیدن و مغرور شدن دارد؟
در صحیفه سجادیه امام سجاد علیه السلام می فرمایند: خدایا شکر مرا در بلاها بیشتر از نعمت ها قرار بده (کارکرد بلا این است که انسان را خاضع می کند)
تمام امانت هایی که خداوند به ما داده است باید در مسیری که صاحب آن راضی است آن ها را خرج کنیم و هیچ تعلق خاطری به هیچ چیزی نداشته باشیم که مقدم بر تعلق به رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت باشد.
جنگ تبوک
در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جنگ تبوک که جنگ با دنیای غرب آن زمان (روم) بود، مسلمانان برای اینکه با ان ها بجنگند ششصد کیلومتر را از مدینه تا مرز سوریه می رفتند و در این مسیر طولانی و در آن گرما بعضی افراد شروع کردند به جنگ روانی درست کردن که دیگران را در این مسیر تضعیف روحیه کنند در اینجا بود که آیه نازل شد یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ فَما مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَهِ إِلاَّ قَلیلٌ ۴
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا هنگامی که به شما گفته می شود: «به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینی می کنید ( و سستی به خرج می دهید ) ؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا ، در برابر آخرت ، جز اندکی نیست!
منبع:وارث
بازدیدها: 137