حجت الاسلام علیرضا پناهیان | اجتماع شکوهمند اربعین

خانه / ویژه نامه / ویژه نامه های مناسبتی / ویژه نامه اربعین / دیگر مطالب ویژه اربعین / حجت الاسلام علیرضا پناهیان | اجتماع شکوهمند اربعین

شرط اول که جمعیت است محقق شده، اما شرط دوم که «دل» و باطن است چه؟ باید از خودت بپرسی: «آیا واقعاً حاضر بودی تا پای جان به امام حسین(علیه السلام) کمک کنی؟» یک‌مقدار عمیق‌تر روی این مسأله فکر کنید.

برخی می‌گویند: آیا لازم است در اربعین به کربلا برویم؟ خُب یک وقتی می‌رویم که خلوت‌تر باشد!

  • بنده تعجب می‌کنم که هنوز برخی سؤال می‌کنند: «آیا لازم است اربعین برویم کربلا؟ خُب وقت دیگری می‌رویم که خلوت‌تر باشد!» به آنها می‌گوییم: فقط این نیست که تو خودت را به حرم برسانی! مهم این است که این جمعیت را زیادتر کنی. بگو: «چون همه آمده‌اند، من هم آمدم» این تجمع مؤمنین خیلی مهم است.
  •  پیاده شدنِ حق که سخت نیست، فقط یک‌سری شرایط می‌خواهد. مهمترین شرط احقاقِ حق(لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ؛ فتح/۲۸) جمع شدنِ مردم است. لذا ما خیلی به این راهپیمایی عظیم اربعین امیدواریم، در طول تاریخ هیچگاه این‌قدر که امروز شما در اربعین جمع شده‌اید، مؤمنین جمع نشده بودند. اما قدمِ بعدی همدلی‌ای است که باید در این جمعیت باشد که همان باطن و نیّت این حرکت است.
  •  شرط اول که جمعیت است محقق شده، اما شرط دوم که «دل» و باطن است چه؟ باید از خودت بپرسی: «آیا واقعاً حاضر بودی تا پای جان به امام حسین(علیه السلام) کمک کنی؟» یک‌مقدار عمیق‌تر روی این مسأله فکر کنید. شما در این مسیر پیاده‌روی فرصت دارید صداقت خودتان را در این معنا روشن کنید که «آیا نیتِ ما در مورد کمک به امام حسین(علیه السلام) صادقانه است؟…»
  •  بله، همۀ ما می‌گوییم: «ای کاش من کربلا بودم و امام حسین(علیه السلام) را کمک می‌کردم» و در زیارت اربعین هم می‌گوییم: «آماده‌ام برای یاری شما؛ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّه». اما باید ببینیم که آیا این‌را از ما می‌پذیرند؟ خُب اگر از همه پذیرفته بودند که امام زمان(علیه السلام) ظهور کرده بود! حضرت ۳۱۳ نفر می‌خواهد ولی الان بیش از ۲۰ میلیون نفر اربعین می‌آیند، پس معلوم می‌شود که یک‌مقدار سخت‌گیری هم هست!
  •  فرمود: «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ؛ از میان مؤمنین، برخی به عهدی که باخدا بستند وفا کردندد»(احزاب/۲۳) خدا می‌خواهد ببیند ما راست می‌گوییم یا نه؟ دوستان! در این پیاده‌روی اربعین، جدّی و مصمّم قدم بردارید. از یک حدّی به بعد، دیگر به باطن آدم نگاه می‌کنند. همین‌که به سمت کربلا قدم برمی‌داری، به سمت باطنِ این عهدی که با خدا می‌گذاری، قدم بردار. هر یک قدمی که بر می‌داری، در دلت بگو: «حسین! من راست می‌گویم» هرچه بیشتر به اعماق وجود خودت برو و روی خودت کار کن.
  •  در این مسیر پیاده‌روی وقتی به سمت کربلا می‌رویم، بالاخره جسم ما به حرم می‌رسد ولی آیا قلب ما هم به آن‌جایی که باید برسد، می‌رسد؟ یک عزم عمیق درونی می‌خواهد. فقط به گفتن نیست؛ البته اینکه بگویی و در این راه قدم برداری، خیلی خوب است، یعنی «در این راه قرار گرفته‌ای و به سوی مقصدِ خوبی حرکت می‌کنی» اما وقتی در این راه افتادی، بیکار نباش؛ ذهن و روح خودت را بیکار نگذار! دنبال باطن باش.
  •  اینکه خدا واقعاً از شما قبول کند، خیلی مهم است. می‌دانید اگر خدا این سفر معنوی را-در آن درجۀ عالی‌اش- از شما قبول کند، به کجا می‌رسید؟ در این صورت، دیگر شما یک سفر ظاهری نکرده‌اید. اگر خدا از شما قبول کند، تحت حفاظت خدا قرار می‌گیرید، دیگر شیطان غلط می‌کند به شما نزدیک شود! انتظارتان از این سفر معنوی و قدسی، اصلاً کم نباشد.
  •  برای اینکه معنویت و صداقت شما در این سفر بالا برود، چه‌کار باید کرد؟ این‌قدر با قلبتان اصرار کنید که «خدا مرا بپذیر!» اصرارهای شما را می‌شنوند و می‌شمرند. در نهایت تواضع این‌قدر التماس کنید، تا بپذیرند.
  •  یک راه خوب به شما نشان بدهم برای اینکه از شما بپذیرند. ما که مثل حضرت ابراهیم(علیه السلام)، اسماعیلی نداریم که به قربانگاه ببریم-و امر به قربانی هم نداریم- پس چه‌کار کنیم؟ با شنیدن روضه‌های حسین(علیه السلام) زجر بکشید و شرمندۀ حسین(علیه السلام) بشوید، این شما را بالا می‌برد. ابراهیم(علیه السلام) هم وقتی نتوانست اسماعیلش را قربانی کند، دلش گرفت و عرض کرد: خدایا! من که قربانی ندادم! خدا فرمود: فرزند خودت برایت عزیزتر است، یا فرزند آخرین پیامبر؟ گفت: فرزند آخرین پیامبر. خدا کربلا را نشانش داد، و ابراهیم(علیه السلام) آن‌قدر سوخت و گریه کرد…(خصال/۱/۵۹)

منبع: عقیق

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *