حجت الاسلام میرباقری|شرح بخشی از دعای آغازین تلاوت قرآن

حجت الاسلام میرباقری| شرح بخشی از دعای آغازین تلاوت قرآن

خانه / پیشنهاد ویژه / حجت الاسلام میرباقری| شرح بخشی از دعای آغازین تلاوت قرآن

مرحوم علامه طباطبایی فرموده بودند مکاشفه – که معنی آن کنار رفتن پرده ها برای انسان است تا حقایق را ببیند – برای اهلش در دو حال بیشتر رخ می داده یکی در حال تلاوت قرآن و دوم در حال توسل به سیدالشهداء علیه السلام. آیت الله العظمی بهجت فرموده بودند قرآن کتابی است که اگر در چین هم بود، ما باید می رفتیم پیدایش می کردیم و از اول تا به آخرش را می خواندیم. این کتاب که در کنار دست شماست، قرآن است قرآن.

حجت الاسلام میرباقری|شرح بخشی از دعای آغازین تلاوت قرآن

بیان دعای آغاز تلاوت قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیِّدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی أعدائهم اجمعین. در این بحث مقداری به فضیلت قرآن و انس با آن اشاره می کنیم. به تعبیر امام صادق علیه السلام، قرآن کلام خدا است که بر زبان پیامبر جاری شده «کَلَامُکَ النَّاطِقُ عَلَى لِسَانِ رَسُولِکَ»(۱). پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلّم در یک مقامی از قرب خدا هستند که به تعبیری زبانشان زبان خدا است، البته نمی خواهیم بگوییم خدای متعال جسم است و زبان دارد ولی پیامبر زبان خدا است، وقتی حرف می زند گویا خدا حرف می زند «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»(نجم/۳-۴).

«کَلَامُکَ النَّاطِقُ عَلَى لِسَانِ رَسُولِکَ» این استدعا دعای ورود به قرآن است که در بسیاری از قرآن ها در اول قرآن آمده، همچنین مرحوم محدَث قمی در مفاتیح الجنان در اعمال شب اول ماه رمضان این دعا را آورده و می گویند از اعمال ماه رمضان تلاوت قرآن است و هر وقت خواستی قرآن بخوانی این دعا را بخوان که به منزله اذن دخول به قرآن است. قرآن مانند حرم امام است و همانطور که انسان به هنگام ورود به حرم دستور دارد که اجازه بگیرد و اذن دخول بخواند و حتی برخی بزرگان گفته اند که اگر اذن دخول را خواندید و حالت توجه در شما پیدا شد و متأثر شدید علامت این است که به شما اذن دخول داده اند، قرآن هم همین طور است که وقتی می خواهیم به ساحت قرآن نزدیک و وارد فضای قرآن شویم خوب است این دعا را بخوانیم که به منزله اذن ورود به قرآن است.

معرفی قرآن در قالب دعا

در مورد قرآن مطالب فراوانی وجود دارد. مطلب اول معرفی اجمالی از قرآن می باشد و اینکه این کتابی که می خوانیم چه کتابی است. این نکته مهمی است زیرا اگر انسان بخواهد قرآن بخواند و نداند که چه کتابی است، قطعاً از آن بهره نمی برد. قدم اول معرفی این کتاب در ضمن دو سه جمله است «اللّهمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا کِتَابُکَ الْمُنْزَلُ مِنْ عِنْدِکَ عَلَى رَسُولِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِه» بی اغراق در هر کلمه از این دعا معارف خیلی بلندی نهفته است. می فرماید خدایا من شهادت می دهم که این کتاب تو است، همین که در قالب الفاظ آمده کتاب تو است، «کِتَابُکَ الْمُنْزَلُ مِنْ عِنْدِکَ» مگر نه اینکه انسان وقتی می خواهد کتابی را بخواند ابتدا به مؤلفش نگاه می کند؟ مثلا می گویید تفسیر المیزان از کیست؟ می گویند مؤلفش علامه طباطبایی است، می گویید ارزش دارد بخوانیم؛ اما اگر کسی که برای این کار صلاحیت ندارد، تفسیر نوشت، شما همین که اسم مؤلف را پشت کتاب دیدید کنار می گذارید و می گویید این قابل خواندن نیست.

قرآن نازل شده از جانب خدا بر پیامبر

«اللّهمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا کِتَابُکَ» خدایا من شهادت می دهم این کتاب تو است. این تعبیر رسا و دقیقی نیست بلکه به یک معنا غلط است. چه کسی این کتاب را برای ما تدوین کرده است؟ خدا. همین یک کلمه کافی است، اگر چیزی غیر از این هم نبود بس بود. تا زمانی که کتابی که خدای متعال برای ما تدوین کرده است، وجود دارد، نباید هیچ کتاب دیگری بخوانیم.

خدایا این کتاب چگونه به دست ما رسید؟ کتابی که از تو است چه ربطی به ما زمینی ها و خاکی ها دارد؟ «الْمُنْزَلُ مِنْ عِنْدِک»، از محضر تو نازل شده تا به دست ما رسیده است. بزرگان تعبیری راجع به نزول دارند و می گویند نزول غیر از سقوط است. سقوط یعنی یک جسمی که در بالا هست، سقوط می کند می آید پایین و دیگر در مقام بالا نیست، این سنگ به زمین می افتد و دیگر بالای کوه نیست. ولی وقتی چیزی نزول پیدا می کند در عالم بالا هست و دست نمی خورد اما یک سایه و شعاعی از او پایین می آید و می شود نزول، مثل خورشید.

خورشید وقتی طلوع می کند خود چشمه خورشید در خانه های ما نمی آید، لکن نزول آن یعنی شعاعش می آید و خانه ما را روشن می کند. پس این کتاب تو است، این کتاب تو و در محضر تو است ولی شعاعش نازل شده تا آمده و به دست ما رسیده است. چگونه به دست ما رسیده؟ «الْمُنْزَلُ مِنْ عِنْدِکَ عَلَى رَسُولِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِه». هنگامی هم که این کتاب می خواست نازل شود به سوی ما نیامده، بلکه بر پیامبر نازل شده است. اگر آن قلب نبود قرآن جای نزول نداشت زیرا ما ظرف نزول قرآن نیستیم «لَوْ أَنْزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ»(حشر/٢١) اگر بر کوه هم نازل شود کوه متلاشی می شود، آن قلب پیامبر است که می تواند این کتاب الهی را دریافت کند. پس کتاب خدا وقتی می خواسته نازل شود از قلب پیامبر عبور کرده و بعد به دست ما رسیده است.

در آیه اول سوره مبارکه ابراهیم خدای متعال به وجود مقدس نبیّ اکرم می فرماید «کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ» حقیقتش در عالم بالا است، “ما” نازل کردیم، وقتی هم نازل کردیم به سوی شما فرستادیم، الیک، نمی شود این قرآن را به دیگران نازل کنیم. به چه دلیل بر شما نازل شده؟ «إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»(ابراهیم/۱) به این دلیل که شما به وسیله این کتاب مردم را از ظلمات و تاریکی ها به سمت نور ببرید، به اذن پروردگارشان اجازه داده شده که شما با این قرآن مردم را هدایت و آن ها را نورانی کنید. پس این نور الهی در قلب پیامبر است و قلب ایشان چراغدان این نور است. در آیه نور توضیح داده شده که مشکاه یعنی اینکه قلب پیامبر چراغدان است و قرآن و نور نبوت بر قلب پیامبر نازل شده است. اما پروردگار ما به این پیامبر بزرگوار اجازه داده که ما را به وسیله این چراغ از ظلمات به سمت نور بیرون ببرد و این چراغ را بر قلب ما هم تابانده و ما را هم با این کتاب روشن کند.

تعبیر دیگر برای قرآن که این هم در معارف ما خیلی زیاد آمده در جمله بعدی است، «وَ کَلَامُکَ النَّاطِقُ عَلَى لِسَانِ رَسُولِک» خدایا این سخن تو است که بر زبان پیامبر جاری شده است. اگر ما سخن می گوییم، سخن گفتن را خدای متعال به ما یاد داده، «الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَیانَ»(الرحمن/۱-۴) خدای متعال به ما یاد داده چگونه آنچه را که در درون خودمان می دانیم به زبان بیاوریم که این می شود کلام. علم خود را در قالب کلاممان می ریزیم و کلام ما ظرف علم ما است. هنگامی که کسی حرف می زند از حرف زدن او می توان فهمید که چگونه شخصی است؛ عالم است یا عام، مؤمن است یا کافر وغیره. انسان گوهر وجود خویش را در کلامش می ریزد و کلام او ظرف حقایقی است که در وجودش قرار دارد.

خطاب قرآن به هرکس، به قدر ظرفیت اوست

قرآن کلام کیست؟ «وَ کَلَامُک». خدایا سخن تو است، تو حرف زده ای و حقایقی را که می خواستی به ما برسانی در قالب کلام ریخته ای. «کَلَامُکَ النَّاطِق»، کلام گویای تو است. این کلام صامت هم نیست بلکه با هرکس به اندازه ظرفش حرف می زند. وقتی وجود مقدس نبیّ اکرم، آیه قرآن را می خوانند هر کسی به اندازه خودش این کلام را می شنود و این کلام با او حرف می زند. با همه به طور یکسان سخن نمی گوید. سلمان یک طور می فهمد و می شنود و ابوذر یک طور دیگر می شنود. به کفّار که می رسد، می فرماید «وَ فی آذانِهِمْ وَقْراً»(اسراء/۴۶) گوششان سنگین است و نمی شنوند شما چه می گویی. همچنین در مورد کفّار می فرماید «وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ حِجاباً مَسْتُوراً»(اسراء/۴۵) ای پیامبرهنگامی که شما قرآن را می خوانی، ما بین تو و آنهایی که به آخرت ایمان ندارند یک حجاب می اندازیم؛ البته این حجاب پوشیده است و کسی نمی بیند اما قرآن به فهم آنها نمی رسد. پس قرآن کلام ناطق خدا است، با هر کسی به اندازه خودش حرف می زند و از اسرار به اندازه ظرفیتش به او می گوید. لذا کتاب خدا که علم خدا در او هست خزانه اسرار الهی است و کلام ناطق خدا که با ما سخن می گوید، گویا است.

قرآن، ریسمان اتصال بندگان به خدای متعال

وصف دیگر در مورد قرآن این است که «حَبْلًا مُتَّصِلًا فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عِبَادِک»، خدایا این کتاب تو یک رشته و ریسمانی است. مانند اینکه اگر در چاهی بیفتیم، رشته ای در چاه می اندازند تا بتوانیم به وسیله این رشته از چاه بیرون بیاییم. بعد از هبوط حضرت آدم، ما هم هبوط کرده ایم و اکنون می خواهیم به طرف خدا بازگردیم. قرآن رشته ای است که آمده ما را از این ظلمات و تاریکخانه و از این عالم خاکی، نجات داده و به وسیله آن مسافت را طی کنیم و به قرب خدا برسیم. «حبلٌ» یک رشته است.

نکته دیگر اینکه این رشته، متّصل است؛ هیچ کجایش گره نخورده و قطع نشده است و در میانه راه، ما را نمی گذارد. دو طرف حبل متّصل کجا است؟ «فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عِبَادِک»، یک طرفش حضرت حق و یک طرف بندگان خدا قرار دارد. ما باید این رشته را بگیریم و به سمت بالا برویم.

حبل متّصل یعنی اینکه هر قدمی که در قرآن سیر کنید و قلبتان با قرآن نورانی و حجاب قرآن از دلتان برداشته شود، اسرار و حقایقی را می بینید که در مرحله قبل نمی دیدید. در روایات فرموده اند درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است و در روز قیامت به انسان می گویند إقرا و إرفع، بخوان و بالا برو. البته این نکته را باید بیان کرد که انسان، قرآن را در بهشت از روی حافظه اش نمی تواند بخواند، زیرا این حافظه تا هنگام مرگ با او می آید و بعد از بین می رود. آنچه از قرآن که در قلب انسان و در وجود او ثبت شده، با وی می ماند و هر اندازه که نور قرآن در قلب شخص آمده باشد، می تواند بخواند و بالا برود. آن درجه ای از قرآن که در قلب ما هست، همان درجه بهشت ما است.

در دعای روز شنبه فرموده «اللهم اشرح بکتابک صدری و حطّ بتلاوته ذنوبی»، خدایا به وسیله کتابت به من شرح صدر بده و با تلاوت این کتاب گناهان مرا بریز تا من از معاصی، صفات رذیله، و از شرک و غفلت پاک شده و خالص موحد گردم.

شرح صدر، اثر هدایت الهی

«اللهم اشرح بکتابک صدری» یعنی خدایا با کتابت سینه مرا گشاده کن و به من شرح صدر بده. خدای متعال در قرآن می فرماید «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلام»(انعام/۱۲۵) خدای متعال اگر اراده اش به این تعلق بگیرد که کسی را هدایت کند – اراده خداوند به هر چیزی که تعلق گرفت، واقع می شود- یشرح صدره للإسلام، به او شرح صدر می دهد تا بتواند تحمل کند که حقیقت اسلام و قرآن به قلبش وارد شود، چرا که هر قلبی نمی تواند حقایق را تحمل کند بلکه باید شرح صدر بدهند تا این حقیقت در قلب قرار گیرد.

در تفسیر مجمع البیان آمده که از وجود مقدس نبیّ اکرم سؤال شد یا رسول الله اینکه خدای متعال فرموده اگر بخواهیم کسی را هدایت کنیم به او شرح صدر می دهیم، شرح صدر یعنی چه؟ حضرت فرمودند شرح صدر یک نورانیت الهی است که در قلب مؤمن واقع می شود، «نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ فَیَشْرَحُ صَدْرَهُ وَ یَنْفَسِح‏»(۲). قلب انسان با نزول این نور، منشرح و گسترده می شود. این قلب خودش یک عالَم شده آنگاه حقایق به این عالم نازل می گردد.

به حضرت عرض کردند آقا این نور و این قلبِ واسع علامت ندارد؟ حضرت فرمودند سه علامت دارد، اول اینکه «التجافی عن دارالغرور»، دل کنده از دنیا شده و آماده رفتن می شود. تجافی آن حالتی است که انسان سر پنجه های دست و پایش را می گذارد و می خواهد برخیزد، وقتی می خواهد بأیستد سر پنجه دست و پا بلند می شود، به این حالت، تجافی می گویند. فرمود علامت اول تجافی از دار غرور است، یعنی نسبت به دار دنیا که همه اش دار غرور است حالت دل کندگی پیدا می کند.

اما اثر دوم این است که «والإنابه الی دار الخلود»، یعنی متمایل به خلود شده و بدانجا روی می آورد. و اثر سوم اینکه «والاستعداد للموت قبل حلول الفوت»، یعنی قبل از اینکه فرصتش تمام شود و بخواهند او را از دنیا ببرند، خودش آماده رفتن از دار دنیا و مهیای برای موت است.

شاهد این بحث ها، آیه آخر سوره مبارکه شوری است که قرآن را توصیف می کند و می فرماید قرآن هم کتاب خدا، هم کلام خدا و هم رشته بین بشر و خدا است. می فرماید ای پیامبر ما با تو تکلم نموده و قرآن و کلمه روح را بر شما نازل کردیم. و لکن جعلناه نوراً، ما این قرآن را نور قرار دادیم؛ این جعلناه باید معنا شود زیرا مشخص است که قرآن یک حقیقت است. نهدی به من نشاء من عبادنا، هر عبدی از بندگان خویش را که بخواهیم هدایت کنیم با قرآن هدایت می کنیم، پس شرح صدر یعنی نورانیت و همین نور قرآن.

قرآن به منزله عهد ما با خدا

در ادامه دعای شروع قرآن می خوانیم «اللهم انی نشرت عهدک و کتابک»، خدایا من عهد و کتاب تو را باز می کنم. قدم اول، این است. این عهدنامه ما با خدا است و ما با خدا یک عهدنامه داریم. چه عهدهایی با خدا بسته ایم و چه عهدهایی خدا با ما بسته است؟ خلاصه آنها همین است که قرآن در سوره یس می فرماید «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِی هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ»(یس/۶۰-۶۱) آیا من دو قرار با شما نبسته بودم؟ اینکه شیطان را بندگی نکنید که گمراهتان می کند و من را عبادت کنید تا در صراطَ مستقیم قرار بگیرید. قرآن تفسیر همین دو عهد است، عهد عبادت خدا و عهد رویگردانی از شیطان.

از این به بعد دعا، مسأله این است که من چگونه باید با قرآن برخورد کنم. نگاهم باید عبادت، تلاوتم تفکر و تفکرم، عبرت گرفتن باشد«اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَظَرِی فِیهِ عِبَادَهً وَ قِرَاءَتِی فِیهِ فِکْراً وَ فِکْرِی اعْتِبَاراً وَ اجْعَلْنِی مِمَّنِ اتَّعَظَ بِبَیَانِ مَوَاعِظِکَ فِیه» من وقتی قرآن می خوانم، باید متعظ به موعظه قرآن شوم زیرا قرآن موعظه خدا است«یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُم»(یونس/۵۷).

قلب امام، جایگاه واقعی قرآن

در کافی است که حضرت فرمودند کسی که قرآن را از اول تا آخر تلاوت می کند، نبوت بین دو پهلویش قرار می گیرد. پیامبر نیست اما حقیقت نبوت در درون او قرار می گیرد. و در روایت دیگری فرموده اند اگر کسی قرآن را داشته باشد و خیال کند که نعمتی بهتر از آن هست، نعمت عظیمی را کوچک شمرده، نعمت بزرگ را کوچک گرفته و کوچک ها را بزرگ دیده، نعمتی بزرگ تر از قرآن نیست.

این کتاب در قلب امام معصوم است. «بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(عنکبوت/۴٩) امام باقر علیه السلام فرمود خدا نفرمود بین دو جلد کتاب است بلکه فرمود در قلب آن کسانی است که خدای متعال به آنها علم الهی و علم قرآن داده، یعنی امام. به اندازه ای که به امام نزدیک شویم درهای قرآن به روی ما گشوده می شود و به همان اندازه که از امام زمان دور باشیم با قرآن مأنوس نیستیم، هر چه قدر هم بخوانیم فایده ای ندارد. انسان باید مؤمن به امام معصوم باشد و به امام زمان نزدیک شود، لذا هم امام ما را به قرآن نزدیک می کند و هم قرآن ما را به امام نزدیک می سازد، «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»(اسراء/٩). اگر بخواهید به قرآن برسید باید به امام متوسل شوید تا ان شاء الله امام زمان درهای قرآن را به روی شما بگشاید. قرآن را از امام زمان جدا ندانید. قرآن را از قلب امام زمان بخوانید، که البته کار آسانی نیست. اگر کسی محرم اسرار شد قرآن را از روی قلب امام می خواند «بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» اگر می خواهید همه عالم برای شما روشن شود باید بتوانید قرآن را از روی قلب امام بخوانید. اگر کسی به آنجا رسید همه حقایق قرآن را درک می کند.

طهارت باطنی، شرط بهره مندی از قرآن

نکته دیگر این است که رسیدن به اسرار وحقایق قرآن، طهارت نفس می خواهد. در سوره واقعه می فرماید «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ»(واقعه/۷۷) خودِ قرآن، کریم است نه اینکه خدای او کریم است. کرامت دارد و اگر سر سفره اش نشستید گرسنه بر نمی خیزید.

این تعبیر امیرالمومنین علیه السلام است «ما جالس القرآن أحدٌ الا قام عنه بزیاده او نقصان»(۳)، هیچ کسی با قرآن مجالست نمی کند مگر اینکه قرآن، یا چیزی به او اضافه یا چیزی از او کم می کند. زیاده فی هدی و نقصان، یا هدایتی به او می دهد یا یکی از ضلالت ها و گمراهی ها و کور دلی هایش را بر می دارد. خودِ قرآن کریم است. کریم چه کار می کند؟ سائلش را دست خالی رد نمی کند. اگر کسی سائل قرآن شد قرآن آرام آرام پرده ها را برایش کنار می زند و حقایق خود را نشان می دهد. ما را با خودش رفیق می کند و به جنات خویش می برد. همه بهشت یک جلوه قرآن است.

قرآن وقتی پرده از صورت خود، کنار می زند و صورتش را به ما نشان می دهد که دارالملک هستی یعنی قلب را خالی از بیگانه ببیند اما اگر دید که ما قرآن می خوانیم لکن دلمان جای دیگری است، به ما روی نمی آورد و پرده را کنار نمی زند. قرآن از هر چیزی زیباتر و شیرین تر و لطیف تر است. قرآن عِدل امام است «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»، عدل امیرالمومنین است.

«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ»(واقعه/۷۷-۷۸) این قرآن کریم در کتابی قرار دارد که مکنون و پوشیده است و حجاب دارد. باید چه کارش کنیم؟ «لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(واقعه/٧٩) آنهایی که مطهر هستند و پاک شده اند می توانند اسرار قرآن را مسّ کنند. همانطور که خط قرآن را نمی توان بدون وضو مس نمود، امکان ندارد اسرار قرآن را هم بدون طهارت باطنی، بتوان مسّ کرد. مطهَّر حقیقی نبیّ اکرم و اهل بیت ایشان هستند که همه پرده های قرآن برای آنها برداشته شده است. فرمود «إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ‏ بِهِ‏»(۴)، قرآن را جز ما، احدی نمی داند. مسأله بعدی این است که به اندازه ای که به دریا یعنی معصوم نزدیک شویم و ترک گناه کنیم، ما نیز مثل دریا پاک می شویم، زیرا اگر وصل به دریا شدیم پاک می شویم. هم پاک می شویم، و هم مطهِّر، یعنی اگر دیگران هم دستشان را به آب بزنند پاک می شوند. اگر انگشت نجسی به یک کاسه آب برسد، کاسه نجس می شود اما اگر وصل به دریا شد حتی اگر یک آدم نجس هم درونش برود، پاک می شود. اگر انسان به قرآن وصل شد، خودش مطهر می شود زیرا قرآن طهور است؛ اما برای کسانی است که آرام آرام در وادی طهارت قدم بر می دارند.

قرآن، غذای روح

نکته دیگر این است که قرآن، سفره خدا است و شما می توانید بر سر سفره بنشینید و طعام بخورید، زیرا طعام فقط این طعام های فیزیکی نیست، ما فقط جهاز هاضمه را می شناسیم و خیال می کنیم طعام، فقط همین خوراکی ها هستند. اگر کسی نیاز قلب، باطن و روح خودش را ببیند، می فهمد که خیلی بیش از این ها نیاز به طعام دارد، آن هم طعام هایی که بسیار لطیف تر، شیرین تر و جذاب تر از طعام های ظاهری هستند.

علم، طعام روح است. قرآن، طعام روح است. اگر کسی می خواهد بر سر این مائده الله بنشیند و از این سفره طعام برگیرد باید با قرآن مأنوس باشد و آن را کتاب خدا و بزرگ بداند. به طور مثال، انسان در مقابل بزرگی مانند حضرت امام رضوان الله تعالی علیه چگونه می نشیند؟ قرآن با اینهـا قابل مقایسه نیست بلکه قرآن عِدل امیرالمومنین است. اگر در اتاق بزرگان قرآن بوده، در آن اتاق نمی خوابیدند و پایشان را به سمت قرآن دراز نمی کردند. مرحوم فلسفی از علمای خیلی بزرگ تهران بودند که حدود چهل سال قبل از دنیا رفتند. ایشان به استادشان عرض کرده بودند آقا! قدماء وقتی قرآن می خواندند، برایشان مکاشفات و مشاهدات می شد و قرآن اسرار باطنی خود را به آنها نشان می داد اما چرا ما قرآن می خوانیم این اتفاقات برایمان نمی افتد؟ استاد فرموده بودند به این دلیل که آنها ایستاده و بسیار مؤدب قرآن می خواندند، به تعبیر امیرالمؤمنین «أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ‏ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا»(۵)، خبردار می ایستادند، قرآن را روی دست می گرفتند و می خواندند اما شما پشت کرسی یله می دهید و قرآن می خوانید. با قرآن رفیق شویم و در مقابل این کلام خدا و حبل الهی خاشعانه تواضع کنیم. بر سر این سفره بنشینیم و از این سفره مستطعم باشیم یعنی طلب طعام کنیم. از این موعظه خدا متعظ باشیم و موعظه بشویم.

ادب و خشوع در مواجهه با قرآن

این را کار را در خلوت و جلوت، ادامه دهیم؛ حَتّی اگر در بستر هم آرمیده باشیم باید با حالت خشوع بخوانیم. خوب است انسان با تلاوت قرآن خوابش ببرد اما با ادب، خشوع، خضوع و تواضع. بهترین حالت تلاوت قرآن در نماز است به خصوص در حال ایستاده، زیرا خواندن یک حرف از قرآن در نماز در حالت ایستاده، مخصوصاً در نمازهای مستحب که می توان یک آیه هم به جای سوره خواند، هر حرفش صد ثواب دارد، نشسته در نماز پنجاه عدد و خارج از نماز، هر حرف قرآن یک ثواب دارد. هر حرف قرآن، راهی به سوی خدا است، نه کلّ آن بلکه هرحرفش؛ لذا در روایات فرموده اند با خواندن یک حرف از قرآن، یک ثواب به شما می دهند و یک گناه از شما بر می دارند.

فواید استفاده حداکثری از قرآن

مرحوم علامه طباطبایی فرموده بودند مکاشفه – که معنی آن کنار رفتن پرده ها برای انسان است تا حقایق را ببیند – برای اهلش در دو حال بیشتر رخ می داده یکی در حال تلاوت قرآن و دوم در حال توسل به سیدالشهداء علیه السلام. آیت الله العظمی بهجت فرموده بودند قرآن کتابی است که اگر در چین هم بود، ما باید می رفتیم پیدایش می کردیم و از اول تا به آخرش را می خواندیم. این کتاب که در کنار دست شماست، قرآن است قرآن.

قرآن در همه خانه ها هست و حاضر شده است. نازل شده و با ما خاکی ها بنشیند. «کِتَابُکَ الْمُنْزَلُ مِنْ عِنْدِک» که از محضر خداست چه ربطی به ما خاکی ها دارد؟ در روایت فرموده اند وقتی خدای متعال می خواست بعضی از آیات قرآن را نازل کند، این آیات به عرش خدا متمسک شدند که خدایا اگر تو بگویی ما می رویم لکن آیا ما به طرف این گناهکاران برویم و با این آلودگان همنشنین شویم؟ با اینهایی که معصیت می کنند و از تو رویگردان هستند؟ خدای متعال گفت بروید، زیرا عده ای از عباد ما هستند که شما را بعد از نمازها می خوانند و جزء بندگان ما و شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام هستند؛ وقتی می خوانند با دیده پنهان خود هفتاد بار یا بیشتر به آنها نگاه می کنم و در هر نگاه چنین و چنان به آنها می دهم.

این قرآن کتاب خداست اما خیلی به او ظلم کرده ایم. مؤمن چه محذوری دارد که روزی یک جزء قرآن بخواند؟ یک جزء چیزی نیست، یا چه محذوری دارد که در ماه رمضان ده دور قرآن بخواند؟ روایت در کافی است که شخصی به یکی از معصومین گفت پدر من در ماه رمضان سی بار قرآن تلاوت می کرد بعد به ائمه علیهم السلام هدیه می کرد، من هم همین کار را می کنم، گاهی چهل بار قرآن می خوانم، گاهی کمتر و گاهی بیشتر، حالم فرق می کند. بعد روز آخر ماه رمضان می نشینم تک تک ثواب ها را به تک تک ائمه هدیه می کنم. درجه مزد من چیست؟ حضرت فرمود تو با ما خواهی بود، سه بار پرسید من با شما خواهم بود؟ مزد کار به این کوچکی اینقدر زیاد است؟

لذا بعضی بزرگان دستور داده اند که قرآن را بخوانید. اگر بخواهید قرآنتان خیلی با فضیلت باشد روزی یک جزء قرآن بخوانید، بیشتر یا کمتر. این سفره خدا است، هر چه می خواهی بخور زیرا خدا سفره را پهن کرده است. فرمود قرآن «خیرُ موضوع» است. بهتر از نماز است. عملی بهتر از نماز وجود ندارد، می خواهی کم بخوان، می خواهی زیاد بخوان اما بهتر از آن نداریم. فرمود اگر کسی، نماز جعفر طیار را سالی یک بار هم بخواند مثل این است که به حمام برود، تمیزِ تمیز می شود، روزی یک بار هم بخواند تمیز می شود، روزی دو بار هم بخواند تمیز می شود. بعضی بزرگان یک بار صبح می خواندند و یک بار هم شب، مانند مرحوم آیت الله بهجت که هر روز بعد از نماز صبح، جعفر طیار می خواند. نماز جعفر مثل حمام است، یعنی اینکه همانگونه که انسان به حمام می رود و بوی عرق و چرکش می رود، این دیگر دست خودش است که چقدر از این حمام استفاده کند. می خواهد سالی یک بار به حمام برود و بوی گند بگیرد یا اینکه روزی دو دفعه برود و حسابی تمیز شود. قرآن مطهر است. یکی از محافظان امام نقل می کرد که امام مؤدب می نشستند و روزی ده وعده تلاوت قرآن داشتند.

ان شاء الله خداوند کمک کند با رعایت این آداب بیشتر از قرآن بهره مند شویم. در محضر قرآن مودب بنشینیم و التماس کنیم که خودش را به ما نشان دهد و حجابش را کنار بزند تا ما ببینیم که این چه حقیقتی است. روایات در مورد تجلّیات قرآن در قیامت، می فرمایند مؤمنین می گویند این فرد از ماست. شهداء می گویند از ماست. از صف انبیاء می گذرد، انبیاء می گویند از ماست. قرآن چنین حقیقتی است که حتی انبیاء هم، آن را در عوالم بعدی نمی شناسند. به محضر نبیّ اکرم می آید، می گویند این کیست؟ می فرمایند این همان قرآن، کلام خدا است. این کلام در عالم خاکی آمده است و با ما هم نشین شده است. این موجود کریم که سر سفره ما آمده است را باید قدر بدانیم تا با باطن آن رفیق شویم و پرده هایش را بردارد و حقایقش را به ما نشان دهد. نباید به این کتاب ظلم شود. این کتاب کریم از جانب خدا آمده است و ما او را رها کرده ایم و حاضر به سلوک با آن نیستیم. ان شاء الله خداوند متعال ما را اهل قرآن قرار دهد و پرده های قرآن را از جلوی قلب و چشم کنار بزند. و السلام علیکم و رحمه الله….

پی نوشت ها:

(۱) مکارم الأخلاق، ص: ۳۴۳

(۲) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۶۵، ص: ۲۳۶

(۳) نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۲۵۱

(۴) الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۸، ص: ۳۱۲

(۵) نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۳۰۴

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *