حجت الاسلام میرزامحمدی: راه حل تحقق وحدت اسلامی (بخش اول)

خانه / مطالب و رویدادها / یادداشت و گفتگو / حجت الاسلام میرزامحمدی: راه حل تحقق وحدت اسلامی (بخش اول)

وحدت و انسجام امت را می توان از بزرگترین نعمت های الهی دانست که بنابر فرموده امیرمؤمنان علی علیه السلام از منّتهای والای خداوند بر مردم است که …

راه حل تحقق وحدت اسلامی

اصرار بر مشترکات

بخش اول

 وحدت و انسجام امت را می توان از بزرگترین نعمت های الهی دانست که بنابر فرموده امیرمؤمنان علی علیه السلام از منّتهای والای خداوند بر مردم است که ارزشی برای آن نمی توان تصور نمود . آن حضرت در این باره می فرمایند:

فانّ الله – سبحانه – قد اِمتَنَّ علی جَماعة هذه الاُمة فیما عَقد بَینَهم مِن حَبلِ هذه الاُلفَة الیَ یَنتَقلِون فی ظِلّها و یأوون الی کَنفِها بِنعمَةٍ لا یَعرِفُ اَحَدٌ مِن المَخلوُقین لَها قیمةً لِانَّها اَرجَحُ مِن کُلِّ ثَمَنٍ و اَجَلُّ مِن کُلِّ خَطَرٍ .

نهج البلاغه خ 192 /  بحار الانوار ج 34 – ص 223

خداوند بر این امت منّت گذارده و بین آنان ریسمان الفت و اتحاد را گره زده است که در سایه آن آمد و شد کنند و به کف حمایت آن پناه گیرند این نعمتی است که احدی نمی تواند بهایی برایش بگذارد زیرا از هر بهایی گران قدر تر و از هر چیزی پر ارزشی، با ارزش تر است.

وحدت و همبستگی در هر جا و هر زمان و میان هر ملتی وجود داشته باشد برای آنان عزت و کامیابی و پیروزی فراهم می آورد و از سوی دیگر تفرقه و تشتت و اختلاف و چند دستگی در هر جا و در هر گروهی رخ دهد ضعف و زبونی و شکست و نابودی و ناکامی را در پی دارد. این سنت تغییر ناپذیر تاریخ است.

از این رو اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیز به عنوان هادیان و پیشوایان امت اسلامی همواره در پی تحقق این معنای عظیم بودند و کلام و سیره آن بزرگواران از شاخص ترین الگوها برای تحقق انسجام اسلامی است به گونه ای که با اندکی بررسی در روایات و سیره رفتاری ایشان به اهتمام آن بزرگواران به مقوله وحدت و انسجام اسلامی پی خواهیم برد. پس چه بی راهه می رود اگر کسی ادعای پیروی از ایشان را داشته باشد و این راه و مسیر را دنبال ننماید.

با این نگاه بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حاکمیت اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم در ایران با رهبری و زعامت مرحوم امام خمینی(ره) حفظ وحدت و انسجام مسلمین از اصول و ارزشهای اصلی انقلاب به حساب آمد که در واقع نشأت گرفته از همان سیره تعالیم اهل بیت علیهم السلام بوده. اما با این حال بعضی از جاهلان و کج اندیشان، این دستور شرعی و عقلانی را نوعی «سیاست غیر شرعی» پنداشتند که «اقتضائاتی» در انقلاب اسلامی آن را به وجود آورده که لازم نیست چندان به آن پایبند بود. از این نظر این نوشته ، نگاهی است تحقیقی به روایت و سیره عملی ائمه معصومین علیهم السلام که در آن ابعاد مختلف نگرش آن بزرگواران را نسبت به موضوع وحدت و انسجام اسلامی بیان می دارد و مشخص می نماید که انسجام امت اسلامی از دستورات و تکالیف عظیم شرعی است که اهل بیت علیهم السلام در تبیین و ترویج آن بسیار کوشیده اند.

ذکر این نکته مهم ضروری است که مبنای این نوشتار نامه بررسی آن دسته از سخنان و سیره ائمه علیهم السلام اختصاصی دارد که صراحت در وحدت بین شیعه و اهل سنت دارد و گرنه آنچه از آن بزرگواران در باب وفاق اجتماعی و برادری و پرهیز از تفرقه و اختلاف ذکر شده است بسیار پیش از آن است که در اینجا در مورد آن بحث شود.

 

مقصود از وحدت اسلامی :

آیا مقصود این است که از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود و سایر مذاهب کنار گذاشته شود؟

یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود و مقدمات آنها کنار گذاشته شود و مذهب جدیدی بدین نحو اختراع شود که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟

یا اینکه وحدت اسلامی – هیچ ربطی به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمین ، اتحاد پیروان مذاهب مختلف در عین اختلافات مذهبی در برابر بیگانگان است؟

مخالفان اتحاد مسلمین برای اینکه از «وحدت اسلامی» مفهومی غیر منطقی و غیر عملی بسازند آن را به نام «وحدت مذهبی» توجیه می کنند تا در قدم اول با شکست مواجه گردد. بدیهی است منظور علما و فقهای اسلامی از وحدت اسلامی حصر مذاهب به یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرح مفترقات آنها – که نه معقول است و نه مطلوب و عملی نیست. منظور این دانشمندان متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان .

(شاید استفاده مقام معظم رهبری از تعبیر «انسجام اسلامی» در چند سال اخیر و همچنین نام گذاری سال 87 به سال  «اتحاد ملی و انسجام اسلامی » به خاطر تبیین موضوع و جواب به شبهاتی بوده است که در این زمینه القا می شود.(

این دانشمندان می گویند مسلمین مایه وفاقهای بسیاری دارند که می توان مبنای یک اتحاد محکم گردد. مسلمین همه خدای یگانه را می پرستند و همه به نبوت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ایمان و اذعان دارند کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است، با هم و مانند هم حج می کنند ، نماز می خوانند، مانند هم روزه می گیرند و مانند هم تشکیل خانواده می دهند، داد و ستد می نمایند، کودکان خود را تربیت می کنند و اموات خود را دفن می نمایند و جز در اموری جزیی و خاص، در این کارها با هم تفاوتی ندارند. مسلمین همه از یک نوع جهان بینی برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و با شکوه و سابقه دار شرکت دارند .

وحدت در جهان بینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقدات مذهبی، در پرستش ها و نیایش ها، در آداب و سنن اجتماعی می تواند از آنها ملتی واحد بسازد و قدرتی عظیم به وجود آورد که قدرت های عظیم جهان در برابر آنها خضوع نمایند. خصوصاً اینکه در متون اسلامی بر این اصل تأکید شده است مسلمانان به نص صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصی آنها را به یکدیگر مرتبط می کند. با این وضع چرا مسلمین از این همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نمی کنند؟

از نظر این گروه از علمای اسلامی – هیچ ضرورتی ایجاب نمی کند که مسلمین بخاطر اتحاد اسلامی، در مورد اصول یا فروع مذهبی خود ، صلح و مصالحه و گذشت کنند، همچنانکه ایجاب نمی کند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلاف بین خود بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند.

آنچه مخصوصاً مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بدان می اندیشید این بود که زمینه را برای پخش و انتشار معارف اهل بیت در میان برادران اهل سنت فراهم کند و معتقد بود که اینکار جز با ایجاد حسن و تفاهم امکان پذیر نیست.

به هر حال طرفداری از موضع «اتحاد ملی» ایجاب نمی کند که در گفتن حقایق کوتاهی شود. آنچه نباید صورت بگیرد کارهایی است که احساسات و تعصبات و کینه های مخالف را بر می انگیزد اما بحث علمی، سر و کارش با عقل و منطق است نه عواطف و احساسات.

«خوشبختانه در قرن حاضر محققان بسیاری در شیعه و اهل سنت پیدا شدند که از همین روش پسندیده پیروی می کردند»

در شیعه: مرحوم علامه سید شرف الدین عاملی و علامه کبیر آیه الله شیخ محمد حسین کاشف العظاء و علامه شیخ عبد الحسین امینی صاحب کتاب گرانسنگ الغدیر و آیه العظمی بروجردی و در اهل سنت علامه شیخ عبد المجید سلیم و علامه شیخ محمود شلتوت را باید نام برد.

آنچه این بزرگان در نظر داشتند این بود که فرقه های اسلامی در عین اختلافات که در کلام و فقه و غیره با هم دارند به واسطه مشترکات بیشتری که در میان آنها هست می توانند در مقابل دشمنان خطرناک اسلام دست برادری بدهند و جبهه واحدی تشکیل دهند. این بزرگواران هرگز درصدد طرح وحدت مذهبی تحت عنوان وحدت اسلامی – که هیچ گاه عملی نیست – نبودند.

معنی وحدت جبهه این است که احزاب و دسته جات مختلف در عین اختلاف در مسلک و ایدئولوژی و راه و روش به واسطه مشترکاتی که در بین آنها هست در مقابل دشمن مشترک دریک صف جبهه بندی کنند و بدیهی است که صف واحد در برابر دشمن تشکیل دادن، با اصرار در دفاع از مسلک خود و انتقاد از مسلک های برادر و دعوت سایر برادران هم جبهه به مسلک خود ، به هیچ  وجه منافات ندارد . 1

 

وحدت در دایره اسلامی :

در اینجا ممکن است این شبهه به وجود آید که با توجه به معنایی که در مورد وحدت و انسجام اسلامی بیان شد آیا باید وحدت را به تمام فرق اسلامی مانند ناحبیان ، غالیان، و حتی فرقه های نو ظهوری چون وهابیت تسرّی داده آنها را نیز برادران دینی بنامیم؟!!

در جواب باید گفت : منظور از وحدتی که از روایات و سیره اهل بیت علیهم السلام استنباط می شود وحدت با گروه هایی است که به نص روایات هنوز در دایره اسلام باقی هستند و اختلاف ما با آنها در ضروریات و اصول مذهب است نه در ضروریات و اصول دین .2

اما کسانی که یکی از اصول دین را انکار می کنند مانند غالیان که اصل توحید را انکار می نمایند یا یکی از ضروریات دین را انکار کرده اند مانند ناصبیان، چنین افراد و گروه هایی از دایره اسلام خارج شده اند و مشمول روایات ناظر به وحدت اسلامی نیستند.

لذا بایستی حساب مخالفان مذهبی را از معاندان ، فرقه های انحرافی و فاسقانی که راه و رسم و رفتار آنها نوعی شورش علیه عقاید مسلم جامعه دینی و یکپارچگی امت اسلامی است جدا کرد.

امروزه متاسفانه بعضی از غافلان یا جاهلان اصرار دارند به بهانه وحدت یا گفتگوی تمدن، با فرقه های ضالّه و معلوم الحال که نه تنها از دایره اسلام خارج اند بلکه سالهاست عناد و دشمنی و کینه توزی آنها نسبت به مقدسات اسلامی و ارزشهای این نظام ولایی جمهوری اسلامی ایران بر همگان ثابت شده است ، دست بیعت و همراهی و اتحاد بدهند در حالیکه به نص فرمایشات نورانی قرآن کریم این دوستی و این اتحاد مطرود و ممنوع است . یا ایها الذین آمنوا لاتتّخذوا عَدوّی و عدوکم اولیاء تُلقون الیهم بالمودته و قد کفروا بما جاءکم من الحق.     سوره ممتحنه / آیه1

 

امیر المؤمنین علیعلیه السلام طلایه دار وحدت اسلامی:

بدون شک نقش امیر المؤمنین علیعلیه السلام در برقراری وحدت اسلامی و جلوگیری از تفرقه و تشتت میان مسلمینی از واقعیات مهم تاریخی است که کسی را یارای انکار آن نیست بطوری که گفته شده اسلام بقاء و ثبوت خویش را بیش از آنکه مدیون شمشیر حضرت علیعلیه السلام باشد مدیون صبر جمیل و مقتدرانه 25 ساله ایشان است. چنانکه خود حضرت می فرمودند:

و اَیمُ الله لولا مخَافُه الفُرقَه بین المسلمین و اَن تعوِدوا الی الکفی و یَبوُرَ الدّین لکُنّا عَلی غیر ما کُنّا لهم علیه .

(الجمل – شیخ مفید ص 234)

به خدا سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت آنها به کفر و تباهی دین نبود رفتار ما با آنان به گونه ای دیگر بود.

قبل از حرکت حضرت به سوی بصره در خطبه ای فرمودند:

فراَیتُ اَنَّ الصبرَ علی ذلک اَفضَل من تفریق کلمه المسلمین و سَفک دمائهم

با خود اندیشیدم و دیدم که صبر (بر محرومیت از حق خود) برتر است از به هم زدن وحدت مسلمین و ریخته شدن خونشان.

(شرح نهج البلاغه – ابن ابی الحدید – ج 1 – ص 308)

صبری که خود حضرت درباره اش در خطبه سوم نهج البلاغه ( شقشقیه ) چنین فرمودند:

فراَیتُ اَنَّ الصبر علی هاتا اَجحی فصبَرتُ و فی العین قذی و فی الحق شجی.

عاقبت دیدم که بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیک تر است و شکیبایی ورزیدم ولی در حالی بودم که گویا خار در چشم و استخوان در گلویم.

در داستان شورای 6 نفره، چون عباس عموی حضرت می دانست که نتیجه چیست از علی(ع) خواست که در جلسه شرکت نکند اما مولا با اینکه نظر عباس را از لحاظ نتیجه تأیید می کرد پیشنهاد او را نپذیرفت و فرمود:

(انی اکره الخلاف . شرح ابن ابی الحدید – ج 1 – ص 191)

ابن ابی الحدید در ذیل خطبه65 نقل می کند: (قابل توجه شعرای محترم و گرانقدر)

یکی از فرزندان ابولهب اشعاری مبتنی بر فضیلت و ذی حق بودن مولا علی(ع) و بر ذَم مخالفانش سرود مولا او را از سرودن این گونه اشعار که در واقع نوعی تحریک مخالفین بود نهی کرد و فرمود:

سلامه الدین اَحبّ الینا من غیره . (شرح ابن ابی الحدید ج 6 – ص 21)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام از اظهار و مطالبه حق خود و شکایت از ربایندگان آن خود داری نکرد بلکه با کمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامی را مانع آن قرار نداد . خطبه های فراوانی در نهج البلاغه شاهد این مدّعاست در خطبه 74 نهج البلاغه : حضرت فرمودند :

لقد عَلِمتُم اَنّی اَحقّ الناس بها مِن غیری و و الله لَاُسلِمَنَّ ما سَلِمَت اُمورُ المسلمین و لم یکن فیها جورٌ اِلّا عَلیَّ خاصّهً التماساً لاَجرِ ذلک و فَضلِه و زُهداً فیما تنافَستُموُه من زُخرفِه و زبرجِه .

به تحقیق می دانید که من از دیگران به خلافت سزاوارترم . به خدا سوگند مادامی که کار مسلمان ها به سامان باشد و جز بر من بر دیگران ستمی نرود [آن را واگذاشته] و تسلیمم و [این بدین سبب است] که پاداش چنین فضیلت و عملی را از خدا می طلبم و در آنچه شما بخاطر زیور و زینتش با دیگران رقابت می کنید زُهد می ورزم .

یا در خطبه 217 فرموده :

اللهم الی استعدیک علی قریش و مَن اَعانَهم فانهم قد قطعوا رَحمی و اَکفَؤوا اناثِی و اَجمعوا عَلی مُنازعتی حَقَّا کنتُ اَولی به مِن غیری و قالوا اَلَا اِنَّ فی الحق اَن تأخذَه و فی الحقِّ اَن تُمنَعَه فاصبر مغموماً اَو مُت متاسِّفاً .

خدایا برای پیروزی بر قریش و یارانشان از تو کمک می خواهم چرا که آنها پیوند خویشاوندی مرا بریدند و کار مرا دگرگون ساختند و همگی برای مبارزه با من ، در حقی که از همه آنان سزاوارترم متحد گردیدند و گفتند : حق را اگر توانی بگیر و در حقی که تو را از آن منع کرده اند یا با غم و اندوه صبر کن و یا با حسرت بمیر !

« در عین حال این تظلّم ها موجب نشد که حضرت از صف جماعت مسلمین در مقابل بیگانگان خارج شود . سهم خویش را از غنایم جنگی آن زمان دریافت می کرد ، از ارشاد خلفا دریغ نمی نمود ، طرف شور قرار می گرفت و ناصحانه نظر میداد .

در جنگ مسلمین با ایرانیان که خلیفه وقت مایل است خودش شخصاً شرکت نماید حضرت به او فرمودند شرکت نکن زیرا تا تو در مدینه هستی دشمن فکر می کند فرضاً اگر سپاه میدان جنگ را از بین ببرد ، از مرکز مدد می رسد ولی اگر شخصا به میدان نبرد بروی خواهند گفت هذا اَصلُ العرب . ریشه و بُن عرب این است . نیروهای خود را متمرکز می کنند تا تو را از بین ببرند . با روحیه قوی تری به نبرد با مسلمان ها خواهند پرداخت .  (خطبه 146 نهج البلاغه)

حضرت علی(ع) در عملی نیز همین روش را دارد. از طرفی شخصاً هیچ پستی را از هیچ یک از خلفا نمی پذیرد. نه فرماندهی جنگ و نه حکومت یک استان و نه اِماره الحاج و نه چیز دیگری از این قبیبل را، زیرا قبول یکی از این پُستها به معنای صرف نظر از حق مسلم خویش است و به عبارت دیگر کاری بیش از همکاری و همگامی وحدت اسلامی است. اما در عین حال که خود پُستی نمی پذیرد مانع نزدیکان و یارانش در قبول آن پُستها نمی شود . زیرا قبول آنها صرفاً همکاری و همگامی است به جهت اتحاد مسلمین و به هیچ وجه امضای خلافت تلقّی نمی شود . 3

سیره عملی امیرالمؤمنین در این زمینه خیلی دقیق است. جایی که دیگران می بریدند او وصل می کرد. آنها پاره می کردند و او می دوخت.

بعد از شهادت4 پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی ابوسفیان به منظور ایجاد اختلاف در میان مسلمین ، فرصت را مغتنم شمرد و خواست از نارضایتی مولا استفاده کند و انتقام خویش را از پیغمبر – به بهانه خیر خواهی و احترام به وصیت پیغمبر به وسیله وصی پیغمبر – بگیرد آمد در خانه حضرت علی علیه السلام و اشعاری چند در مدح حضرت سرود و گفت: دستت را بده تا من با تو بیعت کنم و دست تو را به عنوان خلیفه حق مسلمین بفشارم. حضرت او را مذمّت کرده و دست رد به سینه اش زدند و فرمودند: تو در پی کاری هستی که ما اهل آن نیستیم . تو جز فتنه و آشوب هدف دیگری نداری. تو مدتها بدخواه اسلام بودی، مرا به نصیحت و پند و سواره و پیاده تو نیازی نیست. 5

بعد فرمودند: شُقّوا امواج الفتن بسُفُنِ النَّجاه … (اشاره به حدیث معروف نبوی که فرموده : مثل اهل بیت من همانند کشتی نوح است هرکه سوار شود اهل نجات است.(

هذا ماءٌ آجن و لُقمَهٌ یَفَصُّ بها آکِلُها. این زمامداری پیشنهادی ابوسفیان چون آبی بد مزّه و لقمه ای گلوگیر است.  (خطبه 5  نهج البلاغه)

یا در حکمت 317 نهج البلاغه در پاسخ فرد یهودی که با کنایه به حضرت اشاره کرد و گفت: ما دفنتم نبیکم حتی اختلفتم فیه. هنوز پیامبرتان را دفن نکرده درباره اش دچار اختلاف شدید .

حضرت فرمود: انما اختلفنا عنه لا فیه، درباره آنچه از او رسیده اختلاف کردیم نه درباره خود او اما شمایهودیان هنوز پای تان پس از نجات از دریای نیل خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتند: برای ما خدایی قرار بده چنانکه بت پرستان خدایی دارند اجعل لنا الهاً کما لهم آلهه و پیامبرتان فرمود: انکم قومٌ تجهلون.(اعراف 135)

این جواب مولا در برابر این دشمن اسلام، چنان قاطع و مستدل بود که در تاریخ آمده این یهودی تا آخر عمر، دیگر سخنی پیرامون اختلاف و  فتنه انگیزی بین مسلمین به زبان جاری نکرد.

همه این واقعیت هاست که امیرالمومنین علی علیه السلام را بزرگترین طلایه دار وحدت اسلامی قرار می دهد بزرگواری که خطاب به یکی از پیروانش –بُریده- فرمود:

بُریده! اُدخل فیما دَخل فیه الناس فانّ اجتماعهم اَحَبَّ الرَّضِ اختلافهم الیوم

ای بُریده! داخل شو در آن چه جماعت مسلمین داخل شده اند زیرا اجتماع آن ها نزد من محبوب تر است از پراکندگی امروز آن ها. (سید مرتضی الشافی فی الامامه ج3ص242)

همچنان در نامه ای که به ابوموسی اشعری می نویسند فرمودند:

لیس رَجُلٌ –فَاعلم- اَحرصَ علی جماعه اُمهِ محمّد(ص) و اُلفَتِها مِنّی اَبتَغی بذلک حُسنَ الثواب و کَهَم المَآب. (نامه 78 نهج البلاغه)

بدان هیچ کس نیست که نسبت  به وحدت و اتحاد امت محمد(ص) از من حریص تر و انسش به آن از من بیشتر باشد من در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا می طلبم اختلاف و تفرقه بقدری در نگاه حضرت زشت و پلید می نماید که درباره آن فرمودند: در خطبه 127 نهج البلاغه در مورد خوارج نهروان:

ایاکم و الفُرقه! فانّ الشاذّ من الناس للشیطان کما  اَن الشاذَّ من الغنم لِلذِّئب

از تفرقه و پراکندگی بپرهیزید چرا که  انسان تنها مورد بهره شیطان است همانطوری که گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود.

الَا مَن دعا هذا الشّعاد فاقتلوه و لو کان تحت عما متی هذه!

آگاه باشید هرکس مردم را به این شعار – لا حکم الا لله- که نفی حکومت بوده و حاصل آن تفرقه و جدایی در امت – دعوت کند او را بکشید هرچند که زیر عمامه من باشد.

آری همه این فداکاری ها و از خود گذشتگی های مولای آزادگان امیرالمومنین علیه السلام بوده که باعث حفظ وحدت صفوف مسلمین شد و مسلمین نیز همه قوت خود را که تازه به جهانیان عرضه می کردند مدیون این وحدت صفوف و اتفاق مسلمین شد و مسلمین نیز همه قوت و قدرت خود را که تازه جهانیان عرضه می کردند مدیون این وحدت صفوف و اتفاق کلمه خود بودند چنانکه موفقیتهای محیرالعقول خود را در سالهای بعدی نیز از برکت همین وحدت کلمه کسب کردند.

ادامه دارد…

پی نوشت:
1.علامه شهید مطهری – امامت و رهبری ص 17 و 18
2.حق آن است که نباید بین ضروریات مذهب و دین خلط شود و هر کدام از این دو حکم خاص خود را دارد . صاحبان مذاهب با افکار ضروریات آن از مذهب خاص خود خارج می شوند نه از دین اسلام . خروج از اسلام فقط با انکار ضروریات دین اسلام است که به انکار « شهادتین » منجر می شود . صراط النجاه فی اَجوبه الاستفتائات . مرحوم آیت الله میرزا جواد تبریزی
3.شهید مطهری – کتاب امامت و رهبری ص 18 و 19
4.به شواهد تاریخ شیعه و اهل سنت اذعان دارند : انّ رسول الله مات مسموماً . پیغمبر را مسموم کرده اند ، پس پیغمبر به مرگ طبیعی نمرده است . فقط اختلاف در عامل مسمومیت است که ضربه ای به مدعای ما ( شهادت حکومیت پیامبر ) نمی زند .
5.تاریخ طبری به گزارش شرح ابن ابی الحدید . ج 2 –  ص 45
 

Views: 307

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *