حقیقتی انکارشده از مقاومت جنگل
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام به مناسبت سالروز شهادت میرزا کوچک خان جنگلی به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ نهضت مقاومت جنگل که در جغرافیای شمال ایران در واکنش به شکست مشروطیت و سرکوب آمال جامعه ایرانی در تقابل با استبداد داخلی و استعمار خارجی شکل گرفت، صرفا حرکتی چریکی_نظامی متاثر از فضای زمانه خود نبود. این نهضت مردمی و ملی بنا بر شخصیت رهبران اولیه آن و تفکر هیات اتحاد اسلام مبانی و ریشه دینی داشت که تاریخ نگاری سکولار در ترسیم خط سیر فکری این نهضت نسبت به آن بی تفاوت است. جریان ملی گرا این نهضت را متکی بر عقبه ملی، جریان چپ آن را مبتنی بر قیام مارکسیستی تحلیل و تصویر می کنند و هر دو جریان یک نقطه اشتراک دارند و آن حلقه وصل این است که برای دین و عقاید دینی رهبران اولیه نهضت نقشی در نظر نمی گیرند.
با توجه به سابقه تاریخی منطقه گیلان در استقبال از تشیع و توجه به مبانی فکری رهبران اولیه نهضت جنگل نظیر میرزاکوچک خان میتوان رابطه مستقیمی بین روحیه ظلمستیزی و شهادتطلبی در مذهب تشیع با علل و انگیزههای شکلگیری نهضت مقاومت جنگل در برابر نیروی مستبد داخلی و مستکبرخارجی برقرار نمود. تقدم مردم گیلان در پذیرش مذهب تشیع و تعهد و پایبندی آنها به این مذهب در دورههای مختلف تاریخی یکی از مهمترین جلوهها و مصادیق گرایشات مذهبی مردم این منطقه بشمار میآید. بستر شکلگیری نهضت جنگل علاوه بر ریشه داشتن در شخصیت دینی_ملی رهبران اولیه آن به فعالیت اتحاد اسلام در گیلان باز میگردد.
در ایران، گیلان از مناطقی بشمار میآید که هیات اتحاد اسلام در آن بطور گسترده به فعالیت پرداخته است. یحیی دیوسالار در مورد تاریخچه تشکیل اتحاد اسلام: «احرار و آزادی خواهان از دموکرات و اعتدال، تندروها و کندروها گرد هم جمع شده جمعیتی به نام اتحاد اسلام تشکیل دادند و ایجاد قدرتی در مردم نمودند. این جمعیت که با علمای نجف و سایر مراکز دینی ارتباط بهم زده بود و مرحوم مستوفی الممالک آن را رهبری می نمود و با دولت آلمان و عثمانی که با روس و انگلیس در جنگ بودند، متحد گردیده و از آن ها اسلحه دریافت مینمودند. در همین ایام پس از جلسه شورا قرار براین شد که عدهای از مردان فداکار و با سابقه، داوطلب رفتن به شمال گردند تا با اقدامات مقتضی، جلوی پیشروی قشون تزاری روس را بگیرند. در نتیجه 46 تن تحت نظر پنج تن از جمله میرزا کوچک خان انتخاب شدند»[1] مرکز ثقل و مغز متفکر نهضت جنگل را هیئت اتحاد اسلام تشکیل می داد که غالب افراد آن به استثناء چند نفر، همه از علماء و روحانیون بودند. این جمع که با حضور مجتهدان گیلانی به رهبری آیت الله سید عبدالوهاب صالح ضیابری 17 نفر عضو داشت و برای مبارزه با اشغالگران خارجی و دولت مستبد هسته اولیه نهضت را شکل داد.
از مذاکرات و نشستهای اولیه این نتیجه به دست آمد که اگر کانون ثابتی برای هدایت و سیاستگذاری پدید آید، سبب میشود از برخوردهای پراکنده، جلوگیری و از فشار به مردم کاسته شود و دژی باشد در برابر بیگانگان.[2] از این رو هیات اتحاد اسلام پشتوانه مناسبی برای ایجاد هسته اولیه نهضت جنگل تلقی میگردید. کشاورز در تحلیل خود رابطه انتخاب نام اتحاد اسلام از سوی نهضت جنگل را این چنین بیان میدارد: «به نظر مي رسد عنوان هيئت اتحاد اسلام از آن جهت از سوي نهضت جنگل انتخاب گرديد که هدف غائي آن مانند اتحاد اسلامي که سيد جمال الدين اسدآبادي بنيان نهاد، مبارزه با استعمار در زير سايه همبستگي مسلمين بوده است.»[3] حاج احمد کسمایی نیز که از سران جنگل بود از سویی درباره ی ارتباط جنبش و اتحاد اسلام بین المللی و از سوی دیگر عدم وابستگی هیات به هیچ سازمان یا جمعیتی این چنین تذکر می دهد: «طی جلسات هفتگی تصمیم گرفته شد برای علنی کردن موجودیت کمیته سری و فعالیتهای آن با نام «هیأت اتحاد اسلام» را بر روی جمعیت بگذاریم. این را باید توضیح بدهیم هیأت اتحاد اسلام ما که با شرکت میرزا کوچکخان تشکیل شد و البته وابسته به هیچ سازمان یا جمعیت دیگری به همین اسم یا عناوین دیگر نبود…»[4] این عدم وابستگی به قدرت یا نیروی خارجی در برهههای مختلف تاریخ نهضت برای سران آن محل بحث بوده است. اما با توجه به رویکرد ملیگرایانه و وطنپرستانه که در فعالیتهای جنبش توسط جریان ملی- مذهبی بروز کرد نیز به نظر میرسد سخن اخیر صحیح باشد. بدین معنا که اتحاد اسلام جنبش جنگل وابسته به جریان اتحاد اسلام جهانی موجود در عثمانی نبوده است.[5]
میرزا کوچک خان در دوران تبعید خود در تهران و دکتر حشمت که به کار و تحصیل اشتغال داشت در 1330 هـ.ق که سال تأسیس جمعیت اتحاد اسلام بود عضویت در آن را پذیرفته بودند. میرزا هنگامی که در تهران به سر می برد، با چند تن از رجال خوش نام وابسته به «گروه اتحاد اسلام» تماس گرفت. دکتر حشمت در بازگشت به تهران به اتحاد اسلام پیوست. اتحاد اسلام اندیشهای شده بود در برگیرنده دلبستگان به رهایی از زیر چیرگی استعمار، اتحاد اسلام کار خود را از سال 1291 خورشیدی در ایران آغاز کرد و به زودی شمار فراوانی از دل دادگان به دگرگونی را در خود گرد آورد.[6] پس از چندی چارچوب هیات اتحاد اسلام گشوده شد و با پذیرش نام کمیته اتحاد اسلام برای پیوستن آنانی که روحانی نبودند نیز به آن باز شد. در کمیته اتحاد اسلام 72 تن بودند. این تغییر منجر به ورود افراد غیر روحانی به هیات اتحاد اسلام شد و آن یکپارچگی اولیه اندیشهای و فکری را بهم زد.
هیأت اتحاد اسلام از آن جهت از سوی میرزا و یاران او برای نهضت جنگل برگزیده شد که هدف آن مانند اتحاد اسلامی که سید جمال بنیاد نهاد، مبارزه با استعمار و عوامل آن، در پرتو همبستگی همه مسلمانان بود. میرزا پس از ایجاد ارتباط با تشکیلات اتحاد اسلام در تهران و بحث و مناظره با آنها با بیان اینکه «هر دولتی که نتواند مملکت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد، وظیفه ملت است که برای استخلاص وطنش قیام کند» تصمیم گرفت برای پایهریزی یک نهضت، به سازماندهی نیروها بپردازد. جنگلیها در روزنامه خود نیز به صراحت رابطه و پیوستگی خود را با هیات اتحاد اسلام این چنین بیان میدارند: « ما به نام (اتحاد اسلام) قیام کردیم و به این جمعیت مقدس منتسبیم ولی باید دانست که طرفدار اتحاد اسلامیم به نام ساده (انما المؤمنون اخوه) یعنی میگوییم در این موقع که تشتت کلمه و اختلاف اسلامیان مسلمانان را به دست دشمن عمومی ذلیل و زبون کرده نباید مسلمانان برادرکشی کنند و به نام شیعه و سنی و سایر عناوین مذهبی به جان هم افتاده و مجال استفاده به دشمن عمومی بدهند. و به حکم اینکه ما ایرانی هستیم و مسئول و وظیفه دار حفظ این آب و خاک ایران و وطن مقدس ایرانیان در نظر ما بر تمام بلاد و ممالک اسلامی مقدم است و بعد از موفقیت به انجام وظایف ایرانیت البته برادران اسلامی مادامی که به وظایف اخوت خود عمل کنند بر دیگران مقدم خواهند بود و از استقلال ممالک اسلامی خرسند و از تزلزل استقلال خانه های مسلمین متأثر می شویم. این است معنی اتحاد اسلامی که ما می گوییم آیا هیچ مسلمان را شایسته است سرپیچی از این اصل اساسی؟»[7]
نکته مهم در مورد این بخش از روزنامه جنگل این است که باید به تاریخ انتشار آن دقت نمود. هفتهنامه جنگل که ناشر افکار هیات اتحاد اسلام بود در 35شماره انتشار یافت. در تیر1296اولین شماره آن با سرکلیشه این شعار منتشرشد: «این روزنامه فقط نگهبان حقوق ایرانیان و منور افکار اسلامیان است». این سر تیتر به خوبی حمایت روزنامه از ایدئولوژی و مبانی فکری نهضت را بیان میکند. شعر زیر که در شمارهی 28 روزنامه منتشر شد نیز تاکید دیگری بر این مسئله بود:
ای جان و تنم فدای جنگل جان تازه شد از ندای جنگل اسلام و وطن به صوت دلکش پر کرده چه خوش فضای جنگل.[8]
توجه به تاریخ انتشار شماره 28 روزنامه جنگل نشان میدهد که علیرغم ورود جریانات فکری و متضاد در نهضت جنگل اما با این حال موضع رسمی و تبلیغی جنگلیها پایبندی به تفکر هیات اتحاد اسلام بوده است. در واقع همان شعار اولیه نهضت که هسته اولیه بنیانگذار آن بوده اند در سالهای بعد نیز استمرار یافته است. هیات اتحاد اسلام با اقدامات خود توانست از همان ابتدا در بین مردم منطه نفوذ پیدا کند: «رعایا در هر مقامی، اربابها را تهدید و حواله به مجاهدین و هیأت مقدس مینمایند. به واسطه تأییدات هیأت اتحاد اسلام به رعایا، به کلی سلب قوه از اربابان املاک گیلان گردیده است»[9] مردم خوشوقت بودند که چنین اتفاقی پیش آمده است. هر کسی که اندکی احساسات داشت سعی میکرد به طور مخفی با آنها رابطه پیدا کرده و در کارهای آنان شرکت نماید.[10] در دوران استقرار اتحاد اسلام در گیلان نفوذ آن به مناطق دیگر ایران نیز گسترش یافت. گیلک نقل میکند که در اواخر شوال 1335 ق. کوچکخان با چند نفر به خلخال رفت و در هروآباد که مرکز این ناحیه است ورود کرده، روسای ایلات را حاضر ساخت که جنگل را همراهی کنند. ضمن اینکه در اقدامی، اسماعیل خان سرهنگ سرایی را که به آزار مردم مشغول بود، دستگیر و قلعه نیروهایش را تصرف نمود که این واقعه به نوبه خود بر محبوبیت جنبش جنگل و هیأت اتحاد اسلام در نواحی خلخال افزود.[11]
این اقدامات از عوامل جذب نیروها از نقاط مختلف کشور به نهضت و گردآمدن آزادیخواهان پیرامون جنگلیها شد. «در دوران صلح، تشکیلات ما روز به روز گسترده تر می شد . نه تنها نفوذ ما مساحت وسیعی از کشور را در بر می گرفت بلکه دامنه فعالیت های ما هر روز وسیعتر میگردید. روزی نبود که از گوشه و کنار ایران، مردم زیاید به ما نپیوندند.»[12]
نباید هیات اتحاد اسلام را تنها در ساحت فکری و ایدئولوژی بعنوان حامی و مقوم حرکت نهضت جنگل در نظر گرفت. زیرا آنها با توجه به نفوذ و تمکن مالی که در جامعه داشتند از حامیان اصلی و بانیان اولیه امکاناتی از قبیل اسلحه برای تامین در جنگ ها بشمارد می روند. با کمک های آنان جنگ افزارهایی خریده شد و برای پنهان کردن جنگ افزارها نخست روستای گشت را برگزیدند ولی در پی بازدیدی که میرزا کوچک خان از آن روستا کرد آن را برای این کار نپسندید و کنار نهاد و تولم برگزیده شد. در تیرماه سال 1293 خورشیدی جنگ افزارهای خریداری شده را به تولم فرستادند و در روز 9 شهریور سال 1293 خورشیدی/ یکم شوال سال 1333 هجری میرزا کوچکخان و دکتر حشمت با یک تفنگ ساز و چهار تن از همراهان شان با قایقی از بندر پیربازار از راه تالاب انزلی خود را به سیاه درویشان رسانده و از آنجا راهی تولم شدند.[13]
عاشورا و كربلا در نگاه رهبر نهضت جنگل جایگاه ویژهای داشت و آن را الگوي مناسبي براي آفریـنـش حرکت اعتراضی یافت و از آن الهام گرفت. بر اين اساس میرزا قبل از شروع یکی از جنگها، در نطقی یاران را این گونه مخاطب قرار می دهد: «خداوند متعال به وسیله محمد(ص) به ما خبر داد که بسا عده قلیل به جمعیت کثیر غلبه کرده اند. ما از سرسلسله مجاهدین اسلام یعنی حضرت سید الشهداء (ع) میگیریم چه اقتدار یزید و دولت اموی کمتر از دولت تزاری[روسیه] و جمعیت آن سرور نیز بیشتر از این جمعیت [اشاره به یارانش] نبود گرچه در ظاهر حضرت امام حسین مغلوب شد ولی نام نامی و اسم گرامی آن بزرگوار قلوب آزادیخواهان را همیشه به نور خود منور داشته است.»[14]
گرایشهای فکری کوچکخان که در طی نهضت جنگل به بلوغ خود رسید از دیرباز، در او پرورده شده بود. میرزا در دوران جوانی در طلب علم به یگانه مرکز علمیای که تقریباً در اختیار همگان قرارداشت وارد شده لباس روحانیت بر تن کرده بود. از این رو گرایشهای مذهبی در وی تقویت شده بود. اما میرزا در این سطح محدود نماند و به سرعت سرنوشت خود را با امتیازات اجتماعی ترقی خواهانه پیوند زد. او مسیری را برگزید که بر تلقی اش از مذهب و دیگر ارزشهای انسانی تأثیری تعیین کننده گذاشت.[15]
نخستین گام میرزا کوچک در راه ستیزه با خودکامگی پیوستن او به مردمی بود که در کنسولگری انگلیس در رشت بست نشسته و فریاد آزادی خواهی سر داده بودند. در پی آن ماجرا میرزا کوچک به هر سویی از گیلان برای برانگیختن مردم به رویارویی با خودکامگی رفت.
او در دوران تحصیل نشان داده بود که در دورن خود حامل گرایشهای مذهبی و ضدیت با ظلم است. او «معتقد به فرایض دینی و مؤمن به اصول اخلاقی» بود و «هر کس به دیگری تعدی می کرد یا کمترین اجحاف و بی عدالتی روا می داشت، مشت میرزا بالای سر متعدی بلند می شد و تجاوز دانشآموزان دینی را مطلقاً به حقوق یکدیگر چه در داخل مدرسه و چه خارج از آن بی کیفر نمیگذاشت.»[16]
فخرایی در کتاب خود در مورد شخصیت مذهبی سردار جنگل میگوید: «خود میرزا به طوری که قبلاً گفتهایم یک مرد دینی بیش نبود که همه مظاهر انقلاب را از دریچه دیانت مینگریست او به اشعار فردوسی علاقه خاص داشت به طوری که در گوراب زرمخ مرکز تأسیسات نظامی جنگل جلسات منظمی برای قرائت شاهنامه فردوسی و تهییج روح سلحشوری افراد ترتیب داده بود.»[17] میرزا «مسلمانی شیعه، میهندوستی سازشناپذیر، رزمندهای نستوه و رهبری فساد ناپذیر بود که تنها هدفش رهایی کشور از زیر سیطره قدرتهای خارجی و فساد داخلی بود.»[18] کوچکخان در نامهای در بیان عمق اعتقاد و راسخ بودن در راه وصل به اهداف مدنظر چنین مینویسد: «بنده به حول قوه الهی مستغنی از هر گونه کمک و معاضدت بوده هیچ چیز بر عزم آهنین و اراده متین و استوارم رخنه نمیکند …»[19]
سردار جنگل به واسطه اعتقاداتش برای راهی که در پیش گرفته بود قائل به حقانیت تاریخی بود. او به لحاظ تاریخی شرایط خود و یارانش را در موضع امام حسین (ع) قرار میداد. از این رو از چنین پتانسیلی در راستای پیشبرد اهداف نهضت استفاده مینمود به ویژه در شرایط بحرانی و فشارهایی که از سوی دشمنان داخلی و خارجی نسبت به نهضت وارد و اعمال میگردید.
میرزا در آخرین نامهاش به تاریخ 5 آبان 1300 تقریباً یک ماه قبل از شهادتش – که در دشوارترین شرایط جمهوری نوشته ، چنین می گوید: «عجالتاً با رویهای که دشمنان ما پیش گرفتهاند و شما به خوبی مسبوق هستید شاید به طور موقت یا دائم توانستند موفقیت حاصل نمایند. ولی اتکای بنده و همراهان به خداوند دادگری است که در بسیاری از این اتفاقات ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است بجز از خداوند به هیچکس مستظهر نبوده و امیدوارم که توجهات کاملهاش شامل حال و یار و معین ما باشد… امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب میکنند در صورتی که هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آنها برنداشتیم. ما هرگونه اتهاماتی را که به ما نسبت می دهند میشنویم و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علی الاطلاق واگذار میکنیم عجالتاً تحت تقدیرات الهی هستیم تا ببینیم کار، به کجا منتهی خواهد گردید.»[20]
پینوشتها:
- فخرايي، ابراهيم(1356) گيلان در جنبش مشروطيت، تهران:انتشارات آموزش و پرورش انقلاب اسلامي، چاپ سوم، ص 464.
- مهرداد، سیدجعفر (1385). مدخلی بر بازشناسی نهضت جنگل، صص 27-28.
- کشاورز، فتح الله،(1371) نهضت جنگل و اتحاد اسلام (اسناد محرمانه و گزارش ها) تهران: سازمان اسناد ملي ايران، ص24.
- هدایتی، منوچهر (1383). یادداشت های احمد کسمایی از نهضت جنگل. رشت کتیبه گیل، ص 69.
- رواسانی، شاپور (1384). اولین جمهوری شورایی در ایران تهران: چاپخش، ص 94.
- پرتو، افشین (1391) گیلان و خیزش جنگل، 105.
- روزنامه جنگل، شماره 28.
- همان.
- افشار، ایرج (1380). برگهای جنگل: نامه های رشت و اسناد جنگل، نشرفرزان روز، صص 26-30.
- گیلک، محمد علی. (1371) تاریخ انقلاب جنگل.رشت:گیلکان، صص 20-19.
- همان، ص 59
- یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل، پیشین، ص 93.
- گیلان و خیزش جنگل، پیشین، ص 107.
- تاریخ انقلاب جنگل،پیشین، ص33 .
- کریمی، بهنام. (1382).آسیب شناسی نهضت جنگل. تهران: قصیده سرا، ص24.
- گيلان در جنبش مشروطيت، پیشین، ص 36.
- همان، ص 52-38
- کاتوزیان، محمد علی (1372) اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تاسلسله پهلوی. محمدرضانفیسی تهران: چاپ دوم، ص 118.
- تاریخ انقلاب جنگل، پیشین، ص 489.
- آسیب شناسی نهضت جنگل، پیشین، ص 83.
بازدیدها: 0