حق قربانی در رساله حقوق امام سجاد
هیات: برنامه هفتگی درسهایی از قرآن با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی پنجشنبه، پنجم اسفندماه ۱۴۰۰ با موضوع «حق قربانی در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام» از شبکه اول سیما پخش شد. در ادامه مشروح برنامه این هفته درسهایی از قرآن را میخوانید؛
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
موضوع برنامه در چند هفته این بود که امام زین العابدین، علیه السلام یک رساله حقوقی دارد و بیش از پنجاه حق را در این رساله بیان کرده، حقّ معلّم، حقّ همسر، حقّ همسایه، حقّ فرزند، حقّ پدر، حقّ مادر، حقّ چشم، حقّ گوش، حقّ دست، حقّ پا. این رساله حقوق را توضیح میدادیم و در این جلسه رسیدیم به حقّ قربانی، که در جلسه قبل هم راجع به حقّ قربانی مطالبی گفتیم، حرفها زیاد آمد، باقیاش را در این جلسه میگوییم.
حج و عمره مثل اذان و اقامه میماند. یک تفاوتهایی دارد. از امام پرسیدند: فرق بین حج و عمره چی هست؟ حجّ اکبر که در قرآن میگوید حجّ اکبر. فرمود: حجّ اکبر همان است که در آن گوسفند میکشند، یعنی عید قربان دارد. گفتند: حجّ اصغر کدام است؟ گفتند که: حجّ اصغر آن است که طواف دارد، نماز طواف هم دارد، اما گوشت قربانی ندارد. (الكافي، چاپ إسلامية، ج ۴، ص ۲۹۰) یعنی امام فرمود اگر قربانی داشت، حجّ اکبر است، اگر قربانی نداشت، این حج اصغر است. توجه اسلام به گرسنههای تاریخ، توجّه اسلام به مسئله گوشت، مسئله مهمی است. از امام میپرسند حجّ اکبر چی هست؟ فرمود: حجّ اکبر حجّی است که در آن ذبح گوسفند باشد، حجّ اصغر فرمود: ذبح گوسفند نباشد.
تقوا، شرط قبولی اعمال
شرط قبولی حج، «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين» (مائده/ ۲۷)، آدم ابوالبشر، حضرت آدم، جد بزرگ ما دو تا پسر داشت به نام هابیل و قابیل، نذر کردند دو تا هدیه را، از یکی قبول شد، از یکی قبول نشد. آنکه قبول نشد، حسادتش گل کرد که چرا کار من قبول نشده، برادرش گفت: به خاطر اینکه تو تقوا نداشتی، «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين».
من درباره قبولی یک چیزی یادم آمد، حیفم میآید نگویم، چیز خوبی است. ما چند رقم قبولی داریم، یکی داریم «بِقَبُولٍ حَسَن» (آل عمران/ ۳۷)، «بِقَبُولٍ حَسَن»، یعنی خدا قبول کرد، ولی چه قبولی، قبول نیکی، «بِقَبُولٍ حَسَن»، یعنی خوب قبول کرد.
در دعاها قبول حسن نداریم، داریم «بِأَحْسَنِ قَبُولِك» (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ۲، ص ۶۳۷).
یک جایی در قرآن داریم که خدا اصلاً قبول نکرد، کارت را قبول نکرد، هر چی هم جان بکنی، قبول نمیشود. پس گاهی داریم قبول نمیشود، گاهی داریم قبول میشود، معمولی قبول میشود، گاهی «قَبُولٍ حَسَن»، گاهی «أَحْسَنِ قَبُولِك»، این درجه فرق میکند. به ما گفتند: «بِأَحْسَنِ قَبُولِك».
در قرآن یک وقت من اگر اشتباه نکرده باشم، در ذهنم این آمد که حدود بیست مرتبه خدا میگوید کارهای من أحسن است، بعد میگوید تو هم میخواهم أحسن انجام بدهی. یعنی به نمره هفده و هجده قانع نباشید، نمره بیست. از قرآن بخوانم، چشم. «أَحْسَنَ الْحَديثِ» (زمر/ ۲۳)، آیه قرآن است، یعنی من حرف که میزنم، بهترین حرفها را میزنم، از تو هم میخواهم: «فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/ ۱۸)، تو هم بهترینش را بروی «أَحْسَنَ الْحَديثِ» را من گفتم، تو هم «فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» باشی. این «فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه».
دو تا برادر بودند. دو تا هدیه کردند. از یکی پذیرفته شد، از یکی نشد. چرا نشد؟! حسادت گل کرد. چرا حسادت گل کرد؟ گفت: چون تو تقوا نداشتی، «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين» (مائده/ ۲۷)
افرادی هستند، کار هم میکنند، به مقدار تقوایشان قبول میشود، اگر تقوایشان عالی باشد، کارشان هم عالی قبول میشود، تقوایشان معمولی باشد، معمولی قبول میشود، ضعیف باشد، ضعیف قبول میشود. این یک مسئلهای است که سعی کنیم کارهایمان، از خدا بخواهیم قبول باشد.
یک حدیثی یادم آمد برایتان بگویم. از امیرالمؤمنین پرسیدند: چقدر عبادت میکنی، خودت را میکشی انگار، چرا اینقدر به خودت بد میگذرانی؟! حضرت فرمود: اگر میدانستم، حالا در ذهنم هست والله دارد، یا والله ندارد، حالا احتیاطاً میگوییم والله نباشد، که حضرت فرمود: والله قسم، یا با والله، یا بدون والله، اگر بدانم یک کارهایم قبول شده، اینقدر خودم را به دردسر نمیاندازم، شک دارم قبول شد، یا قبول نشد. امیرالمؤمنین میگوید نمیدانم قبول شد، یا قبول نشد. شرط قبولی این است که: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين» (مائده/ ۲۷).
آیهای دیگر هم بود که در جلسه قبل خواندم. قرآن میگوید وقتی به شما میگوییم حاجی، عید قربان رفتی مکّه گوسفند بکش، فکر نکن ما به این گوشت گوسفند و خون گوسفند نیاز داریم، «لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها» (حج/ ۳۷)، وقتی میگویند عید قربان گوسفند بکش، من کاری به پوست و گوشتش ندارم، «وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ» (حج/ ۳۷)، میخواستم تو دل بکنی، دل میکنی، یا دل نمیکنی. این را در جلسه قبل گفتم.
نماز، مایه تقرّب به خداوند
مسئله دیگر «الصلوة قربان كلّ تقى» (تفسير نور الثقلين، ج ۴، ص ۲۰۵)، کلمه «قُرب» در آیات و روایات ما زیاد است، تعبیرات مختلف دارد، «في سَبيلِ اللَّهِ» (بقره/ ۱۵۴ و …) داریم، یعنی برای خدا، «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» (بقره/ ۲۰۷ و ۲۶۵، نساء/ ۱۱۴) داریم، یعنی برای خدا، «مَرْضاتِ اللَّه»، «رِضْوانَ اللَّه» (آل عمران/ ۱۶۲ و ۱۷۴) «في سَبيلِ اللَّهِ»، «لِوَجْهِ اللَّه» (انسان/ ۹)، همهاش یعنی کارها جهتش خدایی باشد، چون اگر جهت خدایی نباشد، ارزش ندارد، کار باید خدایی باشد، برای پز دادن نباشد، برای چشموهمچشمی نباشد، برای فیلمبرداری نباشد.
یک خاطره از امام(ره) بگویم. روز جمهوری اسلامی امام در قم بودند، خیابان چهارمردان، خبرنگاران جمع شدند که از اوّلین رأیی که امام خمینی به جمهوری اسلامی داد، فیلم بگیرند. چون شلوغ شد و تراکم جمعیت بود، این فیلمی که امام رأی را انداخت تو صندوق، فیلم خوب فیلمبرداری نشد. به امام گفتند: آقا ببخشید، ما نتوانستیم فیلمبرداری کنیم، یک بار دیگر شما یک رأی بیندازید، ما فیلمبرداری کنیم. امام فرمود: خمینی یک رأی بیشتر ندارد، من یک رأیم را دادم، دو تا رأی نه. هر کاری کردند، فرمود: من یک رأی دارم.
باید مواظب باشیم که قرب، یعنی برای خدا باشد، اگر کارها برای خدا نباشد، هیچی. برای خدا نیست، برای خدا نیست، هیچی. مثل چاهی که آدم میکند، ولی میداند این چاه آب ندارد، زحمت میکشی، ولی! کارگر هم پولش را میگیرد، چون متری چاه میکند، اما به آب نمیرسد، چون مسیری که انتخاب کردی، مسیر آب نیست، مسیر خشکی است.
«الصلوة قربان كلّ تقى» (تفسير نور الثقلين، ج ۴، ص ۲۰۵)، همه کارها میتواند قرب به خدا باشد. یک سلام کردن، حتّی داریم، در روایت داریم که اگر کسی یک تیغی تو جادّه بود، با عصا، با چوب، با پا، این تیغ را کنار زد، همین ثواب صدقه دارد. ما میتوانیم تمام کارهایمان عبادت باشد، تمام کارهایمان. «الصلوة قربان كلّ تقى»، وسیله قرب، نماز است. وسیله قرب، خدمت به مردم است. اینها مخلوط شده است هان، اینطور نیست که آقا من از قرب این را قبول میکنم، یا آن را قبول میکنم، آن را که خدا گفته باید انجام بدهیم، نه آن که من دوست دارم.
معرفت، پایه قرب به خداوند
خب قربة إلی اللههای ما براساس شناخت است. قرآن میگوید که اگر میخواهی به خدا نزدیک بشوی، اوّل معرفتت را بالا ببر، «يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل عمران/ ۱۹۱)، فکر میکنند در آفرینش آسمانها و زمین، بعد از فکر اقرار میکنند، میگویند: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» (آل عمران/ ۱۹۱)، خدایا این هستی بیجهت نیست، بعد آن وقت شروع میکنند: «رَبَّنا إِنَّك» (آل عمران/ ۱۹۲)، خدایا تو از ما چی خواستی، ما چی کردیم. یعنی قربی ارزش دارد که براساس شناخت باشد. اینکه در روایت هم داریم کسی که زیارت کند پیغمبر و اهل بیتش را، «عارفاً بّحَقِّه»، یعنی بشناسد اینها چه کسانی هستند، «عارفاً بّحَقِّه»، بشناسد. «يَتَفَكَّرُونَ»، بعد میگوید: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً»، اگر یک چیزی میگوید براساس فکر میگوید.
خب راجع به قرب درجاتی داریم حالا. اوّلیاش را من روی تخته اشاره کردم. یکی که اولیای خدا، اولیای خدا کار که میکنند، برای خدا کار میکنند. مردم فهمیدند، نفهمیدند، اسم برده شد، اسم برده نشد، اسمشان را با تجلیل بردند، بدون تجلیل بردند، اولیای خدا یک کاری که میکنند، فقط به فکر خدا هستند.
حالا درجات هم فرق میکند. بعضیها کلّ عمرشان را برای خدا میدهند، خوشا به حالشان. «إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي» (انعام/ ۱۶۲)، آیه قرآن بود که خواندم، یعنی عبادتم، نمازم، نشستنم، بلند شدنم، همهاش برای خدا، تمام عمرشان وقف خداست، اینها اولیای خدا هستند، تمام عمرشان. بعضیها بخشی از عمرشان را وقف میکنند.
من نمیدانم عزیزانی که پا تلویزیون نشستند، چه کسی هستند و چه میگویند، ولی یک دعا به ذهنم آمده بگویم، شما آمین بگویید. آمین یعنی خدایا این دعا را مستجاب کن. خدایا آنچه از عمر ما تلف شده، هدر رفته، نابود شده، سوخت شده، باختیم، سوختیم، سوختههای عمر ما را ببخش و این مانده عمر ما را از هر رقم تلف شدن حفظ بفرما.
توصیه به خواندن دعای ماه رجب
مرحوم مطهری به من میگفت: این دعا را بخوان. دعا برای ماه رجب است، غیر رجب هم این دعا را بخوان، دعا این است: «خابَ الوافِدُونَ عَلى غَيْرِكَ»، باختند آنهایی که با غیر خدا معامله کردند، «وَ خَسِرَ المُتَعَرِّضُونَ اِلاَّ لَكَ»، خسارت کردند آنهایی که با غیر تو معامله کردند، «خابَ الوافِدُونَ عَلى غَيْرِكَ»، مهم است این، که انسان حساب کند که به عمرم چه کردم.
مثلا سلامهایی که میکنیم چند تایش به خاطر این بود که رئیس بود و مدیر کل بود و شهردار بود و وکیل و وزیر و سفیر. چند تا سلامهایمان برای عنوان بوده؟ چند تا سلامهایمان برای خاطر خدا بوده؟ به خاطر خدا یک سلام کردم. مسئله مهمی است.
بعضیها همه عمرشان، بعضیها نصف عمرشان، بعضیها یک سوّم عمرشان، بعضی تلفنشان، بعضی فکرشان، بعضی قلمشان، بعضی سفارششان، بعضی موعظهشان. اینها افراد مختلف هستند. بعضی جانشان را میدهند، بعضی فرزندشان را میدهند. در صحنه کربلا داریم عزیزی را، مادرش فرستاد جبهه، سر این عزیز را بریدند، از یاران امام حسین بود، پرت کردند رو به اصحاب امام حسین. مادر این عزیز سر را برگرداند، گفت: چیزی را که ما در راه خدا میدهیم، پس نمیگیریم.
من پسرم را در راه خدا دادم، حالا که در راه خدا دادم، شما سر پسر من را بریدید، برای من فرستادید، چیزی را که من در راه خدا دادم، پس نمیگیرم. دومرتبه برگرداند. اینها را داریم افرادی. افرادی داریم که خیلی تلاش شد، مثلاً بعد از انقلاب از خانواده شهید، از بنیاد شهید، کمکی، ارفاقی، یک خدماتی به اینها داده بشود، بعضیهایشان روی مصلحت قبول کردند، بعضیهایشان هم گفتند: ما نیاز نداریم. قبول نکردند. چیزی را که در راه خدا دادیم، پس نمیگیریم.
حالا سؤال میکنند که ما عید قربان، قربانی که کردیم، چه کنیم؟
یادم نمیرود عید قربانی بود، شهری بودم. زنگ زدند که: آقا، دعای قربانی چی هست؟ گفتم: دعای قربانی این است که کبابیهایش را تو یخچال برای خودت نگذاری. همه را یک جور تقسیم کنی، به همه، هر کدامی نیم کیلو، کمتر، بیشتر بده. اما اگر گفتی: نه، سیراب، شیردانش مال فردا عصری، کلّه پاچهاش مال پسفردا صبحی، این هم مال احمد آقا، این هم مال حسن آقا، اینهایی که فامیل هستند، با هم دوست هستند، اینها که پارسال برای ما آورده، ما هم برایش ببریم، این دیدن ما آمد، پس برایش کمک کنیم، ما هم به دیدن او برویم. اینها قربة إلی اللهاش را من نمیدانم درست است یا درست نیست؟ قربة إلی الله یعنی گوسفند را میدهم، اصلاً کار ندارم این چه کسی هست، شناخت یا نشناخت. همینطور مقداری تو پاکت میگذاریم، از لب در خانه هر کس میآید برود، به او میدهیم که سوا نکنید. این را میدهیم به فلانی چون دیدن ما آمد، این را بدهیم به او چون با ما خداحافظی کرد، این را میدهیم به او چون دوستمان دارد، این چون، چونها که شد دیگر قربان نیست، قربان آن است که فقط برای قربة إلی الله، قربان یعنی قربة إلی الله.
شهادت، بالاترین قربانی در راه خدا
بالاترین قربانی این است که انسان جانش را قربانی کند، برای اینکه یک کسی را نجات بدهد. شما نگاه کنید این پسر سیزده ساله برای نجات دو نفر از بستگانشان سوخت. تو همین چند روز پیش یک جوان سیزده ساله که بنا شده در آموزش و پروش هم تجلیل از ایشان بشود. این مسئله مهمی است که انسان. زیارت اربعین خدا قسمت کند، در زیارت اربعین داریم حسین جان، سلام بر شما، شما جان دادید تا مردم از گیجی بیایند بیرون، «حَيْرَةِ الضَّلالَةِ»، حسین جان، شهید شدی، یارانت هم شهید شدند، مردم فهمیدند یزید چه کسی هست، امام حسین چه کسی هست، راه حق را و راه باطل را فهمیدند، آدمهایش را فهمیدند که چه کسی حق است، چه کسی باطل و بالاترین قربانی آن است که انسان قربان بشود، مردم چیزی بفهمند.
حدود چهل و چند سال پیش. کربلا بودم، روز عاشورا خیمههایی را آتش میزدند. من هم طلبه بودم و روی فهم ناقصی که داشتم، رفتم خدمت آیتالله محقّق داماد که آقازادههایشان هستند، داماد آقاشیخ عبدالکریم حائری. گفتم: آقا این خیمهها را آتش میزنند، اسراف نیست؟! این خیمهها قیمتی است؟! خیمه میخرند، بنزینی، نفتی میکنند، بعد روز عاشورا آتش میزنند! این اسراف نیست؟! مرحوم آیتالله عظمای داماد فرمود که: ما اگر خواسته باشیم وحشیگری بنیامیّه را نشان بدهیم، چهجوری نشان بدهیم؟! میخواهیم بگوییم بنیامیّه وحشی بودند، به امام حسین رحم نکردند، به بچّههایش رحم نکردند، بچّههایش را روبروی چشمش، به خیمهاش حمله کردند، برای شناساندن وحشیگری بنیامیّه و مظلومیت اهل بیت راهی نداریم جز اینکه، حالا یک خیمه هم آتش گرفت. این را میگویند این اسراف نیست، برای اینکه میگویند ما این پول را دادیم تا این مظلومیت اهل بیت بماند، ما این خرج را کردیم برای اینکه محبوبیت آنها را بدانیم که آنها چه کسانی بودند و ما با چه کسانی جنگیدیم.
شمول عمل صالح به تحمل سختیها در راه خدا
از مسائلی که در بحث قرب مطرح است این است که میگوید که شکل کارها ممکن است فرق بکند، اما چون نیّت پاک است، همهاش عبادت است. یک نکتهای برایتان بگویم لطیف. در سوره توبه آیه ۱۲۰ میفرماید که: «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ»، مردمی که در مدینه با پیغمبر زندگی میکنند، مجاور هستند، در کنار پیغمبر هستند، اینها نامردی نکنند، پیغمبر را تنها نگذارید، اهل مدینه «وَ مَنْ حَوْلَهُم»، یعنی شما که تو مدینه هستید و اطراف مدینه، حق ندارید «أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ» پیغمبر را تنها بگذارید. «وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» پیغمبر را تنها نگذارید و این را هم بدانید که هر کاری بکنید اگر قصدتان خوب باشد، اجر دارید. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ» اگر تشنگی به شما کشید، اجر دارید، «ظَمَأٌ» تشنگی. «وَ لا نَصَبٌ» دردسر، اجر دارید. «مَخْمَصَةٌ»، گرسنگی است، اجر دارید. «وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ»، حرکتهای دستهجمعی که کفّار را عصبانی میکند، مانورهایی که میدهید، رژههایی که میروید، گرد و خاک هست، تشنگی هست، گرسنگی هست، اما دشمن به هیبت شما توجّه پیدا میکند، اینها همه اجر دارید. «وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً»، هر سختی که از طرف دشمن به شما برسد، «إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ»، برای شما عمل صالح است.
خیلی آیه بزرگی است، قشنگی است. میگوید که یک وقت نگویی آقا دردسر دارد، تمام حرکتهای شما، دردسرها در اجر شریک هستی. حتّی در یکی از جبههها یک نفر به امیرالمؤمنین گفت: کاش فلانی بود، پیروزی ما را میدید. حضرت فرمود: فلانی اگر بود، پیروزی ما را میدید، مگر الآن عقیدهاش عقیده ما نیست؟ گفت: چرا، عقیده، هم عقیده هستیم. فرمود:
اگر عقیدهاش، عقیده ما هست، فرق نمیکند، الآن در اجر ما شریک هست.
رضایت به گناه، شرکت در گناه
یعنی انسان میتواند با قلبش در همه خیرهای عالم شریک بشود. ماه رمضان، شب نوزدهم یک دعایی دارد، میگوید بگو: خدایا قاتلین علی را عذاب کن، «اللّهمَّ العَن قَتلَةَ». نباید بگوید: «قَتلَةَ»، باید بگوید: قاتل. حضرت علی یک قاتل داشت، ابن ملجم، نمیگوید: قاتل، میگوید: «قَتلَةَ»، «قَتلَةَ» یعنی قاتلها. خدایا قاتلهای حضرت علی را عذاب کن. میپرسند خب حضرت علی یک قاتل داشت، شما میگویی قاتلها؟! حضرت علی یک قاتل بیشتر نداشت! فرمود: نه، باقیها هم که شنیدند راضی بودند، چون آنها راضی بودند به شهادت امیرالمؤمنین، در کشتن امیرالمؤمنین شریک هستند. گاهی وقتها انسان خودش حضور ندارد، ولی قلبش حضور دارد.
در سوره توبه، آیه ۱۲۰ میفرماید: تمام تلخیها، شیرینیها، گرد و خاکها، تشنگیها، گرسنگیها، حرکتها، مانورها، تمام حرکتهایی که شما میروید که باعث میشود که دشمن به هیبت شما پی ببرد، «يَغيظُ»، یعنی غیظ کند دشمن، بگوید مسلمانها چه رشدی دارند، چه جمعیّتی دارند، چه تجهیزاتی دارند، تمام حرکتهایی که باعث میشود که هیبت شما در دل دشمن جا بگیرد و دشمن روی شما حساب کند، «كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ»، همهاش برای شما عمل صالح است. بنابراین خیلی وقتها انسان یک کاری را هم نمیتواند بکند، اما چون قلبش با ما هست، دلش با ما هست، حال و هوای ما را دارد. به ما گفتند آدم بیکار نداریم، حتّی پیرزنها و پیرمردهایی که «أعرج» (فتح/ ۱۷) هستند، یعنی لنگ هستند، لال هستند، نابینا هستند، تمام کسانی که نمیتوانند بروند جبهه، اما «إِذا نَصَحُوا» (توبه/ ۹۱)، ولی خیرخواه هستند، دلشان با شماست، اینها در اجر شما شریک هستند. بنابراین باید مواظب باشیم که ما در همهی کارهای خیر نمیتوانیم شریک باشیم، اما با نیّتمان، با ارادهمان، با دلسوزیمان، با دعایمان میتوانیم خیرخواه باشیم.
خدایا آنچه عقب افتادهایم از کارهای خیری که میتوانستیم بکنیم، نکردیم، غافل بودیم، عقبافتاده هستیم، وارفته هستیم، خدایا عقب ماندگیهای ما را جبران بفرما و ما را توفیق بده در همه کارهای خیر، با خالصترین نیّتها شریک باشیم.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
منبع: وارث
بازدیدها: 0