حق گوش در رساله حقوق امام سجاد
هیات: درسهایی از قرآن را گفتیم چند جلسهای راجع به حقوق صحبت کنیم. امام سجاد علیه السلام بیش از پنجاه حق را نقل کرده، منتها نه حقوقی که کارمندان و کارگران باید بگیرند، آن حقوق مادی غرض نیست. از حق خود کارگر، حق خود کارفرما، حق معلم، حق شاگرد، حق همسر، حق همسایه، حق چشم، گوش، دست، اینها بالای پنجاه تا حق را در بیانشان دارند امام زینالعابدین علیه السلام . ما در هر جلسه یک حق را میگوییم، اینجا حق گوش را میخواهیم بگوییم. حق گوش.
بسم الله الرحمن الرحیم
گوش، دروازه عقل و قلب
«وَ أَمَّا حَقُّ السَّمْعِ»، گوش، عربیاش را میگویند سمع، میگویند سمعک، یک چیزهایی که در گوش میگذارند. حق سمع، حق گوش این است که: «فَتَنْزِیهُهُ عَنْ أَنْ تَجْعَلَهُ طَرِیقاً إِلَى قَلْبِکَ إِلَّا لِفُوَّهَهٍ کَرِیمَهٍ» (تحف العقول، ص ۲۵۷)؛ یعنی گوش را شما باید دروازهبانش باشی، فقط حرفهای ارزشی واردش بشود، چون لوله قلب، چشم است و گوش، یا از راه چشم انسان یک خاطراتی را وارد روحش میکند، یا از راه گوش.
خب حالا برویم سراغ قرآن. قرآن میفرماید: «إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ» سوره نساء، آیه ۱۴۰. اگر در یک جلسهای نشستید، حرفهایی میزنند که حرفهای «یُکْفَرُ بِها»، کفران، حرفهایی میزنند که این ناشکری از خداست، کفران نعمت است، ناحق میگویند، اگر در جلسهای باطلی گفته میشود، شما حق ندارید در آن جلسه بنشینید، باید بلند شوید بروید، یا باید جلوی آن حرفها را بگیری، یا اگر نمیتوانی جلوی آن را بگیری، خودت، چون اینها ورودی قلب است، این حرفها در قلب شما، در روح شما اثر دارد.
قرآن میفرماید: «جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ» (ملک/ ۲۳)، گوش، چشم، اینها راه ورودی به قلب است.
سفارش کرده: «الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/ ۱۸).
بسم الله الرحمن الرحیم
«إِذا سَمِعْتُمْ»: وقتی شنیدید که آیات خدا مورد کفر است، «لا تَقْعُدُوا»: حرف باطل شنیدید، «لا تَقْعُدُوا»، حق ندارید در آن جلسه بنشینید.
ممکن است طرف تو ذوقش بخورد، تو ذوقش بخورد، امر دایر است بین اینکه این آقایی که حرف میزند، شما حرفهایش را گوش بدهید، یا اینکه رضای خدا ضرر ببیند.
گوش سپردن به سخنان نیکو
«الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» قرآن میفرماید که: اینهایی آدمهای خوبی هستند که حرفی را که گوش میدهند، «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه». آیه قرآن است، حرفی را که گوش میدهید، هر چی بهتر است انتخاب کنید. انتخابات فقط سررئیس جمهور و شورای شهر و وکیل و وزیر و خبرگان نیست، تمام حرفهایی که آدم میزند، باید حرفهای خوب را قبول کند، حالا این یک نکته دارد، «یَسْتَمِعُونَ» یک نکته دارد، «قَوْلَ» یک نکته دارد، فای «یَتَّبِعُونَ» یک نکته دارد، «یَتَّبِعُونَ» یک نکته دارد، «أَحْسَن» هم یک نکته دارد. نکاتش را من دیگر مینشینم میگویم برایتان انشاءالله.
اول میگوید «یَسْتَمِعُون»، نمیگوید «یَسْمَعُون»، «یَسْمَعُون»: یعنی گوش داد، «یَسْتَمِعُون»: یعنی دل داد، یعنی حرفی که زده میشود، دل بدهید به حرف. این یک.
«یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»: حرف را گوش بده، کار نداشته باشید گوینده چه کسی است، ممکن است گوینده بزرگی باشد، مهم باشد، ولی حرفش غلط است، ممکن است یک بچهی کوچکی حرف بزند، ولی حرفش منطقی است، نمیگوید ببین کی میگوید، میگوید ببین چی میگوید، نه کی میگوید، چی میگوید: «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»، نه «یَسْتَمِعُونَ القائل».
باز میگوید: «فَـ»، «فَیَتَّبِعُونَ»، این «فاء» یک نکته دارد، یعنی وقتی حق را شنیدی، فوری پیروی کن، نگو حالا باشد بررسی کنیم، جمعبندی کنیم، هماهنگی کنیم، گاهی وقتها یک چیزی تا میرود بررسی شود، چند سال طول میکشد.
یاد زمانی افتادم که یک کسی از همسایهها برفش را ریخته بود توی خانه همسایه دیگر، زمستان. این صاحبخانه که برفها ریخته توی خانهاش رفت شکایت کرد. بعد شش ماه که تابستان شد، قاضی دستور داد که برفهایش را باید بردارد برود بیرون! گفت: برو دنبال کارت، برفها آب شد. لفت دادن، لفتنش ندهید، «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه». میگوید: «حَیّ علی الصَّلاه»، «حَیّ» بشتاب، وقت ظهر شده یاالله، هی منّ و من میکنی! دختر خواستگار برایش آمده، میگوید: حالا تا ببینیم بعداً چی میشود، هی منّ و من میکند، سنّ دختر بالا میرود، سنّ پسر بالا میرود. قرآن یک آیه دارد، میگوید: روز قیامت جهنمیها به بهشتیها میگویند: یک کمکی به ما بکنید، ما توی دنیا در یک کارخانه و اداره و مزرعه و بازار و دانشگاه بودیم مثلاً. میگوید: بله، من و شما در یک جا بودیم، منتها من حق را شنیدم، فوری عمل کردم، شما منّ و من کردی، «وَ تَرَبَّصْتُمْ» (حدید/ ۱۴)، «تَرَبَّصْتُمْ» با صاد، «تَرَبَّصْتُمْ» یعنی منّ و من کردی. «فَـ»، «فَیَتَّبِعُونَ»، وقتی حق را شنیدید، عمل کنید.
انتخاب بهترین سخن و پیروی از آن
«أَحْسَنَه»، یعنی از نظر رشدی هم باید قدرت انتخاب أحسن را داشته باشید، شما حق نداری هر فیلمی را نگاه کنی، هر کتابی را بخوانی، بگو آقا بخوانیم ببینیم چه چی میگوید، خب میدانم اگر باطل گفت، تشخیص میدهی که حرفش باطل است؟ بسیاری حرفها را باطل است ولی در قالب زیبا میگویند که شما. قرآن یک آیه دارد میگوید: پیغمبر، بعضی از اینها به قدری خوب حرف میزنند که تو هم تعجب میکنی، «تُعْجِبُکَ» (منافقون/ ۴)، تو هم که پیغمبری به تعجب درمیآیی. حق گوش، هر حرفی را نشنویم. دیگر چی؟
قرآن میفرماید گوش روی قیامت ازش سؤال میشود: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» (إسراء/ ۳۶). چشم و گوش و دل روز قیامت مورد سؤال میشود. به چشم میگویند: چه دیدی؟ باید جواب بدهد. به گوش میگویند: چه شنیدی؟ و همین پوست و گوش حرف میزند هان. قرآن یک آیه دارد میگوید: روز قیامت وقتی میبیند پوست آدم حرف میزند، دست شهادت میدهد که من زدم تو سر مظلوم، با من سرقت کردند، با من گناه شد. اینهایی که عربی میخوانم قرآن است: «قالُوا لِجُلُودِهِمْ» (فصلت/ ۲۱): انسانها به پوست دستشان میگویند: «لِمَ شَهِدْتُمْ» (فصلت/ ۲۱): چرا علیه من، بر ضدّ من گواهی میدهید؟! میگویند: دست خودمان نیست، «أَنْطَقَنَا اللَّهُ» (فصلت/ ۲۱)، خدا من را به نطق درآورد، چهطور در دنیا با این گوشت زبان حرف میزنی؟! حالا هم در آخرت با این گوشت پوست دست حرف بزن، آن کسی که این گوشت را به حرف درآورد، این پوست را هم میتواند به حرف دربیاورد.
خب «تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُم» (انعام/ ۱۵۱)، یکی از کارهای انبیاء این است که انبیاء دعوت میکردند مردم را، میگفتند: بیایید برایتان حق را بگوییم، تلاوت کنیم حق را برای شما. خود مجرمین روز قیامت میگویند: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ» (ملک/ ۱۰)، اگر ما دل میدادیم حرفها را، درست گوش میدادیم، «ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ» (ملک/ ۱۰)، الآن اینجا گرفتار نبودیم، گیر ما، گوشمان آزاد است، شما اگر یک نوار کاست، یک نوار ساده اگر بگیری، حاضری مثلاً صدای گربه رویش ضبط کنی؟ نه، پول بدهم نوار بخرم، صدای گربه رویش ضبط کنم؟! نمیخواهم! نوار مغزت را چرا در اختیار این میگذاری؟! این حرف باطل میزند، حرف غلط میزند، دروغ میگوید، تهمت میزند، چرا پای حرفهایش نشستی.
گوشسپردن به سخن دانشمندان
حرف را از افراد دانشمند بگیرید، «مَن تَرَکَ الاستِماعَ مِن ذَوی العُقولِ ماتَ عَقلُهُ» (کنز الفوائد، ج ۱، ص ۱۹۹). با دانشمندان نشست و برخاست کنید، هر کسی یک رفیق اسلامشناس داشته باشد، شبههای پیش میآید، سؤالی پیش میآید، هر کسی با یک عالم بزرگوار، یک عالم قوی، یک تلفن که سنگینی نمیکند، یک تلفن یک اسلامشناس جیبتان باشد، بعد سؤال میکنند، میگوید: علو، آقا من یک سؤال دارم. ممکن است اسلامشناس هم حضور ذهن نداشته باشد، بگو فردا، هفتهی دیگر، ماه دیگر، دلم میخواهد این را یاد من بدهی، تلفنی. تلفن داشتن سنگین است؟!
به رانندهها میگویند شما که میروید یک زنجیر چرخ هم داشته باشید، حالا اگر یک وقت برف آمد، در بیابان نمانید. «مَن تَرَکَ الاستِماعَ مِن ذَوی العُقولِ»، اگر کسی با افراد عاقل رفت و آمد نداشته باشد، «ماتَ عَقلُهُ»: عقلش خواب میرود.
بعضیها هم روی شیطنت گوش میدهند، نوار میگذارند مخفی، دوربین میگذارند یک جایی که مخفی است، نوار یک جایی جاسازی میکنند، حتی تو دسته کلید، کلید در، «سَمَّاعُونَ لِلْکَذِب» (مائده ۴۱ و ۴۲)، سه مرتبه این کلمهی «سَمَّاعُونَ» در قرآن آمده. یعنی خوب گوش میدهند، منتها برای زیر و رو کردن، برای دروغ پردازی، برای اینکه یک سوژه دربیاورند، اصلاً میآید مینشیند، برای اینکه بهانه بگیرد. یک وقت یک کسی مادر است، میآید توی خانهی دخترش، در قابلمه را برمیدارد، غذا را میچشد که اگر کم نمک است، نمکش کند، یعنی مادر به قصد اصلاح در قابلمه را برمیدارد، بعضیها نه، با این عروس خوب نیستند، در را برمیدارد، یک عیبی بفهمد، این هم آش بود پختی؟! این هم سوپ بود؟! نمک ندارد! نمیدانم چی ندارد، چی ندارد. نگاه که میکنید، گوش میدهید، به قصد شیطنت، به قصد فتنهانگیزی گوش ندهید. «سَمَّاعُونَ لِلْکَذِب» نباشید.
اعراض از مجلس باطل و سخن نادرست
آیهای دیگر میفرماید: «إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ» (انعام/ ۶۸). شما باید جلسه را به هم بزنید، این که من نشستم، ولی تأیید نکردم، کافی نیست، جلسه اگر توش لغو گفته میشود نباید بنشینی، نه اینکه بنشینی و بگویی نه، من نشستم ولی. نشستی ساکت شدی؟! سکوت نمیشود.
خب میفرماید که: «ألسّامع شریک القائل» (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۳۶): کسی اگر حرف غلط بزند، شما هم ساکت شدی، شما هم با گوینده در گناه شریکی.
حق گوش چی هست؟ حق اعضاء، گوش.
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس غیبت کسی را بشنود رد کند، خداوند هزار شر را در دنیا و آخرت از او برمیدارد و اگر ساکت شد و گوش داد، گناه گوینده را برای شنونده هم مینویسند. (وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۹۲) روایتی داریم غیبت کردن خلاف است، راضی شدن خلاف است، ساکت شدن خلاف است، «الْغِیبَهُ أَسْرَعُ فِی دِینِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْأَکِلَهِ فِی جَوْفِهِ» (وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۰): یعنی خطر غیبت برای دین اسلام از خطر مرض جذام بدتر است. مرض جذام در بدن چه میکند؟ غیبت که شما میشنوی، انگار که یک میکروب ویروسی است که وارد دین تو شد.
حرفهای تحریک کنند، اشعار عشقی، اشعاری که شما را تحریک میکند، ممنوع. اصلاً حدیث داریم که کسی گوش به حرف کسی بدهد، بندهی او هست. (الکافی، چاپ الإسلامیه، ج ۶، ص ۴۳۴). الآن شما پای تلویزیون حرفهای مرا میشنوید اگر حق گفتم، بندهی حقاید، اگر باطل گفتم، بندهی باطلاید.
بله، شبهای زمستانی، پنج غروب میشود، میآیند مردم ده میخوابند، پنج ساعت، یک ربع مطالعه ندارد. نگو ما لیسانسمان را گرفتیم، لیسانس مثل بچهای که راه رفتن یاد گرفته، حالا خدا را شکر راه رفتی، خدا را شکر لیسانس گرفتی، حالا کجا میخواهی بروی؟ قانع نشوید به این مدرکهایی که گرفتید. قرآن میگوید تمام مدرکهایتان را روی هم بریزید، یک ذره بیشتر نیست: «وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً» (إسراء/ ۸۵)، همهتان با هم سوادتان جز اندکی نیست.
آداب قرائت قرآن کریم
برای شنیدن آدابی است که باید اول که قرآن که خوانده میشود، گوش بدهید، ساکت باشید. این آیه قرآن است، میگوید: «إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ» (اعراف/ ۲۰۴) همین که صدای قرآن بلند شد، گوش بدهید که چه میگوید، در قرائت قرآن حرف نزنید. البته این معنای وجوبش مربوط به نماز است که پیشنماز که حمد میخواند، شما ساکت باشید، شما دیگر حمد و قل هو الله نخوانید، آقا دارد حمد و قل هو الله میخواند، وجوبش آنجاست، مستحبش هم این است که وقتی صدای قرآن آمد، به احترام قرآن ساکت باشید.
«مَنِ اسْتَمَعَ حَرْفاً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَیْرِ قِرَاءَهٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَهً وَ مَحَا عَنْهُ سَیِّئَهً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَهً» (الکافی، چاپ الإسلامیه، ج ۲، ص ۶۱۲): کسی اگر صدای قرآن بلند شد گوش داد، گوش بدهیم، هر حرفی که میشنویم پاداش دارد، هر حرفی که میشنویم گناهی از ما کم میشود، این اهمیت گوش دادن به آیات قرآن است.
خب سکوت در برابر قرآن، شکرگزاری است. اصلاً خود قرآن دو مرتبه این آیه را تکرار کرده است، میگوید: «خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ» (مریم/ ۱۲)، کتاب آسمانی را جدی بگیرید. جدی گرفتن یکی از راههایش این است که وقتی خوانده میشود، گوش کنید. منتها حالا اینجا یک تذکر بدهم، ما آیا حق داریم سحرخوانی قرآن بگذاریم پشت بلندگوی مسجد؟ اذان را به ما اجازه دادند که شما اذان بگو با صدای خوب، مردم هم بیدار شدند، دو دقیقه بیدار بشوند، طوری نیست.
گوش که به حرف میدهیم، گوش دادن مقدمهی عمل کردن است، قرآن میگوید: «وَ اسْمَعُوا وَ أَطیعُوا» (تغابن/ ۱۶)، کنار «اِسْمَعُوا»، «أَطیعُوا» هم دارد، یعنی استماع کردی، گوش دادی، حالا اطاعت کن، وگرنه خیلیها هستند: «لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها (اعراف/ ۱۷۹)، گوش میدهند، ولی انگار گوش نمیدهند.
قرآن میگوید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ» (انفال/ ۲۲): بدترین جنبندهها نزد خدا کسی است که میشنود، عمل نمیکند. خیلی مهم است. منی که حرف میزنم ولی عمل نمیکنم، گناهم بیش از آقایان و خواهرانی هست که میشنوند، چون من امر به معروف میکنم، من موعظه میکنم، اگر کسی دیگری را به حق سفارش کند، اما خودش عمل نکند، «کَبُرَ مَقْتاً» (صف/ ۳)، «مَقْت» یعنی غضب، غضب خدا نسبت به این آقا بیشتر از باقیهاست، چون این گوینده است، این استاد دانشگاه است، معلم است، مربی است، پدر و مادر است، مادر اگر خلافی کند، دختر نگاهش میکند، یاد میگیرد، پدر اگر خلافی میکند، پسر نگاه کند یاد میگیرد. اینها گناهانی است که هم گناه هست، هم گناهزاست.
داریم که اگر صدای اذان را شنیدید، شما هم یواش اذان بگویید، تکرار کنید. مثلاً مؤذن میگوید: الله اکبر، شما هم یواش بگو: الله اکبر. حیّ علی الصلوه، شما هم یواش بگو حیّ علی الصلاه. سفارش شده کلمهی حق را تکرار کنید، تلقینی برای خودتان است.
خب آدمهایی که حرف حق را نمیشوند، قرآن میگوید اینها مردهاند: «إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى» (نمل/ ۸۰)، پیغمبر، تو به مرده حرفهایت نفوذ نمیکند، اینها هم، یک کسی اگر گوش به حرف حق ندهد، میگوید مرده، «لا تُسْمِعُ الْمَوْتى»، قرآن گفته اینها مرده هستند.
خب سخنانی که نباید بشنویم: سخن زشت، ناحق، بیمنطق، سخنی که در آن تحقیر دیگران باشد، مسخرهی دیگران باشد، غیبت، تهمت، فحش، زنا (۲۳:۲۷)، سی، چهل رقم گناه زبان ازش سر زده میشود. فیض کاشانی بیست تا گناه برای زبان شمرده که وقتی گناه زبان است، شنوندهاش هم باید مواظب باشد، خلاف نکند. البته یکی از علمای دیگر بیست را تا سی تا آورده، یکی دیگر تا چهل تا آورده.
تحقیق درباره شنیدهها و شایعات
ما حق نداریم هر حرفی را منتقل کنیم. امروز که دنیای اِس اِم اِس شده، هر کس هر چیزی میشنود، دقیقهی بعدش به رفقایش میگوید. اگر حق است، خوشا به حالت، نشر حقیقت است، اگر یک حرف لغوی است، تهمتی است زدند به فلانی، شما این تهمت را میشنوی، به دیگران هم منتقل میکنی، بله شنیدی چی شد، شنیدی چی شد. حرفهایی که میشنوید، نه قبول کنید، چون ممکن است دروغ باشد، نه رد کنید، چون ممکن است راست باشد. پس چه کنیم؟ تحقیق کنید: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/ ۶)، قرآن میگوید اگر یک فاسقی خبر آورد، سایتها گفتند، سایت یعنی چه؟ سایت یعنی دیوار کوچه، توی دیوار کوچه میشود نوشت زنده باد قرائتی، میشود نوشت مرده باد قرائتی، نیم کیلو ذغال میخواهد، با یک چهارپایه. چون تو به دیوار کوچه نوشتند، به دیوارهای تهران نوشتند، حالا اگر به دیوار تهران نوشتند، حرف حق شد؟! در سایتها آمده، در سایت فلانی آمده. حرف بد، بد است، حرف باطل، باطل است، گویندهاش هر کس میخواهد باشد. بتپرستها میگفتند: پدران ما بت میپرستیدند. خدا به ایشان گفت: پدرانتان هم غلط کردند: «أَنْتُمْ وَ آباؤُکُم» (انبیاء/ ۵۴)، گفتند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا» (زخرف/ ۲۲): پدران ما بت میپرستیدند، نمیگوید حالا که پدرانم میراث فرهنگی است باشد. میفرماید: «أَنْتُمْ وَ آباؤُکُم». پدران هم غلط کرد.
امام صادق منزل کسی رفت، دید خانهاش خیلی تنگ است. گفت: آخر زن و بچهات در این خانهی تنگ؟! گفت: تو که وضع مالیات خوب است، خانهات یک خورده وسیعتر باشد. گفت: خانهی پدری است دوست دارم. فرمود: پدرت نداشته، تو که داری، زن و بچهات را تنگ گذاشتی؟! ما نمیتوانیم بگوییم میراث فرهنگی است، هر میراث فرهنگی که، اگر میراث فرهنگی است که اول مجرم حضرت ابراهیم است، بتها را شکست، بتها مگر میراث فرهنگی نبود؟! دومین مجرم نعوذ بالله امیرالمؤمنین است، مگر بتهای کعبه را حضرت علی نشکست؟! این که چون ایشان میگوید گوش بدهیم، حالا وسط حرفش است، آقا وسط حرفش بلند شو برو، هنر این نیست که بگذاری سخنرانیاش تمام بشود، بلند شوی بروی که هنر نکردی.
یک کسی از اولیای خدا بود، از یک نفر پرسید: وضعت چهطور است؟ گفت: الحمدلله، داشتیم میخوریم، نداشتیم نمیخوریم. آن مرد خدا گفت: گربهها خانهمان هم همینطور است، داشتند میخورند، نداشتند نمیخورند. این که هنر نیست داشتیم میخوریم، نداشتیم نمیخوریم، هنر این است که داشتید به دیگران هم بدهید، نداشتید بروید کار بکنید، پیدا کنید، داشتیم میخوریم، نداشتیم، نمیخوریم که گربههای محلهمان هم همینطور است.
یک کسی ربا گرفته بود، پول سود، که فلان مبلغ بده، فلان، آمد پهلوی مرجعی، من آن مرجع را میشناسمش، گفت: حرام است. گفت: آخر کارم راه افتاد، وام گرفتم، کارم راه افتاد. گفت: کار شما راه میافتد، اما حرام است. اینکه چون کار ما را راه انداخته، پس حلال است، منطق نیست. وسط سخنرانیاش است، وسط سخنرانیاش است، باطل میزند، بلند شو برو.
اذان و اقامه در گوش راست و چپ نوزاد
چرا میگویند بچه که متولد شد، در زایشگاه در گوش راستش اذان بگویید؟ یعنی اولین روزها. حالا زایشگاه و نزدیک زایشگاه. در گوش راست بچه اذان بگویید. حالا میگویند اذان را چه کسی بگوید؟ هر کسی میخواهد، بگوید. ما هیچ آیه و حدیثی نداریم که اگر اذان را فلانی گفت، ثوابش بیشتر است، یا بچه دیگر مریض نمیشود. گاهی میآید میگوید: آقا، من فلانی هم در گوشش اذان گفت، ولی باز هم مریض شد. اذان که کار نسخه را نمیکند، اذان برای خودش است، گوش کار چشم را نمیکند، چشم کار گوش را نمیکند. بگوییم فلانی یک دست ندارد، ولی سه تا پا دارد، خب دست و پا. ایمان و توکل سر جایش، مراجعه به پزشک حاذق هم سر جایش.
این که میگویند در گوش راست بچه اذان بگو، یعنی چه؟ یعنی گوش ضبط میکند. ما ممکن است نفهمیم، ولی آن خالقی که به ما دستور داده درِ گوشِ راست اذان، درِ گوشِ چپ بچه اقامه بگو، یعنی گوش خیلی نقش دارد، در ورودی قلب است که اول گفتم.
مخالفین اسلام گفتند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ» (فصلت/ ۲۶)، پیغمبر که قرآن میخواند، میگفتند: گوش ندهید، حتی پنبه میدادند به افراد، میگفتند: تو گوشتان بگذارید، یک محمدی است قرآن میخواند، ممکن است تحت تأثیر قرار بگیرید، پنبه را بگذارید در گوشتان که. امام حسین علیه السلام روز عاشورا حرف میزد، یزیدیها هلهله میکردند که صدای امام حسین پخش نشود.
چه چیزی یاد بچه بدهیم؟
میگوید: «یَنفَعُهُم»، عجب! مهارتآموزی است. «عَلِّموا صِبیانَکُم مِن عِلمنا»، یاد بچههایتان بدهید. چه چیزی یاد بدهیم؟ از علوم ما: «مِن عِلمنا ما یَنفَعُهُم» (وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۴۷۸)، میگوید حتی حدیثهای امام صادق هر کدام را که به درد بچه میخورد، ممکن است یک حدیث به درد بچه نخورد. من یک مثال بزنم، یک حدیث داریم مناهی، یعنی پیغمبر نهی کرده، گفته این کار را نکن، نکن، نکن، یک تعداد زیادی است، منتها هر کاری نکنش برای یک کسی است، مثلاً میگوید: ناخنهایت را با دندان نگیر، خب این کار بچههاست، میگوید که قبر را گچکاری نکنید، خب این برای پیرمردها است که برای خودشان مقبره درست میکنند، میگوید توی قبر را گچ کاری میکنند، بگذار خاک باشد. در یک حدیث است، منتها این حدیث مثل گوشت گوسفند را، رانش را میدهند به یکی، نمیدانم سر دستش را میدهند به یکی، سیراب شیردانش را میدهند به یکی، کله پاچهاش را میدهند به یکی، ممکن است در یک حدیث باشد منتها این حدیث به درد این نمیخورد. مثلاً بنده بروم آیهی طلاق بخوانم، تفسیر کنم آیهی طلاق را برای چه کسی؟ برای دانشجویی که هنوز داماد نشده است، بلند میشود میرود، میگوید: خدا پدر این شیخ را بیامرزد، حواسش کجاست؟ کجا میخارد؟! این کجا را میخاراند؟! من اصلاً ازدواج نکردم، این دارد برای من طلاق میگوید و لذا امام هم در این حدیث میگوید از علوم ما هم همهی حرفهای ما را به همهی بچهها نزنید، این پارچه به درد عمامهای میخورد، این به درد کت شلواری میخورد، این لحاف کرسی است، این پوستین است، این زیر پیراهنی است، لیف برای صورت است، کیسه برای کمر است، سنگ پا برای پا است. امام فرمود حالا که بچه گوشش امانت است، نعمت است، بنا است از علوم اهل بیت بدهید، از علوم اهل بیت آن چیزی را که به درد بچه میخورد، بگویید.
آوردش بالا. گفتم: پسر جون، گوش بده آقا جون، به شرطی که یک دقیقه میگویم، تو هم یک دقیقه بگویی هان، خوب گوش بده، یک زمانی دو تا قبیله دعوا داشتند، او میگفت ما بیشتریم، او میگفت: نخیر، ما بیشتریم. آخرش گفتند: بشماریم. شمردند، یکی برد و یکی باخت. تا اینجایش را بلدی؟ بله، بلدم. او که باخت، طبق نقلی گفت: زنهای حامله را دو تا حساب کنیم، یکی مادر، یکی بچهای که در شکمش هست. زن حامله را دو تا حساب کنیم. باز شمردند، مثلاً باز هم باخت، گفت: خیلیها از ما مردهاند، برویم قبرستان، مردههایمان را هم بشماریم، ببینیم مرده و زندهی کدام قبیله بیشتر است. رفتند مردهشماری. آیه نازل شد: «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» (تکاثر/ ۱ و ۲)، سرگرم ما بیشتریم، تو بیشتری شدید، تا جایی که کارتان رسید به اینکه مردهشماری کنید!! یعنی آمارزدگی، پُز دادن به آمار، ما بیشتریم، تو بیشتری، گاهی انسان را به قبرستان هم میبرد، استخوان پوسیدههای مردگان را بشمارد. و السلام علیکم و رحمه الله. این یک قصه بود، هم قرآنی بود، هم تاریخ بود، تاریخ صحیح بود، قرآن واقعی بود، قصه هم بود، تفسیر هم بود.
برای بچه تفسیر یک دقیقهای، تفسیر نیم دقیقهای هست. به من گفتند: میتوانی مسئله بگویی در دو، سه ثانیه. گفتم: بله. گفتند: بگو. گفتم: مهر نماز به اندازه یک درهم باشد، همین بندی که انگشت میزنید برای انتخابات، از این کوچکتر نباید باشد. و السلام علیکم و رحمه الله. مسئله بود، فقه بود، مهر نماز چهقدر باید باشد، اما در دو، سه ثانیه. ما باید حرفها را لقمهای کنیم، کوچک کنیم، با زبان خودمانی، بدون القاب، با محبت، در وقت خوب بگوییم، گوشمان را در اختیار اینها بگذاریم، گوش نسلمان را هم در اختیار این حرفها بگذاریم، و السلام علیکم و رحمه الله.
یک دعا میکنم، آمین بگویید. خدایا تو خودت میدانی چهقدر حرف باطل شنیدم، گفتیم، نوشتیم، خدایا همهی لغزشهای ما را پیدا و ناپیدای ما را ببخش و بیامرز و یک ایمانی به ما بده که وقت گناه بتوانیم به این امانتهای تو خیانت نکنیم، یعنی گوش را در راهی قرار بدهیم، گوش را تو دادی، در راهی که تو دوست داری، چشم را تو دادی، در راهی که تو دوست داری، تمام نعمتهایت را با بهترین نیّات در راهی که تو دوست داری، مصرف کنیم.
«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
منبع: وارث
بازدیدها: 0