حُر مودب بود چون به بصیرت رسید و بر خطای خود در لحظات آخر پی برد و آن هنگام که امام علیه السلام در روز عاشورا فریاد برآوردند که آیا فریاد رسی هست که به فریاد ما برسد؟ مضطرب شد و با چشمانی اشک بار از لشکریان کوفه فاصله گرفت.
به عبارتی دیگر حر بن یزید ریاحی را می توان اول شخصی دانست که به عنوان صاحب منصب نظامی بنی امیه، با لشکری قریب به هزار نفر، ماموریت یافت تا راه را بر امام حسین علیه السلام بسته و از حرکت ویژه ی ایشان به سمت کوفه ممانعت به عمل آورد و در این مسیر انضباط نظامی و پایبندی حُر به اجرای دقیق فرمانهای حکومتی، به ویژه عدم دخالت او در موضوعات سیاسی موجب شده بود تا وی به عنوان یکی از شناخته شدهترین جنگاوران کوفه که در آن زمان قائل بر نظریه ی جدایی دین از سیاست بود، در روز بیست و هفتم ذیالحجه سال ۶۱ هجرى قمرى، در توقفگاه ذوحسم، در مقابل کاروان حسین ابن علی علیه السلام صف آرایی و رسما تقابل نظامی بنی امیه با ایشان را آغاز نماید؛ تقابلی که در ابتدا با تحذیر امام علیه السلام توسط حُر در همان اقامتگاه نخست آغاز گردید و موجب شد تا وی در هر موقعیتی عاقبت افراط گرایی را بر حسین ابن علی علیه السلام متذکر شده و عدم اتخاذ تدبیر مناسب توسط ایشان را این گونه بیان نماید که از برای خدا حرمت جان خویش را پاس دار که من بر این باورم که اگر گرم ستیز شوی، گشته گردی.
البته امام حسین علیه السلام در برابر تدبیر او به صراحت فرمودند: مرا از مرگ میترسانی؟ من میروم و مرگ برای جوانمرد ننگ نیست اگر برای خدا باشد و مخلصانه بکوشد و با مردان نیکوکار به جان مواسات نماید، چون بمیرد مردم بر مرگ او اندوه خورند و نابکاران از سر عناد برخیزند. پس اگر زنده ماندم پشیمان نیستم و اگر بمیرم ملامت نشوم، ذلت تو را بس که زنده باشی، خوار گردی و ناکام بمانی.
حُر سرباز بود و سربازی را از برای سربازی می دانست و در این مسیر برایش تفاوتی نمی نمود سربازی آل امیه و یا آل علی؛ پس چون باورش به دموکراسی آن چنان بود که اکثریت مسلمانان با یزید بن معاویه بیعت نموده و اکثریت کوفیان عبید الله ابن زیاد را قبول نموده اند؛ پس رای اکثریت را برگزیده و به فرمان حاکم در صدد جلب و توقیف امام حسین علیه السلام برآمد و در مقابل ایشان صف آرایی نمود و راه را جهت عزیمت ایشان به کوفه بست و چون امام علیه السلام با یاران خویش عزم بازگشت به مدینه نمود، بار دیگر حُر ممانعت کرده و پیشنهاد نمود که امام علیه السلام راهی غیر از راه کوفه و مدینه در پیش گیرد تا وی بتواند از ابن زیاد کسب تکلیف نماید.
حُر باوجود تمامی عقایدش مبنی بر شخصی بودن دین و قلبی بودن باورهای دینی، بالاخص اعتقاد راسخش مبنی بر عدم دخالت دین در امور سیاسی و اجتماعی، انسانی مودب بود و سرانجام این ادب او را به رستگاری رساند؛ شاید بارها این جمله را شنیده و خوانده باشیم که ادب مرد به زِدولت اوست؛ اما فقط خوانده باشیم و شنیده؛ شاید تنها و تنها ادب را در نزاکت و سروسامان در برخورد و رفتار بدانیم و یا همچون برخی ادب را در قدردانی روزانه از حداقل پنج نفر! به خاطر نزاکت، اخلاق، دانش و خلاقیت آنها محاسبه نماییم و یا جمله صائب تبریزی را که ادب آب حیات آشنایی است مد نظر قرار داده و در صدد تنظیم روابط اجتماعی خود برآییم و … اما واقع آن است که ادب یعنی حفظ حدود و نگاه داشتن حد هر چیز و به همین لحاظ علوم ادبی را علوم ادبی نامیده اند چون حافظ و نگهدار حدود معارف مربوط به خود بوده و در این مسیر هر رشته ای از علوم ادبی، میزانی برای نگاهداشت حدود معارف خود می باشد.
پس مودب بودن در معنای حقیقی خود یعنی حفظ حدود و نگاه داشتن حد هر چیز البته مبتنی بر شناخت و فهمی که انسان به دست می آورد؛ فهمی که عدم کسب آن موجب انجام خطا توسط همان انسانی می شود که سعی در مودب بودن دارد. پس هر گاه انسان در تمامی امور زندگی حد نگاه داشت، ادب ورزیده است و قاعدتا باقی ماندن انسان خطا کار بر خطا، در صورت فهم نسبت به آن، اسباب بی ادبی او را موجب می شود، زیرا انسان مودب بر خلاف باور های رایج انسانی است که حفظ حدود نموده و یا خطایی مرتکب نمی شود و یا در صورت انجام خطا و فهم از پلشتی و زشتی آن، در صدد توبه و بازگشت از آن بر می آید.
حُر مودب بود نه به آن سبب که عظمت و بزرگی حسین ابن علی علیه السلام را می دانست و نسبت به کرامت و جایگاه خانوادگی ایشان شناخت داشت؛ بلکه حُر مودب بود به سبب آنکه وقتی نسبت به خطای خود شناخت پیدا کرد، توبه نمود و در صدد جبران خطای خود برآمد.
خطا واژه ای آشنا از برای عموم انسان ها است؛ واژه ای که برخی همچون مسیحیان آن را ذاتی انسان تلقی نموده و برخی دیگر در مکتب اسلام در تقابل با این دیدگاه بوده و از خطا به عنوان عارضه ای بر سرشت پاک و منزه آدمی تعبیر می نمایند؛ عارضه ای که هیچ انسانی مبرا از آن نبوده و نیست؛ عارضه ای که منشاء آن در جهل و نادانی آدمی است که به واسطه ی علم و کسب کمالات انسانی مرتفع و به عبارتی دیگر به حداقل خواهد رسید.
انسان مخلوقی کوچک در میان انبوه مخلوقات الهی است که اگر چه اشرف ایشان از جهت عقل و کسب کمالات می باشد، اما مطلقا این امر ذاتی او نبوده و تنها به واسطه ی عالم بودن بر او اطلاق می گردد؛ پس باید توجه داشت که انسان ذاتا عالم بالعلم نبوده و همین امر سبب خطا کاری او در طول دوران حیات اش خواهد بود؛ خطاهایی کوچک و بزرگ که نشات گرفته از جهل او می باشد
از این جهت در ادبیات فارسی از خطا به عنوان سهو و اشتباه تعبیر می شود که در مقابل صواب بوده و این خود گواه آن است که انسان برای نجات از هر خطای فکری و خطیئه عملی، مهتاج به شناخت است؛ شناختی برآمده از یقین و یقینی برآمده از عدم پیروی هواهای نفسانی و اگر انسان خود را مقید کند که در مسائل تابع یقین باشد و گمان را به عوض یقین نپذیرد، به خطا نخواهد افتاد و این همه در اکثر مواقع میسر نشده و از این جهت انسان را جایز الخطا خوانند و در این مسیر خداوند تبارک و تعالی معصومین علیهم اسلام را به عنوان انسان هایی شاخص و مبری از خطا، سهو و اشتباه برای انسان مقرر فرمود تا به عنوان راهنما، انسان ها را بر مسیر اسلام ناب راهنمایی نمایند و چون اسلام ناب منزه از خطا، سهو، نسیان، خرافه و امثال اینها می باشد، قطع به یقین کمال انسانی را رقم زده و فلاح او را موجب می گردد.
پس حُر مودب بود، نه فقط به آن سبب که وقتی به جهت مانع شدن از بازگشت امام علیه السلام به مدینه، مورد خطاب تند حضرت مبنی بر مادرت در سوگت بگرید! قرار گرفت جواب ایشان را محترمانه داد و گفت اگر جز شما در این حال با من چنین سخنی میگفت از او در نمیگذشتم، ولی به خدا سوگند نمیتوانم از مادر شما جز به نیکی یاد کنم؛ بلکه حُر مودب بود چون آن هنگام که پس از گذشت کمتر از ۱۲ روز از مجالست و مخاطب بودن سخنان حسین ابن علی علیه السلام، یقین پیدا نمود، پیروی هواهای نفسانی را کنار نهاد، با آنکه در روز عاشورا از جانب عمر بن سعد بن ابیوقّاصفرماندهی بخش مهمی از لشکر را عهده دار بود.
حُر مودب بود چون به بصیرت رسید و بر خطای خود در لحظات آخر پی برد و آن هنگام که امام علیه السلام در روز عاشورا فریاد برآوردند که آیا فریادرسی هست که به فریاد ما رسد و از خدا جزای خیر بطلبد؟ و آیا کسی هست که شر این قوم را از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باز دارد؟ مضطرب شد و با چشمانی اشک بار از لشکریان کوفه فاصله گرفت و آنگاه اسب تاخت و آهنگ خدمت امام علیه السلام کرد و در حالی که دست بر سر نهاده بود میگفت: بارخدایا به سوی تو بازگشتهام، توبه مرا بپذیر که من رعب و وحشت در دل دوستان تو و فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم افکندم.
حُر مودب بود چون آن هنگام که بصیرت یافت و به خطای خود پی برد در صدد جبران اشتباهات بزرگ خود برآمد و در روز عاشورا خدمت امام علیه السلام رسید، نگفت من عصبانی نیستم، بلکه سپرش را واژگون کرد، سلام داد و آن گاه عرضه داشت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، جانم فدایت باد، من کسی بودم که بر تو سخت گرفتم، و در این مکان فرود آوردم، گمان نمیکردم که این گروه با تو چنین رفتار کنند، به خدا سوگند اگر میدانستم که این گروه با تو چنین رفتار میکنند، هرگز دست به چنین کاری نمیزدم. من از آن چه انجام دادهام به درگاه خدای بزرگ توبه میکنم، آیا توبه من پذیرفته میشود؟
حُر مودب بود چون آن هنگام که امام علیه السلام برایش استغفار نمود و فرمود که خداوند توبه تو را می پذیرد و تو در دنیا و آخرت آزادمرد هستی، نرفت تا قصه های سیاه زندگی خود را به کل جامعه تعمیم دهد، بلکه از اسب پیاده نشد و به حضرت عرضه داشت: چون من اولین کس بودم که راه را بر تو سد کردم، اجازه فرما نخستین شهید راهت نیز باشم، شاید از کسانی باشم که در قیامت با جدت مصافحه میکنند.
حُر مودب بود چون آن هنگام که بصیرت یافت و در میان لشکریان امام علیه السلام قرار گرفت و توبهاش مورد قبول واقع شد، نگفت منازعه ۲ کیای عزیز سینما بسی تلخ است اما حق و باطل نیست، بلکه اجازه خواست تا با لشکریان کوفه سخن بگوید و وقتی حضرت اجازه فرمودند، همچون عمار در مقابل لشکریان دشمن قرار گرفت و خطابهای در دفاع از امام علیه السلام و مظلومیت او و اهلبیت ایشان ایراد فرمود که موجب شد تا لشکریان کوفه او را با تیر هدف حمله قرار دهند.
و این گونه حُر با آموزش ادب خود در واقعه ی کربلا به شهادت رسید، واقعه ای مملو از پیام که هیچ گاه رنگ کهنگی نیافته و نمی یابد؛ واقعه ای که فرستادگان پیام آن اگر چه بیش از ۱۴۰۰ سال از شهادتشان می گذرد، اما همچنان پیام شان قابل دریافت بوده و گیرندگان آن از همان زمان تا به آینده، انسان های غافلی می باشند که می توانند با دریافت آن بیدار شده و مسیر سعادت را طی نمایند؛ پس به یقین همه جا می تواند کربلا باشد و همه روز می تواند عاشورا، اگر من و تو بدانیم و بخواهیم.
بازدیدها: 71