شخصی به حضرت امیرمومنان علی(علیه السلام) عرض کرد: شما چگونه به این مقام رسیدید؟
حضرت فرمودند: «جلوی درخانه دل نشستم و غیرخدا را راه ندادم»
(در کندوی زنبورها همیشه چند زنبور ایستادهاند، و اگر اجنبی یا زنبوری که روی گلهای بد بو نشسته، بخواهد داخل شود، جلوی او را میگیرند و نمیگذارند داخل شود.
ما هم باید از این زنبورها یاد بگیریم. آری قلب خودت را از غیرخدا خالی کن تا نور خدا و ملائکه خدا بر قلب تو نازل شود)
وقتی به حضرت مریم(سلام الله علیها) خطاب شد: «هزّی الیک بجذع النخله تساقط علیک رطباًجنیاً»
درخت را حرکت بده تا خرمای تازه از آن بریزد و بخوری. در این هنگام حضرت مریم(سلام الله علیها) پرسید: خدایا! قبلا خودت روزی مرا در محراب حاضر میکردی، حالا میگویی درخت را تکان بده؟ خطاب آمد: قبلا بچه نداشتی، تمام افکارت پیش ما بود. لذا، ما هم تمام حوایج و خواستههای تو را میدادیم، ولی الان گوشهای از دلت متوجه این فرزندت شده است.
لذا، ما هم به همان اندازه که دلت از یاد ما جدا شده، گفتیم درخت را تکان بده تا خرما بریزد و از آن بخوری.
بازدیدها: 8