خاطره‌ی رزمنده‌ای که اشک مفسر قرآن را جاری کرد

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / خاطره‌ی رزمنده‌ای که اشک مفسر قرآن را جاری کرد

حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین محسن قرائتی گفت: ما آخوندها را خیلی سخت می‌شود گریاند؛ اما یکی از رزمندگان خاطره‌ای تعریف کرد که اشک من را در آورد.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین قرائتی به بیان خاطره‌ای از زبان یک رزمنده ۸ سال دفاع مقدس پرداخت که متن آن در ادامه آمده است:

در یکی از عملیات‌ها که شب انجام می‌شد قرار بود از جایی عبور کنیم که مین‌گذاری شده بود…؛ مجبور بودیم از اونجا رد بشیم چاره‌ای جز این نداشتیم.گفتیم کی داوطلب میشه راه رو باز کنه تا بتونیم عبور کنیم؟ چندتا از رزمنده‌ها داوطلب شدند تا راه رو باز کنند…

وقتی می‌خواستند راه باز کنند می‌دونستند که زنده نمی‌مونند. چون با انفجار هر مین دست، پا، سر، بدن یک جا متلاشی می‌شود!داوطلب‌ها پشت سر هم راه افتادن برای باز کردن راه… صدای مین می‌آمد. همین زمان متوجه شدم یکی داره بر می‌گرده!گفتم شاید ترسیده! بالاخره جان انسان عزیز است و همین باعث شده بترسد و این رزمنده برگرده…؛ گفتم خودمو نشون ندم شاید ببینه خجالت بکشه!بعد چند دقیقه متوجه شدم یکی داره میره به سمت محل مین‌گذاری شده… رفتم طرفش و گفتم وایسا کجا میری؟ گفت دارم میرم میدان مین‌گذاری شده دیگه!گفتم تو جزو کسانی بودی که داوطلب شده بودند؛ چرا برگشتی و الان داری دوباره به طرف میدان مین می‌ری؟!رزمنده گفت: آخه پوتینم نو بود؛ خواستم اونو در بیارم با جوراب برم و بیت‌المال حیف و میل نشود. اون پوتین بمونه یکی دیگه ازش استفاده کنه… .

Views: 63

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *