شايد خاطرهها تنها ميراث معنوي باشد كه از گذشته براي انسانها باقي ميماند. ميراثي كه همچون ماديات اين دنيا قابل تقسيماند. خاطرهها همانند فيلمهايي هستند كه در ذهن ما ذخيره شدهاند. كافي است بر اين مجموعه فيلمهايي كه هر كدام قصه بخشي از عمر شما را روايت ميكنند، سرك بكشيد و ببينيد كه چگونه همهچيز مثل همان روز اول در آرشيو باقي مانده است. خاطرهها گاه اندوه را به ياد ميآورند و گاه شادي و در برخي مواقع تركيبي از هر دو. انسانها يك جورهايي بخشي از هويت و بودنشان را از همينخاطرهها ميگيرند. سروش صحت در اينباره تعبير زيبايي دارد: «ما همان چيزهايي هستيم كه در خاطرههايمان به ياد داريم و ميخواهيم.» بخشي از اين خاطرههابازميگردد به بزرگترين كارهايي كه در عمرمان كردهايم، به يك حادثه بزرگ كه در زندگيمان رخ داده يا يك تغيير اساسي. انقلاب اسلامي را ميتوان در اين بخش گنجاند. پديدهاي كه در خاطرههاي چند نسل به خوبي حك شده و هرگز فراموش نشدني نيست. براي ديدن انقلاب و بهخاطر سپردن آن كافي بود به خيابانها ميآمدند و دوربين چشمشان را روي جمعيت زوم ميكردند. حالا خاطرهها به همين راحتي در حال ذخيره شدن بودند. عدهاي اما كاري فراتر كردند، آنها اين تصاوير را به فيلمنامههايي از جنس خاطرات كاغذي بدل ساختند تا ميراثشان را با ديگران به اشتراك بگذارند. در اين گزارش با چند مجموعه خاطره از ايان پر تب و تاب انقلاب آشنا ميشويم.
من زندهام
معصومه آباد، عضو شوراي اسلامي شهر تهران همين اواخر كتابي از مجموعه خاطرات سالهاي كودكي تا پايان دوران اسارتش در جنگ تحميلي را منتشر كرده است. نام كتاب با عنوان «من زندهام» برگرفته از متن يكي از نامههايي است كه پس از اسارت در جنگ به خانوادهاش نوشته است. فصل سوم با عنوان «انقلاب» مجموعه خاطرات آباد از رخدادهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي روزهاي پيش و پس از انقلاب را روايت ميكند. معصومه آباد متولد آبادان است و به همين دليل اتفاقات و حوادث مربوط به اين شهر در دوران انقلاب اسلامي را به خوبي شرح ميدهد. كتاب من زندهام در 552 صفحه توسط انتشارات بروج روانه بازار شده است. در بخشي از اين كتاب آمده: «بعضيها فكر ميكردند مثل مرداد 1332 باز هم شاه بر ميگردد. او فرار كرده بود، اما هنوز مأموران نظامي دور مجسمهاش مسلح ايستاده بودند. در خيلي از شهرها مجسمه شاه را انداخته بودند، اما در آبادان به زور اسلحه از مجسمه محافظت ميشد. عصر يكي از روزهاي ديماه بود. سلمان و محمد شتاب زده به خانه آمدند و با سرعت با ماشين رحيم به ميدان مجسمه رفتيم. لحظه به لحظه به جمعيت تظاهركنندگان افزوده ميشد و سرانجام فريادهاي مردم مجسمه سنگي شاه را فروريخت.»
خاطرههاي پررنگ يك نوجوان
انقلاب در هنگام تولدش از همه سو قابل مشاهده و خاطرهسازي بود. هر كجا كه ميايستادي و به جمعيت نگاه ميكردي بعدها ميتوانستي روايتگر بخشي از اين تاريخ براي نسلهاي بعدي باشي. اما روايت انقلاب از زبان يك نوجوان كه همه اين اتفاقها را از پشت بام خانهشان تماشا كرده، ميتواند براي نوجوانان امروزي جالب باشد. مجموعه «بالاي پشت بام» عنوان كتابي است كه خاطرات يك دختر نوجوان از روزهاي شهريور تا بهمن سال 57 را روايت ميكند. اين كتاب توسط افسانه گيويان نگارش شده كه حوادث ذكر شده از زبان دختري نوجوان را شامل ميشود. جالبترين بخش از اين كتاب به خاطره ديدار حضوري اين دختر نوجوان با حضرت امام خميني رحمة الله علیه در روز 15 بهمن سال 57بازميگردد. كتاب بالاي پشت بام يك مجموعه سبك 80 صفحهاي است كه با قلم و تنظيم ويژه گروه سني نوجوانان نگارش شده و ميتواند اطلاعات مناسبي از اتفاقات انقلاب اسلامي را براي اين نسل تصويرسازي كند. كتاب بالاي پشتبام ميتواند منبعي مناسب براي سادهنويسي خاطراتي باشد كه در خودشان رخدادهاي پيچيدهاي را بهصورت نهفته دارند. خواندن اين كتاب براي نوجوانان امروزي خالي از لطف نخواهد بود.
يادداشتهاي يك رئيسجمهور
مركز اسناد انقلاب اسلامي كه به فرمان حضرت امام رحمة الله علیه متولي تدوين تاريخ انقلاب اسلامي شده، در سالهاي گذشته اقدام به ضبط خاطرات رجال سياسي و مذهبي انقلاب اسلامي كرده است. يكي از چهرههايي كه پس از چندين سال پيگيري مكرر، موفق به ضبط خاطرات او گرديد، حجتالاسلام دكتر حسن روحاني، رئيسجمهور كشور است. او خاطرات خود را در چند جلد منتشر كرده و جلد اول آن از تولد تا مقطع زماني تسخير لانه جاسوسي را شامل ميشود. اين مجموعه خاطرات را ميتوان يكي از اسناد مهم شكلگيري انقلاب اسلامي ياد كرد، چرا كه روحاني در آن رخدادهاي سال 41 تا 57 را به خوبي آورده است. در جلد اول كتاب «خاطرات دكتر حسن روحاني» 11 فصل وجود دارد كه سه فصل پاياني با عنوانهاي اوجگيري و پيروزي انقلاب اسلامي، هجرت امام خميني رحمة الله علیه به پاريس و تثبيت انقلاب آمده است. حسن روحاني نخستين كسي بود كه واژه «امام» را براي آيتالله خميني بهكار برد، عنواني كه خيلي زود توسط مردم پسنديده شد و از آن پس همه سيدبزرگوارشان را با عنوان امام ميشناختند. اين كتاب از دل مصاحبههايي بيرون آمده كه اولينشان در ارديبهشت سال 1381 انجام شده است.
آيتالله از انقلاب ميگويد
مجموعه كتابهاي «سالهاي بيقرار»، «از تبعيد تا پيروزي» و «براي تاريخ ميگويم» عنوان سه كتابي است كه توسط انتشارات سوره مهر به موضوع خاطره نگاري انقلاب اسلامي پرداخته است. كتاب سالهاي بيقرار، در بردارنده خاطرات جواد منصوري، نخستين فرمانده سپاه است كه در آن شرح مبارزات او عليه رژيم شاه و فعاليتهاي منصوري پس از پيروزي انقلاب در روزهاي نخست را شامل ميشود. علياننژاد، كار نگارش و تدوين مجموعه خاطرات آيتالله مكارم شيرازي را بهعهده داشته است. او كتاب را با عنوان «از تبعيد تا پيروزي» به چاپ رسانده و در آن به نقل خاطرات اين عالم برجسته از روزهاي پرهيجان انقلاب و پيروزي آن نوشته است. در اين كتاب مجموعه خاطرات آيتالله در سالهاي پيش از انقلاب و تبعيد به شهرهاي انارك، مهاباد و چابهار و فعاليتهاي او نيز اشاراتي شده است. كتاب «براي تاريخ ميگويم» نيز اثري است درباره خاطرات محسن رفيق دوست، كه چند روز پس از پيروزي انقلاب مسئوليت كميته استقبال از امام رحمة الله علیه را بهعهده داشت. در اين كتاب ميتوانيد رد پاي پررنگي از حوادث و شرح ماوقع آنچه بر پايتخت كشور گذشت را بخوانيد. مجموعه اين سه كتاب، از زبان سه شخص مختلف در برگيرنده اطلاعات جالبي از روزهاي پرحادثه انقلاب است؛ اطلاعاتي كه خواندنش براي هر كسي، جالب توجه است.
گفتم بزن، ترسيد و نزد
حجتالاسلام حسني را ميتوان يكي از چهرههاي تأثيرگذار در رويدادهاي انقلاب بخش شمال غرب كشور دانست. او در زمان حياتش مجموعه خاطراتش را به نگارش درآورده كه آن را ميتوان روايت تاريخ شفاهي روزهاي پرشور قم و شهرهاي شمال غرب كشور دانست. شجاعت مرحوم حسني، امام جمعه شهر اروميه در همه دورههاي زندگياش زبانزد بوده و اين موضوع را ميتوان در خاطراتش هم جستوجو كرد. خودش در يكي از خاطرات مربوط به دوران پيش از انقلاب اسلامي ميگويد، «ما را به شهرباني بردند، سرهنگي به او گفت كه اين شخص مخالف اعليحضرت است. من گفتم: با شخص خاص بد نيستم با اعمال خلاف شرع مخالفم. يك مرتبه يكي از پاسبانها شهرباني اسلحهاش را كشيد و لوله آن را بيخ گوشم قرار دارد. همه جا سكوت بود. بدون اينكه خودم را ببازم لبخندي زدم و گفتم: من نصفم كردستاني است چون بزرگ شده كردستان هستم و با برادران كرد ارتباط دارم. نصف ديگرم آذربايجاني است چون تبار و زبانم آذري است. در كردستان معمول است ميگويند: مرد نبايد اسلحه بكشد. اگر كشيد بايد بزند و اگر نزد از زن كمتر است. ميدانستم جرأت ندارد و ميخواهد مرا بترساند. او با آن غرور و تكبرش، آتش گرفت. يكي ديگر بلند شد و سيلي محكمي به گوش من زد.»
روايت مسلمان از پرواز امام رحمة الله علیه
شايد برايتان جالب باشد كه پسوند «مسلمان» جزو فاميلي مرحوم حبيبالله عسگراولادي است. خودش در كتاب خاطراتش ميگويد، «من در محله امامزاده يحيي كوچه صاحب ديوان متولد شدم. به اين دليل پسوند فاميلي ما مسلمان است كه در محله ما غيراز مسلمانان، افراد يهودي زيادي نيز زندگي ميكردند. لذا اداره ثبت احوال منطقه بهخاطر مشخصشدن نوع مذهب افراد، آن را در شناسنامه و قبل از اسم افراد قيد ميكرد.» عسگراولادي ازجمله افراد فعال در دوران انقلاب اسلامي بود و همواره تلاش ميكرد تا در كنار حضرت امام رحمة الله علیه قرار بگيرد. سفر به پاريس، ديدار با امام و بازگشت به ايران با پرواز انقلاب پايانبخش كتاب خاطرات عسگراولادي است كه در بخشهايي از آن آمده، «حركت امام به سمت ايران بايد در روز پنجم بهمن صورت ميگرفت، ولي چون فرودگاه مهرآباد بسته بود، پرواز انجام نشد. امام در روز نهم فرمودند كه ما به تهران ميرويم. خدمت ايشان عرض كردند كه آقا راه بسته است و ممكن است ما را بزنند، ولي امام مصمم بود كه به ايران بازگردد. روز دهم دوستان تلاش زيادي كردند و دو هواپيما تهيه كردند. امام پرسيدند كه مگر چه تعدادي هستيم، عرض كرديم تعدادمان از يك هواپيما بيشتر است و ناچار شديم دو تا هواپيما بگيريم. امام فرمودند يك هواپيما كافي است، تعدادي را كم كنيد.»
مجموعه اشعار انقلاب اسلامي رودخانه جاري احساسات ادبي است
شعر، حماسه، انقلاب
پس از وقوع انقلاب اسلامي موج نويني از اشعار حماسي و انقلابي با محوريت حوادث سياسي در اواخر دهه 50 ايجاد شد. موجي كه تأثيراتش تا چند دهه بهصورت ملموس قابل مشاهده بود و توانست بخشي از پيام انقلاب را به دنيا و ديگر نسلهاي كشور منتقل كند. حالا در اين عرصه كتابها، مجموعهها و اشعار زيباي بسياري سروده و به چاپ رسيده است. در اين بخش با تعدادي از اين آثار آشنا خواهيم شد.
مجموعهاي همراه با نقد
مجموعه شعر انقلاب كه به واكاوي و تحليل شعر انقلاب اسلامي ميپردازد، ازجمله آثار اخير محمدرضا سنگري است. او در اين كتاب تلاش كرده تا مجموعهاي تقريباً كامل از كتابهاي شعر حوزه انقلاب اسلامي را جمعآوري كرده و بررسي قطعات آن را بهعهده بگيرد. او معتقد است كه در چند دهه گذشته تلاشها و رويشهاي شعر و ادبيات فارسي با شتاب بيشتري گسترش يافته و با دورههاي گذشته قابل مقايسه نيست. سنگري معتقد است كه در سالهاي اخير تنها در حوزه انقلاب اسلامي حدود 1000 شاعر به توليد شعر پرداختهاند. كتاب مجموعه شعر انقلاب اخيراً به چاپ رسيده است.
به ياد سلمان هراتي
حوزه شعر انقلاب اسلامي با نامهايي گره ميخورد كه نميتوان بيتفاوت از كنارشان گذشت. سلمان هراتي ازجمله اين نامهاست، شاعر جواني كه متأسفانه بهار عمرش زود به خزان گراييد و به ديار باقي شتافت. به همين دليل اشعار زيادي از او به ثبت نرسيده است. اما همان اشعار باقيمانده ميتواند فضاي اجتماعي و حال و هواي انقلاب را به خوبي متجلي سازد. اشعار انقلابي اين شاعر متعهد را ميتوان جزو برترين اشعار مرتبط با پديده انقلاب اسلامي برشمرد. مجموعه كامل اشعار اين شاعر انقلابي در دو دوره متفاوت چاپ شده است.
قيصر براي انقلاب ميسرايد
پس از انقلاب بهتدريج، شعر در وزنهاي نيمايي در حاشيه قرار گرفت و شاعران به شكلهاي شعري حاصل از اين وزنها، چه در حالت شكسته و تركيبي و چه در حالت غيرشكسته و غيرتركيبي، اقبال چنداني نشان ندادند. قيصر امينپور ازجمله معدود شاعراني بود كه در شعر به وزنهاي نيمايي هم پايبند ماند و آن را وارد اشعار حماسي و انقلابي خود كرد. امينپور حدود يك ربع قرن شعر گفت و اندك اندك خوانندگان در خور توجهي را به آثارش جلب كرد. برخي از اين خوانندگان به دلايل ادبي و برخي ديگر به دلايل اجتماعي- فرهنگي به سرودههاي او علاقه داشتند. يعني به آن جلوههايي از آثار وي كه در دوره نخست شعرگويي وي، متوجه فضاي جنگ و آرمانهاي ديني و انقلابي شد. مجموعه اشعار او در حوزه انقلاب هنوز هم جزو منابع اصلي تاريخ موزون اين برهه از تاريخ كشورمان به شمار ميرود. خود قيصر درباره اشعار انقلابياش ميگويد: «شايد شعر، اصلاً نقطه شروع نداشته باشد، بلكه خط شروع داشته باشد. و آدم موقعي بفهمد دارد شعر ميگويد كه روي خط شروع افتاده باشد. و شايد آن موقع هم نفهمد، و فقط در نقطه پايان بفهمد كه دسته گلي را كه به آب داده يا سنگي را كه در چاه انداخته است، شعر ميگويند. و شايد هم شعر، نه نقطه و نه خط، بلكه حجم شروع داشته باشد. اصلاً وقتي كه نقطه، هيچ باشد خط هم مجموعهاي از حاصل جمع هيچهاست، يعني هيچ است. و شايد هم شعر خطي بيآغاز و انجام باشد. نميتواند با او اداري برخورد كند و بگويد فردا بياييد. چون اگر رفت، معلوم نيست كه دوباره كي برگردد.»
شعر انقلاب با او بيدار است
سيدعلي موسوي گرمارودي شاعر متعهد و انقلابي نيز ازجمله كساني است كه توانست با آثارش رنگ و بوي حماسه مردمي را تغيير دهد. بهطوري كه خيليها او را با اشعار انقلابي و آيينياش ميشناسند و به جا ميآورند. او 4 سالي را در زندانهاي رژيم سابق سپري كرده و در همان ايام نيز به سرايش اشعارش ميپرداخته است. گرمارودي كه در قالبهاي غزل، قصيده، رباعي و شعر نو توانسته طرحي نو دراندازد توانسته نسخهاي از ترجمه قرآن كريم را نيز به دوست داران كلام وحي هديه كند.
بازدیدها: 342