سوم خرداد در تاریخ ایران اسلامی روزی است به یادماندنی و جاودانه که همواره در تقویم ما خواهد درخشید.
در سومین روز از خرداد ۱۳۶۱ شهر خونین شهر دوباره به دامان ایران بازگشت و همگان با چشم خویش معجزه الهی را دیدند.
آزادی خرمشهر آرزوی هر ایرانی بود که هر لحظه آن را از خداوند تمنا میکرد.در سوم خرداد ۱۳۶۱ خرمشهر پس از ۵۷۵ روز اشغال و با وجود استحکامات زیادی که در این شهر بود و نیروهای فراوان محافظ آن، با همت و تلاش رزمندگان آزاد شد.
آن روز لبخندها بر لبها نشست و جوانه امید در دلها رویید. یاد شهیدان مظلوم و غریب خرمشهر اشکها را جاری ساخت. اشکی که با اشک شوق در هم آمیخت. آن روز ایران همه خرمشهر شده بود و خرمشهر ایرانی کوچک که به مردان و زنانش میبالید.
فتح خرمشهر ثمره حماسه آفرینی و رشادت و مقاومت همه مردم ایران بود. آنها که از اعزام فرزندانشان به جبههها دریغ نمیکردند و همزمان با تشییع شهیدانشان عزیزان دیگری را به جبههها میفرستادند.
روز فتح خرمشهر روزی نیست که بتوان آن را فراموش کرد و یا بدان بی اعتنا بود.
شهر “خرمشهر” پس از گذشت بیست ماه از آغاز جنگ تحمیلی همچنان در چنگ مزدوران بعثی قرار داشت. دشمن استحکامات و موانع پیشرفته را احداث و ۳۶ هزار نفر از نیروهای خود را در خطوط پدافندی پیچیده ای متمرکز و مستقر کرده بود. گذر از چنین خط مرگباری به یک معجزه و کار خدایی شبیه بود… . در نخستین دقایق دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱،که مصادف با سیزدهم رجب بود،نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی حمله گسترده ای را با نام مبارک “یا علی بن ابی طالب علیه السلام” آغاز کردند و سرانجام پس از چهار مرحله عملیات تهاجمی در منطقه ای به وسعت ۶۰۰۰ کیلومتر مربع در تاریخ سوم خردادماه سال ۱۳۶۱ خرمشهر عزیز پس از ۵۷۵ روز اشغال و ویران شدن خانه ها و اماکن عمومی و دولتی آزاد و پاکسازی شد و به آغوش میهن اسلامی بازگشت.
در این عملیات، که به “بیت المقدس” نامیده شد، ۱۶ هزار و پانصد نفر از متجاوزان کشته و زخمی و ۱۹ هزار نفر اسیر شدند. ۴۰ فروند هواپیما، ۲۸۵ دستگاه تانک و نفربر، ۵۰۰ دستگاه خودرو و ده ها قبضه توپ سبک و سنگین از دشمن منهدم شد و ۱۰۵ دستگاه نفر بر و تانک، ده ها انبار مهمات، صدها دستگاه خودروی سبک و سنگین، ۱۸ قبضه توپ ۱۳۰ میلیمتری و هزاران قبضه سلاح انفرادی و … به دست رزمندگان اسلام افتاد.
در این عملیات همچنین ۱۸۰ کیلومتر از مناطق مرزی و ۵۰۳۸ کیلومتر مربع از مناطق اشغالی آزاد شد. … سرگرد “کامل جابر” از افسران ستاد سوم ارتش عراق می گوید:”پس از باز پس گیری خرمشهر توسط ایرانی ها، صدام فرماندهان سپاه سوم را در روز ۲۷ مه ۱۹۸۲ برای اعطای نشان شجاعت به کاخ ریاست جمهوری در بغداد فراخواند. صدام پس از اعطای نشان به فرماندهانی که با دست خالی از جبهه خرمشهر بازگشته بودند، طی مراسمی در حضور خبرنگاران پس از پایان مراسم و بیرون کردن خبرنگاران خطاب به این فرماندهان گفت:”من از مقاومت شما در “محمره” (خرمشهر) راضی نیستم. اعطای این مدالها به شما، صرفاً اقدامی برای تسکین افکار عمومی است.
آرزو می کردم در بندر محمره کشته می شدید، ولی عقب نشینی نمی کردید، آیا شما واقعاً لیاقت دریافت نشان شجاعت را دارید:نه، اصلاً ندارید. وجدان من آرام نمی گیرد، مگر وقتی که سرهای له شده شما را زیر شنی تانکها ببینم.”
آرزو می کردم در بندر محمره کشته می شدید، ولی عقب نشینی نمی کردید، آیا شما واقعاً لیاقت دریافت نشان شجاعت را دارید:نه، اصلاً ندارید. وجدان من آرام نمی گیرد، مگر وقتی که سرهای له شده شما را زیر شنی تانکها ببینم.”
در این هنگام سرتیپ ستاد “ساجت الدلیمی” لب باز کرد و گفت:”قربان، ببخشید… ” اما صدام در حالی که از فرط خشم دندان روی دندان می فشرد، نگاه تندی به او کرد و گفت:”ساکت باش بی شعور، ساکت باش ترسو، همه شماها ترسو هستید، همه شماها مستحق اعدام هستید، چرا علیه ایرانی ها از سلاح شیمیایی استفاده نکردید.” یکی از افسران در پاسخ به او گفت:”قربان، در این صورت گازهای شیمیایی به خاطر نزدیکی خطوط ما و ایرانی ها روی سربازان ما هم تأثیر می گذاشت.” صدام بلافاصله جواب داد:”سربازان تو بمیرند، مهم نیست.
مهم این بود که محمره در دست ما باقی بماند. ای حقیر… ” وقتی سرتیپ ستاد “نبیل الربیعی” خواست شروع به صحبت کند، صدام کفش خود را از پای درآورد و به طرف صورت آن سرتیپ پرتاب کرد و با لحنی که نفرت و تحقیر از آن می بارید، گفت:”من در مقابل خودم، حتی یک مرد در اینجا نمی بینم، هنگام خروج از سالن کاخ، بعضی از فرماندهان گریه می کردند. آخر در آن جلسه، صدام برای سومین بار به صورتشان تف انداخته بود.
بازدیدها: 0