خصوصيات فردي و فضائل اخلاقي امام رضا (علیه السلام)

خانه / مطالب و رویدادها / خصوصيات فردي و فضائل اخلاقي امام رضا (علیه السلام)

هشتمين امام شيعيان، حضرت علي بن موسي الرضا (علیه السلام)، روز پنجشنبه، يازدهم ذي قعده، سال 148 هجري ـ شانزده روز پس از شهادت جد بزرگوارش امام صادق (علیه السلام) ـ در مدينه چشم به جهان گشود. نام مبارکش را «علي» گذاشتند. کنيه اش «ابوالحسن» و القابش، رضا، صابر، رضي و وفي بود که مشهورترين آنها «رضا» است.

ولادت


پدر آن حضرت، موسي بن جعفر (علیه السلام) و مادرش کنيزي به نام «نجمه» بود؛ «تکتم»، «سمانه» و «ام البنين» نيز خوانده مي شد. نجمه، کنيز «حميده» مادر امام موسي کاظم (علیه السلام) بود و چون در عقل و دين داراي مرتبه اي والا بود و در اخلاق و رفتار بر ديگر زنان برتري داشت، او را به پسرش امام کاظم (علیه السلام) بخشيد. مادر امام رضا (علیه السلام) زن بسيار مؤدب، با فضيلت و عابدي بود. درباره ي ادب وي نوشته اند: «او نسبت به حميده احترام فراواني قائل بود، چندانکه در حضورش به احترام او نمي نشست.»در مقابل، حميده هم براي او ارزش خاصي قائل بود و مي گفت: «من هرگز کنيزي به برتري او نديدم.» علاقه ي «نجمه» به عبادت الهي به حدي بود که در دوران شير خوارگي امام رضا (علیه السلام) اظهار کرد مرضعه ي ديگري تعيين کنند تا او را در شير دادن به کودک خود ياري کند. پرسيدند: مگر شير تو کم است؟ گفت: نه؛ ولي بر اثر اشتغال به شير دادن از نوافل و ذکرهاي مستحبي باز مانده ام؛ بدين جهت کمکي مي خواهم تا بلکه مستحبات را ترک نکنم.

امام رضا

تعيين امامت

 پيشواي هشتم (علیه السلام) پس از شهادت پدر بزرگوارش امام کاظم (علیه السلام) عهده دار مقام امامت شد. امامت آن بزرگوار همچون امامت ديگر پيشوايان عليهم السلام، از جانب خدا و به تعيين و تصريح پيامبر (ص) و معرفي پدر گرامي اش صورت پذيرفت. «داوود رقي» مي گويد: به امام کاظم (علیه السلام) عرض کردم: پدرم فدايت باد، پيرمرد شده ام و مي ترسم حادثه اي برايم پيش آيد که شما را ديگر ملاقات نکنم، بفرماييد که پيشواي پس از شما کيست؟ فرمود: فرزندم علي. سليمان بن حفص مروزي مي گويد: به حضور امام کاظم (علیه السلام) رسيدم تا از حجت خدا بر مردم پس از آن حضرت سؤال کنم. امام (علیه السلام) خود آغاز به سخن کرد و فرمود: اي سليمان! همانا «علي» فرزند و وصي من و حجت خدا بر مردم پس از من است، و او برترين فرزندان من مي باشد. اگر پس از من زنده ماندي نزد شيعيان و دوستان من به امامت او گواهي ده.

مکارم اخلاق

حضرت علي بن موسي الرضا (علیه السلام) مانند ديگر پيشوايان معصوم عليهم السلام به زيور فضايل اخلاقي و کمالات نفساني آراسته و از هر گونه زشتي و پليدي و رذايل اخلاقي منزه بود و در اين راه گفتار و رفتارش الگو سرمشق ديگران بود. اينک بخشي از خصوصيات فردي و مکارم اخلاقي آن حضرت:

الف ـ زهد و عبادت

 پيشواي هشتم (علیه السلام) در زهد و پارسايي و پرستش پروردگار، يگانه ي عصر خود بود و زر و سيم دنيا و مناصب اجتماعي و حکومتي در برابر مقام عبوديت و پارسايي او هيچگونه ارزشي نداشت. «محمد بن عباد» درباره ي زهد و ساده زيستي امام (علیه السلام) مي گويد: حضرت رضا (علیه السلام) در تابستان بر روي حصير مي نشست و در زمستان بر روي گليم، و لباسهايش زبر و خشن بود؛ و لي هنگامي که در ميان مردم مي رفت از لباسهاي عادي مردم استفاده مي کرد. علي بن موسي الرضا (علیه السلام) با قرآن انس خاصي داشت و هر سه روز يک بار ختم قرآن مي کرد و مي فرمود: اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم مي توانم يک قرآن ختم کنم؛ ليکن هيچ آيه اي را تلاوت نمي کنم مگر آنکه درباره ي آن آيه و موضوعي که فرود آمده و زماني که نازل شده است، انديشه مي کنم. امام (علیه السلام) کم مي خوابيد و شبها را بيشتربه شب زنده داري مي گذرانيد و گاهي اوقات تمام شب را تا صبح بيدار بود و بسيار روزه مي گرفت و روزه اول، وسط و آخر ماه از او ترک نمي شد و مي فرمود: «روزه داشتن در اين سه روز مثل اين است که انسان هميشه روزه است». رجاء بن ابي ضحاک ـ مأمور مأمون براي بردن امام رضا (علیه السلام) از مدينه به خراسان ـ مي گويد: من از مدينه تا مرو همراه و مراقب امام (علیه السلام) بودم؛ سوگند به خدا، کسي را در پرهيزگاري و افزوني ذکر خدا در تمامي اوقات، و شدت خوف از حق تعالي مانند او نديدم. سپس به طور تفصيل برنامه ي عبادي آن حضرت را در طول شب و روز بيان مي کند. مأمون وقتي گزارش «رجاء» را شنيد گفت: اي پسر ابي ضحاک، آنچه که گفتي درست است، او (اشاره به امام رضا (علیه السلام)) از بهترين، داناترين و عابدترين مردم روي زمين است. سپس به وي توصيه کرد که مشاهدات خود را براي ديگران نقل نکند.

2

ب ـ تواضع و فروتني

 پيشواي هشتم (علیه السلام) با آنکه مقام رفيع امامت را داشت و برگزيده ي خدا بود، در عين حال نه تنها براي خود هيچ گونه حريمي قائل نبود، بلکه در زندگي خويش با طبقات مختلف مردم حتي خدمتکاران و زيردستان با نهايت صميميت و فروتني رفتار مي کرد. کليني از مردي بلخي روايت کرده است: من در سفر خراسان همراه امام (علیه السلام) بودم، روزي هنگامي که سفره گسترده شد، امام (علیه السلام) از همه ي خدمتکاران خواست تا در کنار او بر سر سفره بنشينند. عرض کردم، فدايت شوم، بهتر بود سفره ي آنان را جدا مي کردي؟ فرمود: ساکت باش! همانا پروردگار و پدر و مادر همه ما يکي است و پاداش هم به اعمال است. روزي امام (علیه السلام) در حمام پس از تقاضاي فردي که آن حضرت را نمي شناخت، تن او را کيسه کشيد. هنگامي که ديگران امام (علیه السلام) را به او معرفي کردند، شرمنده شد و به عذرخواهي از آن حضرت پرداخت. امام (علیه السلام) در حالي که او را کيسه مي کشيد، دلداري اش داد و فرمود: عيبي ندارد.

«ياسر» غلام امام رضا (علیه السلام) نقل مي کند: امام (علیه السلام) به ما توصيه کرده بود که هر گاه بر شما وارد شدم و شما مشغول غذا خوردن بوديد (به احترام من) بر نخيزيد تا از غذا خوردن فارغ شويد. گاهي اوقات بعضي از ما را براي انجام کاري مي خواند. به آن حضرت اطلاع مي دادند که مشغول غذا خوردنند. مي فرمود: بگذاريد تا از غذا خوردن فارغ شوند.

ج ـ جود و بخشش

پيشواي هشتم (علیه السلام) در جود و بخشش نيز سرآمد مردم زمان خود بود. ابن شهر آشوب مي نويسد: امام رضا (علیه السلام) در روز عرفه در خراسان، تمام اموال خود را در راه خدا بخشيد «فضل بن سهل» گفت: اين گونه بخشش زيان آور است. فرمود: نه، بلکه سودآور است. هرگز آنچه را که موجب اجر و پاداش اخروي است غرامت مشمار. مردي خدمت امام رضا (علیه السلام) رسيد و عرض کرد: به اندازه ي مروتت به من عطا فرما. فرمود: اين مقدار براي من مقدور نيست. عرض کرد: پس به قدر جوانمردي من. فرمود: اين ممکن است آنگاه به خدمتکار خود دستور داد دويست دينار به او بپردازد. مرد ديگري به حضور آن گرامي رسيد و عرض کرد: «من از دوستان شما خاندان هستم هم اکنون از سفر مکه باز مي گردم و پولم را گم کرده ام. در صورتي که شما کمکي به من بفرماييد پس از بازگشت به وطنم آن مبلغ را از جانب شما صدقه خواهم داد.» امام (علیه السلام) به اندرون رفت و پس از لحظاتي بازگشت و از بالاي در، بدون آنکه در را بگشايد مبلغ دويست دينار به او داد و فرمود: اين مبلغ را بگيرد و براي خود مبارک بدان و از طرف من هم صدقه مده و فورا بيرون رو که نه من تو را ببينم و نه تو مرا. پس از آنکه سائل بيرون رفت، يکي از حاضران که از سخنان و رفتار امام (علیه السلام) به شگفت آمده بود پرسيد: با آنکه مبلغ زيادي به وي داديد چرا خودتان را به او نشان نداديد؟ فرمود: براي آنکه نمي خواستم ذلت سؤال را در چهره ي او مشاهده کنم؛ مگر نشنيده اي که پيغمبر (ص) فرمود: کسي که پنهاني انفاق کند معادل با آن است که هفتاد حج انجام داده باشد؟…

د ـ بردباري

 امام رضا (علیه السلام) خوي نيکوي حلم و بردباري را از پدر بزرگوار خود امام کاظم (علیه السلام) به ارث برده بود و در برابر افراد جاهل و گستاخ با بردباري مواجه مي شد. روزي يکي از خوارج که مقام ولايتعهدي را منافي با شؤون و حيثيت امام (علیه السلام) مي دانست خنجري زهرآلود در استين خود پنهان کرد و گفت: مي روم با او بحث کنم اگر بر پذيرش ولايتعهدي حجتي داشت چه بهتر وگرنه با اين خنجر او را خواهم کشت. چون به حضور امام (علیه السلام) رسيد، بدون آنکه صحبتي کند حضرت از نيت پليد او آگاه شد و با بردباري با وي برخورد کرد و فرمود: اگر در برابر شبهه ي خود پاسخ قانع کننده اي شنيدي آن خنجري را که در آستين پنهان کرده اي بشکن و به دور انداز. فرد خارجي پس از شنيدن سخنان منطقي امام (علیه السلام) از کرده ي خود پشيمان شد. خنجر را شکست و دور انداخت و توبه کرد و گفت: شهادت مي دهم که تو فرزند پيامبري و در گفتارت راستگو هستي.

18

هـ ـ عزت نفس

 يکي از اهداف شوم مأمون از مسأله ي ولايتعهدي امام رضا (علیه السلام) اين بود که آن حضرت را با نزديک کردن به دستگاه پر زرق و برق و برخوردار از لذائذ و نعمتهاي مادي خود، به دنياپرستي و جاه طلبي متهم کند؛ ولي مناعت طبع و عزت نفس پيشواي هشتم (علیه السلام) نقشه مأمون را نقش بر آب ساخت. امام (علیه السلام) پس از پذيرش ولايتعهدي نيز با بي اعتنايي تمام به تشکيلات سلطنتي مأمون، به زندگي ساده و بي آلايش دوران پيش از ولايتعهدي خود ادامه داد و حتي در برابر سياست مأمون که سعي مي کرد آن حضرت را وارد کارهاي حکمتي بکند، فرمود:اين امر هرگز نعمتي برايم نيفزوده است، هنگامي که در مدينه بودم دست خطم در شرق و غرب نفوذ داشت. در آن زمان بر استرم سوار مي شدم و (با اآرامي و آزادي) کوچه هاي مدينه را مي پيمودم و اين حالت از همه چيز برايم عزيزتر و مطلوبتر بود.

و ـ امر به معروف و نهي از منکر

 پيشواي هشتم (علیه السلام) رفتار اطرافيان، زيردستان و ياران خود را زير نظر داشت و در مواقع لازم، آنان را امر به معروف و نهي از منکر مي کرد؛ حتي مأمون نيز بارها از نصايح و رهنمودهاي آن حضرت بهره مند شد. روزي امام (علیه السلام) ديد مأمون وضو مي گيرد ولي غلامش آب را بر دست وي مي ريزد. حضرت فرمود: «کسي را در عبادت پروردگارت شريک قرار مده» مأمون آب را از دست غلام گرفت و خود مشغول وضو گرفتن شد. يکي از خدمتکاران امام (علیه السلام) ميوه اي را نيم خورده دور افکند. امام (علیه السلام) متوجه شد و با ناراحتي فرمود:سبحان الله! اگر شما بدان نياز نداريد، مردمي هستند که به خوردن آن نيازمندند.

منبع : عقیق

Views: 161

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *