منصور دوانیقی (عبدالله بن محمد علی بن عبدالله بن عباس) دومین طاغوت و خلیفه عباسی بود، چندین بار تصمیم گرفت که امام صادق علیه السلام را بکشد، ولی آن حضرت به طور معجزه آمیزی از شر او نجات یافت یکی از آن موارد، ماجرای ذیل است:
منصور دوانیقی روزی یکی از غلامان خود را بالای سرش نگهداشت و به او گفت به محض اینکه جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) بر من وارد گردید گردنش را بزن.
طبق ترتیب اجباری قبلی، بنا بود که امام صادق علیه السلام نزد منصور دوانیقی بیاید امام بر منصور وارد شد، و به چهره منصور نگاه کرد، و زیر لب چیزی (دعائی) را خواند، سپس آشکار کرد و گفت:
یا من یکفی خلقه کلهم و لا یکفیه احد اکفنی شر عبدالله بن علی .
ای کسی که امور همه خلقش را کفایت می کند، ولی احدی او را کفایت نمی کند مرا از شر منصور دوانیقی، کفایت کن.
منصور دید امام صادق وارد شد ولی غلامش کاری نکرد به جایگاه غلام نگریست، او را ندید، غلام نیز منصور را نمی دید، در این هنگام بر اثر وحشت، حالت منصور دگرگون شد و از امام معذرت خواست و عرض کرد من شما را در این گرما به زحمت و رنج انداختم، به خانه خود بازگردید.
امام صادق علیه السلام رفت، آنگاه منصور غلامش را دید، به او گفت: چرا دستور مرا اجرا نکردی؟ (یعنی گردن امام را طبق فرمان قبلی نزدی)
غلام در جواب گفت: به خدا سوگند من جعفربن محمد (امام صادق) را ندیدم، چیزی آمد و بین من و او حائل گردید.
منصور دریافت، امداد غیبی الهی، در کار بوده و امام را حفظ کرده است.
به غلامش گفت: این جریان را به هیچ کس نگو، سوگند به خدا اگر برای کسی نقل کنی قطعاً تو را خواهم کشت.
منبع: داستانهای اسلامی از اصول کافی، جلد دوم، محمد محمدی اشتهاردی
بازدیدها: 152