داستانهایی از زندگى امام صادق علیه السلام

خانه / مطالب و رویدادها / داستانهایی از زندگى امام صادق علیه السلام

داستانهایی از زندگى امام صادق علیه السلام در باب درس زندگی و همچنین اوصاف حضرت و برخورد ایشان در مواجهه با امور متفاوت..

امام صادق علیه السلام : مومن در دنیا غریب است .

نام گذارى فرزند  

ابوهارون گوید: من در مدینه همنشین امام صادق علیه السلام بودم . چند روزى گذشت و نتوانستم به او حاضر شوم . پس از چندى که به خدمت او مشرف گشتم فرمود: اى ابو هارون چند روزى بود که تو را نمى دیدم .
عرض کردم : سبب آن این بود که پسرى برایم متولد شده بود.
امام علیه السلام فرمود: خدا مبارک بگرداند چه نامى براى او انتخاب کردى ؟
عرض کردم : محمد
حضرت نام محمد را که شنید صورتش را نزدیک زمین برد و مى گفت : محمد، محمد، محمد، تا آنکه نزدیک بود صورتش به زمین برسد. سپس فرمودن جانم : مادرم ، پدرم تمامى اهل زمین فداى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله باد. آنگاه فرمود: این پسر را دشنام نده و او رانزن و بابدى نکن و بدان که خانه اى نیست که در آن محمد باشد مگر آنکه آن خانه هر روز تطهیر وتقدس مى شود.

تحصیل روزى حلال  

فضل بن ابى قره گوید: ما بر امام صادق علیه السلام وارد شدیم در حالى که او بروى دیوارى مشغول کار بود. عرض کردیم : خداوند ما را فداى شماگرداند اجازه دهید مااین کار را براى شما انجام دهیم یااینکه غلامان آن را انجام دهند.
امام علیه السلام فرمود: نه، بگذارید خود آن را انجام دهم زیرا من دوست دارم که خداوند عزوجل مرا ببیند در حالى که بادستهاى خود کار مى کنیم و و بازحمت دادن به خود در طلب مال حلال هستم . آنگاه فرمود: امیرالمومنین علیه السلام براى تحصیل حاجت خود تلاش مى کرد و دوست داشت که خداوند او را ببیند که خود را در طلب حلال به زحمت انداخته است .

ارزش نیکى به والدین  

عمار بن حیان گوید: به امام صادق علیه السلام خبر دادم که فرزندم اسماعیل به من نیکى مى کند. حضرت فرمود: من اسماعیل رادوست داشتم و بااین خبرى که دادى او را بیشتر دوست مى دارم . آنگاه فرمود:
وقتى خواهر رضاعى پیامبر صلى اللّه علیه و آله به محضر اوآمد چون نگاه آن حضرت به او افتاد از دیدنش مسررو شد وزیر انداز خود را براى او پهن کرد و وى را برآن نشاند، آنگاه با او شروع به صحبت کرد و مى گفتند و مى خندیدند. سپس مجلس آنها به پایان رسید و از محضر آن حضرت مرخص شد.
مدتى بعد از برادر رضاعى پیامبر صلى اللّه علیه و آله که برادر خواهر رضاعى اوبود به محضر پیامبر صلى اللّه علیه و آله شرفیاب شد اما حضرت آن برخوردى را که با خواهرش داشت با اونداشت .
گفته شد با رسول اللّه !با خواهرت برخوردى داشتى که بابرادرت که مرد بود نداشتى ؟
حضرت در پاسخ فرمود: زیرا خواهر رضاعى ام نسبت به پدر و مادرش رفتار بهترى از برادرش دارد.

احترام به پدر  

ابراهیم بن شعیب گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : پدرم پیر و ضعیف شده است وما براى قضا حاجت ، او را به مستراح حمل مى کنیم .
حضرت فرمود: اگر مى توانى این زحمت را هم از او بردارى چنین کن . وبه دهان او لقمه گذار که این اعمال در فرداى قیامت سپرى از آتش براى تو خواهد بود.

یکدیگر را دوست بدارم  

حفض بخترى گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردى وارد شد. حضرت به من فرمود: او را دوست دارى ؟
عرض کردم : آرى
حضرت فرمود: چرا او را دوست نداشته باشى در حالى که برادر تو مى باشد و شریک دین و یاور تو علیه دشمنت و روزى او هم بر عهده دیگرى است .
امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه مردى را دوست داشتى او را ازآن آگاه گردان زیرا اعلام محبت، دوستى میان شما را پابرجاتر مى کند.

ثروتمندان شیعه  

(محمدبن عجلان) گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که یکى از شیعیان او واردشد و سلام کرد. حضرت از او پرسید: برادرانت که از نزد آنها آمدى چگونه بودند؟
اودر پاسخ آنها را ستود و پاک و نیکو معرفى کرد.
امام علیه السلام فرمود: عیادت ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟
عرض کردم : بسیار ناچیز است .
امام علیه السلام فرمود: دیدار و احوالپرسى ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟
عرض کردم : اندک است .
حضرت فرمود: دستگیرى ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟
عرض کردم : شما از اخلاق و صفاتى سوال مى کنید که در بین مردم ما کمباب است .
حضرت فرمود: پس چگونه آنها خود را شیعه مى دانند؟

صله ارحام  

(صفوان جمال ) گوید: میان امام صادق علیه السلام و عبداللّه بن حسن بحث و مجادله شد و به جنجال کشیده شد بطورى که مردم دور آنها جمع شدند و در حالى که شب بود از یکدیگر جداشدند.
صبح روز بعد که من بدنبال کارى از منزل بیرون آمدم دیدم امام صادق علیه السلام درب منزل عبداللّه بن حسن ایستاده است و به کنیز او مى فرماید: به ابى محمد عبداللّه بن حسن ) بگو به درب خانه بیاید.
عبداللّه بیرون آمده و گفت : یااباعبداللّه چرا صبحگاه به اینجا آمده اى ؟
حضرت فرمود: من دیشب آیه اى از کتاب خداى عز وجل را تلاوت کردم که پریشانم کرده است .
گفت : کدام آیه ؟
حضرت فرمود: قول خداوند که مى فرماید: کسانى که آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده است ، پیوسته مى دارند (صله رحم مى کنند) از پروردگار خود مى ترسند و از سختى حساب در هراسند.
عبداللّه عرض کرد: راست گفتى گویا من این آیه را هرگز در کتاب خداى عزوجل نخوانده بودم . سپس دست به گردن شدند و گریستند.
اگرچه حق با عبدا بن حسن که از اقوام امام علیه السلام مى باشد نبوده و او از عقاید صحیحى هم برخوردار نبوده است و ارتباط خویشاوندى را که خدا به حفظ آن فرمان داده است تحکیم مى نماید.
امام صادق علیه السلام فرمود: صله رحم اعمال را پاک و اموال را بسیار و حساب را آسان مى کنده بلا را مى زداید و روزى را زیاد مى کند.

آسان گیرى بر بدهکار  

(حماد بن عثمان ) گوید: نزد امام صادق علیه السلام بودم که یکى ار شیعیان آن حضرت وارد شد.
امام علیه السلام به او فرمود: چه شده است که برادرت از تو شکایت دارد؟
آن مرد گفت : از اینکه حقم را با جدیت وپیگیرى از او مطالبه مى کنم شکایت دارد؟
امام صادق علیه السلام فرمود: گمان کرده اى وقتى این گونه حقت را از او مطالبه مى کنى کار بدى نکرده اى ؟
آیا کلام خداوند را نخوانده اى که مى فرماید: ( یخافون سوء الحساب )(یعنى از بدى حساب در قیامت مى ترساند که خداوند به آنها ستم کند؟ نه واللّه از این جهت نمى ترسند بلکه از موشکافى و جدیت در حساب مى ترسند از این رو آن را ابدى حساب نامیده اند.

رضا به قضاى الهى  

اعشى گوید: به محضر امام صادق علیه السلام رسیدم تا از فرزند بیمار او عیادت کنم ، دیدم امام علیه السلام بر درب منزل ایستاده است و بسیار اندوهگین و ناراحت است .
عرض کردم : فدایت شوم بچه در چه حالى است ؟
امام علیه السلام فرمود: به خدا سوگند حال آشفته اى دارد. آن گاه وارد خانه شد و مدتى ماند و سپس با روى گشاده بسوى ما بیرون آمد در حالى که غم و اندوه از او بر طرف شده بود آنگاه فرمود: دوست داشتم که بچه شفا یابد.
عرض کردم : فدایت شوم آن وقت که زنده بود شما غمگین بودید اما الان که از دنیا رفته است روئى گشاده دارید!
امام علیه السلام فرمود: ما اهل بیت قبل از مصیبت گریه مى کنیم اما وقتى امر الهى واقع شد به قضاى خداوند راضى هستیم و تسلیم امر او خواهیم بود.

نامگذارى  

ربعى بن عبداللّه گوید: شخصى به امام صادق علیه السلام عرض کرد: فدایت شوم ، ما فرزندانمان را به نام شما و پدران شما نامگذارى مى کنیم آیا این نامگذارى سودى براى ما دارد؟
امام علیه السلام فرمود: اى واللّه آیا دین جز محبت است .

حقوق مومن  

داود بن حصین گوید: ما چهارده نفر بودیم که در محضر امام صادق علیه السلام بودیم ، ناگهان حضرت عطسه کرد اما کسى به او چیزى نگفت .
حضرت فرمود: آیا جواب عطسه را نمى دهید؟ از جمله حقوق مومن بر مومن این است که چون بیمار شود او را عیادت کند و چون بمیرد بر سر جنازه اش حاضر گردد و چون عطسه کند جواب عطسه او را بدهد و چون او را دعوت کند دعوتش را بپذیرد.
امام باقر علیه السلام هرگاه عطسه مى کرد به او مى گفتند: یرحمک اللّه (یرحمکم اللّه ) (خداوند تو را مورد مغفرت و رحمت خود قرار دهد) و هر گاه کسى نزد او عطسه مى زد حضرت مى فرمود: یرحمک اللّه عزوجل .

سرمایه ولایت  

مردى به محضر امام صادق علیه السلام رسید و از فقر و تنگدستى شکایت کرد.
امام علیه السلام به او فرمود: این طور نیست که تو مى گویى و من تو را فقیر نمى دانم .
عرض کرد: سرور من به خدا سوگند شما از وضع من خبر ندارى و نمونه هایى از فقر خود را ذکر کرد و امام علیه السلام سخن او را نمى پذیرفت تا اینکه از او سوال کرد اگر صد دینار به تو بدهند حاضرى از ولایت ما دست بردارى و از ما برائت جویى ؟
جواب داد: نه ، امام پیوسته رقم دینار را بالا برد و به هزارها دینار رسانید و آن مرد قسم مى خورد که حاضر نیست با این مبالغ از ولایت ائمه علیهم السلام دست کشد.
آنگاه امام علیه السلام به او فرمود: آیا کسى که چیزى دارد که به هزارها دینار نمى فروشد فقیر است .

دستگیرى از برادر مومن  

صفوان جمال گوید: نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودم که مردى از اهل مکه بنام میمون وارد شد و از نداشتن کرایه شکایت کرد.
حضرت به من فرمود: برخیز و برادرت را یارى کن ، من برخاستم و به همراه او رفتم تا اینکه خداوند کرایه اش را فراهم کرد و سپس به نزد امام علیه السلام بازگشتم .
حضرت فرمود: براى حاجت برادرت چه کردى ؟
عرض کردم : پدر و مادرم فدایت باد خداوند آن را بر آورده ساخت .
امام علیه السلام فرمود: اگر برادر مسلمان خود را یارى کنى از یک هفته طواف خانه خدا نزد من بهتر است .

بى نیازى  

مردى از اصحاب امام صادق علیه السلام همواره به محضر او مى رسید، مدتى گذشت و آن مرد حج نگذارد و به خدمت امام علیه السلام نرسید. یکى از آشنایان او به خدمت آن حضرت رسید. امام علیه السلام پرسید فلانى چه مى کند؟
او گمان برد امام علیه السلام از وضع مالى او سوال مى کند اما حضرت فرمود: دینش چگونه است ؟
عرض کرد: دینش به گونه اى است که شما دوست دارید.
امام علیه السلام فرمود: به خدا قسم او غنى و بى نیاز است .

نوشتن انشا اللّه  

امام صادق علیه السلام دستور داد تا براى بر آوردن حاجتى نامه اى نوشته شود. نامه نوشته شد و نویسنده نامه آن را به خدمت حضرت آورد در حالى که در آن نامه انشاء اللّه ننوشته بود.
امام علیه السلام فرمود: چگونه امید دارید این کار انجام گیرد با اینکه انشاء اللّه ننوشته اید. ببینید هر جا انشاء اللّه نوشته نشده است بنویسید.

عبادت بدون عقل

اسحاق بن عمار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : فدایت شوم من همسایه اى دارم که نماز خواندن ، صدقه دادن و حج گذاردنش بسیار است و عیب ظاهرى هم ندارد.
امام علیه السلام فرمود: عقلش چگونه است ؟
عرض کردم : فدایت شوم : عقل آنچنانى ندارد و در سطح پایینى است .
امام علیه السلام فرمود: در این صورت با آن اعمال درجه اش بالا نمى رود.

دعایم به اجابت نمى رسد

راوى مى گوید: امام صادق علیه السلام عرض کردم : دو آیه در کتاب خدا وجود دارد که آن دو را مى جویم ولى نمى یابم .
امام علیه السلام فرمود: آن دو آیه کدام است ؟
عرض کردم : سخنن خداوند عز و جل که مى فرماید:
ادعونى استجب لکم
بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را و ما او را مى خوانیم و اجابتى نمى بینیم .
امام علیه السلام فرمود: گمان کرده اى خداوند خلاف وعده کرده است ؟
عرض کردم : نه
فرمود: پس چرا اجابت نمى شود؟
عرض کردم : نمى دانم .
فرمود : ولى من تو را آگاه مى کنم .
هر کس دستوراتى را که خداوند به او داده است اطاعت کند آنگاه او را از دعا بخواند او را اجابت مى کند.
عرص کردم : راه دعا کردن چیست ؟
امام علیه السلام فرمود: باحمد خداوند شروع مى کنى و نعمتهاى را هم که به تو داده است به زبان مى آورى سپس او را شکر مى گویى و بعد از آن بر پیامبرصلى اللّه علیه و آله صلوات مى فرستى و گناهان خود را یادآورى مى شوى بو به آنها اعتراف مى کنى و از آنها به خداوند پناه مى برى . این است راه دعا کردن .
آنگاه فرمود: آیه دیگر کدام است ؟
عرض کردم : سخن خداوند که مى فرماید:
وماانفقتم من شى فهو یخلقه و هو خیرالرازقین .
و آنچه اتفاق مى کنید خداوند عوض آن را مى دهد و او بهترین روزى دهندگان است .
ومن انفاق مى کنم اماعوض آن را نمى بینم .
امام علیه السلام فرمود: آیاگمان کرده اى خداوند خلاف وعده کرده است ؟
عرض کردم : نه
فرمود پس چرا عوض آن را نداده است ؟
گفتم : نمى دانم .
فرمود: اگر کسى مال حلال را بدست آورد و در راه حلال انفاق کند، در همى را انفاق نمى کند مگراینکه عوض آن را به او داده مى شود.

نیکوکارى بدون تقوا  

نفضل بن عمر گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که موضوع اعمال مطرح شد، من گفتم : عمل من به چه اندازه کم و ضعیف است !
حضرت فرمود: عمل کم باتقوا از عمل زیاد بى تقوا است .
عرض کردم : چگونه عمل زیاد بى تقوا است .
عرض کردم : چگونه عمل زیاد بى تقوا مى باشد؟
فرمودند: مانند مردى که از غذاى خود به مردم مى خوراند وبا همسایگانش مهربانى مى کندء در خانه اى به روى مردم باز است اما وقتى درى از حرام بر روى او گشوده گردد وارد آن مى شود، این عمل بدون تقوا است . اما کسى دیگرى هست که این کارهاى خیر را ندارد اما دیگرى در حرامى بر اوگشوده شود وارد آن نمى شود.
گروهى نزد امام صادق علیه السلام بودند امام وقتى درى از حرام برروى او گشوده گردد وارد آن مى شود، این عمل بدون تقوا است . اما کسى دیگرى هست که این کارهاى خیر را ندارد اما اگر در حرامى بر او گشوده شود وارد آن نمى شود.

توصیه به رانندگان  

گروهى نزد امام صادق علیه السلام بودند امام علیه السلام به جمعى از آنها رو کرد و فرمود: چرا ما را سبک مى شمارید؟
مردى از اهل خراسان از جا برخاست و عرض کرد: ما به خدا پناه مى بریم که شما را سبک شماریم یا چیزى از دستورات شما را نادیده انگاریم .
امام علیه السلام فرمود: مگر صداى درخواست فلانى را در نزدیک جحفه نشنیدى که به تو مى گفت : مرا به اندازه یک میل (چهل کیلومتر) سوار کردن به خدا قسم خسته و درمانده شده ام و تو سرت راهم براى او بلند نکردى واو را سبک شمردى و هر کس مومنى را سبک شمرده و احترام خدا را تباه ساخته است .

زهد امام صادق علیه السلام  

روزى منصور دوانیقى به امام صادق علیه السلام نوشت : چرا همان گونه که مردم نزد ما مى آیند نزد ما نمى آیى ؟
حضرت در پاسخ فرمود: کارى نکرده ایم که بخاطر آن بترسیم و چیزى از مرا آخرت نزد تو نیست که امید آن را داشته باشیم و به نعمتى نرسیده اى که بخاطرتا به تو تسلیت گوئیم ، براى چه نزد تو آییم ؟
منصور دوباره نامه اى فرستاده و در آن نوشت : نزد ما بیان تا ما را نصیحت کنى .
امام علیه السلام در جواب او نوشت : کسى که طلب دنیا تو را نصیحت نمى کند و کسى که طالب آخرت باشد نزد تو نمى آید.
منصور بعد از خواندن جواب امام صادق علیه السلام گفت : دنیاطلبى و آخرت طلبى افراد منزلت آنها را نزد من متمایز کرده است و جعفربن محمد خواستار آخرت است .

بى اعتبارى شراب خوار  

اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام مقدارى پول نقد داشت و مطلع گردید مردى از طایفه قریش مى خواهد به یمن برود، به خدمت پدرش رسید و عرض کرد: فلانى مى خواهد به یمن برود ومن هم مقدارى پول دارم ، آیا صلاح مى بیند که آنها را به او بدهم تا مقدارى اجناس برایم خریدارى کند و از این راه سودى برده باشم ؟
امام صادق علیه السلام فرمود: اى پسر! آیا نمى دانم او شراب خوار است ؟
اسماعیل گفت : مردم این گونه مى گویند و از کجا معلوم که شراب خوار باشد؟ امام علیه السلام فرمود: این کار را نکن وپولهایت را به او نده .
اسماعیل گفته پدر را نادیده گرفت و پولهایش را به آن مرد داد، او نیز پولهاى اسماعیل را حیف و میل کرد ویک درهم آن را هم برنگرداند.
وقتى موسوم حج فرارسید، امام علیه السلام و اسماعیل هردو به حج رفتند.
اسماعیل که بخاطر از دست دادن پولهایش غمگین بود به دور خانه خدا طواف مى کرد و مى گفت : خدایا مرا از پاداش و عوض پولم برخوردار بگردان . امام صادق علیه السلام که او را مشاهده مى کرد خود را به او رسانید و از پشت سر دست به شانه او زد و فرمود: ساکت باش فرزندم تو هیچ حقى بر خداوند ندارى و پاداشى ندارى که به تو عنایت کند و عوضى به تو بدهد چه اینکه تو فهمیدى که او شراب خوار است و به او اعتماد کردى .
اسماعیل گفت : من که ندیدم او شراب بخورد، شنیدم که مردم مى گویند او شراب خوار است .
حضرت فرمود: فرزندم ! خداى از و جل در کتابش فرموده است : (یومن باللّه و یومن للمومنین )  (یعنى پیامبر، خدا و مومنین را تصدیق مى کند.) وقتى مومنین به چیزى شهادت دادند آنها را تصدیق کن .
قرآن مى فرماید: اموال خود را به انسانهاى نادان ندهید. وچه کسى نادان تر از شراب خوار. آنگاه فرمود: پیشنهاد شراب خوار در مورد ازدواج پذیرفته نگردد، میانجیگرى او قبول نشود و امانت به او سپرده نشود. پس کسى که به او اعتماد کند و امانتى به او سپارد و حیف و میل نماید پاداش و عوضى نزد خداوند ندارد.

سه درس زندگى  

(عبداللّه على بن اعین ) گوید: عده اى از شیعیان در ضمن نامه اى از امام صادق علیه السلام سوالاتى کردند و به من امر کردند که از حق مومن از آن حضرت سوال کنم . وقتى به محضر امام رسیدم آن سوال مطرح کردم اما امام علیه السلام جوابم را نداد.
وقتى براى وداع به خدمت او رسیدم عرض کردم من سوال کردم اما شما پاسخ آن را ندادید.
حضرت فرمود: ترسیدم با عدم رعایت آن کفران ورزید، همانا از سخت ترین واجبات خداوند بر خلقش سه چیز است :
۱- رعایت انصاف از خودتان آنجا که جزآنچه براى خود مى پسندد براى او نپسندد.
۲- کمک مالى به برادر مومن .
۳- یاد خدا در هر حال و آن فقط (سبحان الله ) و الحمداللّه ) نیست بلکه یاد خداوند ترک کارى است که خداوند بر او حرام کرده است .

منبع: قصه های تربیتی چهارده معصوم (محمد رضا اکبری)

بازدیدها: 118

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *