داستانهایی از گریه بر امام حسین (علیه السلام)| خاک کربلا
عایشه مى گوید: حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمدر حال وحى بودند که حضرت حسین علیه السلام وارد شد. و از پشت پیغمبر بالا رفت نشست و مشغول بازى شد.
جبرئیل فرمود: اى محمّد امت تو بعد از تو فتنه بپا مى کنند و این فرزندت را بعد از تو به قتل مى رسانند، آنگاه حضرت جبرئیل دست دراز کرد مقدارى خاک سفید آورد و فرمود:
در این زمین فرزندت را مى کشند که اسم آن طف است ، بعد وقتى که حضرت جبرئیل علیه السلام رفت .
پیغمبر در حالیکه خاک در دست مبارکشان بود با حالت گریه به طرف اصحابش (که ابوبکر و عمر و حضرت امیر المؤ منین و حذیفه و عمّار و ابوذر در میان آنها بود) آمد.
اصحاب عرض کردند: یارسول اللّه چرا گریه مى کنید؟!
حضرت فرمود: حضرت جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین بعد از من در زمین طّف کشته خواهد شد. و این تربت را براى من آورد و خبر داد که همان جا هم دفن مى گردد. (۱)
از دیده اهل حرم خون گشته جارى
شد وقت میدان رفتن و وقت سوارى
بسته صف کودکان مو پریشان زنان
الله الله یا ثارالله
گفتا کمى آهسته تر آیم بسویت
کرده وصیت مادرم بوسم گلویت
من ترا زینبم زغم جان بر لبم
الله الله یا ثارالله
از صدر زین سلطان مظلومان نگون شد
آئینه عرش الهى غرق خون شد
از حرم شد بپا بانگ وا غربتا
الله الله یا ثارالله
گلهاى باغ مصطفى گردیده پرپر
صد پاره تن روى زمین عباس و اکبر
شد به دشت بلا حق ز باطل جدا
الله الله یا ثارالله (۲)
۱- تاریخچه عزادارى ، ۲۰ نقل شد اقناع اللائم على اقامه المات
۲- اهلبیت ، ص ۱۶۴
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 102