درمان هایی از نهج البلاغه برای دردهای امروز جامعه

خانه / قرآن و عترت / عترت / درمان هایی از نهج البلاغه برای دردهای امروز جامعه

خدا یک کتاب هدایتگر فرستاده، خیر و شر را در آن تبیین کرده، این راه را بگیرید تا به مقصد برسید، هدایت بشوید، برگردید از مسیر شر، تا اینکه به آن مقصد اصلی برسید، واجبات را رعایت کنید تا شمارا به بهشت برساند

پاسداشت حریم(حریم داری):

هر انسانی در زیست و حیات خود دارای دو حریم فردی و اجتماعی است.موضوع حریم داری یا حریم داشتن مسئله‌ای بسیار مهم است که اگر این موضوع در تک‌تک آحاد جامعه نهادینه شود، جامعه سلامت و در غیر این صورت جامعه به امراض مختلف مبتلا خواهد شد. در کلام ۱۶ از نهج‌البلاغه که قسمتی از خطبه امیر مؤمنان در روز دوم حکومتش است، حضرت فرمودند:«أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَایَا خَیْلٌ شُمُسٌ» خطاها، انحراف‌ها، مرزشکنی‌ها، این‌ها به اسب‌های چموش می‌مانند «حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا» سوارکاران خودشان را حمل می‌کنند«وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا» این‌ها مهار می‌بُرند.

تفسیری که در کلام فوق نهفته است، اینکه انسان نباید فکر کند که اگر مرتکب انحرافی و یا خطایی و یا حریم‌شکنی شد،می‌تواند بعداً جمع کند-تعبیری که در جامعه رایج هست: خودم درستش می‌کنم و یا توضیح می‌دهم- بلکه وقتی انسانی در این مسیر می‌افتد به‌مانند کسی است که سوار اسب چموشی شده و او را به تاز می‌برد.«فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النَّارِ» می‌برد آدم را سرنگون می‌کند در آتش«أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَایَا ذُلُلٌ» درحالی‌که پروا داری، مرزبانی، حریم‌داری، مرکب‌های رامی هستند که به‌واسطه آن‌ها زندگی فرد و اجتماع به‌سلامت تأمین می‌شود.

اگر بخواهیم عرصه‌های مختلف حریم داری و مرزبانی را در نهج‌البلاغه نگاه کنیم، یکی از مهم‌ترین آن‌ها، حریم فردی است. مثلاً امیر مؤمنان می‌فرماید؛ اگر انسانی برای خودش حریم قائل نباشد، حرمت قائل نباشد، همه‌چیز خودش را ازدست‌داده است. در نامه 31 به فرزند خود امام مجتبی علیه السلام فرمودند:«أَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّهٍ» خودت را از هر پستی گرامی‌تر بدار «وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ» هرچند تو را به مقصدت برساند«فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً» در ازای دادن کرامتت، حرمتت، همه عالم را هم بدهند قابل قیاس نیست؛ عوض ندارد کرامت انسان«وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ» بنده دیگری نباش«وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً» خدا تو را آزاد گذاشته؛ این بخش از کلام حضرت دارای بار معنایی زیادی برای امروز و فرداهاست که ای انسان چرا این‌قدر بردگی؟ چرا این‌قدر سر خم کردن در مقابل غیر خدا؟ آیا این‌ها در زیست مسلمانی معنا و اعتباری دارد؟ آیا این‌ها در سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و آیات قرآن کریم معادل دارد؟ پس باید در این امور دنبال تبیین الگوی زیست مسلمانی باشیم نه در شمایل‌نگاری و فضایل گویی که متأسفانه در کتاب‌های سبک زندگی باب شده است.

«أَلَا حُرٌّ» آزاده‌ای نیست؟  گویا امیر مؤمنان امروز دارد با ما حرف می‌زند که نگاه فردا هم می‌تواند باشد، برای چه کسانی؟ برای کسانی که بنده این‌وآن هستند برای کسانی که آزاده نیستند. این‌ها همه نکوهش هست به کسانی که به دنیا وابستگی پیداکرده و ارزش‌ها و کرامت خودشان را به بهایی کمتر می‌فروشند. اما نکته کلیدی اینجاست که حضرت بعدازاین همه هشدارها، زیست مسلمانی را این‌گونه تبیین می‌کند تا برای مسلمانان الگوی زیست مسلمانی در دسترس باشد:

«فَإنَّما أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَیْرُهُ» مردم! نه من مالک شما هستم و نه شما مالک من. من و شما همه بندگان و مملوکان خدایی هستیم که جز  او پروردگاری نیست. حضرت در این کلام راه درست زیستن را آموزش می‌دهد که چرا مسلمان‌ها مملوک دیگران می‌شوند؟ «أتعبدون ما تنحتون؟» عجیب است! یک بت می‌سازند، بعد می‌پرستند. «أتعبدون ما تنحتون؟» این‌که زیست مسلمانی نیست. «لَا طَاعَهَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَهِ الْخَالِق» اطاعت مخلوق در معصیت خالق جایز نیست.

بعد از گذشتن از این فراز که حریم فردی بود که به‌واسطه گره زدن وجود فردی به توحید و وحدانیت، از منیت های خود رها می‌شود، گام در مسیر اجتماع می‌گذارد و در روز اول خلافتش در اولین خطبه بر اساس آنچه طبری نقل کرده، زیست اجتماعی را این‌گونه تبیین کردند:

خدا یک کتاب هدایتگر فرستاده،  خیر و شر را در آن تبیین کرده، این راه را بگیرید تا به مقصد برسید، هدایت بشوید، برگردید از مسیر شر، تا اینکه به آن مقصد اصلی برسید، واجبات را رعایت کنید تا شمارا به بهشت برساند…

سپس سخن از امر مهمی به میان می‌آورد و آن پاسداشت حرمت مسلمانان است.«خداوند حرمت مسلمان را بر همه حرمت‌ها مقدم نهاده است. توجه به این نکته داشته باشیم که چون سخن از بحث حلال و حرام مسلمانان است، سخن از حرمت مسلمانان به میان می‌آید  وگرنه در تعبیر حضرت تفاوتی بین مسلمان و غیرمسلمان نیست و اتفاقاً ادامه کلام به انسان به معنای عام می‌رسد؛ حرمت انسان، بالاترین حرمت‌هاست.سپس این بحث مطرح می‌شود که مسلمان واقعی کسی است که مسلمان دیگر یا انسان دیگر، از دست او، از زبان او، از نگاه او …آزاری ندیده نباشد مگر اینکه مرتکب جرمی شده باشد که در آن صورت قضاوت با قانون و حاکم شرع است.

یکی از شاخص‌ها و یا محورهای که در مقوله حریم داری و یا حرمت مسلمان در بعد اجتماعی بسیار مهم است و اتفاقاً یکی از ابتلائات امروزی است که گریبان گیر جامعه امروز ما شده، عیب‌جویی است و این در زیست مسلمانی و به تعبیر امروزی در سبک زندگی اسلامی جایگاهی ندارد. جالب است که بدانیم در کلام 140 نهج‌البلاغه این مسئله بیان‌شده است و حضرت در گفتاری مفصل به علت اهمیت مسئله در بعد حیات و زیست اجتماعی مسلمانان در این خصوص می‌فرماید؛ آیا آدمی که عیب‌جویی برادر انسانی و ایمانیش را می‌کند یادش نمی‌آید که خدا چقدر گناهان او را پوشانده است؟ که بزرگ‌تر است از آن گناهی که دارد آن را از دیگری عیب‌جویی می‌کند…چطور جرات می‌کند یک مسلمانی یک کسی را به گناهی مذمت کند درحالی‌که خودش مثل آن را انجام داده است؟اگر مثل آن را هم انجام نداده عیناً، یک‌کاره‌ای دیگری کرده که بزرگ‌تر از این کار است.

دقت کنیم، اینجا سخن از دفاع گناهکار نیست بلکه سخن از مرزبانی از حرمت‌هاست  البته که قضیه جرم با گناه متفاوت هست. به تعبیر حضرت، تو چه میدانی شاید خدا به‌واسطه قدم‌های خیری که فرد انجام داده، از گناهش گذشته است مورد عفو قرار داده چرا به خانه درون فرد سرک می‌کشی تا از گناه او عیب‌جویی کنی.حال اگر مرتکب جرم هم شده باشد قانون حکم خواهد کرد و نیازی به عیب‌جویی تو نیست.

نکات مطرح‌شده فقط الگویی در یک مورد از زیست مسلمانی بر اساس کلام نهج‌البلاغه است که می‌تواند ملائک و میزان باشد و معیار عمل رفتار جامعه مسلمانی. خوب حالا که تا حدودی یک الگو از زیست مسلمانی را به‌صورت نظری تبیین کردیم برگردیم به اعمال و رفتارها ببینیم چگونه این زیست مسلمانی در جامعه در عهد امیرالمؤمنین علیه السلام نمودش را نشان می‌دهد.بر اساس نقل‌های تاریخی و نهج‌البلاغه،«حجر بن عدی» و «عمرو بن حمق» در جنگ صفین به معاویه و شامیان دشنام می‌دادند که حضرت از این کار منع کرده و فرمودند: «وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ» به‌جای دشنام دادن آن‌ها این را بگویید«: اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ» خدایا خون ما و خون دشمنان ما را حفظ کن.« وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ» خدایا میان ما و دشمنان ما را اصلاح کن؛ « وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ» دشمنان ما را هدایت کن؛ « حَتَّى یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ» تا هر کس حق را نمی‌شناسد به آن معرفت پیدا کند»

فحوای کلام فوق این معنا را می‌رساند که در زیست مسلمانی، دشمنی و عداوت معنا و مفهومی ندارد،بلکه در مسیر تلاش برای زندگی خوب فردی برای برخورداری دیگران نیز باید تلاش کنیم ولو این اقدام در قالب دعایی و درخواست از خداوند برای هدایت کسانی باشد که دشمن ما هستند…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *