دکتر عبدالله گنجی | چشمانداز برجام اروپایی به کجا میانجامد؟
مقدمه:
از مهمترین نقدهای روشنفکران و اصلاحطلبان به نظام جمهوری اسلامی این بود که چرا با امریکا مذاکره نمیکنید؟ این سؤال را طرح میکردند که مگر مذاکره به معنی تسلیم است؟ و سپس این موضوع را طرح میکردند که اگر استکبارستیزی و مرگ بر امریکا را از معتقدین به نظام بگیرند چیزی برای گفتن نخواهند داشت. عدم مذاکره با امریکا را به معنی اصرار بر یک دشمن و غیریت برای انسجام درونی میدانستند و بعضاً مدعی بودند که با تفسیر «دشمن» از امریکا مانع آزادیهای داخلی شدهاید و… مسئله هستهای نمونهای بارز از آنچه این جماعت میخواستند شد. یعنی علاوه بر مذاکره مستقیم با امریکا به تفاهم بر سر یک مسئله هم رسیدیم و تعهدات را نیز تا حداکثر سقف به انجام رساندیم. در نقطه مقابل نه تنها تعهدی انجام نشد که امریکا در ۱۸/۲/۱۳۹۷ رسماً از برجام خارج و فرمان بازگشت تحریمها نیز صادر شد. این در حالی است که هیچ نهاد بینالمللی یا اطلاعاتی، دوست یا دشمن، ایران را متهم به عدم انجام تعهدات نکرده است. برجام برای سفره مردم و شعار دولت مستقر آوردهای نداشت، اما حقانیت نظام جمهوری اسلامی را مجدداً به اثبات رساند، روشنفکران را زمینگیر کرد و منطق نظام و بیمنطقی امریکا را در معرض چشم جهانیان قرار داد. در این مقاله به دنبال آن هستیم که برجام منهای امریکا قابلیت اجرا و استمرار خواهد داشت یا وقت ملت و دولت در یک بیراهه دیگر تلف خواهد شد؟ آیا اروپا بدون شرط جدید با ایران و بدون توجه به بازگشت تحریمها از سوی امریکا به همکاری با ایران ادامه میدهد یا از وسط راه تسلیم امریکا خواهد شد. پاشنه آشیل نظام جمهوری اسلامی در این مواجهه چیست و راه برونرفت کدام است؟
چرا ایران تحریم میشود؟
دو پارامتر مهم نشان میدهد که ایران انرژی هستهای را برای امور مخرب نمیخواهد؛ اول فتوای حرام بودن آن از سوی رهبری نظام است و دوم تأیید مستمر آژانس بینالمللی انرژی اتمی؛ اما چرا غرب چندین سال بر انرژی هستهای ایران متمرکز شد و نهایتاً به برجام رسید؟ خروج امریکا از برجام نشان داد که غرب و خصوصاً امریکا باز بودن روزنهای برای تنفس نظام جمهوری اسلامی را نیز تحمل نخواهند کرد. از نگاه رهبران انقلاب اسلامی هستهای و امثالهم بهانه است. مسئله بر سر هویت انقلاب اسلامی است. تا این هویت در ایران ساری و جاری است مسئله ایران و غرب قابل حل نیست. تا قبل از برجام حل مسئله از طریق مذاکره به باور بسیاری از روشنفکران و نخبگان تبدیل شده بود، اما خروج غیرمنطقی و یکطرفه امریکا از برجام و تلاش برای بازگرداندن تحریم نشان داد مسئله اصلی هویت انقلاب اسلامی است. حتی رئیسجمهور نیز معتقد است مسئله امریکا با ایران بر سر مسئله هستهای نیست. روحانی که در سفر اردیبهشت ماه در مشهد سخن میگفت سه عامل را علت اصلی دشمنی امریکا با ایران میداند: ۱- قدرت ایران ۲- نفوذ منطقه ۳- استقلال. بنابراین خروج امریکا دیدگاهها را در درون ایران به هم نزدیک کرد که هستهای بخشی از یک پازل بزرگ برای رویارویی با نظام اسلامی است و بهرغم تعدیل ساختار انرژی هستهای توسط ایران باز قانع نشدند. بنابراین هستهای و موشکی و حذف نفوذ منطقهای ایران که از رهاورد تحریم دنبال میشود به منظور خلع سلاح و انهدام قدرت بازدارندگی ایران برای فرود آوردن ضربه نهایی بر این هویت است. الگوی صدام و قذافی که بعد از بازرسی هستهای سرنگون شدند اکنون مقابل ماست. کره شمالی مبتنی بر همین تجربه ابتدا بمب اتم خود را ساخت تا در سایه آن با امریکا مذاکره و شرایط خود را تحمیل کند. بدون تردید هر سنگری که غرب از ما بخواهد یا تصرف کند به معنی آمادگی آنان برای حمله به سنگر بعدی است. وقتی هیچ سنگر دیگری باقی نماند روز صلح و صفا نخواهد بود، بلکه روز سقوط کامل و تسلیم شدن در برابر مطالبات آنان و بلند کردن پرچم نوکری ایران است.
دستاوردهای برجام
به زبان طنز نوشته شد که حکایت خروج امریکا از برجام حکایت پنج رفیقی است که قصد سفر به شمال دارند. همگی آمادهاند، اما یک نفر نمیآید. از قضا آن یک نفری که نمیآید صاحب خودرو و ویلاست. بنابراین امریکا تا در برجام بود به آن عمل نکرد و اکنون که خارج شده است به طریق اولی دستاوردی در سبد نظام جمهوری اسلامی نیست، اما گویی دولتمردان ما به وضع موجود نیز راضی هستند. اینکه گفته شود برجام هیچ دستاوردی نداشت بیانصافی است، اما دستاوردهای برجام از نگاه روحانی و حزبالله متفاوت است. روحانی و دولتیها بعد از ترامپ که بارها تهدید به خروج کرده بود میگفتند: اینکه ترامپ خارج نمیشود به خاطر استحکام برجام است، اما وقتی خارج شد گفتند: خروج او نشان میدهد که برجام به نفع ما بوده است. اما اکنون که روحانی با صراحت و رسماً اعلام کرد در چهار سال گذشته با چمدان ارز وارد کشور میشده است دیگر نمیتواند دستاوردی برای برجام بتراشد که در سفره مردم دیده شود، اما آوردهای مانند رفع ایرانهراسی در جهان، لغو قطعنامههای شورای امنیت و… را مثال خواهند زد.
اما دستاوردهای برجام برای انقلاب اسلامی بسیار مهم است و شاید روحانی – بدون اینکه بخواهد- سبب خیر شد. اکنون میتوان با صراحت گفت مذاکره ایران و امریکا لازم بود و دستاوردهای مهمی داشت.
آورده برجام برای انقلاب اسلامی
۱- بازتولید حقانیت منطق انقلاب اسلامی نسبت به امریکا
برخی در کشور تلاش میکردند عدم مذاکره نظام با امریکا را امری عمدی برای تولید دشمن فرضی قلمداد کنند و عدم مذاکره را به معنای دشمنتراشی یا دشمنی بیدلیل با امریکا میدانستند. برخی نیز تلاش کرده بودند افکار عمومی را به سمتی ببرند که حل مشکلات کشور در گرو مذاکره با امریکاست. مذاکرات هستهای و برجام اگر هیچ دستاوردی نداشت این آورده را داشت که اثبات کند که دشمنی امریکا هستهای نیست و اکنون دیگر کسی در کشور دم از مذاکره با امریکا نمیزند. اینکه رهبری مرتب این سؤال را طرح میکردند که حد یقف امریکا کجا به اثبات رسید که راهبرد آنان «فتح سنگر به سنگر» تا نابودی کامل ماست.
۲- بیاعتبارسازی جریان غربگرا و روشنفکران همسو
روشنفکران و تساهلگرایان سیاسی و حتی لیبرالهای وطنی نیز بعد از خروج امریکا از برجام زمینگیر شدند. آنان منطق نظام را دیدند که هم مذاکره و هم به صورت کامل به تعهدات مربوطه عمل کرد. بنابراین هیچ بهانهای برای تاختن به نظام ندارند و خلع سلاح شدند
۳- آسیب رسیدن به نظم حقوق بینالملل توسط غرب
جمهوری اسلامی ایران از بدو تأسیس سازمانهای بینالمللی را ابزار نظام سلطه میداند که اهرمهای فشاری برای غربیسازی جهان هستند و منافع جهانخواران را دنبال میکنند. با خروج امریکا از برجام این موضوع مجدداً ثابت شد که جهانخواران هر کجا منافع خود را در خطر ببینند هیچ قانون، معاهده و میثاق بینالمللی را به رسمیت نمیشناسند و آنچه خود امضا کردهاند نیز پشیزی ارزش ندارد. اینگونه رفتار غرب با معاهدات دوجانبه و چندجانبه اثبات حقانیت سخن نظام جمهوری اسلامی بود که باید روی پای خودمان بایستیم و اعتماد به غرب سرابی بیش نیست.
۴- قرار گرفتن اروپاییها بین دوگانه اقتدار و استقلال یا وابستگی
خروج امریکا از برجام و اصرار اروپاییها بر حفظ آن سنگ محکی است برای سنجش میزان استقلال و اقتدار اروپا. اکنون ثابت میشود که آیا اروپا میتواند مستقلاً تصمیم بگیرد؟ آیا در مقابل تحریمهای امریکا مقاومت میکند؟ شاید در ۴۰ سال پس از انقلاب اسلامی هیچ موقع مانند امروز اروپا در منگنه قرار نگرفته بود و امروز روز آزمایش اروپا در مقابل تعهدات خود و تعهدات بینالمللی است.
۵- وحدت حداکثری در کشور
شروع برجام و مذاکرات هستهای موجب شکاف و دوقطبی در کشور شد. طیف خوشبین و بدبین در مقابل هم صفآرایی کردند و اصطلاح «دلواپسان» برای منتقدان مفهومسازی شد. پایان برجام و خروج یکطرفه امریکا این نقص را تا حد زیادی برطرف کرد، زیرا همگان دیدند که نظام تن به مذاکره و تعهد داد و سپس به تعهد خود نیز عمل کرد، بنابراین نقدهای طرفین بر غرب متمرکز شد و اختلافات داخلی کمتر گردید.
۶- جان گرفتن اقتصاد مقاومتی
با خروج امریکا از برجام و احتمالاً تسلیم اروپاییان در مقابل امریکا، دولت ما راهی جز عمل به اقتصاد مقاومتی ندارد. تاکنون دولت با تردید به آن مینگریست و نگاهش به دروازههای کشور بود، اکنون این نگاه به ناامیدی گرائید و «نگاه به درون» تقویت گردید و ظرفیتهای داخلی مورد توجه بیشتر قرار خواهد گرفت.
چشمانداز اقدامات اروپا
از مهمترین آوردهای برجام ایجاد تنگنای هویتی، اقتدار و استقلال برای اروپا بود. برجام آیینه تمام نمایی شد که جایگاه اروپای منهای امریکا در آن دیده خواهد شد. اروپا امروز در جدال بین منفعت و هویت گرفتار است که کدام را در اولویت قرار دهد؟ آیا اروپا میتواند مقابل امریکا بایستد؟ آیا امکان آن وجود دارد؟ نتوانستن یا نخواستن کدام یک برای تفسیر رفتار اروپا درست و دقیق است؟ ممکن است گفته شود برای اروپا منفعت اقتصادی موضوعیت دارد و لزومی ندارد برای غیر آن خود را به دردسر بیندازد، اما سؤال این است که اگر اروپا اراده کند که مقابل امریکا بایستد و از حیثیت و امضای خود دفاع کند این امکان برایش فراهم است؟
شاید لازم باشد فرایند مواجهه ایران و اروپا در برجام مانند طی آن بین ایران و امریکا از منطق پیروی کند. بدین معنی که ما با امریکا مذاکره و توافق کردیم و به توافق نیز عمل کردیم اما در نقطه مقابل نه تنها به تعهد عمل نشد که خروج نیز اتفاق افتاد، اما منطق نظام در مقابل ملت و جهان و خصوصاً اروپاییها به اثبات رسید. آیا ما باید با اروپا مسیری را طی کنیم و ابتدا از اعلام بدبینی خودداری نماییم؟ مقام معظم رهبری در آبان ۱۳۹۲ و در شروع مذاکرات بدبینی خود به امریکا را اعلام کردند و همان نیز شد. اکنون نیز عدم خوشبینی خود را اعلام اما به جای قطع ارتباط یا خروج از برجام «تضمین» را مطرح کردند. آیا اروپا قادر به ارائه تضمین است؟ اگر نیست ادامه مسیر چه آوردهای را نصیب ایران خواهد کرد؟ اروپا به دلایل ذیل قادر به مقابله با تحریمهای امریکا نیست و هنوز اتحادیه اروپا تصمیم نهایی را اعلام نکرده است که هشت شرکت اروپایی از جمله توتال و زیمنس اعلام کردند از ایران خارج خواهند شد (روزنامه جوان۳۰/۲/۹۷) وزیر خارجه ایران در تاریخ ۳۰/۲/۱۳۹۷ در مجلس شورای اسلامی میگوید: برجام مانند بیمار در حال احتضار است و گرچه اروپاییها تلاش میکنند برجام را حفظ کنند اما شرکتهای اروپایی تبعیت نخواهند کرد.
قانون اجرای «مقررات بازدارند»
در سال ۱۹۹۶ جامعه اروپا که بعدتر به اتحادیه اروپا تبدیل شد، برای مقابله با آثار تحریمهای امریکا علیه کوبا، لیبی و ایران مقرراتی تصویب کرد. مقررات بازدارنده ناظر به این است که توسعه هماهنگ تجارت جهانی و حذف فزاینده محدودیتها بر «تجارت بینالملل» و «رسیدن به حداکثر جریان آزاد سرمایه بین اعضای اتحادیه و کشورهای ثالث، از جمله حذف محدودیتهای سرمایهگذاری مستقیم» از اهداف اتحادیه اروپاست. ممکن است در «کشوری ثالث» قوانین و مقرراتی به اجرا گذاشته شود که پیامدهای «فراسرزمینی» آن «قوانین بینالملل را نقض کرده و مانع از دستیابی به اهداف فوقالذکر شود» یا به دنبال تنظیم و کنترل فعالیتهای اشخاص حقیقی و حقوقی در حوزه حاکمیت کشورهای اتحادیه اروپا باشد یا بر نظام و روالهای حقوقی جاری و منافع اتحادیه و اشخاص حقیقی و حقوقی آن اثر منفی بگذارد. تحت چنین شرایط استثنایی ضروری است که برای حفظ نظام حقوقی جاری و منافع «اعضای اتحادیه و اشخاص حقیقی و حقوقی» آن اقدام شود، «به ویژه از طریق حذف، خنثیسازی، ممانعت» یا هر شکل دیگری از مقابله قوانین و اقدامات کشور ثالث. امریکا به عنوان کشوری ثالث با قوانین داخلی خود، یعنی فرمان اجرایی رئیس جمهور که تحریمهای ایران را برمیگرداند، به دنبال آن است که تجارت جهانی را محدود کند. این آثار «فراسرزمینی» قوانین داخلی امریکا میتواند به منافع شرکتهای اروپایی طرف معامله با ایران ضربه بزند.
به این ترتیب است که بازگرداندن تحریمهای امریکا علیه ایران مشمول «مقررات بازدارنده» اتحادیه اروپا میشود.
این مقررات کشور ثالث را از اعمال تحریمها و تبعیت شرکتهای اروپایی را از تبعیت از آن تحریمها باز میدارد.
طبق مقررات بازدارنده اتحادیه اروپا
۱- اگر اتحادیه اروپا تحریمهایی را مشمول این مقررات بازدارنده بداند، «حکم هیچ دادگاه، دیوان یا تصمیم هیچ مرجع اداری» که خارج از قلمرو اتحادیه اروپا مستقر است «نباید به رسمیت شناخته شود و نباید به هیچ شکلی اجرایی شود.»
۲- هیچ شخص حقیقی ساکن یا اهل اتحادیه اروپا و هیچ شخص حقوقی در کشورهای عضو اتحادیه اروپا، حق ندارد که چه به طور مستقیم و چه با واسطه الزامات و ممنوعیتهای ناشی از تحریمهای کشور ثالث را بپذیرد.
۳- اما اگر منافع یک شخص حقیقی و حقوقی به واسطه عدم پیروی از تحریمها «به طور جدی» آسیب ببیند و «شواهد کافی» برای چنین آسیبی وجود داشته باشد، مطابق رویههای تعیین شده میتوان برای آن استثنا قائل شد و به این ترتیب به این شخص حقیقی یا حقوقی مجوز همکاری و تبعیت کلی یا جزئی از تحریمها را داد.
۴- چنانچه افراد یا شرکتهای اتحادیه اروپا که در تجارت و سرمایهگذاری بینالمللی فعال هستند، به واسطه تحریمهای کشور ثالث متضرر شوند، به آنها غرامت تعلق میگیرد. این غرامت میتواند از طریق مصادره داراییهای اشخاص حقیقی یا حقوقی تأمین شود که به منافع افراد و شرکتهای اتحادیه اروپا ضرر میزنند.
۵- کشورهای عضو اتحادیه اروپا با جریمههای «مؤثر و متناسب» سرپیچی از مقررات بازدارنده را مجازات میکنند.
چرا اروپا نمیتواند این قانون را اجرا کند؟
۱- تاریخچه روابط ایران و امریکا نشان میدهد که تاکنون اروپا در کنار ایران نایستاده است. در همه چالشهای ۴۰ ساله ایران و امریکا، اروپا از ایران حمایت نکرده است و در مواردی مانند جنگ تحمیلی در کنار امریکا از صدام حمایت میکرد، بنابراین بعید است اروپا این قاعده را به هم بریزد و شاید اصلاً امکان به هم ریختن سامانه موجود را نداشته باشد. اروپا به نبود نظام جمهوری همان نگاه را دارد که امریکا دارد.
۲- اقتصاد اروپا، اقتصاد خصوصی است. وزارت خزانهداری امریکا سراغ شرکتها و بانکهای اروپایی میرود و آنان را مخیر میکند، اما شرط اختیار را عدم دادوستد با شرکتها و بانکهای امریکایی اعلام میکند. «منع دادوستد بانکی» حربهای است که امریکا علیه شرکتها و بانکهای اروپا به کار میگیرد. شرکتهای مذکور نیز بین اقتصاد امریکا و اقتصاد ایران به صورت طبیعی اقتصاد امریکا را ترجیح میدهند و دولت در این زمینه نمیتواند کاری کند. مگر اینکه مابهالتفاوت ضررهای این شرکتها در دادوستد با امریکا را بپردازد که امری غیرممکن به نظر میرسد.
۳- سود و منفعت اساس حیات اقتصادی – سیاسی در غرب است و فلسفهای جز سودگرایی حیات غرب را معنا میدهد، بنابراین عقلانیت معاش نیز چنین تجویز میکند که کدام طرف منفعت بیشتری را عاید میکند؟ جدال اروپا بین هویت و منافع در حوزه دولتها تعریف میشود و شرکتهای اروپایی مسئله هویتی ندارند و استقلال سیاسی کشور را مرتبط با حوزه فعالیت خود نمیدانند، بنابراین حسابگری آنان مانع از رها کردن اقتصاد امریکا خواهد شد. به طور مثال ۱۰ درصد قطعات کارخانه هواپیماسازی ایرباس از امریکا وارد میشود. حال اگر ایرباس بخواهد در مقابل امریکا بایستد، ساخت هواپیما متوقف خواهد شد. گویی امریکا در مهندسی راهبردی، اروپا را به خود وابسته کرده و مجزا شدن آنان ناممکن است.
۴- سهام بسیاری از شرکتهای اروپایی در مالکیت امریکاییهاست، بنابراین فقط استقرار جغرافیایی آن در اروپا است و مالکان عمده، تصمیمگیرندگان شرکتها و بانکهای اروپایی هستند و اینچنین دولتهای اروپایی خلع سلاح هستند.
سناریوهای محتمل
مسیر استمرار یا فروپاشی برجام تک گذرگاهی نیست و ممکن است غرب سناریوهای مختلف عیان و نهانی را در جیب داشته باشد که البته هدف همه آنها تسلیم کردن یا فروپاشی نظام اسلامی است، اما روشها و تاکتیکها را متفاوت تعریف کردهاند و تفاوت این مرحله از مواجهه نظام با غرب، همراهی آشکار برخی کشورهای اسلامی با آنهاست.
۱- ممکن است غرب و امریکا تقسیم کاری مبنی بر سیاست هویج – چماق انجام داده باشند و یکی مأمور تهدید و دیگری مأمور امتیازخواهی شود. یکی عربده بکشد و دیگری لبخند بزند، اما ماحصل آن یکی باشد. اروپاییها تلاش میکنند لیستی از امتیازخواهیها دور میز ایران بگذارند و بازگشت مجدد امریکا یا عدم بازگشت تحریمها از سوی امریکا را منوط به آن بدانند که از آن جمله خروج ایران از منطقه و کاهش برد موشکی تا سقف ۳۰۰ کیلومتر است. امریکا هم ایران را متهم به عدم انجام تعهدات هستهای نکرده است، بلکه به دنبال «مکملهای برجام» برای چیدن بالهای دیگر ایران است.
۲- ممکن است فشارهای مستمر اروپا و امریکا با نشان دادن شدت و ضعف از دوطرف با هدف کنترل سپاه از درون صورت گیرد و مسیری را طی کنند که بخشی از نخبگان قدرت راه چاره را خروج سپاه از منطقه و حوزه سازندگی کشور بدانند. تمرکز تحریم بر سپاه همزمان با حملات داخلی به سپاه بعد از صحبتهای نوروزی ترامپ درباره سپاه این مهم را گوشزد میکند.
۳- ممکن است امریکا گزینه «براندازی» را در دستور قرار دهد و اروپاییان گزینه «تغییر رفتار» ایران را بخواهند و نهایتاً ایران را بین تب و مرگ قرار دهند و بخواهند ایران به مطالبات اروپاییها تن دهد.
۴- محتمل است که دولتهای اروپایی به صورت ظاهری همه تمهیدات حقوقی و تصمیمات حاکمیتی را انجام دهند، اما تحریم بازگردد و علت آن را خصوصی بودن اقتصاد غرب بدانند که امریکاییها در سهام شرکتهای اروپایی شریک هستند. در این صورت هم حسن نیت خود را به ظاهر نشان دادهاند و هم چیزی در سبد ایران قرار نگرفته است.
۵- ممکن است امریکاییها با خروج از برجام مجدداً برنامه گستردهتری برای مذاکره فراگیر با ایران ارائه کنند که بخشی را مجدداً در داخل ایران وسوسه کند و دوباره نظام به عدم تمایل به مذاکره متهم شود و گویی مقصر اصلی وضع موجود نظام است که به سمت مذاکره نمیرود و گرفتار دور باطل شویم و اقتصاد کشور کمافیسابق معلق بماند.
چه باید کرد؟ (نتیجهگیری)
اگر چشماندازی برای پایبندی اروپاییان به حفظ برجام و حفظ منافع جمهوری اسلامی وجود نداشته باشد، جمهوری اسلامی ایران باید برای حفظ عزت ملی به سمت مقابله به مثل برود و چرخه هستهای صلحآمیز خود را شروع کند، اما برای اداره کشور نیز در تراز بالاتری ظاهر شود. رهبری در دیدار با معلمان فرمودند این مسئله «آزمون عزت ملت است».
۱- اقتصاد مقاومتی باید در صدر اقتصاد کشور قرار گیرد و نگاهها از دروازه کشور برداشته شود و به منابع نقدینگی ۵/۱میلیون تریلیونی و ۳۰ میلیون جوان تکیه شود.
۲- پاشنه آشیل جمهوری اسلامی فروش نفت است. اگر تحریمها بازگردد تا ۵/۱ سال دیگر تأثیر خود را خواهد گذاشت. دولت اکنون فرصت دارد تا راههای جایگزین را بررسی کند و تصمیم بگیرد.
۳- مراودات با جهان شرق قوت گیرد و «اروپا محوری» در توسعه ایران پایان یافته تلقی شود.
۴- شکاف نخبگانی در کشور موجب نفوذ دشمن خواهد شد، لذا لازم است صدا و حنجره واحدی از کشور شنیده شود. در این صورت ملت نیز دچار چند صدایی نخواهد شد.
۵- تبیین این موضوع لازم است که برجام نشان داد مسئله غرب با ما هستهای نیست، بلکه کلیت و ماهیت نظام جمهوری اسلامی و هویت حقیقی آن است را نشانه رفتهاند.
۶- حتی اگر قرار است با اروپاییها تا جایی – برای اقناع ملت و جهان – پیش برویم باید در مقابل خروج امریکا از خود واکنش نشان دهیم.
۷- خروج امریکا از برجام اقتصاد ما را از بلاتکلیفی خارج خواهد کرد و پایان انتظار و نگاه به درون شروع خواهد شد.
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 192