باران می بارد
باران
شاید باید شرمنده ی رباب باشد حالاکه دیگر گهواره طعمه ی آتش شد پس ازسکوت گریه های علی اصغرش( علیه السلام)
بعدازاینکه بچه ها دیگر ندیدند برگشتن عموی آب آورشان را وقتی که رفت
باران می بارد
برخرابه های شام
قطره قطره آب جمع شده در تشت طلا هم دیگر دختر سه ساله را پیش کودکان قافله برنمیگرداند
دیگر مرحم نمیشود برای لب های ترک خورده ی بابا، وقتی که بعداز خواندن قرآن ،چوب بر آن بوسه زد
باران می بارد
بر چادر خاکی عمه سادات که حالا مثل مادر قد خمیده شده
میبارد بر ما رأیت إلا جمیلای زینب کبری (سلام الله علیه)
باران میبارد روی زمین داغی که آفتاب در آغوش کشید پیکرهای برخاک افتاده اش را
باران میبارد
به درخشندگی گوشواره ها
بارانی تشنه تر از فرات
بازدیدها: 14