شنیدن فضایل و برخی ابعاد و ویژگیهای شخصیتی ائمه علیه السلام در کلام بزرگان دین باعث ایجاد نگرش و معرفتی نوین در افکار شیعیان میشود. در واقع ایام ولادتها و شهادتهای امامان معصوم علیه السلام باید فرصتی جهت تبیین معارف و فضایل این بزرگواران باشد تا جامعه اسلامی ضمن اینکه به غم و شادی میپردازد، به شعور و معرفت عترت علیه السلام نیز برسد.
در عصر ما رهبر معظم انقلاب اسلامی پیوسته در مناسبات مختلف با نوع نگاه و بصیرت نافذشان بارها و بارها به مناسبات مختلف به بیان مسائل و عبرتهایی از ماجراهای اهلبیت علیه السلام پرداختند، امروزه پس از گذشت سالها از آن طرح بحثها، وقتی کمی دقیق میشویم، قدر و بصیرت چنین افرادی برایمان بیش از پیش نمایان میشود و لزوم بهکارگیری آنها را در جامعه بهوضوح حس میکنیم.
در زیارات و کلماتی که از ائمه علیه السلام راجع به اباالفضل العباس علیه السلام رسیده است، روی دو جمله تأکید شده است: یکی بصیرت، یکی وفا. بصیرت اباالفضل العبّاس علیه السلام کجاست؟ همۀ یاران حسینی، صاحبان بصیـرت بـودنـد؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از ایـن بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیـم و امـاننامـه کـردنـد و گفتنـد “ما تــو را امـان مــیدهیـم”؛ چنـان بـرخــورد جوانمردانهای کرد که دشمن را پشیمان کرد، گفت: “من از حسین جدا شوم؟! وای بر شما! اف بر شما و اماننامه شما”. نمونـه دیگر بصیرت او، این بـود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میـدان بروند و مجاهدت کنند تا اینکه به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهـار بـرادر از یک مـادر بودنـد: «ابالفضل العبّاس علیه السلام بـرادر بزرگتـر، جعفـر، عبدالله و عثمان». انسان برادرانش را در مقابل چشم خـود برای حسینبن علی علیه السلام قـربانی کنـد؛ به فکـر مادر داغدارش هم نباشد که بگویـد یکی از برادران برود تا اینکه مادرم دلخـوش باشد؛ بـه فکــر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است. حضرت اباالفضل علیه السلام را بـرای آوردن آب فـرستاد اما آنچه کـه مـن در نقلهای معتبـر مثـل «ارشاد مفیـد» و «لهوف» ابنطاووس دیدم، اندکـی با ایـن نقل تفاوت دارد که شاید اهمیت حادثـه را هـم بیشتر میکند. در این کتابهای معتبر اینطور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آنقدر بر این بچـهها و کـودکان، بـر ایـن دختـران صغیر و بـر اهل حـرم تشنگی فشار آورد کــه خود امام حسین علیه السلام و اباالفضل علیه السلام باهم به طلب آب رفتند. اباالفضل علیه السلام تنها نرفت؛ خود امام حسین علیه السلام هم با اباالفضل علیه السلام حرکت کرد و بهطرف همان شریعه فرات شعبهای از نهر فرات که در منطقه بود رفتند، بلکه بتوانند آبی بیاورند.
این دو برادر شجاع و قویپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکی امام حسین در سن نزدیک به ۶۰ سالگی است اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نامآوران بینظیر است. دیگری هم برادر جوان سی و چند سالهاش اباالفضل العباس علیه السلام است، با آن خصوصیاتی که همه او را شناختهاند. این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهی پشت به پشت هم، در وسط دریای دشمن، صف لشکر را میشکافنـد، بـرای اینکه خـودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. در اثنای این جنگِ سخت است کـه ناگهان امام حسین علیه السلام احساس میکند دشمن بین او و برادرش عباس علیه السلام فاصله انداخته است. در همین زمان است که اباالفضل علیه السلام به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب میرساند. آنطور که نقل مـیکنند، او مشک آب را پر میکند که برای خیمهها ببرد. در اینجا هر انسانی به خود حـق مـیدهد که یک مشت آب هـم بـه لبهای تشنه خودش بـرساند امـا او در اینجا وفاداری خویش را نشان داد. اباالفضل العباس علیه السلام وقتی که آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فذکر عطش الحسین» به یاد لبهای تشنه امام حسین علیه السلام، شاید به یاد فـریادهای العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریه عطشناک علی اصغر علیه السلام افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد. آب را روی آب ریخت و بیرون آمد. در ایـن بیرون آمدن است که آن حـوادث رخ مـیدهـد و امام حسین علیه السلام ناگهان صـدای بـرادر را میشنود که از وسط لشکر فریاد زد «یا اخا، ادرک اخاک».
بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه تهران در ۲۶ فروردین سال ۷۹
بازدیدها: 0