بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین
اوّلاً خوشامد عرض میکنم به یکایک برادران و خواهران، مسئولان عزیز و متعهّد نظام جمهورى اسلامى. بسیار جلسهى خوبى است و انشاءالله مشحون از برکات الهى و هدایت الهى و نورانیّت این ماه خواهد بود. بیانات جناب آقاى رئیس جمهور(۱) هم بیانات بسیار خوب و شافى و وافى(۲) بود. آنچه نیّت و همّت مسئولان کشور است، امیدواریم به برکت این ماه و به برکت ادعیهى زاکیهى صالحان و مؤمنان و صائمان،(۳) به نتایج مورد نظر مسئولان عزیز ما برسد.
ماه رمضان را «مبارک» نامیدهاند؛ علّت مبارک بودن این ماه، این است که راه نجات از آتش و فوز به جنّت است، که در دعاى روز ماه رمضان [میخوانیم]: وَ هذا شَهرُ العِتقِ مِنَ النّارِ وَ الفَوزِ بِالجَنَّه.(۴) آتش و دوزخ الهى و همچنین بهشت و نعیم الهى در همین دنیا موجود است. آنچه در نشئهى آخرت تحقّق پیدا میکند، باطن همان چیزى است که در اینجا است: «وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَهٌ بِالکفِرین»(۵)؛ جهنّم در همینجا، در همین نشئه، در همین زندگى، کافران و ظالمان و معاندان و مخالفان را احاطه کرده است؛ بهشت هم همینجور.
اینکه ما از جهنّم به بهشت برویم، دست خود ما است؛ در همینجا تحقّق پیدا میکند و صورت عینى و باطنى و واقعى آن در آن نشئه دیده میشود. ما میتوانیم این سفر را، این سِیر از دوزخ بدکردارى، دوزخ بددلى، دوزخ بداندیشى، از این دوزخ که مال این دنیا است را به بهشت نیککردارى، به بهشت نیکاندیشى و نیکرفتارى و نیکخویى انجام بدهیم؛ اسم این حرکت «انابه» است، «توبه» است. لذا در دعا وارد شده است: وَ هذا شَهرُ اِلانابَهِ وَ هذا شَهرُ التَّوبَه»(۶)؛ با انابه، با توبه، عِتق(۷) از نار و فوز به جنّت حاصل خواهد شد.
یکى از برکات ماه مبارک رمضان دعاهایى است که در این ماه وارد شده است. این دعاها، هم کیفیّت سخن گفتن با خدا و استعانت از پروردگار و توجّه به خدا را به ما تعلیم میدهد، هم معارف بسیارى را که نظیر آن را انسان حتّى در روایات متعارف اخلاقى پیدا نمیکند، به ما تعلیم میدهند. من دو فِقره از دعاهاى این ماه را انتخاب کردهام که اینجا در آغاز عرایضم عرض کنم. انتخاب این دو فِقره هم بهخاطر نیاز امروز من و شما است؛ ما امروز بهعنوان مسئولان کشور عزیزمان و مسئولان نظام جمهورى اسلامى، احتیاج مبرمى داریم به کار جدّى و پیگیر و همراه با صفا و اخلاص؛ این دعاها ما را به این سمت حرکت میدهد. یک دعا، دعاى روز اوّل ماه مبارک رمضان است که من از این دعا، این فِقره را انتخاب کردهام: اَللهُمَّ اجعَلنا مِمَّن نَوَى فَعَمِلَ وَ لا تَجعَلنا مِمَّن شَقِىَ فَکَسِلَ وَ لا مِمَّن هُوَ عَلى غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل»؛(۸) سه جمله است. جملهى اوّل عرض میکند: اَلَّلهُمَّ اجعَلنا مِمَّن نَوَى فَعَمِلَ؛ پروردگارا ! ما را از کسانى قرار بده که با نیّت، با قصد، با معرفت عمل انجام میدهند؛ عملِ هدفدار، عمل همراه با نیّت، عملى که از پیش معلوم است که در چه جهتى و به سمت چه مقصدى است. جملهى دوّم: وَ لا تَجعَلنا مِمَّن شَقِىَ فَکَسِل؛ ما را از آن تیرهروزانى قرار نده که دچار تنبلى و بیکارگى هستند. کسالت یعنى تنبلى، یعنى بیکارگى؛ ما را از اینها قرار نده. دعا این را به ما تعلیم میدهد. جملهى سوّم: وَ لا مِمَّن هُوَ عَلى غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل؛ ما را از کسانى قرار نده که تکیهشان به چیزى غیر از عمل است. نشستن و آرزو کردن و حرّافى کردن و بافتن مطالبى به یکدیگر در جلسات، بدون اینکه عملى به دنبال آن باشد؛ ما را از اینها قرار نده. ببینید درس موجود در این دعا این است. مؤمن در روز اوّل ماه رمضان با این نفَس وارد این ضیافت الهى میشود. خود این یکى از مائدههاى بزرگ این ضیافت است. این یک دعا.
دعاى دوّم، دعاى هرروز ماه مبارک است؛ در این دعا عرض میکند: وَ اَذهِب عَنّى فیهِ النُّعاسَ وَ الکَسَلَ و السَّأمَهَ و الفَترَهَ وَ القَسوَهَ وَ الغَفلَهَ وَ الغِرَّه؛(۹) پروردگارا! من را از این خصلتها و از این خصوصیّات برکنار بدار؛ این خصوصیّات اینها است: اوّل «النُّعاس»، خوابآلودگى؛ دوّم «الکَسَل»، یعنى همان بیکارگى و تنبلى؛ سوّم «السَّأمَه»، ملول شدن، از یک چیزى دلزده شدن، دلزدگى؛ بعد «الفَترَه» یعنى سهلانگارى، کارها را با سهلانگارى گذراندن، در کارها استحکام را رعایت نکردن؛ بعد «القَسوَه»، سختدلى، تحجّر، عدم انعطاف؛ بعد «الغَفلَه»؛ غافل شدن و گیج خوردن از موقعیّت خود و آنچه دارد میگذرد و آنچه پیش روى ما است و آنچه پیرامون ما است؛ و آخرى «الغِرَّه»؛ فریبخوردگى، مغرور شدن، فریب خوردن؛ من را از اینها برحذر بدار. ببینید اینها چه درسهایى است. خب، کاربرد این مفاهیم – که مفاهیم متعالى بسیار برجستهاى است – براى مسئولان و دارندگان شئون کارى و جمعى، خیلى مهمتر از کاربرد آن در مورد افراد معمولى و عادّى است. اینکه ما میگوییم ما را دچار تنبلى مکن، دچار قسوت نکن، دچار غفلت نکن، از دو نظر محتاج این درخواست الهى هستیم و محتاج این مراقبتیم: یکى از نظر شخصىِ خودمان که نلغزیم، اشتباه نکنیم، دچار مشکل نشویم؛ یکى از نظر حوزهى مأموریّتمان و مسئولیّتمان. شما مثل ناخدایى هستید که دارد کشتى را میراند، مثل خلبانى هستید که دارد هواپیما را سِیر میدهد؛ مسئلهى شما فقط مسئلهى حفظ جان خودتان نیست؛ فرق میکنید با آن کسى که سوار اتومبیل شخصىِ خودش است و تنها دارد در جاده حرکت میکند؛ مسئولیّت او فقط مسئولیّت جان خودش است؛ شما نه، جماعتى با شما هستند. اینها است که کفّهى مسئولیّت را و لزوم تعهّد را در مورد این مسائلى که ذکر شد سنگینتر میکند.
در ادبیّات مذهبى ما، ماه رمضان، ماه تقابل شیطان و رفتارهاى شیطانى از یک سو، و رفتارهاى رحمانى و اطاعت و عبودیّت از سوى دیگر است. گفته میشود که شیطان در ماه رمضان لگامزده است – این از یک طرف – و گفته میشود که ماه رمضان، ماه اطاعت و عبودیّت است، که کوتاهترین کلمه و پُرمغزترین کلمه، کلمهى تقوا است: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَماکُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون.(۱۰) مسئله، مسئلهى تقابل شیطان و تقابل تقوا است. کار شیطان اغوا کردن است؛ اغوا یعنى چه؟ یعنى ایجاد اختلال در دستگاه محاسبهى شما – شیطان این است دیگر – نقطهى مقابل، کارکرد تقوا است؛ سعى شیطان این است که شما را اغوا کند، یعنى دستگاه عقل را، دستگاه فطرت را، دستگاه سنجش صحیح را که در وجود انسان گذاشته شده است، از کار بیندازد؛ یعنى انسان را دچار خطاى در محاسبه کند. کار تقوا نقطهى مقابل است: اِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقانا،(۱۱) تقوا به شما فرقان، یعنى آگاهى براى جدا کردن حق از باطل را میدهد. در آیهى شریفهى دیگر [میفرماید]: وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله؛(۱۲) تقوا موجب این است که خداى متعال دریچههاى دانش را، آگاهى را، دانایى را به روى شما باز کند.
تأثیر شیطان در دستگاه محاسبهى ما، از راه تهدید و تطمیع است؛ از یک طرف ما را میترساند: آیهى شریفهى قرآن در سورهى مبارکهى آلعمران [میفرماید]: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولِیآءَهُ فَلا تَخافُوهُم وَ خافُونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین.(۱۳) در قضیّهى غزوهاى که بعد از اُحد اتّفاق افتاد – که آمدند شایعه کردند که دشمن آمد، پدرتان درآمد، همه چیزتان از دست رفت – پیغمبر فرمود: آن کسانى که امروز در جنگ اُحد زخمى شدند، همانها شمشیر بردارند و بیایند؛ اگر هیچکدامتان هم نیایید، من تنها خواهم رفت. پیغمبر اکرم راه افتاد، کسانى که آن روز در اُحد زخمى شده بودند، شمشیر برداشتند با پیغمبر راه افتادند رفتند و دشمن را که در نزدیک مدینه – [خبر] درست بود – کمین کرده بود و قصد داشت که حمله کند بهصورت غافلگیرکننده، تارومار کردند و برگشتند. فَانقَلَبوا بِنِعمَهٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء؛(۱۴) بعد میفرماید که: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولیاءَه.(۱۵) یکى از کارهاى شیطان ترساندن است: اَلشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقر؛(۱۶) شما را از فقر میترساند – بنابر یک احتمال در معناى این آیهى شریفه – این تهدید بود، از طرف دیگر تطمیع است؛ از سوى دیگر وعده میدهد شیطان، وعدههاى فریبنده؛ اینجا هم آیهى شریفهى قرآن میفرماید: یَعِدُهُم وَ یُمَنّیهِم وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرورا؛(۱۷) وعده میدهد، آرزوها را در دل آنها بیدار میکند، زنده میکند، یک آیندهى رنگى و دروغین و خیالى مثل سراب در مقابل چشم مؤمنینِبهخود میگذارد؛ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرُورا؛(۱۸) امّا فریب است. از یک طرف تهدید، از یک طرف تطمیع؛ مثل رفتارى که امروز آمریکا دارد و قدرتهاى استکبارى همیشه [دارند]؛ از یک طرف تهدید میکنند، از یک طرف تطمیع میکنند. تطمیع، فقط تطمیع شخصى نیست؛ تطمیعهاى کلّى: «چنین میکنیم، چنان میکنیم»؛ بعد هم نمیکنند، دروغ میگویند؛ کار شیطان این است. همهى این کارهایى که شیطان انجام میدهد – این اغوا، این تهدید و تطمیع – براى این است که دستگاه محاسباتىِ انسان مؤمن را از کار بیندازد تا محاسبهى غلط انجام بدهد؛ وقتى دستگاه محاسباتى از کار افتاد، کار خراب میشود. محاسبهى غلط، یکى از بزرگترین خطرها است؛ گاهى حیات انسان را تهدید میکند؛ گاهى سرنوشت انسان را تهدید میکند؛ چون توان انسان، نیروى انسان، توانایىهاى انسان، تحت سرپنجهى ارادهى او است، و ارادهى انسان تحت تأثیر دستگاه محاسباتى او است: اگر دستگاه محاسباتى بد کار کرد، ارادهى انسان تصمیمى میگیرد و در جهتى میرود که خطا است؛ آنوقت نیروهاى انسان، همهى توانایىهاى انسان در این جهتِ خطا به کار مىافتد؛ این آن چیزى است که باید مراقب آن باشید. عرض کردیم، مراقبت در مورد شخصى که مسئولیّت ندارد به یک معنا است، مراقبت در مورد من و شما که حوزهى مسئولیّتى داریم، به یک معناى دیگر است. مراقب باشیم که دستگاه محاسباتى ما بهوسیلهى شیطانهاى انس و جن دچار اختلال نشود، مسائل را بد نفهمیم. شیطان که فقط شیطان جنّى نیست؛ ابلیس که فقط نیست؛ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَیطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحى بعضُهُم اِلى بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۱۹) شیاطین انس و جن به هم کمک هم میکنند. من همینجا تأکید کنم: یکى از خطاهاى محاسباتى این است که انسان در چهارچوب عوامل محسوس و صرفاً مادّى محدود بماند؛ یعنى عوامل معنوى را، سنّتهاى الهى را، سنّتهایى که خدا از آنها خبر داده است، آن چیزهایى را که با چشم دیده نمیشود، ندیده بگیرد؛ این یکى از خطاهاى بزرگ محاسباتى است. خداوند فرموده است: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم،(۲۰) دیگر از این واضحتر؟ اگر شما در راه خدا حرکت کنید، دین خدا را نصرت کنید، خدا شما را نصرت خواهد داد؛ این سنّت الهى است، این غیر قابل تغییر است: وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّهِ اللهِ تَبدیلاً؛(۲۱) اگر در راه احیاى دین الهى حرکت کردید و این جهت را رعایت کردید، خدا شما را نصرت خواهد داد. این را قرآن گفته است، با این صراحت که وعدهى الهى است؛ ما هم در عمل آن را تجربه کردهایم. بدانید این قطعهى تاریخ انقلاب در تاریخ ممتدّى که در طول نسلهاى آینده، مورد بحث قرار خواهد گرفت، یکى از برجستهترین مقاطع تاریخى است. در دنیاى مادّى، در دنیاى تسلّط ابرقدرتها، در دنیاى ستیزهگرى همهجانبهى با اسلام و معارف اسلامى و ارزشهاى اسلامى، یک نظامى بهوجود بیاید برپایهى اسلام، آن هم درست در نقطهاى که بیش از همهجاى دنیا تأثیر عوامل آن قدرتهاى منحرف کننده نفوذ داشتند و حضور داشتند. [این] چیز عجیبى است؛ من و شما عادت کردیم. این همان «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم» است. وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛ دچار تزلزل هم نمیشوید، کما اینکه نشدیم. ملّت ایران دچار تزلزل نشد؛ این همه فشار، این همه توطئه، این همه آزار، این همه ناجوانمردى، ملّت ایران منصرف نشد. این یکى از سنّتهاى الهى است.
آیهى شریفهى قرآن [میفرماید]: اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهٍ کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهً اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِى السَّماء. تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها.(۲۲) کلمهى طیّب، اقدام درست، اقدام پاکیزه، اقدام براى خدا اینجورى است، که این میماند، در زمین ریشه میدواند، مستحکم میشود و ثمربخش خواهد بود. نظام جمهورى اسلامى آن کلمهى طیّب است، مثل شجرهى طیّبه باقى مانده است، مستحکمتر شده است. امروز نظام جمهورى اسلامى بهعنوان یک نظام، بهعنوان یک حکومت، بهعنوان یک مجموعهى سیاسى با سى سال قبل از لحاظ استحکام قابل مقایسه نیست. در دو آیه بعد [میفرماید]: یُثَبِّتُ اللهُ الَّذینَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِى الحَیوهِ الدُّنیا وَ فِى الآخِرَه.(۲۳) همان تثبیت و اثبات را مجدّداً تکرار میکند. این عوامل را باید دید؛ در محاسبات ما این عوامل باید به حساب بیاید. همهى عوامل سعادت و شقاوت و پیشرفت و پسرفت و به موفّقیّتها دست یافتن و نیافتن، در چهارچوب عوامل مادّىِ متعارفى که اهل مادّه، اهل محسوسات، به آنها دل خوش میکنند، محدود نمیماند؛ این عوامل در کنارش وجود دارد.
آنچه من میخواهم در این بخش از عرایضم – که عمدهى حرف من هم همین است – عرض بکنم، این است که ما امروز در محاسباتمان نباید دچار اشتباه بشویم؛ نگذارید دشمن در دستگاه محاسباتى شما اثر بگذارد؛ نگذارید اغوا کند؛ نگذارید تطمیع او یا تهدید او اثر بگذارد. امروز نبرد جمهورى اسلامى با استکبار – که با انقلاب آغاز شد و همچنان با قوّت ادامه دارد – همان نبرد پیغمبران با طواغیت زمان، با شیاطین انس و جن است. ما دنبال آرمانهاى بلند هستیم؛ دنبال تشکیل جامعهى اسلامى، نظام اسلامى، کشور اسلامى، امّت اسلامى و تحقّق بخشیدن به آرزوهاى بزرگ پیامبران و صدّیقان و شهیدان [هستیم]؛ و دستگاههاى شیطانى زمان یک جبههاند و طبعاً با یکچنین حرکتى مخالفند. [بنابراین] کارشکنى میکنند، اذیت میکنند، تهدید میکنند؛ در عین حال با همهى زرق و برقى که آن جبههى مقابل دارد و جلال ظاهرى و توانایىهاى مادّىاى که دارد، این حرکت الهى و حرکت پیامبرانه راه خودش را دارد ادامه میدهد و پیش میرود، اثر میگذارد، روزبهروز توسعه پیدا میکند، روزبهروز عمق پیدا میکند.
آنچه ما امروز در مجموعهى رفتار دستگاه استکبار مشاهده میکنیم، همین است؛ هدف ایجاد اختلال در نظام محاسباتى و دستگاه محاسباتى من و شما است. در میدانهاى دیگر، استکبار نتوانسته است، کارى از او برنیامده است. در میدانهاى واقعى، تنها دو عامل مادّى در اختیار جبههى استکبار بوده و هست: یکى تهدید نظامى، یکى تحریم. استکبار غیر از این دو هیچ چیز در اختیار ندارد. از لحاظ قدرت منطق، قدرت استدلال، توانایى بر اثبات حقّانیّت، دست استکبار بسته است. تنها دو کار میتواند بکند: یکى تهدید نظامى است که مرتّب میکند، یکى هم تحریم؛ این دو هم علاج دارد. تحریم را با مجاهدتِ در باب اقتصاد مقاومتى بایستى خنثى کرد. این نکتهاى که امروز رئیس جمهور محترم گفتند؛ قبلاً هم ایشان گفته بودند و این نکتهى کاملاً درستى است: برنامههاى اقتصادى براساس و با فرض ماندن تحریمها بایستى برنامهریزى بشود و تعقیب بشود و تحقّق پیدا بکند. فرض کنیم که این تحریمها ذرّهاى و سرِ سوزنى کم نخواهد شد؛ که حالا خود آنها هم همین را میگویند. آنها هم میگویند که تحریمها دست نخواهد خورد، حتّى از حالا شروع کردند که اگر در زمینهى هستهاى هم به توافق برسیم، معناى آن این نیست که همهى تحریمها برداشته خواهد شد؛ هنوز چیزهاى دیگرى هم هست؛ این همان حرفى است که ما همیشه میگفتیم. من بارها در همین جلسه و جلسات گوناگون دیگر عرض کردهام(۲۴) که [موضوع] هستهاى بهانه است؛ مسئلهى هستهاى هم نباشد، یک بهانهى دیگرى مىآورند: مسئلهى حقوق بشر هست، مسئلهى حقوق زنان هست، مسائل گوناگون فراوان را میسازند؛ جعل کردن و بهانهگیرى که خیلى مایهاى نمیخواهد، دستگاه تبلیغاتى و امپراتورى تبلیغاتى هم که در اختیار آنها است. بنابراین، علاج مسئلهى تحریم، عبارت است از همین اقتصاد مقاومتى؛ که حالا من بعد چند جملهاى را در این زمینه عرض خواهم کرد.
امّا مسئلهى تهدید نظامى؛ امروز در دنیا کمتر کسى است که تهدید نظامى را جدّى بگیرد؛ حالا آمریکایىها میگویند ایرانىها جدّى نمیگیرند؛ ما فقط نیستیم که جدّى نمیگیریم؛ در دنیا خیلىها هستند که این تهدید را جدّى نمیگیرند. ناظران جهانى خیلى باور ندارند که این تهدید، تهدید جدّى است؛ چون تشخیص ناظران جهانى و آگاهان به سیاست این است که اگر حملهى نظامى براى آمریکا مقرون به صرفه بود، یک لحظه تأمّل نمیکرد. اینها از اینکه یک عدّهاى کشته خواهند شد، یکجایى بحران به وجود خواهد آمد، از این ناراحت میشوند؟ کسانى که هشت سال از گرگى به نام صدّام با همهى وجود حمایت کردند، کسانى که هواپیماى مسافربرى را روى آسمان بدون هیچ بهانهاى زدند(۲۵) و چند صد نفر را – زن و مرد و کودک بىخبر و بىگناه را – نابود کردند و به خون کشیدند، اینها از آدمکشى میترسند؟ کسانى که هرجا دستشان رسیده است و توانستهاند بحرانسازى کردند؛ این اجتماعات رنگى – به قول خودشان «انقلابهاى رنگى» – در این کشورها [به وجود آوردند، در] کدام یک از اینها است که قدرتهاى استکبارى و در مقدّم آنها آمریکا پیشقدم [نباشد] و حضور نداشته باشد؟ داخل کشورها بحرانسازى میکنند، حالا این بحرانها به کشتار بینجامد، به جنگ داخلى بینجامد، برایشان مهم نیست. کسانى که به افغانستان حمله کردند، به عراق حمله کردند، صدها هزار نفر کشته شدند؛ کسانى که در عراق بعد از پایان عملیّات نظامى هم بهوسیلهى دستگاههاى امنیّتى و شرکتهاى مزدورِ براى آدمکشى مثل بلکواتر – که قبلاً یکوقتى از آنها اسم آوردیم -(۲۶) آدمها را نفر به نفر در بغداد و در سایر شهرهاى عراق کشتند، اینها از آدمکشى میترسند؟ اینها از کشته شدن انسانها باک دارند؟ [به این چیزها] اهمّیّت میدهند؟
مسئله این نیست که تهدید نظامى بهخاطر این است که نمیخواهند. مکرّر میگویند اسرائیل تهدید نظامى میکند، آمریکا مانع میشود! خب چرا آمریکا مانع میشود؟ اگر این حرف واقعیّت داشته باشد، اگر این حرف راست باشد، بهخاطر چیست؟ خیلى وجدانشان آزرده میشود از اینکه حملهى نظامى به یک کشورى بشود، یک عدّهاى کشته بشوند؟ نه، مقرون به صرفه نمیدانند. بنده هم قاطعاً میگویم: حملهى نظامى به جمهورى اسلامى ایران براى هیچ کشورى مقرون به صرفه نیست. امروز خود آمریکایىها حملهى به عراق را تخطئه میکنند. نکتهى مهم و جالب توجّه این است که این کار را نه از باب اینکه جنایت بود، تخطئه میکنند؛ [نه]، میگویند به صرفهى آمریکا نبود! یعنى اگر به صرفهى آمریکا بود، اشکالى نداشت. نمیگویند ما خطا کردیم که آدم کشتیم، خطا کردیم به مردمى بىگناه حمله کردیم، خطا کردیم که سربازان ما [درِ] خانههاى مردم را با لگد باز کردند، زن و بچهى مردم را جلوى چشم همه به خاک و خون کشیدند؛ این را نمیگویند.
[الان] سربازهایشان بهخاطر فجایعى که در آنجا انجام گرفته است، دچار مشکل روانىاند، امّا به صورت رسمى اعتراف نمیکنند؛ میگویند این کار به صرفه نبود. خب، بنابراین هم در زمینهى تحریم، هم در زمینهى تهدید نظامى، دست دشمن خالى است: وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین؛(۲۷) اگر ما [مؤمن باشیم]، دشمن در میدان واقعى کارى نمیتواند بکند. خب، حالا که کارى در میدان واقعى نمیتواند انجام بدهد و دستش از تأثیرگذارى خالى است، راه علاج دشمن چیست؟ راه علاج این است که دستگاه محاسبهى طرف مقابل را دچار اختلال کند؛ دستگاه محاسباتى من و شما را؛ این کار را هم با تبلیغات، با کار سیاسى، با تماسهاى گوناگون دنبال میکنند؛ میدانند که جمهورى اسلامى براى رسیدن به هدفهاى خود داراى توان است؛ باید نخواهد؛ اگر «خواست»، میتواند؛ میخواهند کارى کنند که نخواهد. امروز تلاش دنیاى استکبار و در رأس آنها آمریکا است و این همان جنگ نرمى است که ما از چند سال قبل از این دربارهى آن بحث کردیم، حرف زدیم؛ دیگران هم گفتهاند و نوشتهاند و بحث کردهاند.
محاسبات ما را نمیتوانند عوض کنند؛ محاسبات جمهورى اسلامى از روز اوّل براساس منطق عقلانى بوده است؛ براساس یک قوّهى عاقلهاى بوده است. عناصرى که این محاسبات را شکل میداده اینها است: اوّل، اعتماد به خدا و سنن آفرینش؛ دوّم، بىاعتمادى به دشمن و شناخت او. از جملهى موارد اعتماد به خدا و سنن آفرینش، اعتماد به مردم است؛ اعتماد به ایمانها است؛ اعتماد به محبّتها است؛ اعتماد به انگیزههاى صادقانه است؛ اعتماد به صدق مردم است – که امام بزرگوار ما مظهر این اعتماد بود – اعتقاد به خودباورى و اینکه «ما میتوانیم»؛ تکیهى به عمل و پرهیز از بیکارگى؛ اعتماد به نصرت الهى؛ تکیهى به تکلیف و مجاهدت در راه تکلیف؛ اینها آن چیزهایى است که از روز اوّل تا امروز مجموعهى عناصر قوّهى عقلانى نظام اسلامى را – که پایه و زیربناى حرکت او بود – شکل داده است؛ بیانات امام را مراجعه کنید؛ فرمایشات امام مملو و مشحون از همین معارف و معانى است؛ بهرهگیرى از تجربهها، تجربهى رفتار قدرتهاى مستکبر با ملّتهاى زیردست؛ مجاهدت براى استقلال، مستقل ماندن، مستقل زیستن. استقلال یعنى چه – حالا بعضىها در اصل مفهوم استقلال خدشه میکنند که یعنى چه استقلال – استقلال یعنى آزادى از ارادهى بیگانگان و ارادهى دیگران؛ این معناى استقلال است؛ این را هیچ عقلى میتواند انکار کند؟ معناى استقلال این است که یک ملّتى سرنوشت خودش را خودش تعیین کند. این کشور سالهاى متمادى دچار استقلال نبود؛ استقلال ظاهرىِ سیاسى بود، امّا مغزافزار این نظام و این کشور دست دیگران بود؛ آنها بودند که تصمیم میگرفتند؛ آنها بودند که کار میکردند؛ افرادى هم در داخل بودند، بعضى دلبستهى آنها، بعضى هم نهچندان دلبسته، امّا مجبور و ناگزیر دنبال آنها راه مىافتادند. استقلال، ایستادگى در مقابل یک چنین حالتى است.
خب، مخالفت استکبار با این عقلانیّت است. اگر کسى خیال کند که اسم اسلام موجب میشود که با جمهورى اسلامى مخالف باشند، نه، اسم اسلام و ظواهر اسلامى و تشریفات اسلامى هیچ کس را به مخالفت وادار نمیکند. امام یک وقتى در یکى از صحبتهایشان میفرمودند:(۲۸) وقتى که انگلیسها در دههى دوّم قرن بیستم – هزار و نهصد و خردهاى – آمدند وارد عراق شدند و مسلّط شدند، بعد آن فرماندهى نظامى انگلیسى دید یک نفرى فریادى بلند کرده، دارد صدایى میزند، دستپاچه شد – روى مناره یک کسى اذان میگفت – پرسید این سرو صدایى که هست چیست؟ گفتند اذان میگوید. گفت علیه ما است؟ یکى گفت نه؛ گفت خب، هرچه میخواهد بگوید. اذانى که علیه او نباشد، «اللهاکبر»ى که او را کوچک نکند، خب هرچه میخواهد بگوید، بگوید. مسئله مسئلهى اسم اسلام و تشریفات اسلامى نیست. امروز کشورهایى اسم اسلام را دارند، تشریفات اسلامى را هم کموبیش دارند، امّا نفتشان در اختیار استکبار است، امکاناتشان در اختیار استکبار است، منابع حیاتىشان در اختیار آنها است؛ هیچ مخالفتى با آنها نیست، خیلى هم دوستند.
یک حرف خوبى را اخیراً یک جایى خواندم؛ یکى از کارشناسان دولتى آمریکا گفته است: آشتى میان ایران و آمریکا امکانپذیر است، امّا میان جمهورى اسلامى با آمریکا ممکن نیست؛ حرف درستى زده. ایرانى که در رأس آن خاندان پهلوى باشند – که همه چیزشان را در اختیار آنها میگذارند – البتّه آشتى با این ممکن که هیچ، لازم هم هست؛ بالاتر از آشتى هم لازم است. مسئله، مسئلهى جمهورى اسلامى است؛ جمهورى اسلامى یعنى استقلال، آزادى، پایبندى به ایمان اسلامى، حرکت در مسیر اسلام، تن ندادن به تحمیلات دشمنان، دعوت امّت اسلامى به اتّحاد – درست نقطهى مقابل آنچیزى که آنها میخواهند – البتّه با این بدند. خب، این عرض اصلى ما بود: خودباورى را فراموش نکنیم؛ ایمان را فراموش نکنیم؛ عمل را فراموش نکنیم؛ تسلیم تنبلى و سهلانگارى و ملالت و دلزدگى نشدن را فراموش نکنیم؛ اینها درسهاى ماه رمضان است.
چند توصیه عرض کنیم: یک توصیه خطاب به همهى مسئولین است. نگاه به اوضاع سیاسى جهان و منطقه نشان میدهد که ما در مقطع حسّاسى هستیم؛ به معناى واقعى کلمه، امروز یک پیچ تاریخى است. این را بدانید! اگر قوى نباشید زور خواهید شنفت؛ نه از آمریکا و غرب، حتّى از موجودى مثل صدّام. اگر قوى نباشید به شما زور میگویند، بر شما تحمیل میکنند. باید قوى بشوید. عناصر قوّت چیست؟ چگونه میشود فهمید و قبول کرد که ما قوى هستیم؟ روحیّه، امید، کاروتلاش، شناخت رخنههاى اقتصادى، رخنههاى فرهنگى، رخنههاى امنیّتى – اینها را بشناسید و این رخنهها را ببندید – همافزایى دستگاههاى مسئول – به هم کمک کنند دستگاهها – همافزایى دستگاههاى مسئول با مردم؛ اینها عناصر قوّت است. این یک توصیه که این توصیه به همه است.
توصیهى دوّم این است که تا میتوانید و فرصت هست کار کنید؛ فرصتها محدود است. ما اشخاص رو به زوالى هستیم، فرصت محدودى داریم، تا میتوانیم، تا هستیم، کار کنیم. نگویید نمیگذارند؛ این نمیگذارند حرف قابل پذیرشى نیست. خیلىها هم میگفتند، قبلاً هم میگفتند، حالا هم بعضىها میگویند نمیگذارند؛ نمیگذارند یعنى چه؟ شما چه در مجلس، چه در دولت، چه در قوّهى قضائیّه، چه در نیروهاى مسلّح، چه در بخشهاى گوناگون مربوط به دولت، توانایىهایى دارید، امکاناتى در اختیار دارید، از این امکانات استفاده کنید؛ تا میتوانید کار کنید؛ نگذارید لحظهاى بیکار بگذرد.
توصیهى سوّم [این است که] حرکت را براساس اصول انقلاب تنظیم کنید؛ از حاشیهسازى پرهیز کنید، به حلّ مشکلات مردم بپردازید. رابعاً همگرایى بخشى و همگرایى قوّهاى را مهم بشمارید. بنده توصیهى مکرّر میکنم به مسئولین محترم قواى سهگانه که جلساتشان را بهطور مرتّب داشته باشند؛ خیلى از مسائل در این جلسات مشترک حل میشود: جلسات دولت و مجلس، جلسات قوّهى قضائیّه و دولت، جلسات قوّهى قضائیّه و مجلس؛ این دیدارها، این تبادل نظرها، این استفادهى از نظرات یکدیگر، موجب همافزایى است. و مسئلهى مدیریّت جهادى؛ این توصیه مربوط به همه است.
توصیهاى به خصوص دولت و قوّهى مجریّه: اوّلاً این را همه بدانند، بنده دولت را حمایت میکنم. من از همهى توانى که در اختیارم هست استفاده خواهم کرد براى کمک به دولت؛ دولت را تأیید میکنم، حمایت میکنم، مثل همهى دولتهاى گذشته. نسبت به مسئولان بلندپایهى دولت – آنهایى که میشناسم – اعتماد دارم. همهى دولتهایى که بعد از انقلاب سر کار آمدند، دولتهاى منتخب مردمند و بنده در همهى این دورهها – آنوقتى که مسئولیّت داشتم – از همهى این دولتها حمایت کردم. همهى دولتها هم نقاط مثبتى دارند، [هم] نقاط منفىاى دارند؛ هیچ دولتى نیست که بگوید من همهى نقاطم مثبت است یا کسى بگوید همهى نقاطش منفى است؛ نه، مثبت و منفى مخلوط است. البتّه نسبت به دولتهاى گذشته، بهتر این است که نقد به صورت کارشناسى انجام بگیرد؛ نقد در منبرهاى عمومى خیلى مصلحت نیست؛ نسبت به دولت کنونى هم نقد باید منصفانه، محترمانه، دلسوزانه باشد؛ به معناى مچگیرى، به معناى اذیّت کردن نباشد؛ این مطلب اوّل. ثانیاً به مسئولین دولت عرض میکنم: اقتصاد مقاومتى را جدّى بگیرید. خب، رئیس جمهور محترم گفتند، مسئولین دیگر هم کموبیش اظهار کردهاند، گفتهاند، منتها باید عمل کرد: وَ لا مِمَّن عَلى غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل؛ اینجور نباشد که به زبان بگوییم، در عمل کُند حرکت بکنیم. در اقتصاد مقاومتى تکیه بر تولید داخلى است، بر استحکام بنیهى درونىِ اقتصاد است. رونق اقتصادى هم این است؛ رونق اقتصادى با تولید حاصل میشود، با فعّال کردن ظرفیّتهاى درونى کشور حاصل میشود، نه با چیز دیگر.
توصیهى مهم در زمینهى اقتصاد مقاومتى، یکى توصیهى به بانکها است: بانکها باید نقش ایفا کنند، باید خودشان را تطبیق بدهند با موادّ سیاستهاى اقتصاد مقاومتى و برنامهریزىهاى دولت در این زمینه؛ و میتوانند نقش ایفا کنند، نقش مثبت؛ البتّه نقش منفى هم میتوانند. توصیهى مؤکّد به بخش صنعتومعدن: تحرّکشان را باید افزایش بدهند. بار اصلى بیرون رفتن کشور از رکود و عقبماندگى اقتصادى بر دوش بخش صنعتومعدن است؛ باید تلاش کنند، تلاش را باید مضاعف کنند، ظرفیّتها را شناسایى کنند؛ ظرفیّتهاى زیادى در کشور هست، این ظرفیّتها را فعّال کنند. در مورد بخش کشاورزى؛کشاورزى اهمّیّت حیاتى دارد. لازم است نگاه دولت و سیاستهاى دولتى به بخش کشاورزى، نگاه حمایت باشد؛ همهجاى دنیا هم همینجور است؛ از بخش کشاورزى بهوسیلهى دولتها حمایت میشود. آنوقت باید مشکلات موجود در بخش کشاورزى برطرف بشود؛ مشکلات کشاورزان، مشکلات دامداران – که گاهى شکایتهایى هم به ما میشود – و انسان رنج میبرد از بعضى از مشکلاتى که براى اینها وجود دارد.
سوّم: شعار دولت، اعتدال است؛ اعتدال، شعار بسیار خوبى است، ما هم تأیید میکنیم اعتدال را؛ افراط محکوم است و بد است. سفارشى که من میکنم این است که مراقب باشید جریانهاى مؤمن را با شعار اعتدال کنار نزنند؛ بعضىها این کارها را دارد میکنند، من میبینم در صحنهى سیاسى کشور؛ با شعار اعتدال، با شعار پرهیز از افراط، سعى میکنند جریان مؤمن را که در خطرها آن جریان است که زودتر از همه سینه سپر میکند، آن جریان است که دولتها را در مشکلات واقعى به معناى حقیقى کلمه حمایت میکند، کنار بزنند؛ مراقب باشید. اسلام، مظهر اعتدال است. این «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»(۲۹) اعتدال است؛ «قتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار»(۳۰) اعتدال است؛ امربهمعروف و نهىازمنکر اعتدال است – اعتدال اینها است دیگر – معناى اعتدال این نیست که ما از کارهاى احساس وظیفهاى که فرد مؤمن، جریان مؤمن، مجموعهى مؤمن انجام میدهد، جلوگیرى کنیم.
سفارش به جریانهاى سیاسى و مطبوعاتى؛ یک توصیه به برادران و مسئولان جریانهاى سیاسى و مطبوعاتى داریم. مراقب باشید؛ فضاى جنجالى در کشور به نفع کشور نیست. بعضىها روى اعصاب مردم اینقدر راه نروند – که آدم مشاهده میکند – امنیّت فکرى و ذهنى براى مردم مهم است؛ فضاى دعوا و فضاى اختلاف را افزایش ندهند، تشدید نکنند. حرفهاى دشمنان را هم مرتّب تکرار نکنند. بنده هرروز مبالغ زیادى روزنامه نگاه میکنیم – مثل خیلى از چیزهاى دیگرى که زیاد میخوانم – گاهى یک حرفهایى، یک تیترهایى در روزنامهها [مىآید] که باب فلان روزنامهى آمریکایى است؛ اتّفاقاً گاهى هم در همان روزنامههاى آمریکایى و غیر آمریکایى هم هست که آنها هم گاهى براى ما مىآید مراقب باشید؛ اینجور درست نیست.
یک مسئلهى حسّاس کنونى، مسئلهى هستهاى است که بیانات امروز رئیس جمهور محترم کاملاً خوب و درست بود. طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضى بشوید. هدف آنها این است که جمهورى اسلامى را در باب ظرفیّت غنىسازى مثلاً – که یکى از مسائل است – به ده هزار سو راضى کنند، منتها از پانصد سو و هزار سو شروع کردهاند، که حدود ده هزار سو مثلاً محصول حدود ده هزار سانتریفیوژ – همین قدیمىهایى که از قبل داشتیم و داریم – است. هدف آنها این است. مسئولین ما میگویند ما به ۱۹۰۰۰۰ سو احتیاج داریم. ممکن است این نیاز مال امسال و دو سال دیگر و پنج سال دیگر نباشد، امّا این نیاز قطعى کشور است، خب، باید نیاز کشور تأمین بشود. اصل حرفى که آمریکایىها در این قضیه دارند، حرف ناحقّى است. یک کشورى احتیاج به انرژى هستهاى دارد، خودش با تلاش خود، با دنبالگیرى خود، بدون اینکه از کسى دزدى کند، بدون اینکه با کسى ساختوپاخت بکند، توانسته این علم را، این دانش را، این فنّاورى را براى خود فراهم کند؛ حالا واایستادهاند که نه، نباید. خب چرا؟ این «نباید» چه منطقى دارد؟ میگویند ما از بمب هستهاى میترسیم! اوّلاً تضمین براى جلوگیرى از سلاح هستهاى راههاى خودش را دارد؛ اشکالى هم ندارد. ثانیاً اگر بنا است که راجع به مسئلهى سلاح هستهاى کسى نگران باشد، آن، آمریکا نیست. آمریکا که خودش چند هزار کلاهک هستهاى دارد، چند هزار بمب هستهاى دارد، و خودش به کار برده؛ خب به شما چه! شما چه کسى هستید که بایستى نگران این باشید که فلان کشور به سلاح هستهاى دست پیدا میکند یا نمیکند؛ وانگهى آن دستگاههایى که مسئولند، خب بله، میشود تضمین کرد. [البتّه] تضمین هم شده است یعنى روشن است؛ شاید خود آنها هم میدانند. اصل حرف آنها حرف ناحقّى است.
البتّه ما به تیم مذاکرهکنندهمان اعتماد داریم. مطمئنّیم یقیناً آنها به دستاندازى به حقوق کشور و حقوق ملّت و کرامت ملّت راضى نخواهند شد و اجازه نخواهند داد که چنین کارى انجام بگیرد. مسئلهى ظرفیّت غنىسازى یک مسئله است که خیلى مهم است؛ مسئلهى تحقیق و توسعه که قطعاً باید رعایت بشود؛ حفظ تشکیلاتى که دشمن قادر به تخریب آن نیست. روى «فردو» تکیه میکنند، چون غیر قابل دسترسى است براى آنها؛ میگویند جایى که ما نمیتوانیم به آن ضربه بزنیم، نباید داشته باشید! این خندهآور نیست؟
مسئلهى آخر، هم مسئلهى منطقه است و مسئلهى عراق است که در حقیقت فتنه است و انشاءالله به توفیق الهى مردم مؤمن عراق خواهند توانست این فتنه را خاموش کنند و از بین ببرند. و انشاءالله ملّتهاى منطقه روزبهروز رو به رشد و اعتلاى مادّى و معنوى پیش خواهند رفت.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد از تو میخواهیم آنچه گفتیم و شنیدیم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را از ما قبول بفرما. پروردگارا! ما را بر سعى و تلاش و کار مخلصانه موفّق بدار. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد مایهها و موجبات رضایت خود از ما را در اختیار ما قرار بده؛ ما را در این ماه مبارک از رحمت و مغفرت خود محروم مفرما؛ ارواح طیّبهى شهیدان را، روح مطهّر امام بزرگوار را با اولیائت محشور بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ما را جزو بندگان شاکر و صابر خود قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته۱) حجّتالاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانى
۲) کامل و کافى
۳) روزهداران
۴) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۹۰
۵) سورهى توبه، بخشى از آیهى ۴۹
۶) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۵
۷) آزاد شدن
۸) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۳
۹) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۶
۱۰) سورهى بقره، بخشى از آیه ۱۸۳
۱۱) سورهى انفال، بخشى از آیهى۲۹
۱۲) سورهى بقره، بخشى از آیهى۲۸۲
۱۳) سورهى آلعمران، آیهى ۱۷۵
۱۴) سورهى آلعمران، بخشى از آیهى ۱۷۴
۱۵) سورهى آلعمران، بخشى از آیهى ۱۷۵
۱۶) سورهى بقره، بخشى از آیهى ۲۶۸
۱۷) سورهى نساء، آیهى ۱۲۰
۱۸) سورهى نساء، بخشى از آیهى ۱۲۰
۱۹) سورهى انعام، بخشى از آیهى ۱۱۲
۲۰) سورهى محمّد، بخشى از آیهى ۷
۲۱) از جمله، سورهى احزاب، بخشى از آیهى ۶۲
۲۲) سورهى ابراهیم، آیهى ۲۴ و بخشى از آیهى ۲۵
۲۳) سورهى ابراهیم، بخشى از آیهى ۲۷
۲۴) از جمله، دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۳/۵/۱۳۹۱)
۲۵) هواپیماى مسافربرى ایران که در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ از بندر عبّاس عازم دوبى بود، در منطقهى غیرنظامى جزیرهى هنگام با شلیک موشک از ناو آمریکایى وینسنز سرنگون شد و ۲۹۸ سرنشین آن – از جمله ۶۶ کودک زیر ۱۲ سال – به شهادت رسیدند.
۲۶) از جمله، دیدار جمعى از دانشآموزان و دانشجویان بسیجى (۹/۸/۱۳۸۶)
۲۷) سورهى آلعمران، آیهى ۱۳۹
۲۸) از جمله، صحیفهى امام، ج۷، ص۳۹۳
۲۹) سورهى فتح، بخشى از آیهى ۲۹
۳۰) سورهى توبه، بخشى از آیهى ۱۲۳
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین
اوّلاً خوشامد عرض میکنم به یکایک برادران و خواهران، مسئولان عزیز و متعهّد نظام جمهورى اسلامى. بسیار جلسهى خوبى است و انشاءالله مشحون از برکات الهى و هدایت الهى و نورانیّت این ماه خواهد بود. بیانات جناب آقاى رئیس جمهور(۱) هم بیانات بسیار خوب و شافى و وافى(۲) بود. آنچه نیّت و همّت مسئولان کشور است، امیدواریم به برکت این ماه و به برکت ادعیهى زاکیهى صالحان و مؤمنان و صائمان،(۳) به نتایج مورد نظر مسئولان عزیز ما برسد.
ماه رمضان را «مبارک» نامیدهاند؛ علّت مبارک بودن این ماه، این است که راه نجات از آتش و فوز به جنّت است، که در دعاى روز ماه رمضان [میخوانیم]: وَ هذا شَهرُ العِتقِ مِنَ النّارِ وَ الفَوزِ بِالجَنَّه.(۴) آتش و دوزخ الهى و همچنین بهشت و نعیم الهى در همین دنیا موجود است. آنچه در نشئهى آخرت تحقّق پیدا میکند، باطن همان چیزى است که در اینجا است: «وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَهٌ بِالکفِرین»(۵)؛ جهنّم در همینجا، در همین نشئه، در همین زندگى، کافران و ظالمان و معاندان و مخالفان را احاطه کرده است؛ بهشت هم همینجور.
اینکه ما از جهنّم به بهشت برویم، دست خود ما است؛ در همینجا تحقّق پیدا میکند و صورت عینى و باطنى و واقعى آن در آن نشئه دیده میشود. ما میتوانیم این سفر را، این سِیر از دوزخ بدکردارى، دوزخ بددلى، دوزخ بداندیشى، از این دوزخ که مال این دنیا است را به بهشت نیککردارى، به بهشت نیکاندیشى و نیکرفتارى و نیکخویى انجام بدهیم؛ اسم این حرکت «انابه» است، «توبه» است. لذا در دعا وارد شده است: وَ هذا شَهرُ اِلانابَهِ وَ هذا شَهرُ التَّوبَه»(۶)؛ با انابه، با توبه، عِتق(۷) از نار و فوز به جنّت حاصل خواهد شد.
یکى از برکات ماه مبارک رمضان دعاهایى است که در این ماه وارد شده است. این دعاها، هم کیفیّت سخن گفتن با خدا و استعانت از پروردگار و توجّه به خدا را به ما تعلیم میدهد، هم معارف بسیارى را که نظیر آن را انسان حتّى در روایات متعارف اخلاقى پیدا نمیکند، به ما تعلیم میدهند. من دو فِقره از دعاهاى این ماه را انتخاب کردهام که اینجا در آغاز عرایضم عرض کنم. انتخاب این دو فِقره هم بهخاطر نیاز امروز من و شما است؛ ما امروز بهعنوان مسئولان کشور عزیزمان و مسئولان نظام جمهورى اسلامى، احتیاج مبرمى داریم به کار جدّى و پیگیر و همراه با صفا و اخلاص؛ این دعاها ما را به این سمت حرکت میدهد. یک دعا، دعاى روز اوّل ماه مبارک رمضان است که من از این دعا، این فِقره را انتخاب کردهام: اَللهُمَّ اجعَلنا مِمَّن نَوَى فَعَمِلَ وَ لا تَجعَلنا مِمَّن شَقِىَ فَکَسِلَ وَ لا مِمَّن هُوَ عَلى غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل»؛(۸) سه جمله است. جملهى اوّل عرض میکند: اَلَّلهُمَّ اجعَلنا مِمَّن نَوَى فَعَمِلَ؛ پروردگارا ! ما را از کسانى قرار بده که با نیّت، با قصد، با معرفت عمل انجام میدهند؛ عملِ هدفدار، عمل همراه با نیّت، عملى که از پیش معلوم است که در چه جهتى و به سمت چه مقصدى است. جملهى دوّم: وَ لا تَجعَلنا مِمَّن شَقِىَ فَکَسِل؛ ما را از آن تیرهروزانى قرار نده که دچار تنبلى و بیکارگى هستند. کسالت یعنى تنبلى، یعنى بیکارگى؛ ما را از اینها قرار نده. دعا این را به ما تعلیم میدهد. جملهى سوّم: وَ لا مِمَّن هُوَ عَلى غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل؛ ما را از کسانى قرار نده که تکیهشان به چیزى غیر از عمل است. نشستن و آرزو کردن و حرّافى کردن و بافتن مطالبى به یکدیگر در جلسات، بدون اینکه عملى به دنبال آن باشد؛ ما را از اینها قرار نده. ببینید درس موجود در این دعا این است. مؤمن در روز اوّل ماه رمضان با این نفَس وارد این ضیافت الهى میشود. خود این یکى از مائدههاى بزرگ این ضیافت است. این یک دعا.
دعاى دوّم، دعاى هرروز ماه مبارک است؛ در این دعا عرض میکند: وَ اَذهِب عَنّى فیهِ النُّعاسَ وَ الکَسَلَ و السَّأمَهَ و الفَترَهَ وَ القَسوَهَ وَ الغَفلَهَ وَ الغِرَّه؛(۹) پروردگارا! من را از این خصلتها و از این خصوصیّات برکنار بدار؛ این خصوصیّات اینها است: اوّل «النُّعاس»، خوابآلودگى؛ دوّم «الکَسَل»، یعنى همان بیکارگى و تنبلى؛ سوّم «السَّأمَه»، ملول شدن، از یک چیزى دلزده شدن، دلزدگى؛ بعد «الفَترَه» یعنى سهلانگارى، کارها را با سهلانگارى گذراندن، در کارها استحکام را رعایت نکردن؛ بعد «القَسوَه»، سختدلى، تحجّر، عدم انعطاف؛ بعد «الغَفلَه»؛ غافل شدن و گیج خوردن از موقعیّت خود و آنچه دارد میگذرد و آنچه پیش روى ما است و آنچه پیرامون ما است؛ و آخرى «الغِرَّه»؛ فریبخوردگى، مغرور شدن، فریب خوردن؛ من را از اینها برحذر بدار. ببینید اینها چه درسهایى است. خب، کاربرد این مفاهیم – که مفاهیم متعالى بسیار برجستهاى است – براى مسئولان و دارندگان شئون کارى و جمعى، خیلى مهمتر از کاربرد آن در مورد افراد معمولى و عادّى است. اینکه ما میگوییم ما را دچار تنبلى مکن، دچار قسوت نکن، دچار غفلت نکن، از دو نظر محتاج این درخواست الهى هستیم و محتاج این مراقبتیم: یکى از نظر شخصىِ خودمان که نلغزیم، اشتباه نکنیم، دچار مشکل نشویم؛ یکى از نظر حوزهى مأموریّتمان و مسئولیّتمان. شما مثل ناخدایى هستید که دارد کشتى را میراند، مثل خلبانى هستید که دارد هواپیما را سِیر میدهد؛ مسئلهى شما فقط مسئلهى حفظ جان خودتان نیست؛ فرق میکنید با آن کسى که سوار اتومبیل شخصىِ خودش است و تنها دارد در جاده حرکت میکند؛ مسئولیّت او فقط مسئولیّت جان خودش است؛ شما نه، جماعتى با شما هستند. اینها است که کفّهى مسئولیّت را و لزوم تعهّد را در مورد این مسائلى که ذکر شد سنگینتر میکند.
در ادبیّات مذهبى ما، ماه رمضان، ماه تقابل شیطان و رفتارهاى شیطانى از یک سو، و رفتارهاى رحمانى و اطاعت و عبودیّت از سوى دیگر است. گفته میشود که شیطان در ماه رمضان لگامزده است – این از یک طرف – و گفته میشود که ماه رمضان، ماه اطاعت و عبودیّت است، که کوتاهترین کلمه و پُرمغزترین کلمه، کلمهى تقوا است: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَماکُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون.(۱۰) مسئله، مسئلهى تقابل شیطان و تقابل تقوا است. کار شیطان اغوا کردن است؛ اغوا یعنى چه؟ یعنى ایجاد اختلال در دستگاه محاسبهى شما – شیطان این است دیگر – نقطهى مقابل، کارکرد تقوا است؛ سعى شیطان این است که شما را اغوا کند، یعنى دستگاه عقل را، دستگاه فطرت را، دستگاه سنجش صحیح را که در وجود انسان گذاشته شده است، از کار بیندازد؛ یعنى انسان را دچار خطاى در محاسبه کند. کار تقوا نقطهى مقابل است: اِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقانا،(۱۱) تقوا به شما فرقان، یعنى آگاهى براى جدا کردن حق از باطل را میدهد. در آیهى شریفهى دیگر [میفرماید]: وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله؛(۱۲) تقوا موجب این است که خداى متعال دریچههاى دانش را، آگاهى را، دانایى را به روى شما باز کند.
تأثیر شیطان در دستگاه محاسبهى ما، از راه تهدید و تطمیع است؛ از یک طرف ما را میترساند: آیهى شریفهى قرآن در سورهى مبارکهى آلعمران [میفرماید]: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولِیآءَهُ فَلا تَخافُوهُم وَ خافُونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین.(۱۳) در قضیّهى غزوهاى که بعد از اُحد اتّفاق افتاد – که آمدند شایعه کردند که دشمن آمد، پدرتان درآمد، همه چیزتان از دست رفت – پیغمبر فرمود: آن کسانى که امروز در جنگ اُحد زخمى شدند، همانها شمشیر بردارند و بیایند؛ اگر هیچکدامتان هم نیایید، من تنها خواهم رفت. پیغمبر اکرم راه افتاد، کسانى که آن روز در اُحد زخمى شده بودند، شمشیر برداشتند با پیغمبر راه افتادند رفتند و دشمن را که در نزدیک مدینه – [خبر] درست بود – کمین کرده بود و قصد داشت که حمله کند بهصورت غافلگیرکننده، تارومار کردند و برگشتند. فَانقَلَبوا بِنِعمَهٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء؛(۱۴) بعد میفرماید که: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولیاءَه.(۱۵) یکى از کارهاى شیطان ترساندن است: اَلشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقر؛(۱۶) شما را از فقر میترساند – بنابر یک احتمال در معناى این آیهى شریفه – این تهدید بود، از طرف دیگر تطمیع است؛ از سوى دیگر وعده میدهد شیطان، وعدههاى فریبنده؛ اینجا هم آیهى شریفهى قرآن میفرماید: یَعِدُهُم وَ یُمَنّیهِم وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرورا؛(۱۷) وعده میدهد، آرزوها را در دل آنها بیدار میکند، زنده میکند، یک آیندهى رنگى و دروغین و خیالى مثل سراب در مقابل چشم مؤمنینِبهخود میگذارد؛ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرُورا؛(۱۸) امّا فریب است. از یک طرف تهدید، از یک طرف تطمیع؛ مثل رفتارى که امروز آمریکا دارد و قدرتهاى استکبارى همیشه [دارند]؛ از یک طرف تهدید میکنند، از یک طرف تطمیع میکنند. تطمیع، فقط تطمیع شخصى نیست؛ تطمیعهاى کلّى: «چنین میکنیم، چنان میکنیم»؛ بعد هم نمیکنند، دروغ میگویند؛ کار شیطان این است. همهى این کارهایى که شیطان انجام میدهد – این اغوا، این تهدید و تطمیع – براى این است که دستگاه محاسباتىِ انسان مؤمن را از کار بیندازد تا محاسبهى غلط انجام بدهد؛ وقتى دستگاه محاسباتى از کار افتاد، کار خراب میشود. محاسبهى غلط، یکى از بزرگترین خطرها است؛ گاهى حیات انسان را تهدید میکند؛ گاهى سرنوشت انسان را تهدید میکند؛ چون توان انسان، نیروى انسان، توانایىهاى انسان، تحت سرپنجهى ارادهى او است، و ارادهى انسان تحت تأثیر دستگاه محاسباتى او است: اگر دستگاه محاسباتى بد کار کرد، ارادهى انسان تصمیمى میگیرد و در جهتى میرود که خطا است؛ آنوقت نیروهاى انسان، همهى توانایىهاى انسان در این جهتِ خطا به کار مىافتد؛ این آن چیزى است که باید مراقب آن باشید. عرض کردیم، مراقبت در مورد شخصى که مسئولیّت ندارد به یک معنا است، مراقبت در مورد من و شما که حوزهى مسئولیّتى داریم، به یک معناى دیگر است. مراقب باشیم که دستگاه محاسباتى ما بهوسیلهى شیطانهاى انس و جن دچار اختلال نشود، مسائل را بد نفهمیم. شیطان که فقط شیطان جنّى نیست؛ ابلیس که فقط نیست؛ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَیطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحى بعضُهُم اِلى بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۱۹) شیاطین انس و جن به هم کمک هم میکنند. من همینجا تأکید کنم: یکى از خطاهاى محاسباتى این است که انسان در چهارچوب عوامل محسوس و صرفاً مادّى محدود بماند؛ یعنى عوامل معنوى را، سنّتهاى الهى را، سنّتهایى که خدا از آنها خبر داده است، آن چیزهایى را که با چشم دیده نمیشود، ندیده بگیرد؛ این یکى از خطاهاى بزرگ محاسباتى است. خداوند فرموده است: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم،(۲۰) دیگر از این واضحتر؟ اگر شما در راه خدا حرکت کنید، دین خدا را نصرت کنید، خدا شما را نصرت خواهد داد؛ این سنّت الهى است، این غیر قابل تغییر است: وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّهِ اللهِ تَبدیلاً؛(۲۱) اگر در راه احیاى دین الهى حرکت کردید و این جهت را رعایت کردید، خدا شما را نصرت خواهد داد. این را قرآن گفته است، با این صراحت که وعدهى الهى است؛ ما هم در عمل آن را تجربه کردهایم. بدانید این قطعهى تاریخ انقلاب در تاریخ ممتدّى که در طول نسلهاى آینده، مورد بحث قرار خواهد گرفت، یکى از برجستهترین مقاطع تاریخى است. در دنیاى مادّى، در دنیاى تسلّط ابرقدرتها، در دنیاى ستیزهگرى همهجانبهى با اسلام و معارف اسلامى و ارزشهاى اسلامى، یک نظامى بهوجود بیاید برپایهى اسلام، آن هم درست در نقطهاى که بیش از همهجاى دنیا تأثیر عوامل آن قدرتهاى منحرف کننده نفوذ داشتند و حضور داشتند. [این] چیز عجیبى است؛ من و شما عادت کردیم. این همان «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم» است. وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛ دچار تزلزل هم نمیشوید، کما اینکه نشدیم. ملّت ایران دچار تزلزل نشد؛ این همه فشار، این همه توطئه، این همه آزار، این همه ناجوانمردى، ملّت ایران منصرف نشد. این یکى از سنّتهاى الهى است.
آیهى شریفهى قرآن [میفرماید]: اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهٍ کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهً اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِى السَّماء. تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها.(۲۲) کلمهى طیّب، اقدام درست، اقدام پاکیزه، اقدام براى خدا اینجورى است، که این میماند، در زمین ریشه میدواند، مستحکم میشود و ثمربخش خواهد بود. نظام جمهورى اسلامى آن کلمهى طیّب است، مثل شجرهى طیّبه باقى مانده است، مستحکمتر شده است. امروز نظام جمهورى اسلامى بهعنوان یک نظام، بهعنوان یک حکومت، بهعنوان یک مجموعهى سیاسى با سى سال قبل از لحاظ استحکام قابل مقایسه نیست. در دو آیه بعد [میفرماید]: یُثَبِّتُ اللهُ الَّذینَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِى الحَیوهِ الدُّنیا وَ فِى الآخِرَه.(۲۳) همان تثبیت و اثبات را مجدّداً تکرار میکند. این عوامل را باید دید؛ در محاسبات ما این عوامل باید به حساب بیاید. همهى عوامل سعادت و شقاوت و پیشرفت و پسرفت و به موفّقیّتها دست یافتن و نیافتن، در چهارچوب عوامل مادّىِ متعارفى که اهل مادّه، اهل محسوسات، به آنها دل خوش میکنند، محدود نمیماند؛ این عوامل در کنارش وجود دارد.
آنچه من میخواهم در این بخش از عرایضم – که عمدهى حرف من هم همین است – عرض بکنم، این است که ما امروز در محاسباتمان نباید دچار اشتباه بشویم؛ نگذارید دشمن در دستگاه محاسباتى شما اثر بگذارد؛ نگذارید اغوا کند؛ نگذارید تطمیع او یا تهدید او اثر بگذارد. امروز نبرد جمهورى اسلامى با استکبار – که با انقلاب آغاز شد و همچنان با قوّت ادامه دارد – همان نبرد پیغمبران با طواغیت زمان، با شیاطین انس و جن است. ما دنبال آرمانهاى بلند هستیم؛ دنبال تشکیل جامعهى اسلامى، نظام اسلامى، کشور اسلامى، امّت اسلامى و تحقّق بخشیدن به آرزوهاى بزرگ پیامبران و صدّیقان و شهیدان [هستیم]؛ و دستگاههاى شیطانى زمان یک جبههاند و طبعاً با یکچنین حرکتى مخالفند. [بنابراین] کارشکنى میکنند، اذیت میکنند، تهدید میکنند؛ در عین حال با همهى زرق و برقى که آن جبههى مقابل دارد و جلال ظاهرى و توانایىهاى مادّىاى که دارد، این حرکت الهى و حرکت پیامبرانه راه خودش را دارد ادامه میدهد و پیش میرود، اثر میگذارد، روزبهروز توسعه پیدا میکند، روزبهروز عمق پیدا میکند.
آنچه ما امروز در مجموعهى رفتار دستگاه استکبار مشاهده میکنیم، همین است؛ هدف ایجاد اختلال در نظام محاسباتى و دستگاه محاسباتى من و شما است. در میدانهاى دیگر، استکبار نتوانسته است، کارى از او برنیامده است. در میدانهاى واقعى، تنها دو عامل مادّى در اختیار جبههى استکبار بوده و هست: یکى تهدید نظامى، یکى تحریم. استکبار غیر از این دو هیچ چیز در اختیار ندارد. از لحاظ قدرت منطق، قدرت استدلال، توانایى بر اثبات حقّانیّت، دست استکبار بسته است. تنها دو کار میتواند بکند: یکى تهدید نظامى است که مرتّب میکند، یکى هم تحریم؛ این دو هم علاج دارد. تحریم را با مجاهدتِ در باب اقتصاد مقاومتى بایستى خنثى کرد. این نکتهاى که امروز رئیس جمهور محترم گفتند؛ قبلاً هم ایشان گفته بودند و این نکتهى کاملاً درستى است: برنامههاى اقتصادى براساس و با فرض ماندن تحریمها بایستى برنامهریزى بشود و تعقیب بشود و تحقّق پیدا بکند. فرض کنیم که این تحریمها ذرّهاى و سرِ سوزنى کم نخواهد شد؛ که حالا خود آنها هم همین را میگویند. آنها هم میگویند که تحریمها دست نخواهد خورد، حتّى از حالا شروع کردند که اگر در زمینهى هستهاى هم به توافق برسیم، معناى آن این نیست که همهى تحریمها برداشته خواهد شد؛ هنوز چیزهاى دیگرى هم هست؛ این همان حرفى است که ما همیشه میگفتیم. من بارها در همین جلسه و جلسات گوناگون دیگر عرض کردهام(۲۴) که [موضوع] هستهاى بهانه است؛ مسئلهى هستهاى هم نباشد، یک بهانهى دیگرى مىآورند: مسئلهى حقوق بشر هست، مسئلهى حقوق زنان هست، مسائل گوناگون فراوان را میسازند؛ جعل کردن و بهانهگیرى که خیلى مایهاى نمیخواهد، دستگاه تبلیغاتى و امپراتورى تبلیغاتى هم که در اختیار آنها است. بنابراین، علاج مسئلهى تحریم، عبارت است از همین اقتصاد مقاومتى؛ که حالا من بعد چند جملهاى را در این زمینه عرض خواهم کرد.
امّا مسئلهى تهدید نظامى؛ امروز در دنیا کمتر کسى است که تهدید نظامى را جدّى بگیرد؛ حالا آمریکایىها میگویند ایرانىها جدّى نمیگیرند؛ ما فقط نیستیم که جدّى نمیگیریم؛ در دنیا خیلىها هستند که این تهدید را جدّى نمیگیرند. ناظران جهانى خیلى باور ندارند که این تهدید، تهدید جدّى است؛ چون تشخیص ناظران جهانى و آگاهان به سیاست این است که اگر حملهى نظامى براى آمریکا مقرون به صرفه بود، یک لحظه تأمّل نمیکرد. اینها از اینکه یک عدّهاى کشته خواهند شد، یکجایى بحران به وجود خواهد آمد، از این ناراحت میشوند؟ کسانى که هشت سال از گرگى به نام صدّام با همهى وجود حمایت کردند، کسانى که هواپیماى مسافربرى را روى آسمان بدون هیچ بهانهاى زدند(۲۵) و چند صد نفر را – زن و مرد و کودک بىخبر و بىگناه را – نابود کردند و به خون کشیدند، اینها از آدمکشى میترسند؟ کسانى که هرجا دستشان رسیده است و توانستهاند بحرانسازى کردند؛ این اجتماعات رنگى – به قول خودشان «انقلابهاى رنگى» – در این کشورها [به وجود آوردند، در] کدام یک از اینها است که قدرتهاى استکبارى و در مقدّم آنها آمریکا پیشقدم [نباشد] و حضور نداشته باشد؟ داخل کشورها بحرانسازى میکنند، حالا این بحرانها به کشتار بینجامد، به جنگ داخلى بینجامد، برایشان مهم نیست. کسانى که به افغانستان حمله کردند، به عراق حمله کردند، صدها هزار نفر کشته شدند؛ کسانى که در عراق بعد از پایان عملیّات نظامى هم بهوسیلهى دستگاههاى امنیّتى و شرکتهاى مزدورِ براى آدمکشى مثل بلکواتر – که قبلاً یکوقتى از آنها اسم آوردیم -(۲۶) آدمها را نفر به نفر در بغداد و در سایر شهرهاى عراق کشتند، اینها از آدمکشى میترسند؟ اینها از کشته شدن انسانها باک دارند؟ [به این چیزها] اهمّیّت میدهند؟
مسئله این نیست که تهدید نظامى بهخاطر این است که نمیخواهند. مکرّر میگویند اسرائیل تهدید نظامى میکند، آمریکا مانع میشود! خب چرا آمریکا مانع میشود؟ اگر این حرف واقعیّت داشته باشد، اگر این حرف راست باشد، بهخاطر چیست؟ خیلى وجدانشان آزرده میشود از اینکه حملهى نظامى به یک کشورى بشود، یک عدّهاى کشته بشوند؟ نه، مقرون به صرفه نمیدانند. بنده هم قاطعاً میگویم: حملهى نظامى به جمهورى اسلامى ایران براى هیچ کشورى مقرون به صرفه نیست. امروز خود آمریکایىها حملهى به عراق را تخطئه میکنند. نکتهى مهم و جالب توجّه این است که این کار را نه از باب اینکه جنایت بود، تخطئه میکنند؛ [نه]، میگویند به صرفهى آمریکا نبود! یعنى اگر به صرفهى آمریکا بود، اشکالى نداشت. نمیگویند ما خطا کردیم که آدم کشتیم، خطا کردیم به مردمى بىگناه حمله کردیم، خطا کردیم که سربازان ما [درِ] خانههاى مردم را با لگد باز کردند، زن و بچهى مردم را جلوى چشم همه به خاک و خون کشیدند؛ این را نمیگویند.
[الان] سربازهایشان بهخاطر فجایعى که در آنجا انجام گرفته است، دچار مشکل روانىاند، امّا به صورت رسمى اعتراف نمیکنند؛ میگویند این کار به صرفه نبود. خب، بنابراین هم در زمینهى تحریم، هم در زمینهى تهدید نظامى، دست دشمن خالى است: وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین؛(۲۷) اگر ما [مؤمن باشیم]، دشمن در میدان واقعى کارى نمیتواند بکند. خب، حالا که کارى در میدان واقعى نمیتواند انجام بدهد و دستش از تأثیرگذارى خالى است، راه علاج دشمن چیست؟ راه علاج این است که دستگاه محاسبهى طرف مقابل را دچار اختلال کند؛ دستگاه محاسباتى من و شما را؛ این کار را هم با تبلیغات، با کار سیاسى، با تماسهاى گوناگون دنبال میکنند؛ میدانند که جمهورى اسلامى براى رسیدن به هدفهاى خود داراى توان است؛ باید نخواهد؛ اگر «خواست»، میتواند؛ میخواهند کارى کنند که نخواهد. امروز تلاش دنیاى استکبار و در رأس آنها آمریکا است و این همان جنگ نرمى است که ما از چند سال قبل از این دربارهى آن بحث کردیم، حرف زدیم؛ دیگران هم گفتهاند و نوشتهاند و بحث کردهاند.
محاسبات ما را نمیتوانند عوض کنند؛ محاسبات جمهورى اسلامى از روز اوّل براساس منطق عقلانى بوده است؛ براساس یک قوّهى عاقلهاى بوده است. عناصرى که این محاسبات را شکل میداده اینها است: اوّل، اعتماد به خدا و سنن آفرینش؛ دوّم، بىاعتمادى به دشمن و شناخت او. از جملهى موارد اعتماد به خدا و سنن آفرینش، اعتماد به مردم است؛ اعتماد به ایمانها است؛ اعتماد به محبّتها است؛ اعتماد به انگیزههاى صادقانه است؛ اعتماد به صدق مردم است – که امام بزرگوار ما مظهر این اعتماد بود – اعتقاد به خودباورى و اینکه «ما میتوانیم»؛ تکیهى به عمل و پرهیز از بیکارگى؛ اعتماد به نصرت الهى؛ تکیهى به تکلیف و مجاهدت در راه تکلیف؛ اینها آن چیزهایى است که از روز اوّل تا امروز مجموعهى عناصر قوّهى عقلانى نظام اسلامى را – که پایه و زیربناى حرکت او بود – شکل داده است؛ بیانات امام را مراجعه کنید؛ فرمایشات امام مملو و مشحون از همین معارف و معانى است؛ بهرهگیرى از تجربهها، تجربهى رفتار قدرتهاى مستکبر با ملّتهاى زیردست؛ مجاهدت براى استقلال، مستقل ماندن، مستقل زیستن. استقلال یعنى چه – حالا بعضىها در اصل مفهوم استقلال خدشه میکنند که یعنى چه استقلال – استقلال یعنى آزادى از ارادهى بیگانگان و ارادهى دیگران؛ این معناى استقلال است؛ این را هیچ عقلى میتواند انکار کند؟ معناى استقلال این است که یک ملّتى سرنوشت خودش را خودش تعیین کند. این کشور سالهاى متمادى دچار استقلال نبود؛ استقلال ظاهرىِ سیاسى بود، امّا مغزافزار این نظام و این کشور دست دیگران بود؛ آنها بودند که تصمیم میگرفتند؛ آنها بودند که کار میکردند؛ افرادى هم در داخل بودند، بعضى دلبستهى آنها، بعضى هم نهچندان دلبسته، امّا مجبور و ناگزیر دنبال آنها راه مىافتادند. استقلال، ایستادگى در مقابل یک چنین حالتى است.
خب، مخالفت استکبار با این عقلانیّت است. اگر کسى خیال کند که اسم اسلام موجب میشود که با جمهورى اسلامى مخالف باشند، نه، اسم اسلام و ظواهر اسلامى و تشریفات اسلامى هیچ کس را به مخالفت وادار نمیکند. امام یک وقتى در یکى از صحبتهایشان میفرمودند:(۲۸) وقتى که انگلیسها در دههى دوّم قرن بیستم – هزار و نهصد و خردهاى – آمدند وارد عراق شدند و مسلّط شدند، بعد آن فرماندهى نظامى انگلیسى دید یک نفرى فریادى بلند کرده، دارد صدایى میزند، دستپاچه شد – روى مناره یک کسى اذان میگفت – پرسید این سرو صدایى که هست چیست؟ گفتند اذان میگوید. گفت علیه ما است؟ یکى گفت نه؛ گفت خب، هرچه میخواهد بگوید. اذانى که علیه او نباشد، «اللهاکبر»ى که او را کوچک نکند، خب هرچه میخواهد بگوید، بگوید. مسئله مسئلهى اسم اسلام و تشریفات اسلامى نیست. امروز کشورهایى اسم اسلام را دارند، تشریفات اسلامى را هم کموبیش دارند، امّا نفتشان در اختیار استکبار است، امکاناتشان در اختیار استکبار است، منابع حیاتىشان در اختیار آنها است؛ هیچ مخالفتى با آنها نیست، خیلى هم دوستند.
یک حرف خوبى را اخیراً یک جایى خواندم؛ یکى از کارشناسان دولتى آمریکا گفته است: آشتى میان ایران و آمریکا امکانپذیر است، امّا میان جمهورى اسلامى با آمریکا ممکن نیست؛ حرف درستى زده. ایرانى که در رأس آن خاندان پهلوى باشند – که همه چیزشان را در اختیار آنها میگذارند – البتّه آشتى با این ممکن که هیچ، لازم هم هست؛ بالاتر از آشتى هم لازم است. مسئله، مسئلهى جمهورى اسلامى است؛ جمهورى اسلامى یعنى استقلال، آزادى، پایبندى به ایمان اسلامى، حرکت در مسیر اسلام، تن ندادن به تحمیلات دشمنان، دعوت امّت اسلامى به اتّحاد – درست نقطهى مقابل آنچیزى که آنها میخواهند – البتّه با این بدند. خب، این عرض اصلى ما بود: خودباورى را فراموش نکنیم؛ ایمان را فراموش نکنیم؛ عمل را فراموش نکنیم؛ تسلیم تنبلى و سهلانگارى و ملالت و دلزدگى نشدن را فراموش نکنیم؛ اینها درسهاى ماه رمضان است.
چند توصیه عرض کنیم: یک توصیه خطاب به همهى مسئولین است. نگاه به اوضاع سیاسى جهان و منطقه نشان میدهد که ما در مقطع حسّاسى هستیم؛ به معناى واقعى کلمه، امروز یک پیچ تاریخى است. این را بدانید! اگر قوى نباشید زور خواهید شنفت؛ نه از آمریکا و غرب، حتّى از موجودى مثل صدّام. اگر قوى نباشید به شما زور میگویند، بر شما تحمیل میکنند. باید قوى بشوید. عناصر قوّت چیست؟ چگونه میشود فهمید و قبول کرد که ما قوى هستیم؟ روحیّه، امید، کاروتلاش، شناخت رخنههاى اقتصادى، رخنههاى فرهنگى، رخنههاى امنیّتى – اینها را بشناسید و این رخنهها را ببندید – همافزایى دستگاههاى مسئول – به هم کمک کنند دستگاهها – همافزایى دستگاههاى مسئول با مردم؛ اینها عناصر قوّت است. این یک توصیه که این توصیه به همه است.
توصیهى دوّم این است که تا میتوانید و فرصت هست کار کنید؛ فرصتها محدود است. ما اشخاص رو به زوالى هستیم، فرصت محدودى داریم، تا میتوانیم، تا هستیم، کار کنیم. نگویید نمیگذارند؛ این نمیگذارند حرف قابل پذیرشى نیست. خیلىها هم میگفتند، قبلاً هم میگفتند، حالا هم بعضىها میگویند نمیگذارند؛ نمیگذارند یعنى چه؟ شما چه در مجلس، چه در دولت، چه در قوّهى قضائیّه، چه در نیروهاى مسلّح، چه در بخشهاى گوناگون مربوط به دولت، توانایىهایى دارید، امکاناتى در اختیار دارید، از این امکانات استفاده کنید؛ تا میتوانید کار کنید؛ نگذارید لحظهاى بیکار بگذرد.
توصیهى سوّم [این است که] حرکت را براساس اصول انقلاب تنظیم کنید؛ از حاشیهسازى پرهیز کنید، به حلّ مشکلات مردم بپردازید. رابعاً همگرایى بخشى و همگرایى قوّهاى را مهم بشمارید. بنده توصیهى مکرّر میکنم به مسئولین محترم قواى سهگانه که جلساتشان را بهطور مرتّب داشته باشند؛ خیلى از مسائل در این جلسات مشترک حل میشود: جلسات دولت و مجلس، جلسات قوّهى قضائیّه و دولت، جلسات قوّهى قضائیّه و مجلس؛ این دیدارها، این تبادل نظرها، این استفادهى از نظرات یکدیگر، موجب همافزایى است. و مسئلهى مدیریّت جهادى؛ این توصیه مربوط به همه است.
توصیهاى به خصوص دولت و قوّهى مجریّه: اوّلاً این را همه بدانند، بنده دولت را حمایت میکنم. من از همهى توانى که در اختیارم هست استفاده خواهم کرد براى کمک به دولت؛ دولت را تأیید میکنم، حمایت میکنم، مثل همهى دولتهاى گذشته. نسبت به مسئولان بلندپایهى دولت – آنهایى که میشناسم – اعتماد دارم. همهى دولتهایى که بعد از انقلاب سر کار آمدند، دولتهاى منتخب مردمند و بنده در همهى این دورهها – آنوقتى که مسئولیّت داشتم – از همهى این دولتها حمایت کردم. همهى دولتها هم نقاط مثبتى دارند، [هم] نقاط منفىاى دارند؛ هیچ دولتى نیست که بگوید من همهى نقاطم مثبت است یا کسى بگوید همهى نقاطش منفى است؛ نه، مثبت و منفى مخلوط است. البتّه نسبت به دولتهاى گذشته، بهتر این است که نقد به صورت کارشناسى انجام بگیرد؛ نقد در منبرهاى عمومى خیلى مصلحت نیست؛ نسبت به دولت کنونى هم نقد باید منصفانه، محترمانه، دلسوزانه باشد؛ به معناى مچگیرى، به معناى اذیّت کردن نباشد؛ این مطلب اوّل. ثانیاً به مسئولین دولت عرض میکنم: اقتصاد مقاومتى را جدّى بگیرید. خب، رئیس جمهور محترم گفتند، مسئولین دیگر هم کموبیش اظهار کردهاند، گفتهاند، منتها باید عمل کرد: وَ لا مِمَّن عَلى غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل؛ اینجور نباشد که به زبان بگوییم، در عمل کُند حرکت بکنیم. در اقتصاد مقاومتى تکیه بر تولید داخلى است، بر استحکام بنیهى درونىِ اقتصاد است. رونق اقتصادى هم این است؛ رونق اقتصادى با تولید حاصل میشود، با فعّال کردن ظرفیّتهاى درونى کشور حاصل میشود، نه با چیز دیگر.
توصیهى مهم در زمینهى اقتصاد مقاومتى، یکى توصیهى به بانکها است: بانکها باید نقش ایفا کنند، باید خودشان را تطبیق بدهند با موادّ سیاستهاى اقتصاد مقاومتى و برنامهریزىهاى دولت در این زمینه؛ و میتوانند نقش ایفا کنند، نقش مثبت؛ البتّه نقش منفى هم میتوانند. توصیهى مؤکّد به بخش صنعتومعدن: تحرّکشان را باید افزایش بدهند. بار اصلى بیرون رفتن کشور از رکود و عقبماندگى اقتصادى بر دوش بخش صنعتومعدن است؛ باید تلاش کنند، تلاش را باید مضاعف کنند، ظرفیّتها را شناسایى کنند؛ ظرفیّتهاى زیادى در کشور هست، این ظرفیّتها را فعّال کنند. در مورد بخش کشاورزى؛کشاورزى اهمّیّت حیاتى دارد. لازم است نگاه دولت و سیاستهاى دولتى به بخش کشاورزى، نگاه حمایت باشد؛ همهجاى دنیا هم همینجور است؛ از بخش کشاورزى بهوسیلهى دولتها حمایت میشود. آنوقت باید مشکلات موجود در بخش کشاورزى برطرف بشود؛ مشکلات کشاورزان، مشکلات دامداران – که گاهى شکایتهایى هم به ما میشود – و انسان رنج میبرد از بعضى از مشکلاتى که براى اینها وجود دارد.
سوّم: شعار دولت، اعتدال است؛ اعتدال، شعار بسیار خوبى است، ما هم تأیید میکنیم اعتدال را؛ افراط محکوم است و بد است. سفارشى که من میکنم این است که مراقب باشید جریانهاى مؤمن را با شعار اعتدال کنار نزنند؛ بعضىها این کارها را دارد میکنند، من میبینم در صحنهى سیاسى کشور؛ با شعار اعتدال، با شعار پرهیز از افراط، سعى میکنند جریان مؤمن را که در خطرها آن جریان است که زودتر از همه سینه سپر میکند، آن جریان است که دولتها را در مشکلات واقعى به معناى حقیقى کلمه حمایت میکند، کنار بزنند؛ مراقب باشید. اسلام، مظهر اعتدال است. این «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»(۲۹) اعتدال است؛ «قتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار»(۳۰) اعتدال است؛ امربهمعروف و نهىازمنکر اعتدال است – اعتدال اینها است دیگر – معناى اعتدال این نیست که ما از کارهاى احساس وظیفهاى که فرد مؤمن، جریان مؤمن، مجموعهى مؤمن انجام میدهد، جلوگیرى کنیم.
سفارش به جریانهاى سیاسى و مطبوعاتى؛ یک توصیه به برادران و مسئولان جریانهاى سیاسى و مطبوعاتى داریم. مراقب باشید؛ فضاى جنجالى در کشور به نفع کشور نیست. بعضىها روى اعصاب مردم اینقدر راه نروند – که آدم مشاهده میکند – امنیّت فکرى و ذهنى براى مردم مهم است؛ فضاى دعوا و فضاى اختلاف را افزایش ندهند، تشدید نکنند. حرفهاى دشمنان را هم مرتّب تکرار نکنند. بنده هرروز مبالغ زیادى روزنامه نگاه میکنیم – مثل خیلى از چیزهاى دیگرى که زیاد میخوانم – گاهى یک حرفهایى، یک تیترهایى در روزنامهها [مىآید] که باب فلان روزنامهى آمریکایى است؛ اتّفاقاً گاهى هم در همان روزنامههاى آمریکایى و غیر آمریکایى هم هست که آنها هم گاهى براى ما مىآید مراقب باشید؛ اینجور درست نیست.
یک مسئلهى حسّاس کنونى، مسئلهى هستهاى است که بیانات امروز رئیس جمهور محترم کاملاً خوب و درست بود. طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضى بشوید. هدف آنها این است که جمهورى اسلامى را در باب ظرفیّت غنىسازى مثلاً – که یکى از مسائل است – به ده هزار سو راضى کنند، منتها از پانصد سو و هزار سو شروع کردهاند، که حدود ده هزار سو مثلاً محصول حدود ده هزار سانتریفیوژ – همین قدیمىهایى که از قبل داشتیم و داریم – است. هدف آنها این است. مسئولین ما میگویند ما به ۱۹۰۰۰۰ سو احتیاج داریم. ممکن است این نیاز مال امسال و دو سال دیگر و پنج سال دیگر نباشد، امّا این نیاز قطعى کشور است، خب، باید نیاز کشور تأمین بشود. اصل حرفى که آمریکایىها در این قضیه دارند، حرف ناحقّى است. یک کشورى احتیاج به انرژى هستهاى دارد، خودش با تلاش خود، با دنبالگیرى خود، بدون اینکه از کسى دزدى کند، بدون اینکه با کسى ساختوپاخت بکند، توانسته این علم را، این دانش را، این فنّاورى را براى خود فراهم کند؛ حالا واایستادهاند که نه، نباید. خب چرا؟ این «نباید» چه منطقى دارد؟ میگویند ما از بمب هستهاى میترسیم! اوّلاً تضمین براى جلوگیرى از سلاح هستهاى راههاى خودش را دارد؛ اشکالى هم ندارد. ثانیاً اگر بنا است که راجع به مسئلهى سلاح هستهاى کسى نگران باشد، آن، آمریکا نیست. آمریکا که خودش چند هزار کلاهک هستهاى دارد، چند هزار بمب هستهاى دارد، و خودش به کار برده؛ خب به شما چه! شما چه کسى هستید که بایستى نگران این باشید که فلان کشور به سلاح هستهاى دست پیدا میکند یا نمیکند؛ وانگهى آن دستگاههایى که مسئولند، خب بله، میشود تضمین کرد. [البتّه] تضمین هم شده است یعنى روشن است؛ شاید خود آنها هم میدانند. اصل حرف آنها حرف ناحقّى است.
البتّه ما به تیم مذاکرهکنندهمان اعتماد داریم. مطمئنّیم یقیناً آنها به دستاندازى به حقوق کشور و حقوق ملّت و کرامت ملّت راضى نخواهند شد و اجازه نخواهند داد که چنین کارى انجام بگیرد. مسئلهى ظرفیّت غنىسازى یک مسئله است که خیلى مهم است؛ مسئلهى تحقیق و توسعه که قطعاً باید رعایت بشود؛ حفظ تشکیلاتى که دشمن قادر به تخریب آن نیست. روى «فردو» تکیه میکنند، چون غیر قابل دسترسى است براى آنها؛ میگویند جایى که ما نمیتوانیم به آن ضربه بزنیم، نباید داشته باشید! این خندهآور نیست؟
مسئلهى آخر، هم مسئلهى منطقه است و مسئلهى عراق است که در حقیقت فتنه است و انشاءالله به توفیق الهى مردم مؤمن عراق خواهند توانست این فتنه را خاموش کنند و از بین ببرند. و انشاءالله ملّتهاى منطقه روزبهروز رو به رشد و اعتلاى مادّى و معنوى پیش خواهند رفت.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد از تو میخواهیم آنچه گفتیم و شنیدیم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را از ما قبول بفرما. پروردگارا! ما را بر سعى و تلاش و کار مخلصانه موفّق بدار. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد مایهها و موجبات رضایت خود از ما را در اختیار ما قرار بده؛ ما را در این ماه مبارک از رحمت و مغفرت خود محروم مفرما؛ ارواح طیّبهى شهیدان را، روح مطهّر امام بزرگوار را با اولیائت محشور بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ما را جزو بندگان شاکر و صابر خود قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته۱) حجّتالاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانى
۲) کامل و کافى
۳) روزهداران
۴) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۹۰
۵) سورهى توبه، بخشى از آیهى ۴۹
۶) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۵
۷) آزاد شدن
۸) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۳
۹) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۶
۱۰) سورهى بقره، بخشى از آیه ۱۸۳
۱۱) سورهى انفال، بخشى از آیهى۲۹
۱۲) سورهى بقره، بخشى از آیهى۲۸۲
۱۳) سورهى آلعمران، آیهى ۱۷۵
۱۴) سورهى آلعمران، بخشى از آیهى ۱۷۴
۱۵) سورهى آلعمران، بخشى از آیهى ۱۷۵
۱۶) سورهى بقره، بخشى از آیهى ۲۶۸
۱۷) سورهى نساء، آیهى ۱۲۰
۱۸) سورهى نساء، بخشى از آیهى ۱۲۰
۱۹) سورهى انعام، بخشى از آیهى ۱۱۲
۲۰) سورهى محمّد، بخشى از آیهى ۷
۲۱) از جمله، سورهى احزاب، بخشى از آیهى ۶۲
۲۲) سورهى ابراهیم، آیهى ۲۴ و بخشى از آیهى ۲۵
۲۳) سورهى ابراهیم، بخشى از آیهى ۲۷
۲۴) از جمله، دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۳/۵/۱۳۹۱)
۲۵) هواپیماى مسافربرى ایران که در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ از بندر عبّاس عازم دوبى بود، در منطقهى غیرنظامى جزیرهى هنگام با شلیک موشک از ناو آمریکایى وینسنز سرنگون شد و ۲۹۸ سرنشین آن – از جمله ۶۶ کودک زیر ۱۲ سال – به شهادت رسیدند.
۲۶) از جمله، دیدار جمعى از دانشآموزان و دانشجویان بسیجى (۹/۸/۱۳۸۶)
۲۷) سورهى آلعمران، آیهى ۱۳۹
۲۸) از جمله، صحیفهى امام، ج۷، ص۳۹۳
۲۹) سورهى فتح، بخشى از آیهى ۲۹
۳۰) سورهى توبه، بخشى از آیهى ۱۲۳
بازدیدها: 140