راز نامه‌ خصوصی شهید به پدرش چه بود؟

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / راز نامه‌ خصوصی شهید به پدرش چه بود؟

فرمانده گروهانی که هنرمند خوشنویس بود؛

راز نامه‌ خصوصی شهید به پدرش چه بود؟

شهید مصطفی انجم افروز 64/5/24 در عملیات عاشورای 2 در منطقه عملیاتی چنگوله به شهادت رسیده است.

وی که فرمانده گروهان جمعی از رزمندگان را در جبهه بر عهده داشت، هنرمندی ماهر بود و در خوشنویسی دستی داشت.

راز نامه‌ خصوصی شهید به پدرش چه بود؟

این شهید والامقام در کنار کسب هنرهای دنیوی، پله های عرفان و اخلاق را طی نمود و به افتخار کسب هنر اصلی یعنی شهادت در راه خداوند نائل آمد.

در ادامه بخشی ازیادداشت های شخصی مصطفی و همچنین نامه ای که به صورت خصوصی برای پدرش نوشته را میخوانیم.

بخشی از یادداشت های شهید مصطفی انجم‌افروز

مصطفی! بالاترین لذّتی كه می‌توانی در زندگی كسب كنی، سوز و گدازهای عرفانی است؛ نغمه‌های عشق و سرورِ اشك نیمه‌شب است. آنجاست كه به سر‌منزل بابُ‌‌القلوب رسیده،‌‌‌‌‌‌‌ راه مكاشفات بر تو باز می‌شوند و به حریم خانة قدس و ملكوت راه می‌یابی، دیگر دل را به این خانة تار دنیا بند نمی‌كنی و به دنبال حقایق، رهنمون می‌شوی. خودت را از نعمتِ آهِ نیمه‌شب، محروم مكن.

و بیشترین لذّت، در محبّت است و نشانة محبّت، این است كه آنچه را دوست، خوش دارد، انجام بدهی و در آن تعجیل كــنی و آنچه را خوش نمی‌دارد، رها كنی؛ چه دوست حقیقی كه خدای تبارك و تعالی باشد و چه دوستِ مجازی؛ نتیجتاَ مستحبات را عمل كنی و مكروهات را دوری كنی.

مصطفی! ساعت به ساعت و در هر پیشآمد، خود را موعظه كن. چون كسی عیبهای نفسانی و عیبهای اعمالت را به غیر از خدا نمی‌داند. مصطفی! تا نَفْست (نفس امّاره) به مطمئنّه تبدیل نشده، همواره در خطر دام شیطان هستی. (نفس امّاره‌ات، همیشه امر به بدیها می‌كند). اگر خودت را به حال خودت واگذاری و احاطه بر نفست نداشته باشی و فرماندهی تن به دست عقلت نباشد، هیچ ارزشی نداری و هوای نفس و آرزوها، تو را به طرف خودش می‌كشاند و از حیوان هم پست‌تر می‌شوی.

مصطفی! دركارهای خیر، پیش‌قدم باش.

راز نامه‌ خصوصی شهید به پدرش چه بود؟

مصطفی! هرچند روزی یكبار، نامه‌ای برای پدرت بفرست و همچنین رفقای جبهه‌ای را فراموش نكن.

مصطفی! اگر می‌خواهی لذّت واقعی زندگی را ببری، همیشه بعد از غذا و قبل از نمازها مسواك بزن. دو روز در میان حمام برو. هرچند روز یكبار، به دیدن اقوام و دوستان برو. همیشه باوضو باش. صدقه بده. جاهایی كه معنویت بیشتری دارد مثل حرم، برو. خودت را معطّر كن. با حضور قلب نماز بخوان. كم حرف بزن. نظم و نظافت را رعایت كن. دوستانت را به منزل دعوت كن. نمازها را سر وقت بخوان. میان غذا چــیزی نخور. قرآن زیاد بخوان. و ……..

راز نامه‌ خصوصی شهید به پدرش چه بود؟

نامه شخصی مصطفی برای پدرش از جبهه:

در ادامه قسمتی از نامه شهید انجم‌افروز به پدرش كه آن را از جبهه ارسال كرده است را می خوانیم:

«فقط خودت بخوان:

حدود یك سال یا ده ماه پیش كه تقریباً از دنیا بریده بودم، بیشتر به فكر مرگ و آخرت و امام زمان (عج) بودم و یا بعضی وقتها در جبهه احساس می‌كردم نوری در دلم پیدا شده و واقعاً مُحِبّ ائمّة اطهار(ع) شده‌ام؛ دلم به این جهان، سیر نمی‌شد؛ شبهای چهارشنبه با علاقة خاصی به مسجد جمكران می‌رفتم و هرچه‌طوركه بود، سعی داشتم خودم را به آنجا برسانم و با حضرت، درد دل كنم. اتّفاقاً شبی از جمكران برگشتم؛ خوابیدم؛ تقریباً در میان خواب و بیداری بود یا خواب بودم كه جمال نورانی حضرت ولی‌عصر امام مهدی ـ رُوحِی وَ اَرْواحُ الْعالَمِینَ لِتُرابِ مَقْدَمِهِ الْفِدا ـ را مشاهده كردم. تكّه‌ای از نور بود. حضرت، ایستاده بودند و بنده در پیش پایشان افتاده بودم و زارزار گریه می‌كردم و با او صحبت می‌كردم كه از صدای ناله‌ام بیدار شدم؛ حالتی كه از این مشاهده به من دست داده بود مانند آن بود كه از فرط شوق، روح را از كالبدم بگیرند.

منظورم از این سخنها این است كه حقیقتی دارد و شما باید یقین كنید كه اگر كسی دست توسّل به ائمّة اطهار(ع) جست، آنها هم به او نظر دارند. اینكه خانه‌هایمان جلوه‌ای ندارد، از این است كه نور خدا بر آن نتابیده؛ خانه‌هایمان از گناه و سیاهی پر شده. لااقل بیاییم خودمان را پاك كنیم كه لایق امام زمان(عج) بشویم و این مذهبی كه اختیار كرده‌ایم، بار مسؤولیتی است كه آن را بر دوش خودمان احساس می‌كنیم؛ یقین كنیم كه این، ارزش است و به آدمی، مــنزلت می‌دهد …»

وصیت‌نامه شهید مصطفی انجم‌افروز

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

به نام خداوند؛ درهم كوبندة ستمگران و یاور مستضعفان؛ با درود و سلام بر رهبر عظیم‌الشّأن و بت‌شكن زمان، خمینی روح الله و امّت قهرمان و شهیدپرور و شهیدان همیشه‌زندة تاریخ.

درود بر حسینیان حماسه‌آفرین عاشورا و كربلا.

هم‌اكنون، می‌خواهم به جبهه‌های نبرد عازم شوم و زندگی جدیدی را آغاز كنم و كربلای خونین ایران را زیارت كنم و عاشورای واقعی زمانه را از ته قلب و بلكه با چشم خویش ببینم و به آرزوی دیرینة خویش برسم و آن، آرزوی همیشگی شهادت است.

البتّه شهادت را نه برای پیداكردن نامِ بعد از مرگم می‌خواهم بلكه برای پیروزی حق و نابودی باطل و افزوده شدن عمر عزیز رهـبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی تا انقلاب مهدی(عج) است.

و اینك سخنی با پدر بزرگوار و مادر مهربانم دارم:

ای پدر و مادر عزیزم! از اینكه در دوران زندگیم، نتوانستم با درس‌خواندن، به اسلام عزیز خدمتی كنم، افسوس می‌خورم اما از اینكه شما فُرم اعزام مرا امضاء كردید، بسیار خوشحالم كه با ریختن خون خود، اسلام را یاری كنم. از شما می‌خواهم كه مرا حلال كنید، همچنین از خویشاوندان نیز می‌خواهم كه مـرا حـلال كنند.

ضمناً به برادر عزیزم علی بگویید درسش را بیشتر بخواند و جای خالی مـرا پر كند و از اینكه ایشان و دیگران را اذیت كرده‌ام، مرا ببخشند و به دوستم حسن حجّتی و دیگر دوستانم بگویید كه در محلّه، برای اسلام، خدمت كنند.

والسَّلام

مصطفی انجم‌افروز
* لاله فام

بازدیدها: 1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *