رجایی، نامزد ریاستجمهوری
پس از مدتها کشمکش بین ابوالحسن بنیصدر ـ رییسجمهور ـ و همفکرانش درجناح موسوم به لیبرالها از یک طرف و نیروهای موسوم به خط امام (رحمت الله علیه) از طرف دیگر وبا اوجگیری اختلافات و کارشکنیها در شرایط بحرانی که مسایلی از قبیل جنگتحمیلی، محاصره اقتصادی، مسایل ناشی از انقلاب و غیره که کشور با آن درگیر بود،ابتدا امام خمینی رحمه الله علیه در تاریخ ۲۰/۳/۱۳۶۰ بنیصدر را از فرماندهی کل نیروهایمسلح برکنار و ستاد مشترک نیروهای مسلح تا زمان تعیین تکلیف جانشین فرماندهینیروهای مسلح، وظیفهی او را بهعهده گرفتند. سپس فراکسیون نیروهای خط امام رحمه الله علیه در اواخر خرداد ماه طرح عدم کفایت سیاسی رییسجمهور را مطرح کردند که درجلسهی مورخه ۳۱/۳/۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی در مورد این طرح رأیگیری بهعمل آمد و با ۱۷۷رأی موافق، یک رأی مخالف و ۱۲رأی ممتنع، طرح عدم کفایتسیاسی بنیصدر تصویب شد. به دنبال این تصمیم مجلس، امام خمینی رحمه الله علیه به عنوانرهبر انقلاب، حکم عزل بنیصدر را از مقام ریاست جمهوری در تاریخ ۱/۴/۱۳۶۰ بهشرح زیر صادر کردند:
«بسماللّه الرحمن الرحیم
پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی براینکه آقای ابوالحسن بنیصدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایتسیاسی ندارد، ایشان را از ریاستجمهوری اسلامی ایران عزل نمودم.
اول تیر ماه ۶۰ / روحاللّه الموسوی الخمینی.»
پس از عزل بنیصدر، براساس اصول ۱۳۰ و ۱۳۱ قانون اساسی جمهوری اسلامیایران، شورای موقّت ریاستجمهوری تشکیل شد. این شورا وظایف ومسؤولیتهای ریاستجمهوری را موقتاً تا انتخاب رییسجمهور جدید برعهده داشت.اولین جلسهی شورا، شامگاه سهشنبه دوم تیرماه با شرکت محمدعلی رجایی(نخستوزیر)، آیتاللّه بهشتی (رییس دیوان عالی کشور) و هاشمی رفسنجانی (رییسمجلس شورای اسلامی) تشکیل شد. در این جلسه درخصوص ادارهی کشور و وظایفشورا براساس قانون اساسی بحث و تصمیمگیری شد. طبق تصمیم شورا مسؤولیتتعیین سرپرستی و مراجعات دفتر ریاستجمهوری به عهدهی رجایی گذاشته شد.همچنین مقرر شد که مصوبات مجلس به امضای رجایی رسیده و ابلاغ شود. دوم مردادماه نیز به عنوان روز انتخابات دومین دوره ریاستجمهوری تعیین شد.
امام خمینی( رحمت الله علیه) به مناسبت واقعهی ۷ تیر، در دیدار با خانوادههای شهدای این واقعهدر مورد انتخابات ریاستجمهوری نیز رهنمودهایی را ارائه دادند و تأکید کردند که « ما یک سیلی خوردیم. از اشتباه، ما همه این نابسامانیها را که الان داریم برای اینکه اشتباهکردیم، نباید اشتباه تکرار بشود؛ دنبال این باشید که یک نفر صددرصد مکتبی، اسلامی،در خط اسلام، برای ریاستجمهوری انتخاب کنید.» پس از این سخنرانی و ابرازعلاقهمندی و اعلام حمایت اقشار مختلف مردم و گروههای خط امام رحمه الله علیه ، رجایی نیز بهعنوان یکی از نامزدهای مقام ریاستجمهوری ثبت نام کرد. مجموعاً هفتاد و یک نفربرای انتخابات ثبت نام کردند که شورای نگهبان از بین آنها صلاحیت چهار نفر یعنیعباس شیبانی، علیاکبر پرورش، حبیباللّه عسکراولادی و محمدعلی رجایی را تأیید ودر تاریخ یکشنبه ۲۱/۴/۱۳۶۰ رسماً اعلام کرد.
بهدنبال ابلاغ تأییدیه شورای نگهبان طی اطلاعیهای توسط وزارت کشور،فعالیتهای تبلیغاتی نامزدهای ریاستجمهوری نیز رسماً شروع شد. رجایی به خودیخود اعتقادی به نحوهی انتخابات مرسوم در جامعه نداشت و دست به چنین کاری نیزنزد. او میگفت: «من معتقدم که اینگونه تبلیغاتی که برای کاندیداها میشود، تبلیغاتناشی از نظام سرمایهداری است» و او آرزو داشت که روزی فرا برسد که تبلیغاتانتخاباتی نیز مردمی بشود.
با شروع زمان مجاز تبلیغات انتخاباتی، احزاب، جمعیتها، گروهها و کلاً نیروهایخط امام رحمه الله علیه ، یکپارچه و با تمام امکانات به حمایت از رجایی پرداختند. به زودی دامنهاین تبلیغات و حمایتها به حدی گسترش یافت که پیشاپیش حدس زده میشد که درمرحله اول انتخابات با اکثریت بالایی برگزیده شود. از جمله حامیان رجایی میتوان به:حزب جمهوری اسلامی، جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، جامعهی روحانیت مبارز،سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جامعهی اسلامی دانشگاهیان، خانهی کارگر،سازمان فجر اسلام، دفتر تحکیم وحدت، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان،نهضت زنان مسلمان و دهها نهاد انقلابی، انجمن و گروه دیگر اشاره کرد. نقطهی اتفاِو وحدت حمایتها در اعتقاد عمیق رجایی به مبانی اسلامی، مکتب و انقلاب بود وهمچنین این امیدواری وجود داشت که با انتخاب رجایی یک دولت و در نتیجه یکجامعهی انقلابی متحد و یکدست بهوجود آید. شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه و بهویژه جنگ و وجود دشمنان مسلح داخلی، چنین وضعیتی را طلب مینمود. عامهی مردمنیز از دیدن آن همه اختلافات و کشمکشها در یک جامعه انقلابی در شرایط بحرانی وحساس خسته شده بودند و از بیم این که این اختلافات به دستاوردهای انقلاب آسیبیبرساند، بیش از پیش مصمم شدند که به وحدت و یکپارچکی بیندیشند.
تنها برنامهای که رجایی در مدت مجاز تبلیغات نامزدهای انتخاباتی شرکت کرد، یکبرنامه تلویزیونی بود که میبایست نامزدهای مورد تأیید شورای نگهبان از آن طریق،برنامهها و دیدگاههای خود را به مردم اعلام کنند. قسمتهایی از سخنان رجایی در اینبرنامه که بیانگر باورها، دیدگاهها و اعتقادات او میباشد در زیر نقل میشود:
«بسماللّه الرحمن الرحیم
به یاری خدا به عنوان مقلد امام رحمه الله علیه ، فرزند ملت، هماهنگکننده سه قوه برایپذیرفتن مسؤولیت جدید آمادگی خود را اعلام میکنم. در این مسؤولیت جدیدکه به علت طبیعت و فطرت آن بسیاری از گفتههای گذشته که از ابتداینخستوزیری با شما هممیهنان عزیز داشتم تحقق پیدا میکند.
باز هم روی عنصر مقلد امام رحمه الله علیه تکیه میکنم به عنوان اولین شرط و اولینکلام… مقلد امام رحمه الله علیه به عنوان پر کردن جای خالی مهمی که در اولینرییسجمهور به اعتقاد من وجود داشت…
و در همین رابطه است که دومین ویژگی را اعلام کردم که فرزند ملت هستم. منچه آن موقعی که با نهضت آزادی ایران همکاری میکردم و چه اینک که در خطامام رحمه الله علیه ، مستقل از هر جمعیت و گروهی که رهبری امام رحمه الله علیه را به عنوان مرجعتقلید قبول ندارد فعالیت ندارد فعالیت میکنم، دقیق بودم که این مردم در رابطه بامرجعیت حرکت میکنند، باور میکنند، سرمایهگذاری میکنند و آرمانهایاصیل خودشان را دنبال میکنند، من که شکست مبارزات را قبل از تشکیلنهضت آزادی ایران در این رابطه میدیدم، من که به خاطر مذهبی بودن نهضتآزادی ایران در آن گروه فعالیت کردم، همیشه معتقد بودم که این مردم بزرگترینعنصرشان، عنصر رهبری مذهبی است و در مرجعیت خلاصه میشود و تبلورپیدا میکند؛ چون این اعتقاد را داشتم و دارم خودم را فرزند ملت میدانم…
هماهنگکننده سه قوه هستم. این فرمان را قانون اساسی صادر کرده است و منبه عنوان رییسجمهور فرمان قانون اساسی را به عنوان جدیترین و اصلیترینبرنامه در دوران کارم به گوش خواهم پذیرفت… آنچه که هر سه قوه را مطیعمیکند، آنچه که برای هر سه قوه ملاک و معیار هست غیر از ولایت فقیه هست؟که خود از قانون اساسی است، پس به یاری خدا و پشتیبانی شما هممیهنان عزیزاز اصل و عنصر عالی ولایت فقیه استفاده خواهیم کرد و در هر مورد هرگونهاختلاف و ناهماهنگی بین سه قوه را به هماهنگی و یکسانی تبدیل خواهیمکرد…
تنها امیدم و تنها وعدهام این است که قانون اساسی را به عنوان جدیترین ومهمترین برنامه کارم در مقابل داشته باشم…
به عنوان رییسجمهور امیدم این است که نظام اسلامی در این جامعه پیاده شود.امیدی که شاید از سنین ۷ سالگی که به مدرسه رفتم با مسجد آشنا شدم. همیشهآرزو میکردم که آنچه که این گویندگان مسلمان میگویند و تصور میکنند ازیک جامعهی اسلامی، هر چه زودتر در ایران و جهان پیاده بشود. نظام اسلامیکه قادر هست در تمام ابعاد بشریت را اداره کند آن نظام را از لابلای اصول قانوناساسی بیرون بیاوریم و به کمک همدیگر پیاده کنیم…
قانون اساسی و اجرای اصل ۴۴ آن، جامعه را از این نابرابری، از این ناهمگونی،از این اختلاف کشنده بیرون خواهد آورد… این ناهماهنگی و نابرابری را که دررابطه با تجارتهای غلط بوجود آمده انشاءاللّه از بین ببریم…
رییسجمهور یک وظیفهی مهم داشت که به نظر من عمل نشد… و آن عبارتاست از حذف شاه. رییسجمهوری یعنی عنصری که میکوشد مردم را که درطول ۲۵۰۰ سال با کلمه شاه و فرهنگ شاه و برخورد شاهی عادت کرده، اینعادت را به تدریج از]آنها[ بگیرد و به جای آن بندگی خدا را قرار دهد…».
۲۸ روز ریاستجمهوری رجایی
دومین انتخابات ریاستجمهوری در دوم مرداد ۱۳۶۰ برگزار گردید. روز پنجممرداد ماه با شمارش آراء داخل کشور، محرز و مسلم شد که رجایی اکثریت مطلق رأیمردم را به خود اختصاص داده است. شورای نگهبان در تاریخ ۱۰/۵/۱۳۶۰ صحتانتخابات را تأیید و اعلام کرد که رجایی با اکثریت مطلق آراء اخذ شده، یعنی۱۳۰۰۱۷۶۱ رأی از ۱۴۷۶۳۳۶۲ رأی به عنوان رییسجمهور انتخاب شده و این انتخابمورد تأیید آن شورا میباشد. در همین روز وزارت کشور تأییدیه شورای نگهبان را بهاطلاع امام خمینی رحمه الله علیه رساند.
روز یازدهم مرداد همزمان با عید فطر در حسینیه جماران، امام خمینی رحمه الله علیه حکمریاستجمهوری رجایی را تنفیذ کرد. پس از تنفیذ حکم، رجایی نیز طی یک سخنرانیبه دیدگاههای خود اشاره و تأکید کرد که در پاسخ به رأی قاطع و اعتماد بالای مردم بهوی که در واقع رأی به اسلام است، در جهت جامهی عمل پوشاندن به خواستهایاسلامی و انقلابی مردم و ایجاد یک جامعهی اسلامی، تمام تلاش خود را بهکار خواهدگرفت و نخستوزیر را نیز از بین مطمئنترین و با سابقهترین عناصر انقلابی انتخابخواهد کرد.
وی در دوازدهم مرداد ۱۳۶۰ در جلسهی علنی مجلس شورای اسلامی، مراسمتحلیف را به جا آورد و بدینترتیب با انجام تمام مراحل مقرر در قانون، رسماًرییسجمهور شد و از این روز به بعد در مقام ریاستجمهوری انجام وظیفه کرد.
اولین اقدام او در مقام ریاستجمهوری، معرفی محمدجواد باهنر به عنواننخستوزیر و پیشنهاد وی به مجلس شورای اسلامی بود که در دوازدهم مرداد ماهصورت گرفت. باهنر در دورهی نخستوزیری رجایی، وزیر آموزش و پرورش کابینهاشبود. باهنر نیز در چهاردهم مرداد از مجلس رأی اعتماد گرفت. وزیران کابینهاش نیز درجلسه علنی مورخه ۲۶/۵/۱۳۶۰ از مجلس رأی اعتماد گرفتند و بدین ترتیب یک دولتتمام عیار انقلابی و مکتبی قوه مجریه را در اختیار گرفت. رجایی در این مرحله باامیدواری به همراهی دولت مکتبی محمدجواد باهنر، در صدد ایجاد دولت و جامعهیآرمانی اسلامی خود بود.
شرایط زمانی که رجایی به عنوان دومین رییسجمهور انتخاب شد به دلیل وقوعحوادث بسیار مهمی همچون عزلبنیصدر، اقدامات مسلحانه و براندازانه مخالفاننظام، ترورهای پی در پی به ویژه واقعهی هفتم تیر ـ که طی آن عدهای از مقاماتعالیرتبه و مدیران ارشد کشور به شهادت رسیدندـ مشکلات ناشی از جنگ،محاصرهی اقتصادی، کاهش درآمدهای نفتی و مسایلی از این قبیل، یکی از بحرانیترینمقاطع تاریخی کشور بوده است. هدایت جامعه و یکی از ارکان اصلی کشور یعنی قوهیمجریه در این شرایط امری بود که رجایی توانست از عهده آن برآید.
رجایی در دورهی کوتاه مدت ریاستجمهوری خود (۲۸ روز)، راه و خط و مشیانقلابی و مکتبی را که در دورهی نخستوزیری در پیش گرفته بود، ادامه داد. تنها فرِمسئله در این بود که در دورهی ریاستجمهوری، نخستوزیر و کابینهاش نیز، همفکر وهمرأی با او بودند و برخلاف دورهی ریاستجمهوری بنیصدر، این دوره از انسجام وهماهنگی بسیار بالایی برخوردار بود. به عبارت دیگر تغییر رجایی از نخستوزیری بهریاستجمهوری و باهنر از وزارت آموزش و پرورش به نخستوزیری، تغییرات اساسیدر کابینه دولت و خط و مشی و برنامههای قوهی مجریه به دنبال نداشت و تغییراتبیشتر شکلی بود تا ماهوی.
واقعهی هشتم شهریور و شهادت رجایی
ساعت ۴۵/۱۴ دقیقه، روز یکشنبه هشتم شهریور ماه ۱۳۶۰، جلسه شورای امنیتکشور در طبقه اول ساختمان نخستوزیری تشکیل شد. جلسه شورای امنیت معمولاًروزهای یکشنبه هر هفته با شرکت فرماندهان ارگان انتظامی، حفاظتی و امنیتی و برخیاز مسؤولین کشور به ریاست نخستوزیر تشکیل میشد. رجایی در طول دورهینخستوزیریاش ریاست جلسه را برعهده داشت. البته چند جلسه پس از انتخاب بهریاستجمهوری، از جمله جلسه هشتم شهریور، شورا نیز تحت نظر ایشان تشکیل شد.این جلسه آخرین جلسهای بود که به ریاست وی تشکیل میشد و قرار بود از جلسهآینده، محمدجواد باهنر (نخستوزیر) ریاست جلسه را برعهده داشته باشد. سرهنگمحمدمهدی کتیبه که در آن زمان به عنوان رییس اداره دوم ارتش (اطلاعات) در جلساتشورای امنیت شرکت میکرد، در مورد برنامه و روال کاری جلسه میگوید:
«در زمان نخستوزیری آقای رجایی جلسات شورای امنیت زیر نظر ایشانتشکیل میشد و فرماندهان قسمتهای امنیتی و حفاظتی،گزارش کار خود را درجلسه ارائه میدادند؛ اول رییس شهربانی کل کشور گزارشی از وقایع هفتهگذشته ارائه میداد و بعد فرماندهان ژاندارمری و رییس کمیتهی انقلاب اسلامیو فرماندهی سپاه، گزارش کارشان را ارائه میدادند. پس از آن مسؤولین کشورمثل نخستوزیر یا وزیر کشور که در جلسه حضور داشتند، نظریاتی عنوانمیکردند که همهی آنها مورد بررسی قرار میگرفت.»
در ابتدا شروع جلسهی هشتم شهریور شورای امنیت، رجایی چند بار خواست کهجای خود را به باهنر بدهد تا وی جلسه را اداره کند و او به کارهای دیگر رسیدگی کند کهباهنر مخالفت کرد و از رجایی خواست که به عنوان آخرین بار در جلسه شرکت کند، اونیز پذیرفت. در این جلسه مسعود کشمیری نیز مثل سایر جلسات دبیر و منشی جلسهشورا بود و از کلیهی مذاکرات یادداشتبرداری میکرد و در ضمن دعوت از اعضایجلسه و ضبط صحبتها و مذاکرات نیز برعهدهی وی بود.
جلسه با سخنان وحید دستجردی (رییس شهربانی کل کشور) آغاز شد. بند آخرگزارش وی راجع به شهادت سرگرد همتی فرماندهی یگان مالکاشتر بود. ساعت۱۴/۱۵، آنگاه که رجایی در مورد جزئیات شهادت سؤالاتی مطرح کرده بود و فرماندهیسپاه و سرهنگ کتیبه در آن مورد توضیح میدادند؛ ناگهان یک بمب آتشزا منفجر شد وظرف چند دقیقه، طبقه اول ساختمان نخستوزیری به جهنمی از دودوآتش تبدیلشد.
حدود ۱۵ دقیقه پس از انفجار هیچ کس از سرنوشت رجایی و باهنر اطلاعی نداشت.جسدها به حدی سوخته بودند که قابل شناسایی نبودند. پس از رسیدن نیروهای امدادیو اطفاء آتش، اجساد کشتهها و مجروحین حادثه به بیمارستان منتقل شدند. سرانجام درآخرین ساعات شب مشخص شد که دو یار و دو هم رزم، محمدعلی رجایی ومحمدجوادباهنر به شهادت رسیدهاند. جسدهای این دو شهید از روی علایمی که رویدندانهایشان وجود داشت توسط اعضای خانوادهشان شناسایی شدند.
مسئلهی قابل بررسی در جریان واقعهی هشتم شهریور، نقش مسعود کشمیری بهعنوان عامل انفجار نخستوزیری است. گرچه شخص یا گروهی مسؤولیت انفجار رابرعهده نگرفت و دستگاههای قضایی و امنیتی نیز شخص یا گروهی را به عنوان عاملانفجار معرفی نکردند با این حال اکثر افراد صاحبنظر و مطلعین، احتمال قریب به یقینرا در مورد کشمیری مطرح کردهاند، زیرا او ضبط صوت بزرگی را که ظاهراً برای ضبطمذاکرات بود، روبروی شهید رجایی و شهید باهنر قرار داده و دقایقی پس از شروعجلسه، آن محل را ترک کرده و از ساختمان نخستوزیری نیز خارج شده و در نهایت ازکشور فرار کرده است. همچنین وی چند روز قبل از حادثه، خانه و خانوادهاش را نیز بهمحل دیگری انتقال داده بود. سرهنگ کتیبه که خود در جلسه حضور داشته، یادآورشده است که در گوشهای از محل جلسه فلاکس چای وجود داشت که در حین جلسه هرکس میخواست برای خود چای میریخت. لذا رفت و آمدهای افراد عادی بود و هیچشکی را برنمیانگیخت.
کشمیری از این مسئله استفاده کرده و خارج شده بود.مسئلهی دیگر این است که عدهای در جریان انفجار و ساعتها پس از آن، کشمیری رانیز جزو شهدا اعلام کرده و ظاهراً با جمعآوری خاکستر و سوختههایی از اجساد و غیره،آن را به عنوان تکهپارههای جسد کشمیری قلمداد کرده بودند. حتی روزنامهی کیهان درنهم شهریور اعلام کرد که کشمیری از شهدای انفجار نخستوزیری است. در نتیجهکشمیری از این فرصت ایجاد شده استفاده کرد و از مرزهای کشور خارج شد. البته بافرض پذیرفتن نقش کشمیری در انفجار فوِالذکر، او را بایستی عامل نفوذی جریانیدانست که در صدد ناکارآمد کردن بازوی اجرایی انقلاب و در نهایت براندازی نظامجمهوری اسلامی بود. دقیقاً دو ماه قبل از این حادثه، واقعهی هفتم تیر نیز که طی آندهها تن از مقامات کشور به شهادت رسیدند، تلاشی در این راستا بود. اما این حوادثمهم ثابت کردند که ماهیت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی طوری هست که قائم بهشخص نیست و قائم به ذات میباشد.
گرچه در ساعات انتهایی شبانگاه هشتم شهریور، شهادت رجایی و باهنر مشخصشده بود، ولی مردم در جریان این خبر ناگوار قرار نگرفته بودند. چراغ اکثر خانههاروشن بود و نگرانی در خانوادهها موج میزد. همه جویای حال رجایی و باهنر بودند.اینحالت کنگ و مبهم تا سحرگاه نهم شهریور برای مردم ادامه پیدا کرد. عاقبت دقایقی پساز ساعت شش بامداد شورای موقت ریاستجمهوری طی اطلاعیهای شهادت رجایی وباهنر را اعلام و روز دوشنبه نهم شهریور را تعطیل عمومی و تا روز جمعه را عزایعمومی اعلام کرد. همچنین در این اطلاعیه اعلام شد که پیکرهای آن دو شهید از مقابلساختمان مجلس شورای اسلامی به طرف بهشت زهرا تشییع خواهد شد.
پس از اطلاعیهی شورای موقت ریاست جمهوری، اقشار مختلف مردم، کسب و کارخود را تعطیل و سراسیمه به طرف مجلس راه افتادند. دیری نگذشت که از میدان امامخمینی( رحمت الله علیه ) تا روبهروی مجلس و خیابانهای اطراف مملو از جمعیت شد و از ساعت۳۰/۸ به بعد امکان حرکت و جابهجایی در این مسیرها وجود نداشت. ازدحام مردم بهاندازهای بود که عدهای از مشایعتکنندگان در اثر تألم خاطر و فشار جمعیت بیهوششدند. مردم با شعارهای خشمآلود و انتقامجویانه خود از مراجع قضایی و مسؤولینتقاضای مؤکد برای مبارزهی قاطع با تروریسم و عاملان فاجعه نخستوزیری را اعلام وتکرار میکردند. تا ساعت ۱۲ ظهر عدهای از مسؤولین ارشد کشور از جمله هاشمیرفسنجانی (رییس مجلس)، آیتالله ربانی املشی (دادستان کل کشور)، آیتاللّهخامنهای،دختر شهید رجایی (جمیله) و افراد دیگر، برای مشایعتکنندگان سخنرانیکردند و از حضور میلیونی مردم تشکر کردند. همزمان جمعیت عظیمی نیز رو به سویحسینیه جماران گذاشتند تا به امام خمینی رحمه الله علیه این حادثه تأسف بار را تسلیت گویند.
آمبولانسهای حامل شهیدان رجایی و باهنر از ساعت ۱۲ به سوی بهشت زهرا راهافتادند، ولی به دلیل ازدحام جمعیت به کندی حرکت میکردند. مشایعتکنندگان صفیدر حدود ۵ کیلومتر تشکیل داده بودند و به این خاطر ساعتها امکان دفن شهدا وجودنداشت. در نهایت در ساعت ۴۵/۱۴ پیکر آنها در مزارشان واقع در قطعه ۲۴ بهشتزهرا قرار گرفت و در ساعت ۵۰/۱۴ مراسم خاکسپاری شهید رجایی و در ساعت۱۰/۱۵ مراسم خاکسپاری شهید باهنر انجام گرفت. بنا به گزارش مطبوعات داخلی وخارجی بیش از یک میلیون نفر در تشییع شهدای یاد شده شرکت کردند.
واقعهی هشتم شهریور در کنار واقعهی هفتم تیر، با توجه به ویژگیهایی که دارد،نسبت به سایر رخدادها، از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا، اولاً همزمانرییسجمهور، نخستوزیر، رییس شهربانی کل کشور و عدهای دیگر از مقامات ارشدکشور به شهادت رسیدند. نبود همزمان رییسجمهور و نخستوزیر به حدی بیسابقه ودور از ذهن بود که حتی در قانون اساسی نیز چنین شرایطی پیشبینی نشده بود.
ثانیاً توطئهای به این بزرگی درجلسه شورای امنیت کشور ـ عالیترین مرجع امنیتی کشور ـصورت گرفت. این امر حاکی از فقدان یک سیستم اطلاعاتی کارآمد و مؤثر بود. از طرفدیگر قدرت تسلیحاتی گروههای مخالف را نیز نشان میداد. غارت پادگانها و تصرفسلاحها و مهمات آنها در جریان انقلاب، اکنون پیامدهای منفی و خطرناک خود را بروزمیداد.
از پیامدهای واقعهی هشتم شهریور میتوان به یک سویه شدن و خالص شدن جریانانقلاب، اثبات مجدد قائم به ذات بودن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، پیدایشذهنیت منفی نسبت به احزاب و نظام حزبی در میان مردم به دلیل تاکتیکها و عملکردغیراصولی و غیردموکراتیک و اقدامات تروریستی بعضی از جریانات سیاسی، ترجیحثبات نظام به نظام حزبی، حضور فعالانه مردم در صحنههای دفاع از نظام اسلامی وانقلاب، انزوای کامل تفکرات موسوم به لیبرال، تقویت سیستم اطلاعاتی، امنیتی وحفاظتی در نظام سیاسی و غیره اشاره کرد.
برگرفته از : زندگی نامه سیاسی شهید رجایی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بهمن ۱۳۸۲
بازدیدها: 126