شعری در مدح حضرت رقیه(سلام الله علیها)
آسمان را تو کوکبی بانو
مثل مهتاب در شبی بانو
بر خدایت مقربی بانو
غرق در ذکر یا ربی بانو
عاشقان را تو پیر و استادی
عاشقی را تو یادمان دادی
روی نامت حسین حساس است
چادرت باغی از گل یاس است
در نگاهت شکوه احساس است
جای تو روی دوش عباس است
چادرت را از آسمان بتکان
روزی خلق را خودت برسان
خادم مادرت شده مریم
می دهی رزق عالم و آدم
ای به انگشتر حسین خاتم
دست بر سینه خادمت حاتم
ای بزرگ قبیله ی عشاق
یا رقیه توئی «هوالرزاق»
سوره ی کوثرِ امام حسین
جلوه ی مادرِ امام حسین
نمکِ لشگرِ امام حسین
نازنین دخترِ امام حسین
شد زبان زد بزرگی ات همه جا
حکم تو حکم سیدالشهدا
دست پرورده ی عقیله توئی
صاحبِ شوکتی جلیله توئی
نازدارِ همه قبیله توئی
پایِ معشوقِ خود قتیله توئی
صاحبِ صحن وبارگاهی تو
بر گنهکارها پناهی تو
می بری دل ز دلبرانِ حرم
ای میاندارِ دخترانِ حرم
خونِ ما نذرِ آستانِ حرم
ای فدایت مدافعانِ حرم
شود آیا که رو سپید شوم
در دفاع از حرم شهید شوم
رویت آئینه دارِ زهرا بود
گیسوانت ضریحِ بابا بود
اولین چادرت چه زیبا بود
در بغل کردنِ تو دعوا بود
تو خودت قبلگاهِ حاجاتی
دستگیری، رقیه ساداتی
این عمو ها بد عادتت کردند
رویِ شانه زیارتت کردند
گریه ها بر اسارتت کردند
چون نبودند غارتت کردند
به تو سیلی زدند چند نفر
روبرویِ سرِ علی اکبر
ای زمین خورده، ضربه ها خوردی
ضربه ها را تو بی هواخوردی
بی هوا بین کوچه ها خوردی
مثلِ مادر ز چند جا خوردی
چند جا ناقه ات محاصره شد
معجرِ پاره ی تو مسخره شد
چه کسی گفته خواب بود افتاد؟؟
بی حیا بی هوا تورا هُل داد
نشد آخر کنی کمی فریاد
کاش عمو بود تا کند امداد
بعد از آن پهلویِ تو خوب نشد
سوزش گیسوی تو خوب نشد
چند روزه سپید شد مویت
وارثِ مادراست پهلویت
مانده یک جایِ دست بر رویت
لای دستانِ زجر گیسویت
تک و تنها تورا زد و آوَرد
بین آغوش عمه پَرتت کرد
همه جا را غبار می دیدی
چهره ها را تو تار می دیدی
همه را نیزه دار می دیدی
پنجه را در شکار می دیدی
لعنتی داد زد سرت را بُرد
چنگ انداخت ، معجرت را بُرد
بازدیدها: 0