اندکی بیش از یکسال از کودتای ارتش و برکناری مرسی از ریاستجمهوری مصر میگذرد. تحولات چند سال اخیر در مصر از جمله برکناری وی، تقریباً تمام ناظران سیاسی را شگفتزده کرده است. حکومت مبارک که حتی به اخوانالمسلمین اجازه داده بود در انتخابات مجلس به معرفی نامزد بپردازد و چهرهای دموکراتیک و باثبات از خود ترسیم کرده بود، به ناگاه در تندباد بیداری اسلامی فروریخت. مصر انقلابی تحت قیادت شورای ارشد نظامی به تکاپو افتاد و چشماندازی جدید را پیشروی تحلیلگران ترسیم کرد. اخوان که نزدیک ۶۰ سال در فشار و کنترل قرار داشت، فرصت تنفس یافت و بیشترین نماینده در مجلس را بدست آورد و از آن بالاتر، محمد مرسی رئیس فراکسیون اخوانیها در مجلسِ دوره مبارک را به عنوان رئیسجمهور مصر بر تخت نشاند. کمتر کسی تصور میکرد روند تحولات سریع مصر که با قدرت به پیش میرفت، دگرگون گردد. اما این اتفاق رخ داد و در طی چند روز ناآرامی، ارتش کنترل وضعیت را در دست گرفت و رئیسجمهور مردمی را به زیر کشید. ناگهان همه حیرتزده شدند اما وقتی بر حیرتشان افزوده شد که بار دیگر فرمانده ارتش خود را در یک انتخابات صوری، رئیسجمهور منتخب نامید. گویی چرخ زمان به عقب برمیگشت تا هر آنکس که در تحولات یکیدوساله نقش داشته است به گرداب خود فرو برد. چرا چنین شد؟
نوشتار حاضر در پی پاسخگویی به پرسش یادشده است. این گزارش در دوبخش ابتدا به تشریح تاریخچه اخوان تا روی کار آمدن مرسی میپردازیم و سپس دوره یکساله حکومت وی و دوره یکساله حکومت ارتش را تا قرارگرفتن سیسی در جایگاه ریاستجمهوری مصر تحلیل میکنیم تا از این میان، علل و پیامدهای شرایط حاضر را دریابیم. لازم به ذکر است فهم وضعیت کنونی اخوانالمسلمین بدون پرداختن به گذشته این سازمان ممکن نیست. همه موفقیتها و مشکلات این سازمان ریشه در فعالیتهای گذشتهاش، تغییر رویکردهایش و روابطش با ارتش دارد. نگاهی به گذشته و تحلیل آن، مطلب یادشده را اثبات میکند. پیش از هر چیز، تصویری کلی از کشور مصر، ترسیم میکنیم تا زمین بازی جریانات سیاسی آن را بهتر بشناسیم.
۱- مصر چگونه کشوری است؟
در ۶۰۰۰ سال پیش، تمدن مصر شکل گرفت ولی تا زمان غلبه «Menes» بر جنوب یعنی ۳۳۰۰ ق.م، مصر شامل دو قسمت جنوبی و شمالی می شد. قرن ۱۳ ق.م، حضرت موسی علیه السلام به سوی فرزندان یعقوب و یوسف که چند قرن قبل از او به مصر آمده بودند، مبعوث شد. وی توانست در زمان رامسس دوم، بنی اسرائیل را به فلسطین هجرت دهد. حکومت فراعنه تا قرن ۴ پیش از میلاد در «Egypt» یا سرزمین نژاد «قبط» ادامه داشت تا در سال ۵۲۵ ق.م به تصرف ایران در زمان کمبوجیه هخامنشی درآمد. پس از آن نیز در سال ۳۳۲ ق.م خراجگزار اسکندر و پس از آن امپراتوری بیزانس (روم) شد. بنابر این مصر پیش از ورود اسلام از تمدن کهنی برخوردار بوده است، تمدنی که البته اوج آن پیش از تصرف مصر توسط تمدنهای دیگر بوده است. مصر در سال ۱۹ هجری قمری مطابق با ۶۴۱، به تصرف سپاهیان خلیفه دوم به سرکردگی عمروعاص درآمد که خودش حاکم آن شد. پس از آن، سلسله های متعددی چون بنی طولون، آل اخشید، فاطمیون، ایوبیان، عثمانی، فرانسوی ها به فرماندهی ناپلئون، خدیو ها و نهایتا انگلیسی ها در ۱۸۸۳ بر مصر حکومت راندند. فاطمیان که اسماعیلی مذهب بودند از اثرگذارترین سلسله های مصر بودند که در سال ۹۶۹ م یا ۳۵۸ ه.ق، مصر را فتح کرده و شهر قاهره را بنا نهادند و تا ۲۷۰ سال، تمدن عظیمی به پا ساختند که رقیب سلجوقیان ایران و عباسیان بغداد بود و از مظاهر آن، مسجد و دانشگاه بزرگ الازهر، دارالحکمه و همچنین کتابخانه عظیم قصر شاهی است. حضور گروههای مختلف اسلامی با فرهنگها و زبانهای گوناگون (به ویژه فاطمیان) در کنار انتقال فلاسفه یونان به اسکندریه پیش از حضور اسلام در مصر، طعم فضای اجتماعی مصر را علمی- فرهنگی کرده است.
همه مردم مصر به زبان عربی و اکثریت آنها به دلیل حضور استعمارگران همچنین با انگلیسی و فرانسوی آشنایی دارند. جمعیت قاهره بیش از ۱۶ میلیون می باشد. ۹۳% از جمعیت مصر، شافعی مذهب، حداقل ۸/۶ % مسیحی (که ۹۵% آنان قبطی ارتدوکس هستند) و بیش از ۱% شیعه دارد.مصر کنونی دارای ۲۷ استان است و بنادر اسکندریه و سوئز از مهمترین مناطق مصر و منطقه به شمار میرود. اقتصاد مصر از راه کشاورزی، نفت و گردشگری تأمین میشود.
۲- اخوان المسلمین چگونه گروهی است؟
پس از جنگ جهانی اول، انگلستان قیمومیت مصر را برعهده گرفت گر چه ظاهراً با قیام سعد زغلول و تلاش های وی، استقلال مصر در ۱۹۲۲ اعلام شده بود. از طرفی حکومت عثمانی از هم پاشیده بود و از طرفی آتاتورک در ترکیه، پایتخت عثمانی، خلافت را لغو و دین را از دولت جدا اعلام کرد. احساس حقارت، بسیاری از مصریان را به گوشهنشینی و درویشی سوق داده بود و برای لقمه نانی، به کارگری برای شرکت های انگلیسی و فرانسوی می پرداختند. همه مظاهر فرهنگی حتی نام خیابانها، به فرانسوی و انگلیسی تغییر کرده بود و کمکم همه چیز در حال از دست رفتن بود.
سعید زغلول از انقلابیون مصر و رهبر انقلاب ۱۹۱۹ این کشور – او در سال ۱۹۲۴ چند ماهی نخستوزیر مصر بود
در این میان، معلمی تازهوارد در اسماعیلیه که در ۱۹۰۶ در قاهره زاده شده بود، جمعی را به همراهی شاگردانش در ۱۹۲۸ تشکیل داد و نام آن را «الاخوان المسلمین» نامید. حسن البنا پس از گسترش فعالیتهای فرهنگی-تربیتی در شهرهای مختلف، در اوت ۱۹۳۶ پیامی با عنوان «به سوی روشنایی» خطاب به همه رؤسا و حاکمان کشورهای اسلامی صادر کرد و علت انحطاط مسلمانان را عدم پیروی از دستورات اسلام دانست.
حسن البنا
بنیانگذار جماعت اخوان المسلمین و نخستین مرشد عام آن در سال ۱۹۲۸ در مصر است. وی در سال ۱۹۴۹ میلادی توسط عوامل دولت مصر ترور شد. برنامه وی که در آن شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگیِ مصر ارائه شد، میتواند پیشینه سیاستهای مرسی در جایگاه ریاستجمهوری مصر را نشان دهد. وی ۵۰ دستور عملی برای اصلاح وضع موجود ارائه داد که خلاصه آن عبارت است از:
۱-۳- در مسائل سیاسی و حقوقی: هدایت مردم به یک خط واحد، اصلاح قوانین بر اساس احکام اسلام، تقویت ارتش ملی با حضور جوانان مجاهد، تقویت ارتباطات میان کشورهای اسلامی به عنوان مقدمه تشکیل خلافت واحد اسلامی، انتشار روح اسلام در میان کارمندان و ادارات دولتی، هماهنگی ساعت کار ادارات با زمان نماز، ممنوعیت رشوهگیری، احاله برخی وظایف نظامی به فارغالتحصیلان دانشگاههای مذهبی و سنجش اعمال دولت بر میزان تعالیم اسلام
۲-۳- در مسائل اجتماعی و دانشگاهی: وضع قوانین برای اجرای آداب اسلامی در میان مردم، اعطای همه گونه حقوق اجتماعی به زنان و برنامهریزی ویژه برای آموزش دختران، ممنوعیت مطلق زنا و قمار و میگساری و اختلاط و رقص، تشویق جوانان به ازدواج، مراقبت و اصلاح وضعیت موسیقی و سینما و تئاتر و انتخاب گویندگان رادیو و انتشار کتب و روزنامه ها و وضعیت گردشگاهها و قهوهخانهها، مبارزه صحیح با عادات زشت اجتماعی، برخورد با کسانی که علناً و عمداً احکام اسلامی را زیر پا میگذارند، استفاده از مساجد و قهوهخانهها برای تشکیل کلاسهای درس و مبارزه با بیسوادی، تنظیم یک روش ثابت در آموزش و پرورش، تشویق همگان و برنامهریزی آموزشی برای حفظ قرآن مجید و آشنایی با زبان عربی و تاریخ تمدن اسلام، ازبین بردن روح بیگانهپرستی در عادات و پوشش و زبان و…، یافتن راهحلی برای متحدالشکل شدن لباس مردم، تشویق نویسندگان و روزنامهنگاران برای نگارش موضوعات اسلامی، رسیدگی به مسائل بهداشت عمومی و بیمارستان ها و مخصوصاً بهداشت روستاها
حسن البنا
۳-۳- در مسائل اقتصادی: تنظیم زکات، تحریم ربا و ایجاد بانک های اسلامی و قرض الحسنه، بکارگیری مردم در پروژهها، تشریک مردم در سهام شرکتها، افزایش حقوق کارمندان دون پایه و کاهش حقوق مدیران عالی رتبه، تقسیم عادلانه کار، تشویق و حمایت از کارخانهدار کشاورز، بالابردن سطح زندگی کارگران، استخراج معادن داخلی، مقدم شمردن پروژههای ضروری
هدف نهایی جمعیت، گسترش اسلام و حکومت اسلامی در سرتاسر کره زمین بود. جمعیت از نیمه دوم دهه ۱۹۳۰ م، در مسأله فلسطین کمیتهای تشکیل داد و به جمع بودجه نظامی و عضوگیری از مردم برای جهاد در فلسطین پرداخت. این اقدامات نظامی، موجب ترور حسنالبنا در ۱۹۴۹ توسط مأموران حکومت ملک فاروق شد، همان کسی بود که اخوانی ها در ۱۹۳۷ م، به خاطر رفتارهای مذهبی عوام فریب وی، چهارمین کنگره خود را در عمل به شکل جشنی برای تاجگذاری وی برگزار کردند.
۳- ارتش مصر چگونه حکومت یافت؟
پس از ترور بنا، اعضای جنبش سریعاً به تشکیلات مخفی روی آوردند و جوانی با نام یوسف طلعت را به ریاست این سازمان مخفی برگزیدند. در این میان سازمان افسران آزاد که به رهبری جمال عبدالناصر در ۱۹۴۸ تأسیس شده بود و قصد سرنگونی ملک فاروق را داشت، به علت کمبود نیروی انسانی با اخوان ارتباط برقرار کرد و در ازای سوگند به تشکیل حکومت اسلامی در صورت پیروزی، امکانات اخوان را در دست گرفت. نهایتاً در ۲۳ ژوئیه ۱۹۵۲ م، کودتای سازمان افسران اجوان انجام شد، اما یاری سازمان افسران، اشتباه استراتژیک اخوان بود. از همان روز اول کودتا که سازمان افسران درخواست خود را از اخوان مبنی بر تأیید کودتا در یک اعلامیه رسمی مطرح کرد، چهره حقیقی سازمان برای اخوان روشنتر میشد.
حسن البنا در میان نیروهای اخوان المسلمین
ناصر به ملیگرایی، وحدت عربی و جدایی دین از سیاست اعتقاد داشت. اخوان المسلمین بعد از امضای قرارداد ۱۹۵۴ با انگلیس، ناصر را خائن اعلام کرد و تبلیغات تندتری را علیه پانعربیسم و سوسیالیسم عربی به عنوان یک آیین اجنبی آغاز کرد. ناصر نیز در نهایتاً در ۱۹۵۴، ۶ نفر از جمله یوسف طلعت و در ۱۹۶۵ سه نفر از جمله سیدقطب را اعدام کرد و در هر دو مورد نیز عده بسیاری را به زندان انداخت. به نظر میرسد اخوانیها در دوره سادات و با تجربیات تلخ دوره ناصری و تغییری که در پایگاه هواداران خود احساس میکردند، بیش از مالکیت عمومی به مالکیت فردی، بیش از وحدت عربی بر وحدت اسلامی، و بیش از تفرقهانگیزخواندن احزاب به نظام حزبی روی آوردند. دوره همزیستی مسالمت آمیز میان اخوان و سادات که حتی میتوانست به وحدت تاکتیکی بیانجامد، در ۱۹۷۸ پس از مخالفت اخوان با قرارداد صلح کمپ دیوید میان سادات و بگین و همچنین حمایت آنان از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ پایان یافت، گر چه این حمایت چندان به طول نیانجامید. یکی از دلایلش، این بود که ایران از حرکت اخوانالمسلمین علیه حکومت حافظ اسد در سوریه حمایت نکرد. در نتیجه در طول جنگ تحمیلی نیز، ایران اگر چه از حمایت حافظ اسد برخوردار بود اما اخوانالمسلمین از صدام حمایت کرد و تا زمان اعدام وی به این حمایت ادامه داد.
اخوان المسلمین با تغییر رویکرد سادات در مسائل مختلف به ویژه نزدیکی به اسرائیل، به حمله به مراکز فساد، راهاندازی تظاهرات خیابانی و افزایش یارگیری از دانشگاهها پرداخت. سادات از ترس انقلاب در مصر، برخی از رهبران اخوان از جمله مرشد عام را دستگیر کرد و اتحادیه ملی دانسجویان را منحل ساخت. ضربه سادات پس از ترور وی، توسط مبارک تکمیل شد، زیرا خالد اسلامبولی عضو گروه تکفیر و الهجره از بخشهای سازمان الجهاد بود که در دهه ۱۹۷۰ م، از اخوان منشعب شده بود. پس از مدتی رهبران اخوان به تدریج از زندان مبارک آزاد شدند و در انتخابات پارلمانی ۱۹۸۴ و ۱۹۸۷ م، به ترتیب ۷ و ۳۶ کرسی را بدست آوردند. مشی معتدل رهبران مانع از اقدامات خرابکارانه و افراطی از جانب هواداران گردید و کسب کرسیهای مجلس تا پایان حکومت مبارک تداوم یافت. در این دوره، اخوان المسلمین سعی کرد مانند یک حزب داخلی به فعالیت تربیتی و مشارکت سیاسی بپردازد و در تمامی عرصه های قانونی حضور یافته، تعالیم و تحلیل های خود را به گوش مردم رسانده و در توان خود بر سیر تحولات مصر اثرگذاری کند.
تا اینکه جنبش اعتراضی مصر به اوج خودش رسید و در فوریه ۲۰۱۱ م، حسنی مبارک بدون اعمال خشونت شدید، تنها پس از ۱۸ روز از شروع اعتراضات مردمی، کنارهگیری کرد. اخوانالمسلمین با شورای ارشد نظامی که رهبری مصر را برعهده گرفت، به مذاکره پرداخت و بارها در برابر افراطیگری گروههای سلفی و جوانان انقلابی موضعگیری کرد که از آن جمله مخالفت با حمله به سفارت رژیم صهیونیستی بود. اخوان در ۲۱ فوریه ۲۰۱۱ م، یعنی چند روز پس از برکناری مبارک، بار دیگر جمعیت خود را فراتر از احزاب سیاسی قرار داد و حزب آزادی و عدالت را به عنوان یکی از شاخههای خود تأسیس نمود. حزب آزادی و عدالت، با شعار «نحمل الخیر لمصر»، تأکید دارد که برای اصلاح و پیشرفت، نه تنها باید بر رشد مادی و اقتصادی و قانونگذاری مناسب و مدیریت صحیح امور تأکید داشت بلکه علاوه بر آن باید آنچه حقیقت انسانهای جامعه را از جنبه فکری و ایمانی و معنوی و اخلاقی و وجدانی تشکیل میدهد نیز مد نظر قرار گیرد. حزب معتقد است برنامه حکومتداری باید مبتنی بر تعالیم شریعت اسلام باشد، شریعتی که بر وحدت جوامع اسلامی،آزادی غیرمسلمانان در امور ویژه خود، ضرورت احترام به حقوق بشر و همچنین دموکراسی به عنوان روش مدیریت زندگی سیاسی تأکید دارد و معتقد است هر شهروندی، حق کاملی برای زندگی، سلامت، اشتغال، آموزش، مسکن و آزادی رأی و اعتقاد و پرستش دارد. رئیس این حزب، محمد مرسی بود که در نوشتار آینده از او و علل چگونگی طلوع و افول ستاره اقبالش خواهیم گفت.
لوگوی حزب آزادی و عدالت، با شعار «نحمل الخیر لمصر»
جمعبندی
بدون شک حرکتی که جمعیت اخوان در جهان اسلام آغاز کرد و آن را در کشورهای مختلف توسعه داد، حرکتی بینظیر بود که انضباط تشکیلاتی، پایبندی به رهبر واحد، استعداد تشکیل سازمان نظامی-امنیتی و حتی حکومتداری را داشته است. این حرکت، ندای بلند سیدجمال را برای بازگشت به اسلام و مبارزه با استعمار زنده کرد و در فضایی که همه درگیر ایدئولوژیهای وارداتی بودند، «الاسلام هو الحل» را مطرح ساخت. فضای به شدت فرهنگی- علمی مصر، مساعدترین شرایط برای ورود انگیزههای مذهبی در سیاست بود و این اتفاق توسط گروه اخوان رخ داد. پس از فعالیتهای این گروه، این انقلاب اسلامی ایران بود که با انگیزهها وسیاستهای اسلامی بار دیگر ندای اسلام سیاسی و سیاست اسلامی را در منطقه طنینانداز کرد. اخوان به دلیل فعالیت فرهنگی و اقتصادی گسترده در مصر و همچنین تأسیس شعبات متعدد در کشورهای اسلامی خود را به شکل یک سازمان مستحکم و ریشهدار در جامعه درآورده است که رشد آن تنها مدیون حمایت مردمی است و همین بود که انتخاب مرسی را «دموکراتترین انتخابات در مصر» نامید.
با این حال دو تغییر گرایش مهم در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۵۰ در اخوان رخ داد:
– گرایش اخوان به حرکت های نظامی برای مقابله با اسرائیل که منجر به آغاز فعالیتهای نظامی و امنیتی اخوان به نام اسلام علیه دشمنان اخوان و اهداف آن گردید. این شاید اولین گروه نظامی با ایدئولوژی اسلامی در منطقه محسوب می شود که اعقاب آن به گروههای تکفیری کنونی از یک سو و سپاه پاسداران و حزبالله قهرمان از سوی دیگر میرسد.
– فعالیتهای امنیتی اخوان در داخل مصر پس از قتل حسن البنا به دست عوامل ملک فاروق و پس از آن مقابله با سازمان افسران آزاد به رهبری جمالعبدالناصر، نوک پیکان حملات اخوان را از افکار ضداسلامی و رژیمهایی چون اسرائیل، به گروههای اسلامی با افکاری مخالف اخوان تغییر جهت داد. بهرهگیری از افکار سیدقطب و سرکوب اخوان در سوریه، در این تغییر جهت نقش محوری داشت. در واقع اخوان مجبور شد به جای مبارزه با استعمار و صهیونیسم، با جریانات سیاسی مسلمان مبارزه کند تا جایی که به تکفیر افراد و گروهها و بمبگذاری در مراکز فساد و و مانند آن پرداخت.
این دو تغییر رویکرد، اخوان را از گروهی فرهنگی-اقتصادی علیه استعمار، به گروهی نظامی-امنیتی علیه فرَق اسلامی و جریانات سیاسی تبدیل کرد. جدا از این دو تغییر رویکرد، اشتباهات تاکتیکی مختلف در برقراری ارتباط با سیاستمداران و گروههای سیاسی مانند ملک فاروق و سازمان افسران آزاد، سرنوشت اخوان را تغییر داد. اخوان هنوز هم تاوان تشکیل حکومت نظامی در مصر به نام جمهوری را میدهد که خود یاریگر آن بود. هنوز هم در برقراری ارتباط با کشورهای مختلف و هدفگذاریهای داخلی و خارجی خود گاهی به جای اسرائیل و عربستان به ایران و سوریه حمله میکند، و در آخرین مورد، هنوز هم نمیتوانست مرسی را در تشکیل ائتلاف با سایر گروههای سیاسی یاری کند.
منابع و مآخذ:
· آقایی، بهمن، اخوان المسلمین، تهران، نشر رسام، ۱۳۶۵٫
· ترحمی بهابادی، احمد، پایان نامه مبانی فکری و اندیشه سیاسی نهضت اخوان المسلمین (از انقلابی گری تا اعتدال)، دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق علیه السلام، ۱۳۸۶٫
· حاج سیدجوادی، کمال، اخوان المسلمین مصر در امتحان تاریخ، تهران، نشر میثاق، ۱۳۵۸٫
· قرضاوی، یوسف، اخوان المسلمین: هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد، ترجمه عبدالعزیز سلیمی، تهران، نشر احسان، ۱۳۸۱٫
· www.egypty.com
· www.hurryh.com
بازدیدها: 1