۲۴ سال از شهادت مرد دغدغههای فرهنگی این دیار میگذرد. کسی که وقتی خلأ موجود در سینمای انقلاب را شناخت به آنجا وارد شد و تیغ نقد خود را تیز کرد. وقتی از کارهای بر زمین مانده در روایت حماسههای جنگ شنید، دوربین به دست گرفته و راهی روایت فتح شد و وقتی جدلهای بی نتیجه را در باب موضوعات فرهنگی دید و شنید، قلم به دست گرفته و تحلیل ارائه داد. هر جا که توانست اثری از خود برجای گذاشت اما نه برای آنکه نامش پرآوازه شود. برای اینکه میدانست این میدان فقط مرد جهاد میخواهد و ولاغیر. و اگر امروز نام او ماندگار شده است در سایه گمنامی و عملگرایی است که از آوینی برجای ماند.
مرور تفکرات آوینی در باب دغدغههای فرهنگی، امروزه میبایست بیشتر از گذار و گذر باشد. آفتهایی که بعد از گذشت دو دهه از زمان آوینی هنوز پابرجاست و اگرچه در برخی موارد کمتر شده است، اما هنوز ریشه کن نشده. مدیریت فرهنگی و جهاد در عرصه فرهنگی با نگاه به تفکرات کسانی همچون سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی میتواند دگرگونیهای شگفت آوری را به وجود آورد. و غفلت از همین ریشههاست که کمبودهای غیر قابل جبرانی در برخی مقولات فرهنگ و هنر ایجاد کرده است.
یکی از مشخصههای نگاه آوینی، آگاهی بخشی، شفاف سازی و تبیین حقایق موجود بود. او ضمن کسب علم در شاخههای مختلف علم روز از جمله هنر سینما، هنر مدرن، مکتب گرایی، آسیبهای فرهنگی و… آگاهی کسب میکرد و در هر موضوعی که خلا و شکافی برای تبیین این علم در میان جامعه و رسانه مشاهده میکرد حاضر شده و نقش تاثیر گذار خود را با تحلیل و نقد و ارائه راهکارهای مناسب ایفا میکرد. او دلسوزانه معتقد بود باید این شکافها را در جامعهای که زیر پرچم جمهوری اسلامی روزگار میگذراند پر کرد و کمبودها را جبران کرد.
آوینی یکی از بزرگترین آفتهای فرهنگ را واگذاری هدایت آن به دست مدعیانی میداند که خود را بالاتر از مردم و نخبه میدانند. کسانیکه با دست کم گرفتن مردم به عنوان مخاطبان اصلی محصولات فرهنگی، آنها را در تصمیمگیریهای خود دخالت نمیدهند و براساس معیارهای روشنفکری خود پیش میروند. او در همین زمینه مینویسد:”اطلاق “تودهها” به مردم لفظ تحقیرآمیزی است که بیشتر از همه ریشه در ایدئولوژی مارکسیسم دارد. همان تفکری که به مردم “تودههای ناآگاه” اطلاق میکند، روشنفکران را “نخبگان جامعه” میداند و قیادت و هدایت مردم را نیز به این مدعیان واگذار میکند.”
آوینی همواره یکی از رایج ترین مسائلی که دائما آن را در مواجهه خواص و روشنفکران جامعه گوشزد میکرد و شرط موفقیت در هنر و فرهنگ را وابسته به آن میدانست، موضوع “روی آوردن به مردم” بود. او در موارد مختلف، روی آوردن به مردم را راه حل بسیاری از گرههای فرهنگی میداند. مواجهه مردم و هنر و ارتباط مسئولین و اصحاب فرهنگ با مردم بسیاری از دردها را درمان کرده و اهداف را سهل الوصول میکند. آوینی، دوری اهالی هنر مدرن از مردم را یکی از عیوب آنان میداند که ضمن ایجاد مشکلات ارتباطی با جامعه، نوعی استبداد درونی برای روشنفکران نیز ایجاد کرده است. او ارتباط گرفتن با مردم را تنها مختص یک شاخه از فرهنگ نمیداند و معتقد است تمامی شاخههایی که در این موضوع حرف برای گفتن دارند باید در رابطه خود با مردم تجدید نظر کنند. او ارتباط خطبا و علمای مذهبی با مردم را برای روشن فکران مثال میزند و به رخشان میکشد. ارتباطی که منشا بسیاری از برکات در زمینه اعتقادات جامعه شده است و میگوید خطبای مذهبی برای ارتباط گرفتن با مردم بسیاری از مشکلات را تحمل میکنند.
نظرات، گفتارها، نوشتارها، تحلیلها و نقدهای آوینی پیرامون جریان روشن فکری و شبه روشنفکری نیز در جامعه بسیار است که هر کدام وجوه جدیدی را در این مسیر معرفی میکند و در نهایت سرانجام آن را چیزی جز وادادگی و درماندگی نمیداند. آوینی سعی میکند هشدار دهد که جریان مسموم روشنفکری قصد دارد در جای جای فرهنگ ما بنشیند، خود را القا کند و آن کس که باید هوشیارانه آن را بشناسد پرچم داران فرهنگ و هنر هستند. آوینی این هشدار را در تمام زمینهها گفته و تکرار میکند. درمورد سینما و برای سینماگران به کرات به آن اشاره میکند و اصل روشنفکری را شرح میدهد. در بحث هنر مدرن خطرات روشنفکری را گوشزد میکند و در اشاره به دیگر وجوه فرهنگ، مصادیق روشنفکری را مثال میزند و همواره با دغدغه در این راه گام برمیدارد.
او در زمان مبارزات فرهنگیاش به خاطر این تفکرات خود مورد هجمه مدعیان روشنفکری قرار میگیرد و ناعادلانه توسط آنان در مجامع هنری متهم میشود تا جایی که در سخنرانیاش درست یک سال قبل از شهادت، در سمینار “سینمای پس از انقلاب” کار از بحث و جدل هم میگذرد و به گفته خود آوینی به فحاشی هم میرسد و او در میان همین قضاوتها، نتیجه جالبی از عدم تحمل انتقاد روشنفکرمآبان که آداب فرهنگ و هنر را به دست گرفتهاند، دارد. او آنها را به مثابه دیکتاتورهایی میداند که سعی دارند با طفره رفتن از پاسخ و نداشتن تحمل شنیدن نظر مخالف، دیگران را متهم به استبداد کنند و میگوید:
” هرکس یک دیکتاتور کوچک در درون خود دارد که اگر میدان پیدا کند، سربرمیآورد…تابه حال ما متهم به دیکتاتوری بودهایم، دیکتاتورهای در اقلیت! تا هنگامی که این جماعت سخن میگویند و ما ساکتیم چیزی نیست اما وای از آن هنگام که ما هم بخواهیم چیزی بگوییم! فریاد برمیدارند که: “آی! آزادی نیست به کسی اجازه حرف زدن نمیدهند این دیکتاتورها!”… دیکتاتوری به چیست؟ دیکتاتوری در ابراز نظر مخالف است و یا در عدم تحمل نظر مخالف؟…باور کنید من قصد توهین نداشتم این شما هستید که به شنیدن حرفهای خلاف مشهورات عرف روشنفکری عادت ندارید.”
فهم تحلیلهای آوینی زمان نمیخواهد. چرا که او فرا زمانی و فرا مکانی نظر میداد. آن قدری که امروز هم فهم این جملهها عمیق و قابل بحث است. اما چنانچه به کار بستن این متون را در امور فرهنگی مقدم بشماریم، نتیجه کار جهادی را همانند همیشه عینا دریافت خواهیم کرد.
بازدیدها: 46