روایت علامه طهرانی از حمله وهابى ها به قبور امامان بقيع
مرحوم علامه آیت الله سید محمد حسینی حسینی طهرانی در مجلد یازدهم کتاب شریف امام شناسى تخریب قبور ائمه بقیع پس از حمله وهابی ها به کربلا را چنین توصیف می کند که برگزیده آن نوشتار ذیلا می آید:
در روز هشتم ماه شوال سنه يك هزار و سيصد و چهل و پنج هجرى قمرى، تمام بقاع متبركه و مشاهد مشرفه ائمه بقيع: حضرت امام حسن مجتبى و حضرت امام زين العابدين و حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق(عليهم السلام) را با بقيه بقاع از قبور دختران رسول الله، زينب و ام كلثوم و رقيه و قبور عمه هاى رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم صفيه و عاتكه و قبر حضرت ام البنين و قبر حضرت اسماعيل بن جعفر الصادق و قبر حضرت ابراهيم فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و قبور تمامى اصحاب و تابعين و ارحام و ازواج رسول الله و صلحاء و ابرارى كه از حد احصاء بيرون است؛ همگى را خراب و با خاك يكسان كردند.
وهابيه در نظر داشتند با تقارن انهدام اين قبور، قبر رسول خدا را خراب كنند و كعبه را نيز خراب كنند و با دستاويز به آنكه بوسيدن و دور زدن بر گرداگرد سنگها شرك است، خانه خدا را منهدم نمايند، ولى از ترس ساير مسلمين از فرق عامه جرأت نكردند اما هدم اين دو مكان مقدس در نقشه ايشان است و به محض آنكه خيالشان از جانب كشورهاى اسلامى آسوده گردد، دست به اين جنايت مى الايند.
وهابيه مى گويند: بوسيدن ضريح مطهر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شرك است. ضريح از آهن است، بوسيدن آهن شرك است. تا چند سال پيش از اين مردم را در بوسيدن خانه خدا و كعبه ازاد مى گذاشتند؛ ولى در اين چند سال اخير، گرداگرد كعبه، پاسبانان و شرطه هاى آانان در هر جانب از كعبه، از پنج نفر و شش نفر تجاوز مىكند؛ و مجموعا بين بيست تا سى نفر هستند؛ به طرز وقيحى پشت به كعبه كرده و به ان تكيه مىزنند؛ آنگاه با شلاق روى به طواف كنندگان نموده هر كس در هر نقطه بخواهد كعبه را ببوسد؛ مى گويند: هذا حجر! هذا حجر! اين سنگ است! بوسيدن سنگ شرك است! امران به معروف انها نيز در ركن عراقى و شامى و يمانى نيز پشت به كعبه به مردم مى گويند: بوسيدن سنگ شرك است و اگر طائفى بخواهد لبان خود را بر آن سنگهائى كه رسول خدا گذارده؛ بگذارد و ببوسد، با تازيانه او را مىزنند و مىگويند: شرك است و هيچ بعيد نيست كه از بوسيدن خصوص حجرالاسود نيز مردم را منع كنند و سپس طواف را كه مقدس ترين حال خضوع و تذلل در برابر صاحب بيت است، به عنوان شرك و دور زدن بر گرد سنگهاى جامد و بى روح نيز بردارند!
وهابيه مكه و مدينه را كه دو شهر اسلامى و متفقٌ عليه بين جميع مذاهب اسلامى است و زادگاه و محل هجرت و خانه و قرارگاه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است؛ و هر نقطه آن مسجدى و معبدى و محلى از سرگذشتها و تاريخ زنده اسلام و آثار ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام بوده است به دو شهر اروپائى تبديل كرده اند. تمام آثار رسول خدا را و اهل بيت را چه در مكه و چه در مدينه محو كرده و نابود ساخته؛ به جاى ان عمارتهاى ده اشكوبه ساخته و نخلستان هاى مدينه را كه سر سبز و خرم بود؛ همه را قطع و ريشه كن نموده اند و به جاى آنها عمارتهاى صد در صد وابسته بنا كرده اند.
در مدينه طيبه ديگر اسمى از محله بنى هاشم نيست؛ از خانه ابوايوب انصارى نيست؛ بيت الاحزان را خراب كردند، ديوار مسجد على را با صفحاتى پوشانده و در ان را مهر و موم كرده اند. مشْربه ام ابراهيم را چه عرض كنم؟ ان محل شريف و مقدس؛ و ان محل نورانى و پر فيض؛ حقا امروز به مزبله اشبه است تا به مسكن و ماواى رسول خدا و اهل بيت رسول خدا، و مع ذلك متروك است و مقفول.
مسجد الْفضيخ كه همان مسجد رد شمس است؛ براى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام متروك است و مهجور؛ و حتى كسى نام ان را نمىداند. نام على بن ابى طالب در خطبه ها و منبرها برده نمىشود؛ ولى دهها بار و صدها بار نام سيدنا عمر برده مىشود. اه چه شهر غريب و مهجورى است مدينه؟ مدينه كه هر وجب ان حكايت از علم و عرفان و قضاء و درايت و ولايت و حماسه و ايثار يگانه حامى رسول الله، حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) دارد امروز تاريك و غريب است. نام مخالفان هر جا برده مىشود؛ ولى نام على، قاچاق است!
بقيع به صورت زمينى است؛ نه سنگى و نه چراغى و نه اسمى و نه رسمى. دور تا دور بقيع را دائرهاى شكل از عمارتهاى مجلل چند اشكوبه بالا بردهاند و حتى عمارتهاى ده اشكوبه فراوان است. فروشگاه ها، هتلها، سازمانها، مغازههاى فروش همه گونه امتعه، از مرغ و ماهى گرفته تا ساندويج و از جوراب و كفش تا طلاجات؛ همگى با تابلوهاى نئون به صورتهاى مختلف و به اشكال شگفت آور و رنگهاى دوار متفاوت، متاعهاى خود را عرضه مى كنند؛ به طوري كه كسى كه سر قبر ائمه معصومين باشد؛ آن عمارتهاى بلند و آن تابلوها را مشاهده مى كند.
اما قبور امامان ما چراغ ندارد؛ سنگ ندارد و حتى كسى نمى تواند بر روى تربتشان با انگشت بنويسد مثلا: هذا قبْر الْامام جعْفرٍ الصادق. مى دانيد معنايش چيست؟! معنايش ان است كه نام جعفرالصادق قاچاق است. نام محمد الباقر قاچاق است. وهابيه موجوديت خود را در قاچاق بودن اين مذهب و اين مكتب مى دانند و براى موجوديت خود كه در حقيقت هدْم اسلام است مى كوشند، چرا كه تشيع جز تجسم روح اسلام و تبلور معناى نبوت و قران چيزى نيست….
امروز يهود متصلب و حتى فرقه شاخص آنها يعنى صهيونيزمها و تمام مسيحيان و بودائيان و پيروان مذهب كنفسيسوس و بت پرستان و به طور كلى همه و همه ملل و فرق در رفتن به معابدشان ازاد و در مناسك خود از احترام به پيامبرشان و محفوظ داشتن آثار انبياء از قبر و خانه و مولد و منزل و مصْدر و مورد و غيرها مىكوشند و در برابر مقدسات خود سر تعظيم فرود مى آورند، ولى يك مسلمانى كه از آن طرف چين و تركستان و يا از جنوب هندوستان و يا از آفريقا و آسيا و اروپا براى يك بار در مدت عمر موفق به زيارت بيت الله الحرام مى شود بايد در پيروى از سنت رسول خدا، يعنى در بوسيدن اركان اربعه كعبه (ركن حجرالاسود، و ركن عراقى، ركن شامى، ركن يمانى) و در بوسيدن مستحبار(محل در ورودى بيت الله براى تولد اميرالمؤمنين عليه السلام و در بوسيدن حطيم (بين ركن حجرالاسود و در كعبه) و در بوسيدن ملتزم (بين در كعبه و ركن عراقى) و در بوسيدن ضلع واقع در حجر اسماعيل، بالاخص در زير ناودان مورد منع و زجر قرار گيرد و شلاق بخورد و چه بسا با محروميت و آرزوى بوسيدن به وطن خود مراجعت كند.
همچنين نتواند ضريح و شباك قبر پيامبرش را ببوسد و نتواند قبر اوصياء و امامان والا مقام را كه از هر جهت به اعتراف جميع مذاهب اربعه انان، از طهارت و سيادت و علم و عرفان و وصايت و ولايت مقام تقدم را دارند؛ ببوسد و اظهار تعظيم و تكريم نمايد. اين نيست مگر از روى نقشه صريح و بررسى شده دول كفر و استعمار كه در پيش تاختن براى هدم مبانى دينى و كسر صولت حق و محْو و طمْس اثار اولياى اسلام تا اين سرحد تركتازى مى كنند.
سعودى ها همانند پهلوى، كمر خود را براى هدم اسلام بسته اند
خراب كردن قبور امامان والا مقام و اوصياى رسول الله، در بقيع به دست سعودى ها درست در وقتى صورت گرفت كه بر هر يك از كشورهاى اسلامى، يكى از ديكتاتورهاى بنده و برده و سر سپرده و ناموس فروخته خود را گماشتند. در ايران رضاخان ميرپنج سردار سپه را و پس از ان رئيس الوزراء بلافاصله به مقام سلطنت نشاندند. در تركيه، مصطفى كمال پاشا (اتاترك) را و در عراق ملك فيصل پدر ملك غازى را، و در مصر ملك فؤاد پدر ملك فاروق را و همچنين در ساير كشورها.
در آن وقت كه خبر تخريب قبور ائمه بقيه به ايران رسيد؛ شيعيان جگر سوخته و عاشق اين سرزمين كه خود از جهت امر داخلى خود و فشار سخت ديكتاتور تازه پا به ميدان گذارده، قدرت بر حركت نداشتند؛ كجا مى توانستند فكرى براى بقيع كنند؟ اين از نظر ملت. و اما از نظر دولت، خود دولت با سعودى ها در التزام و تعهد به اجانب در هدْم دين جهت مشترك داشتند. نهايت كارى كه مردم مى كردند تشكيل مجالس عزادارى و اجتماع در خانه علماء و بالمال تلگرافى كه احيانا در ابراز تأسف به علماى نجف و كربلا مخابره مى شد….
بارى از آنچه ما در اينجا بيان كرديم؛ به خوبى روشن مى شود كه چقدر گفتار وهابى مسلكهاى تازه به دوران رسيده كشور ما و جوجه ماشينى هاى ماشين سعودى و وهابيه كه از آنجا تغذى مى كنند، عفنْ و بدبو و نا زيبا و كريه است.
اينها مى گويند: نماز خواندن بر سر قبر امامان جايز نيست؛ بوسيدن در و ديوار ضريح، بوسيدن چوب و سنگ و فلز است. اين گنبدهاى طلا و درهاى طلا و صندوقهاى خاتم به چه درد امام مى خورد؟ انها را اگر صرف فقراء و امور خيريه و فرهنگ كنيم بهتر است. توسل به امام شرك است. زيارت امام، زيارت مرده است. امام با ساير مردم تفاوت ندارد. پيغمبر چون از دنيا رفت، مردهاى بيشتر نيست.
جواب آن است كه بحمد الله و المنة دوره اين ياوه سرائى ها سر آمده است. خيانت شما در اين مغالطه ها ظاهر است و اصولًا چون شما مردمى دروغگو و دروغ پردازيد و امثال و اشباهى از خيانت هاى شما براى مردم بر ملا شده است؛ ديگر نه دانشجو گوش به سخن شما مى دهد؛ نه دانش آموز، نه بازارى، نه روفتگر كوچه.
جواز ساختن قبور ائمه عليهم السلام و اهداء فرش و چراغ
بوسيدن قبر امام همانند بوسيدن قرآن و دست عالم، بوسيدن روح امام است و تواضع به عظمت مقام او.
گر ميسر نشود بوسه زنم پايش را
هر كجا پاى نهد بوسه زنم جايش
بر زمينى كه نشان كف پاى تو بود
سالها بوسه گه اهل نظر خواهد بود
نماز خواندن بر سر قبر امامان نه تنها جايز است؛ بلكه ثواب دارد؛ آن هم ثوابى كه هيچ ثوابى به پاى آن نمى رسد. اين گنبدهاى طلا و درهاى نفيس همانند جواهرات كعبه، نه از مال مسلمين است كه به وراث برسد؛ نه از خمس است كه در مصارف خود خرج شود، نه از زكات و صدقات است كه بايد به مصارف معين و موارد هشتگانه برسد و نه غنائم جنگى و في است كه مصرفش مشخص شده است؛ ملك طلق افرادى بوده كه براى كعبه و امام و امامزاده وقف كرده اند. وقف را شرع مقدس صحيح شمرده و امضاء كرده است و هديه را قبول نموده است.
در اين صورت شخصى كه با عشق خود در مدت عمر رنج برده و قاليچهاى بافته و يا فلان زن اصفهانى و يا يزدى و يا كاشانى و غيرهن عمرى را زحمت كشيده و براى روى مرقد مطهر يك روپوش چشمه دوزى و يا مليله كارى و يا ساير اقسام سوزن كارى و كارهاى دستى نموده؛ آيات قرآن كه در شان اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده و اشعار عربى و فارسى را به روى آن با شيواترين خطى مشبك نموده است ـ و اين حاصل عمر را كه در هر يك از نمايشگاه هاى جهان بگذارند؛ چشم ها را خيره مى كند و به به و آفرين مى گويند و راضى هستند به قيمتهاى گزاف بخرند ـ براى عالى ترين معشوق روحانى و معنوى يعنى به امام خود هديه مى كند و چون دستش به او نمى رسد بر مرقدش پهن مى كند.
شما مى گوئيد: هديه نكند. چه كند! يا به فلان شاه و رئيس جمهور پيشكش كند و يا بفروشد و يا به خائنينى امثال شما بدهد. شماها به اين راضى هستيد؛ و به آن راضى نيستيد؟!
مراقد ائمه طاهرين، مأمن و ملجأ مردم است. همان طور كه در مشكلات زندگى و مصائب روزگار بدان روى مى اورند؛ دوست دارند بهترين و پاكترين ثمره خود را هديه كنند، لهذا طلا خود را مى دهند؛ كتب نفيس خود را مى دهند؛ عصا و شمشير خود را مى دهند.
از طرفى اين اشياء خواهى نخواهى مور استفاده تمام زائرين؛ بلكه مؤمنين قرار خواهد گرفت؛ و از طرفى ديگر محفوظ مى ماند و از دستبرد گرگانى همچون شما در لباس ميش حفظ مىشود و ديگر نمى توانيد به خارج بفرستيد و زينت موزه ها و كتابخانه هاى كشورهاى كفر بنمائيد!
و على كل تقديرٍ چون تصرفش حرام است بايد به همين منوال باقى باشد و كسى حق تصرف در انها را ندارد. و اگر تصرف كند دزدى است مثل انكه پرده در حرم را بدزدد و يا اجر و كاشى منصوب بر ديوار را بردارد؛ زينت كردن مساجد جائز نيست؛ نه مراقد ائمه عليهم السلام . مسجدى هم كه در جنب مرقد است؛ اگر شرعا صيغه مسجد بر آن خوانده باشند؛ بايد ساده باشد. آيات قرآن را با خطوط غير طلا اگر در مساجد هم بنويسند ضررى ندارد و زينت شمرده نمىشود.
نماز خواند در قبرستان و در بين قبور كراهت دارد؛ مگر از هر طرف قبر تا 10 ذراع (تقريبا پنج متر) فاصله باشد و سجده كردن بر قبر حرام است. ولى قبور ائمه معصومين عليهم السلام از اين قاعده عمومى مستثنى است؛ البته سجده بر قبر امام هم جايز نيست؛ ولى گونه راست را گذاردن مستحب است و نماز خواندن در كنار قبر امام از افضل طاعات است، بالاخص در بالاى سر متصل به قبر و در پائين پا و پشت سر هم خوب است، اما در جلوى قبر به طوري كه در حال نماز قبر پشت سر نمازگزار قرار گيرد؛ خلاف ادب است. اينها تمام مسائل فقهى است كه در روايات وارد است.
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 96