اگر چه صهیونیسم از یهود جدا است و برخی از یهودیان منصف؛ چه در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و چه در دوران کنونی، بوده اند که با اسلام و مسلمانان منصفانه عمل می کردند؛ ولی در موارد زیادی این دو با هم آمیخته شده و جدایی شان امکان پذیر نبوده است.
حال این سؤال مطرح است که: چرا قوم یهود با مسلمانان دشمنی دارند؟ مگر میان این دو قوم چه گذشته است که این قدر اسلام مورد غضب یهود است؟ و در نهایت، دلیل دشمنی و ریشه عداوت یهود با اسلام چیست؟
چگونه این قوم با وجود آنکه سالهای متمادی منتظر ظهور پیامبری در حجاز بودند؛ ولی بعد از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مخالفت و دشمنی با ایشان پرداختند و با کارشکنیهای فراوان، با گسترش اسلام مقابله کردند، تا جایی که خداوند در قرآن، آنها را هم ردیف مشرکان، و دشمن ترین مردم نسبت به مسلمانان، معرفی می کند؟
حسادت؛ عامل سقوط
حسادت یکی از ریشه های دین گریزی است و می توان آن را از شعبه های دنیادوستی به شمار آورد، تا جایی که امام صادق علیه السلام آن را ریشه کفر دانسته و فرموده است:
«وَ اِیَّاکُمْ اَنْ یَحْسُدَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَاِنَّ الْکُفْرَ اَصْلُهُ الْحَسَد؛ مبادا برخی از شما نسبت به دیگری حسودی کند؛ زیرا ریشه کفر حسادت است.»
قبل از بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، یهود، در انتظار ظهور پیامبری بود که آنها سیادت اجتماعی آینده خود را در سایه وی مطرح کنند؛ از اینرو به کفار می گفتند که در آینده نزدیک ما با قبول پیامبری خاتم بر شما پیروز خواهیم شد؛ ولی همین که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مبعوث شد، از پذیرش دعوت آن حضرت امتناع کردند و به بهانه جویی پرداختند؛ چنانچه قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَ کاَنُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلیَ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلیَ الْکَفِرِین» « و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران می دادند [که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند. با این همه،] هنگامی که [این کتاب، و] پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند. لعنت خدا بر کافران باد.
در این آیه صحنه ای دیگر از لجاجتها و هواپرستیهای یهود را مطرح می کند که آنها بر اساس بشارتهای تورات، منتظر ظهور پیامبر بودند و حتّی به همدیگر نوید پیروزی می دادند و یکی از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود که آنها می دانستند آن شهر، محلّ هجرت پیامبر است و به همین سبب از پیش در آنجا سکنا گزیده بودند؛ ولی بعد از ظهور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، با آنکه نشانه های وی را موافق با آنچه در تورات بود یافتند، کفر ورزیدند.
و در آیه بعدی، علت کفر یهود را این گونه بیان می کند: «بِئْسَمَا اشْترََوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَکْفُرُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ بَغْیًا أَن یُنزَِّلَ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ عَلیَ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُو بِغَضَبٍ عَلیَ غَضَبٍ وَ لِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِین» ولی آنها در مقابل بهای بدی، خود را فروختند که به ناروا، به آیاتی که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل می کند؟! از این رو به خشمی بعد از خشمی [از سوی خدا] گرفتار شدند. و برای کافران مجازاتی خوارکننده است. در این زمینه گزارشهایی نیز وجود دارد که به دو نمونه اشاره می شود.الف. وقتی بحیرا، راهب مسیحی، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در کودکی شناخت، ابوطالب را از ادامه سفر به شام منع کرد و گفت: او را از یهود برحذر دار! چون او عرب است و یهود می خواهد پیامبر موعود از بنی اسرائیل باشد و به او حسادت می کند.
ب. مورخان و مفسران به نقل از ابن عباس آورده اند که یهود، پیش از اسلام به اوس و خزرج می گفتند: به واسطه پیامبر خاتم یا موعود بر شما غلبه خواهیم کرد؛ اما پس از مبعوث شدن آن حضرت، سخن خود را انکار کردند. «معاذ بن جبل» و «بشر بن براء» به آنان گفتند: تقوا پیشه کنید و اسلام آورید! چون خود شما در زمانی که ما مشرک بودیم، محمد صلی الله علیه و آله و سلم را برای ما وصف می کردید و می گفتید که مبعوث خواهد شد و به واسطه او بر ما پیروز خواهید شد. «سلام بن مشکم» یهودی گفت: کسی که از او سخن می گفتیم، محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیست و چیزی که برای ما شناخته شده باشد، نیاورده است. در اینجا آیه ۸۹ سوره بقره نازل شد.
نژاد پرستی یهود
نژاد پرستی از مهم ترین تعالیم یهود شمرده می شود؛ به گونه ای که «یهود» و «نژاد پرستی» در طول تاریخ هیچگاه از یکدیگر جدا نبوده؛ بلکه با یکدیگر پیوند عمیقی داشته اند.
این عقیده یهود که خود را نژاد برتر می دانند، بر سایر عقاید آنها مانند چتری سایه افکنده است، تا جایی که حتی آیین حضرت موسی علیه السلام را در نژاد خود محصور ساخته اند و اگر کسی از غیر نژاد یهود بخواهد این آیین را بپذیرد، برای آنان پذیرفتنی نیست؛ و لذا در میان ملل دیگر، تبلیغی نداشته و ندارند و آیین یهود را آیین انحصاری خویش دانسته اند. همین وضع خاص آنها سبب شده است که در انظار سایر ملل منفور شوند؛ زیرا مردم دنیا کسانی را که برای نژاد خود امتیازی قائل باشند، هرگز دوست ندارند. و ما می بینیم که اسلام با آن شدیداً مبارزه می کند؛ چون نژاد پرستی، شعبه ای از شرک است
از جمله آیاتی که نژادپرستی آنها را تأیید می کند، این آیه می باشد: «قُلْ یَأَیهَُّا الَّذِینَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المَْوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِین ؛ «بگو: «ای یهودیان! اگر گمان می کنید که [فقط] شما دوستان خدائید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می گویید [تا به لقای محبوبتان برسید.
هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جمعی از یهودیان را به دین اسلام دعوت کردند و آنها را از مجازات خدا بیم دادند، آنان در برابر این تهدید حضرت۹ گفتند: «ما را تهدید مکن؛ ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم. که اگر بر ما خشم کند، همانند خشمی است که انسان نسبت به فرزند خود دارد؛ یعنی به زودی این خشم فرو می نشیند.
در آیاتی از قرآن کریم و منابع یهود به نژادپرستی و ادعای برتری این قوم اشاره شده است. «قوم برگزیده» عنوانی است که در تورات و تلمود فراوان به چشم می خورد، به گونه ای که مردم جهان به دو بخش اسرائیلی و غیر اسرائیلی تقسیم شده اند: «اعتقاد یهودیان به اینکه قوم برگزیده ای هستند، در آیین یهود مقوله ای اساسی است و در تلمود آمده است که: یسرائیل (بنی اسرائیل) به دانه زیتون شباهت دارد؛ چون زیتون امکان آمیختن با دیگر مواد را ندارد..
این عقیده یهود در رفتارهای آنان تبلور کرده است، تا جایی که در قرآن با ذکر نمونه هایی از آن به نقد و بررسی آنها پرداخته است؛ ازجمله در سوره مائده به یکی از ادعاهای بی اساس و امتیازات موهومی که آنها داشته اند اشاره کرده، می گوید: «وَ قَالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَی نَحْنُ اَبْنَاءُ اللهِ وَ اَحِبَّائَه»؛ «یهود و نصاری گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان [خاصّ] او هستیم. این تنها امتیاز موهومی نیست که آنها برای خود قائل شدند؛ بلکه در آیات دیگر بارها به این گونه ادعاهای آنان اشاره شده است؛ به طور مثال: در آیه ۱۱۱ سوره بقره ادعای آنها را درباره اینکه غیر از آنان کسی داخل بهشت نمی شود و بهشت مخصوص یهود و نصاری است بیان کرده و ابطال می نماید و در آیه ۸۰ همین سوره ادعای یهود را مبنی بر اینکه آتش دوزخ جز ایام معدودی به آنان نمی رسد ذکر نموده و آنها را سرزنش می کند. از آیات مورد بحث استفاده می شود که روح تبعیض نژادی یهود – که امروزه نیز در دنیا سرچشمه بدبختیهای فراوان شده است – از آن زمان در یهود بوده و آنان برای نژاد بنی اسرائیل امتیازات موهومی قایل بوده و هستند. متأسفانه همچنان آن روحیه بر آنها حاکم است و در واقع، پیدایش کشور غاصب اسرائیل نیز از همین روح نژاد پرستی است.
آنها نه فقط در این دنیا برای خود برتری قایل هستند؛ بلکه معتقدند که «این امتیازات نژادی در آخرت نیز به کمک آنها می شتابد و گنهکارانشان برخلاف افراد دیگر، تنها مجازات کوتاه مدت و خفیفی خواهند دید و همین پندارهای غلط، آنها را آلوده انواع جنایات، بدبختیها و سیه روزیها کرده است.»
مسلم است که قومی با این همه ادعا و سراسر غرور، هرگز حاضر نخواهد شد ،از پیامبری تبعیت کند که از قوم و قبیله آنها نمی باشد.
مال اندوزی و دنیا طلبی
در تاریخ بشر، ملتی در پول پرستی و مال اندوزی همچون قوم یهود دیده نشده است. آنها برای به دست آوردن مال هر راهی را پیش می گیرند؛ گرچه با شرف و حیثیت انسانی مخالف باشد. آنها برای رسیدن به این مقصود، تمام راههای مشروع و غیر مشروع را پیموده و تا حد پرستش، با حرص و آز خاص به جمع آوری مال پرداخته اند تا جایی که حضرت عیسی بن مریم ۷به آنها فرمود: «لاَ تَعْبُدُوا رَبَّیْن، اَللهُ وَ الْمَالُ؛ دو پرودگار که عبارتند از خدا و پول را نپرستید.
علت این امر را می توان تفکر مادی پیروان این دین دانست که به جز ظاهر زندگی مادی به چیزی دیگر ایمان نداشته و زندگانی جاوید سرای دیگر، از نظر آنها مفهومی ندارد. به همین دلیل شهید مطهری می گوید: «یهود معتقد به معاد نیست. «ویل دورانت» نیز معتقد است که: «یهود به جهان پس از مرگ معتقد نیست و پاداش و کیفر را منحصر به زندگی دنیا می داند.»
قرآن آنان را حریص ترین و دنیاگرا ترین مردم دنیا می داند و می فرماید که: یهودیان حریص ترین مردمان بر زنده ماندن و برخوردار شدن از عمری طولانی هستند. آنان به هر نوع زندگی دنیوی – هر چند پست باشد – حریص و دل بسته اند؛ آنچنان به این دنیا دل بسته اند که فرد فرد یهود، خواهان عمر طولانی هزار ساله هستند؛ آنچنان که اشتیاق یهود به زندگی دنیا، حتی از مشرکان فزون تر است و روش و منش یهود، نمایانگر حرص شدید آنان بر زندگانی دنیا و ترس از مرگ است در سوره بقره به این مضامین اشاره دارد و می فرماید: «وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَی حَیَاهٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ»؛ « و آنها را حریص ترین مردم- حتی حریصتر از مشرکان- بر زندگی [این دنیا،] خواهی یافت [تا آنجا] که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالی که این عمر طولانی، او را از کیفر [الهی] باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بیناست
به راستی روشن می شود که اگر گروهی به این دنیا دل بسته اند، ثروت بزرگ ترین معبود آنها می شود و با دلایل روشن نیز هدایت نخواهند شد و با تبلیغ دین مخالفت خواهند کرد و این خصلت ذاتی آنها باعث می شود که با هر پیامبری مخالفت ورزند و این مخالفت با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم شدیدتر خواهد بود؛ چرا که در آیین اسلام دنیا دوستی منشأ هر گناه و خطایی شمرده شده است؛ چنانچه امام صادق علیه السلام درباره پی آمد دنیادوستی می فرماید: «رَأْسُ کُلِّ خَطیِئَهٍ حُبُّ الدُّنّیَا؛ دنیادوستی منشأ هر خطایی است.» و یهود که در آن زمان به ثروتهای فراوانی رسیده بود، با بهانه های مختلف با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مخالفت می پرداخت.
قساوت و توحش
یکی از ویژگیهای بارز یهودیان، قساوت قلب آنهاست که باعث می شود مخالفت عادی به دشمنی و مخالفتهای علنی تبدیل شود؛ به گونه ای که عامل بسیاری از جنگها و درگیریها می شود. در منطق قرآن، قساوت قلب و خدا فراموشی، نشانه گمراهی سخت و آشکار توصیف شده و مانع پذیرش حق و تابش نور الهی بر قلبها می باشد. کسانی که قلبشان دچار قساوت و سختی می باشد، در گمراهی شدید و آشکاری به سر می برند؛چنانچه در آیه ۲۲ سوره زمر این گونه آمده: «وَیْلٌ لِّلْقَاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِّنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُوْلَئکَ فیِ ضَلَالٍ مُّبِین»؛ « وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند! آنها در گمراهی آشکاری هستند.
«گوستاو لوبون» فرانسوی می گوید: اگر ما بخواهیم صفات یهود را در چند کلمه خلاصه کنیم، باید بگوییم: یهود مانند انسانهائی هستند که تازه از جنگل وارد شهر شده و همیشه از صفات انسانی بی بهره بوده اند؛ چرا که همچون پست ترین مردم روی زمین زندگی می کنند.
همیشه بنی اسرائیل مردمی وحشی، سفاک و بی غیرت بوده اند، حتّی در زمانی که آنها بر کشورهای خود حکومت می کردند، باز هم از سفاکی خود دست بر نداشته اند و بی پروا وارد جنگ شده و چون از پای در می آمدند، به مشتی خیالات غیر انسانی و بی اساس پناه می بردند. خلاصه آنکه، میان یهود و حیوانات هیچ فرقی نمی توان گذاشت.
قرآن این ویژگی یهود را این گونه ذکر می کند که: قلبهای بنی اسرائیل در نتیجه لجاجتها، بهانه جوییها و عصیانگریهای آنان، علی رغم دریافت آیات و معجزه های فراوان، به سختی گرایید و از درک معارف و آیات الهی ناتوان شد که این سختی و نفوذناپذیری همانند سنگ و از آن سخت تر شد، آنگاه که می فرماید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَالِکَ فَهِیَ کاَلحِْجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ الحِْجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَ إِنَّ مِنهَْا لَمَا یهَْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون»؛ «سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد همچون سنگ، یا سخت تر! چرا که پاره ای از سنگها می شکافد، و از آن نهرها جاری می شود و پاره ای از آنها شکاف برمی دارد، و آب از آن تراوش می کند و پاره ای از خوف خدا [از فراز کوه] به زیر می افتد [اما دلهای شما، نه از خوف خدا می تپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است!] و خداوند از اعمال شما غافل نیست.»
قساوت قلب و سنگدلی آنها را تاریخ در تمام اعصار و قرون خود روشن کرده است؛ برای مثال می توان به کشتارهای وحشیانه کودکان و زنان فلسطینی، جنایت قانا، و روستاهای دیر یاسین و بیت دراس و بسیاری دیگر اشاره کرد.
نژاد پرستی از مهم ترین تعالیم یهود شمرده می شود؛ به گونه ای که «یهود» و «نژاد پرستی» در طول تاریخ هیچگاه از یکدیگر جدا نبوده؛ بلکه با یکدیگر پیوند عمیقی داشته اند
در اینجا مشخص می شود که قومی با این همه قساوت، نه تنها به ندای حق؛ یعنی اسلام که دین رحمت است، لبیک نمی گوید؛ بلکه با آن مخالفت می کند.
روحیه ستمگری
یکی دیگر از خصوصیات یهود، روحیه ستمگری و سرکشی آنهاست؛ به طوری که تاریخ پر ماجرای یهود نشان می دهد آنها علاوه بر انکار آیات الهی، در کشتن پیامبران و منادیان حق، فوق العاده جسور بوده، مجاهدانی را که به حمایت آنها برمی خاستند از دم شمشیر می گذراندند.
از جمله پیامبرانی که به دست آنها به قتل رسیدند، یحیی و زکریّا۸ بودند که فقط به خاطر آنکه آنها را از فحشاء و منکرات منع می کردند، مستحق قتل شدند؛ چنانچه می خواستند هارون، جانشین حضرت موسی علیه السلام را به قتل برسانند. و برای حضرت عیسی۷ چوبه های دار نصب کردند.
در قرآن ، آمده است: «لَقَدْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اسْرائیلَ وَ اَرْسَلْنا اِلَیهِمْ رُسُلاً کُلَّما جآئَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی اَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یقتُلوُنَ»؛ « ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و رسولانی به سوی آنها فرستادیم، [ولی] هر زمان پیامبری حکمی بر خلاف هوسها و دلخواه آنها می آورد، عده ای را تکذیب می کردند و عده ای را می کشتند. »
و همچنین در آیه ۲۱ سوره آل عمران، بعد از آنکه خداوند کشتن پیامبران الهی را عملی ناحق و غیر قابل توجیه دانسته، بنی اسرائیل را قاتل پیامبران الهی و حامیان آنان معرفی نموده است و به بنی اسرائیل، به جهت قتل چهل و سه پیامبر و صد و دوازده آمر به معروف و ناهی از منکر وعده عذاب دردناک می دهد و می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بَِآیَاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیرِْ حَقٍ ّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیم»؛ « کسانی که نسبت به آیات خدا کفر می ورزند و پیامبران را بناحق می کشند، و [نیز] مردمی را که امر به عدالت می کنند به قتل می رسانند، به کیفر دردناک [الهی] بشارت ده.
افرادی با این روحیه سرکش که کشتن پیامبران الهی آنقدر برایشان راحت به نظر می رسد، هیچ گاه نسبت به احکام الهی و امر و نهی خداوند خاضع نخواهند بود و همین خصلت، خود عاملی است که با اسلام – که دین عبادت و بندگی است و همه را به فروتنی و تواضع نسبت به خداوند دعوت می کند – مخالفت ورزند.
هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 301