زندگی مشترک من و فاطمه (سلام الله علیها)
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام در آستانه اول ذی الحجه مصادف با سالروز ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها، قطعه ای ادبی با عنوان زندگی مشترک من و فاطمه را برای شما همراهان همیشگی سایت هیات تهیه دیده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
مراسم خواستگاری
[برای خواستگاری از فاطمه زهرا] به محضر رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) رسیدم. آن بزرگوار با روی گشاده از من استقبال کردند و با چهره ای خندان فرمودند: با من کاری داشتی؟
من از نزدیک بودن خویش به رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) سخن گفتم و از توفیقاتی که برای پیش قدم شدن در اسلام و فداکاری و جهاد در راه خدا نصیبم شده بود، یاد کردم. رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) فرمودند: یاعلی، همه اینها را قبول دارم. تو در نظرمن، برترازاین ها هستی.
عرض کردم: ای رسول خدا، حال که این چنین لطفی در حق من دارید، آیا اجازه می دهید از دخترتان، فاطمه، خواستگاری کنم؟
رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم) فرمودند: یا علی، قبل از تو افراد دیگری نیز از دخترم فاطمه خواستگاری کرده اند؛ اما هرگاه با وی درباره این موضوع سخن گفتم و تقاضای خواستگاران را با وی مطرح کردم، علامت نارضایتی را در چهره او دیدم. اما اکنون که تو چنین درخواستی داری، منتظر باش تا من نزد دخترم بروم و تقاضای تو را نیز به او بگویم. برمیگردم و نتیجه را به تو اطلاع میدهم.
رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) نزد دخترشان، فاطمه، رفتند. او به احترام پدر برخاست و عبای پدر را از دوشش گرفت و کفش هایش را از پا خارج کرد. آنگاه آب آورد تا رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) وضو بگیرند. سپس پاهای پدر را نیز شست و در کنار وی نشست.
رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) فرمودند: دخترم فاطمه!
فاطمه عرض کرد: در خدمت شما هستم ای رسول خدا. چه می فرمایید؟
رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم) فرمود: تو علی بن ابی طالب را خوب میشناسی، از قرب و منزلت او خبرداری، برتری های او بر دیگران را میدانی و از سوابق او در اسلام آگاه هستی. از سوی دیگر، میدانی که من از خدای خود خواسته ام که بهترین و محبوب ترین بندگانش را برای ازدواج با تو انتخاب کند. اکنون علی برای ازدواج با تو نزد من آمده و از تو خواستگاری کرده است. می خواهم بدانم نظرتو درباره این خواستگاری چیست؟
فاطمه با شنیدن سخنان پدر سکوت اختیار کرد؛ اما برخلاف خواستگاری های قبل، آثار ناخشنودی در چهره او مشاهده نشد. رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) از جای برخاستند و با خوشحالی فرمودند: الله اکبر! سکوت فاطمه نشانه رضایت اوست.
در این هنگام، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: ای محمد، فاطمه را به همسری علی بن ابی طالب انتخاب کن که خداوند فاطمه را برای علی پسندیده است و علی را برای فاطمه.
به این ترتیب بود که رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم) به خواستگاری من پاسخ مثبت دادند و افتخار همسری فاطمه را نصیب من ساختند.۱
خطبه عقد
[مراسم عقد در مسجد و با حضور رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) و اصحاب برگزار شد. در این مراسم خطبه عقد را این چنین خواندم] :
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که کلید دستیابی به علمش را به گویندگان الهام کرد، دل های اهل تقوا را با نور عظمتش روشن ساخت، با بیان احکامش، راه های درست را از نادرست روشن کرد، به دست پسر عمویم مصطفی (صل الله علیه وآله وسلم) ، راه حق را به روی جهانیان گشود، دعوت او را بر همه ادعاهای ملحدان برتری بخشید، سخن او را بر همه سخن های مطرح شده گمراهان غلبه داد و بزرگوار را خاتم پیامبران و سید رسولان معرفی فرمود! رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) نیز پیام الهی را ابلاغ کرد و برای برپا کردن امر پروردگار از هیچ کوششی دریغ نکرد و آیات خداوند را به مردم رسانید!
حمد و سپاس از آن خدایی است که بندگان را با قدرت خویش آفرید، آن ها را در پرتو دین خویش عزت بخشید، با وجود پیامبرش محمد، به آنان کرامت داد و رحمتش را به آنان ارزانی داشت. حمد و سپاس از آن خدایی است که صاحب نعمت های فراوان و الطاف بیکران است. شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست. امید است این شهادت مقبول درگاه خدا قرار گیرد و موجب رضای پروردگار باشد. از خدا می خواهم صلوات خویش را که موجب نزول برکات بر محمد و سرور و شادی ایشان است، بر آن حضرت فروفرستد.
ازدواج از اموری است که خداوند اجازه آن را صادر کرده و حتی به آن امر فرموده است. این مجلس که اکنون برپاست، برای ازدواج و اطاعت از امراو و جلب رضای او تشکیل شده و اینک رسول خدا، محمدبن عبدالله(صل الله علیه وآله وسلم) ، به ازدواج دخترش، فاطمه، با من رضایت داده است. من مهریه وی را چهارصد درهم و دینار قرار داده ام و به این کار راضی و خشنودم. شما نیز از رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) سؤال کنید و به این امر گواهی دهید.
[مسلمانان حاضر در مجلس از آن حضرت سؤال کردند: ای رسول خدا، آیا دخترت فاطمه را به ازدواج علی درآوردی؟
رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم) سخنان مرا تأیید کردند و مسلمانان هم به رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) تبریک گفتند و از خداوند خواستند که این ازدواج را مبارک کند.] ۲
یک ماه انتظار!
[پس از جاری شدن خطبه عقد] یک ماه سپری شد و من هر روز به حضور رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) می رسیدم و نماز جماعت را با آن حضرت می خواندم، بدون اینکه درباره فاطمه سخنی با آن حضرت مطرح کنم. تا اینکه روزی همسران رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) به من گفتند: آیا دوست داری از رسول خدا بخواهیم فاطمه را رهسپار منزل شما کند و زندگی مشترک را شروع کنید؟ پاسخ من به آنان مثبت بود.
آن ها نزد رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم) رفتند. ام ایمن به حضرت عرض کرد: ای رسول خدا، اگر خدیجه زنده بود، چشمانش با ازدواج فاطمه روشن می شد. اکنون علی دوست دارد که فاطمه را به خانه خود ببرد و زندگی شان را آغاز کنند. شما نیز چشم فاطمه را به دیدار همسرش علی روشن کنید و دست این دو جوان را در دستان یکدیگر قرار دهید و زمینه شادی آنان و ما را فراهم سازید.
رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) فرمودند: من توقع داشتم علی خود پیش قدم شود؛ ولی او تاکنون همسر خویش را از من نخواسته است.
من به آن حضرت عرض کردم: ای رسول خدا، حیا مانع می شد و از شما خجالت میکشیدم!
اینجا بود که رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم) خطاب به خانم ها فرمودند: کدام یک از شما حاضرید مقدمات کار را فراهم کنید؟
ام سلمه گفت: من در خدمت شما هستم.
نام زینب و دو تن دیگر را نیز برد که در آنجا حضور داشتند.
رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) فرمودند: برای دخترم فاطمه و پسرعمویم علی، اتاقی آماده کنید. ام سلمه پرسید: ای رسول خدا، نظر شما کدام یک از اتاق هاست؟ پیامبر به فرمودند: اتاق خودت را برای این کار در نظر بگیر.
سپس به خانم ها دستور دادند که فاطمه را برای رفتن به خانه بخت آماده کنند و مقدمات عروسی را فراهم سازند.
شب عروسی
[هنگامی که غروب آفتاب نزدیک شد، رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) را به ام سلمه فرمودند: فاطمه را نزد من بیاور.
ام سلمه به دنبال فاطمه رفت و او را خدمت پیامبر آورد. هاله ای از حجب و حیا چهره فاطمه را فراگرفته بود و دانه های عرق همچون مرواریدی بر رخسارش جاری بود.
هنگامی که روبه روی رسول خدا قرار گرفت، دست مهربان پدر حجاب را از رخسار وی برگرفت و من سیمای فاطمه را مشاهده کردم. سپس رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) دست او را در دست من گذاشتند و فرمودند: ای علی، خداوند همسری با دختر رسول خدا را برای تو مبارک بدارد که همسری خوب برای توست و ای فاطمه، علی نیز برای تو شوهر شایسته ای است. به خانه خود بروید و منتظر من باشید تا نزد شما بیایم.]
دست فاطمه ما را گرفتم و به سمت منزلی که برای ما فراهم شده بود، حرکت کردیم. وارد اتاق که شدیم، فاطمه در گوشه ای نشست و من نیز در کنار او نشستم. هردو به دلیل حیا و شرم از یکدیگر، به زمین نگاه می کردیم، تا اینکه رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم) آمدند و فرمودند: چه کسی در اتاق است؟ گفتیم: ای رسول خدا، وارد شوید. به منزل ما خوش آمدید. شما بهترین و نیکوترین میهمانی هستید که وارد منزل ما می شود.
[رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) وارد شدند و فاطمه را در یک طرف خود نشاندند و مرا نیز در طرف دیگر خود نشاندند. اندکی بعد به فاطمه فرمودند: دخترم فاطمه، برخیز و مقداری آب برای من بیاور.
فاطمه برخاست و ظرفی را که در اتاق بود، پر از آب کرد و به دست پدر داد. پیامبر آب را متبرک کردند و اندکی از آن آب را به سر فاطمه ریختند و فرمودند: برگرد. فاطمه روبه روی پدر قرار گرفت و حضرت یک مشت از آب را به سینه او پاشیدند و دوباره فرمودند: برگرد. چون فاطمه برگشت، یک مشت دیگر را از پشت بر روی کتف هایش پاشیدند و چنین دعا کردند: خداوندا، دخترم فاطمه محبوب ترین مردم نزد من است و علی نیز برادر من و محبوب ترین مردم در نظر من است. خداوندا، تو بهترین ولی و سرپرست و مهربان ترین و دلسوزترین کس برای آن ها هستی. این ازدواج را مبارک کن.
سپس فرمودند: ای علی، فاطمه را به تو سپردم و از خداوند می خواهم که برکت و رحمتش را نصیب شما کند که او حمید و مجید است.]۳
به خدا سوگند، در طول زندگی مشترک من با فاطمه، تا هنگامی که از دنیا رحلت کرد، وی را هیچگاه ناراحت و عصبانی نکردم و او را به کاری برخلاف میلش وادار نساختم. او نیز در این مدت، مرا ناراحت و عصبانی نکرد و در هیچ کاری برخلاف خواست من گامی برنداشت! روابط ما آن چنان صمیمی بود که هرگاه محزون و اندوهگین میشدم، فقط تماشای چهره فاطمه می توانست اندوه از قلبم بزداید و با نگاه به رخسار فاطمه بود که غم ها را از یاد می بردم!۴
- شیخ طوسی، الامالی، مجلسی۲ ، ح۱۳، ص ۳۹ و ۴۰؛ بشاره المصطفی، ص۲۶۲؛ مناقب آل ابی طالب ، ج۳، ص۳۵۰
- ۲- دلائل الامامه، ص۹؛ البدایه والنهایه ، ج۷، ص۳۴۲: مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۵۱
- شیخ طوسی، الأمالی، مجلس ۲، ۱۳، ص۴۱؛ مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۳۵۵ کشف الغمه، ج ۱، ص ۳۷۳
- کتاب علی از زبان علی، محمودیان،۱۳۹۶،ص۴۴
بازدیدها: 1252