زندگی و بندگی بخش هفتم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام حسب روال سال های گذشته با تولید منبر های مکتوب از سخنرانان برجسته کشور علاوه بر نشر محتوای غنی برای علاقه مندان و همراهان همیشگی سایت هیات، محتوای متناسب و قابل ارائه ویژه سخنرانی و خطبا را تهیه دیده است.
در این مجموعه سخنان حجت الاسلام و المسلمین محسن عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان به صورت مکتوب و مدون در دسترس قرار گرفته است، در ادامه بخش هفتم این مجموعه سخنرانی با عنوان زندگی و بندگی در اختیار شما همراهان همیشگی سایت هیات قرار گرفته است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان
الا که راز خدایی خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی خدا کند که بیایی
شب فراق تو جانا خدا کند به سر آید
سرآید و تو بر آیی خدا کند که بیایی
دمی که بی تو بر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایی خدا کند که بیایی
تو مشعری عرفاتی تو زمزمی تو فراتی
تو رمز آب بقایی خدا کند که بیایی
دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
تو مروه ای تو صفایی خدا کند که بیایی
تو را به حضرت زهرا بیا زغیبت کبری
دگر بس است جدایی خدا کند که بیایی
تعجیل در فرج حضرتش اجماعا صلوات. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
امشب که شب پایانی توفیق حضور من در این امام زاده و در محضر شما محبان اهل بیت علیهم السلام است باز هم ادامه ی بحث صبر را به عنوان یکی از بحثهای کلیدی داشته باشیم. قاعده ی بنده در این چند شب این بود که وقتی اصل بحث را مطرح می کردم یک نکته ی کاربردی هم می گفتم که بدانیم آن بحث را در زندگیمان چطور اجرا کنیم. در بحث صبر این فرصت پیدا نشد. کل بحث امشب من درباره ی یکی از راهکارهای اصلی قرآن و اهل بیت علیهم السلام برای صبور شدن است. خواهش می کنم به بحث امشب خوب دقت کنید، ذهنتان را مشغول کنید. داخل پرانتز خدمتتان عرض کنم اگر در روایات داریم که تفکر ساعة افضل من عبادة سنة یا عبادة سبعین سنة یک لحظه تفکر برتر از یک سال یا هفتاد سال عبادت است، یقین بدانید یکی از اصلی ترین مواد فکری که خدا آن را به عنوان عبادت می نویسد فکر کردن روی همین مباحث و معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام است. برکات بسیار زیادی دارد که یکی از برکاتش انگیزه پیدا کردن برای عمل کردن به این چیزهایی است که در معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام است. یکی از اصلی ترین عواملی که باعث می شود انسان صبور بشود در بیت سختی ها، میزان فکر و ایمانی است که در باره ی ابدیت دارد. مفهوم ابدیت وقتی مشغولیت ذهنی انسان می شود بسیاری از مشکلات را حل می کند. باید به مرگ فکر کرد. فکر کردن به مرگ ما را از دنیا می کند. اما فکر کردن به مرگ به تنهایی کافی نیست. باید به ابدیت بعد از مرگ هم فکر کرد. چیزی که انسان را در بین مشکلات آرام می کند صرف فکر کردن به مرگ نیست. فکر کردن به ابدیت است. اصلا دین، قرآن، اهل بیت علیهم السلام تلاش می کنند تا به ما بفهمانند که ابد در پیش داریم. ببخشید تعبیر خیلی خودمانی است ولی فکر کردن به ابدیت آدم را دیوانه می کند. فکر کردن به ابدیت ذهن انسان را از بسیاری از فکر و خیالات بی خود خالی می کند. همین الان فکر کنید؛ ابدیت! بی انتهایی! بسیاری از مشکلات ما در زندگی دنیا که صبور نیستیم برای این است که فکر ابدیت را شیطان از ما گرفته است و نمی گذارد ما به این راحتی به ابدیت فکر کنیم. یکی از اصلی ترین تفاوتهای تربیت مادی و تربیت دینی همین است. شما در تربیت مادی، ابتدا تا انتها بروید در کتب روانشناسی و علوم تربیتی غربی بگردید اگر توانستید در دل این کتابها به عنوان یک تفکر اصیل، حساب باز کردن روی ابدیت را پیدا کنید هنر کرده اید! مشکلتان را می خواهید حل کنید؟ تفکر مادی به شما بگوید ببین اینقدر دست و پا نزن، تلاشت را بکن اما جزع و فزع نکن، چته؟ ابد در پیش داریم! هرچقدر هم که طولانی باشد این دنیا یک قطعه است از مسیر ما تا ابدیت. هرچه هم بخواهی در آن بمانی باز هم کوتاه است. خدا خواسته است که ما به ابدیت فکر کنیم.اهل بیت علیهم السلام خواسته اند که ما به ابدیت فکر کنیم اما تفکر مادی، کاری با ما کرده است که ما دچار ابدانگاری دنیا بشویم. این را دقت کنید. به ما میگوید به مرگ فکر نکن می داند که اگر ما به مرگی فکر کنیم که بعدش خبری نیست چقدر افسرده می شویم به همین دلیل به شدت با تمام اصطلاحاتی که خلق کرده است در فضای علمی یک طوری اگر بچه هستی با یک عنوان می گوید روی مرگ فکر نکن، اگر نوجوان هستی به یک بهانه ی دیگری می گوید روی مرگ فکر نکن، وقتی جوان می شوی با یک بهانه ی دیگری می گوید روی مرگ فکر نکن، میانسالی و پیری هم همینطور! آقا بالاخره من کی به مرگ فکر کنم؟ او می داند پشت صحنه را که اگر به تو بگوید به مرگ فکر کن بدون اینکه پس از مرگی تا ابدیت برایت ترسیم کند فکر کردن به مرگ نتیجه اش می شود افسردگی حتی در بهترین زندگی. خب ابدیت را هم که اعتقاد ندارد، یک تمدن و تفکر مادی است. پس می گوید به مرگ فکر نکن. طوری این تو را مشغول دنیا می کند که دنیا را ابدی ببینی. دچار حالت اخلد الی الارض بشوی، احساس کنی که همه چیز اینجاست و تمام ناشدنی. اما دین چه می گوید؟ دین می گوید تمام شدنی است، و تمام که شد یک ابدیتی در پیش داری، به این جمله دقت کنید؛ سوره ی عنکبوت آیه 64 می فرماید و ما هذه الحیوة الدنیا الا لهو و لعب این زندگی پست دنیایی که شما مشغولش شده اید، حقیقتش چیزی جز لهو و لعب و بازیچه و سرگرمی نیست. و ان الدار الاخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون زندگی حقیقی، آن که واقعا شایسته ی معنای زندگی است، زندگی در آخرت است. حالا من را مشغول لهو و لعب کرده اند، مشغول این بازیچه های و سرگرمی ها کرده اند، دائم باید در گوش من چیزهایی را بخوانند که من حواسم از مرگ و ابدیت پرت شود تا بتوانم به این چیزی که اینها برای من ترسیم کرده اند مشغول شوم. چون فکر به ابدیت بی معنا بودن بسیاری از چیزهایی که ما مشغولش هستیم را ثابت می کند.
یک موقعی یک آقا و خانمی می خواستند از هم جدا شوند. یک ماه هم بود که از هم جدا بودند. دوستان گفتند می شود برای این وقت بگذارید. من به یک شهرستانی رفته بودم مهمان اینها بودم. به رسم مهمانی حرف میزبان را پذیرفتم. این زن و شوهر آمدند، هر دو هم مذهبی. زن حرفها را زد، شوهر هم حرفها را زد. دیدم حرفهایی که زن می زند حرفهای درستی است، خانواده ی شوهرش حسابی اذیتش می کنند، شوهرش هم می گوید ببین من قبول دارم ولی نمی توانم کاری بکنم، چه کار کنم؟ از عهده ی پدر و مادر و برادرم بر نمی آیم ولی راست می گویی. پیاز داغش را هم زیاد نمی کنم. پدر و مادر و برادر مرده هم که پیش من نبودند که، تازه اگر بودند هم مگر حرف من را گوش می کردند. حالا من چه کار کنم؟ چه راهکاری به این بدهم؟ خانم هم بریده بود و می گفت دیگر نمی توانم. طاقت ندارم. گفتم من یک سؤال از تو می پرسم. گفت بپرس. گفتم اگر به تو بگویند از امروز تا فردا هستی ولی فردا می میری، چه کار می کنی؟ گفت هیچی دیگه، بالاخره حلالیت طلبیدنها، دوتا نمازی، روزه ای کاری می کنم، یک چیزی جمع کنم. گفتم خب. آیا اگر در این یک روز یک نفر به شما بگوید عجب پدر شوهری داری ها، عجب مادر شوهری داری ها، تو به او چه می گویی؟ گفت به او می گویم برو بابا حالا وقت این حرفها نیست، من فردا دارم می میرم. به جهنم، هرچه گفتند گفتند! گفتم این آمده همدردی بکند ها، تو دعوایش می کنی؟ گفت آره. الان وقت این حرفها نیست، من می خواهم بروم. گفتم برگرد به سؤالم. من گفتم اگر بگویند فردا می میری، یعنی تا فردا حتما وقت داری، تو گفتی من اگر یقین داشته باشم تا فردا هستم باز هم به این چیزها فکر نمی کنم. گفتم سؤال، یقین داری که تا فردا هستی؟ فهمید چه بلایی به سرش آوردم. گفت نه. گفتم تو یقین داشته باشی تا فردا هستی به این چیزها فکر نمی کنی، الان یقین هم نداری که تا فردا هستی، شاید همین امروز روز آخرت باشد. چقدر این جمله ی پیغمبر دل را زنده می کند!! آدم اگر جان بدهد برای این جمله، جا دارد که به ابوذر فرمودند یا اباذر کم من مستقبل یوما لا یستکمله اینها را باید در متن زندگی با آن زندگی کنی ها! اباذر چه بسیار آدمهایی که به استقبال یک روز رفتند ولی تمامش نکردند و منتظرٍ غدا لا یبلغه منتظر فردا بودن ولی به آن نرسیدند. یا اباذر! اذا اصبحت فلا تحدث نفسک بالمساء وقتی به صبح رسیدی آفتاب زد، روز را درک کردی با خودت حرف شب را نزن، وعده ی شب را نده و اذا امسیت فلا تحدث نفسک بالصباح اگر به شب رسیدی وعده ی صبح را به خودت نده! آقا! می دانید اگر اینطور فکر کنیم، این تفکر نسبت به مرگ را بگذاری کنار تفکر درباره ی ابدیت، چقدر از غم و غصه ها سبک می شود!!؟ می دانید چقدر تحمل آدم بالا می رود؟! امام صادق علیه السلام فرمودند یا حفص! ان من صبر صبر قلیلا، و ان من جزع جزع قلیلا کسی که صبر می کند یک کم صبر می کند و کسی هم که جزع و فزع می کند او هم کمی جزع و فزع می کند؛ چون کل فرصتی که تو در این دنیا داری مگر چقدر است؟ می گذرد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام به عنوان یکی از ویژگیهای انسانهای باتقوا می فرمایند صبروا ایاما قصیرة اعقبتهم راحة طویلة، اینها یک مدت کوتاهی صبر می کنند که در پی آن به راحتی و رفاه طولانی می رسند. کلش چقدر است؟ 80 سال؟ 90 سال؟ ولی باز رفتنی هستیم. آن طرف کلش چقدر است؟ ابدیت! حالا این را بگذارید کنار نکته ی سوم. قبل از اینکه نکته ی سوم را بگویم باز هم یک نکته ی داخل پرانتز. آقا! تفکر که عبادت است یک مقدار بازدهی اش طولانی است، خدا حفظ کند علمای ما را. آیت الله جوادی یک تعبیر این چنینی داشتند که اگر می گویند افضل الاعمال احمزها برترین اعمال سخت ترین آنها است، تفکر هم از افضل اعمال شمرده شده است معلوم می شود تفکر جز کارهای سخت است و ما از آن فرار می کنیم. ولی وقتی نتیجه می دهد نتیجه می دهد ها! خدا رحمت کند آیت الله انصاری شیرازی اولین استاد اخلاقی که بنده توفیق داشتم در حوزه ایشان را ببینم آدم دوست داشت برای این مرد بمیرد! عجیب! نشناخته هم از دنیا رفتند. مشکلی برای مملکت و انقلاب پیش می آمد حضرت امام می گفتند مگر در قم آیت الله بهجت و آیت الله انصاری شیرازی نیست که به آنها بگویید دعا کنند تا این مشکل برطرف شود؟! عظمتی داشت این مرد!! عظمتی داشت! علامه ی طباطبایی شیفته ی او بود. شاگرد علامه طباطبایی بودند ها! ایشان یک همشاگردی داشتند حاج آقا عبودیت چند سال پیش از دنیا رفتند. ایشان هم یکی از اساتید بنده بودند. یک موقعی من به ایشان گفتم آیت الله انصاری شیرازی را می شناسید؟ گفتند آشیخ یحیی؟ گفتم بله. گفتند هم مباحثه ام بوده است. گفتم اِ!! حاج آقا پس از آشیخ یحیی برایم بگویید. ایشان می گفتند آشیخ یحیی انصاری شیرازی حدود یک ساعت دو ساعت قبل از اذان صبح بیدار می شد، یکی از عبادتهایش این بود که دو زانو می نشست فکر می کرد. تفکر می کرد. عبادت شبانه اش بود! عبادت سحریش بود!
جوانها! فضای مجازی یکی از کارکردهایش این است که اجازه ندهد من و شما فکر کنیم. اینقدر وقتمان را گرفته است از این صفحه به آن صفحه از این پیج به قول شما به آن پیج، از این گروه به آن گروه، اینجا مطلب بگذار، آنجا مطلب بخوان با هزار طور توجیه صبح تا شب پنج دقیقه وقت تفکر نداریم، با خودمان خلوت نداریم. این پرانتز را ببندم.
وقتی به مرگ فکر می کنی، وقتی به ابدیت می کنی بعد کنارش این مطلب را می گذاری که صبر من در برابر مشکلات تأمین ابدیت من است، ببین چه اتفاقی می افتد. من اگر صبر کنم در این فرصت کم که به تعبیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک ابدیت دارم. ابدیت راحتی که بدون حساب طبق حدیثی که دیشب خواندم من را وارد بهشت می کند.
آقا این حرفهایی که امشب می زنی یک مقدار حرفهای ساده ای است خیلی در گوش ما خوانده اند. می دانید چه می شود حرفهای عمیق وقتی تکرار می شود ولی روی آن فکر نمی شود برای انسان سطحی به حساب می آید. امشب تصمیم بگیریم نگذاریم این دفعه این حرف تکراری بدون تفکر از ذهن ما بیرون برود.
خب برویم سراغ ادامه ی بحث. ما وقتی به ابدیت فکر می کنیم برداشتمان از طول زمان تغییر می کند. وقتی به ابدیت فکر می کنیم. مشکل ما در صبر کردن در برابر مشکلات چیست؟ مشکلات هم فقط اختلاف من و همسرم نیست، نه گاهی اوقات یک مسأله ای در زندگی پیش می آید، همسر خوبی دارم، پدر و مادر خوبی دارم، بچه ی خوبی دارم، یک مشکلی پیش می آید مثلا دچار یک مشکل اقتصادی می شوم، آنقدر این مشکل به من فشار می آورد، عصبی می شوم، بدخلق می شوم، کم طاقت می شوم، رابطه ام با همسرم به هم می ریزد، با پدر و مادرم به هم می ریزد. چرا؟ به خاطر ناصبوری در برابر آن مشکل. ابدیت و فکر کردن به آن تعریف ما را از زمان تغییر می دهد. ما نیاز داریم به این تغییر تعریف. آیه ی چهل و پنج سوره ی یونس عجیب است! و یوم یحشرهم کان لم یلبثوا الا ساعة من النهار اینها وقتی در قیامت محشور می شوند، طوری است که انگار جز یک بخشی از روز بیشتر در دنیا توقف نکرده اند. آیه ی قرآن است. کان لم یلبثوا الا ساعة من النهار. کل توقفشان در دنیا وقتی مواجه می شوند با ابدیت آخرت، ساعة من النهار است. در آیه ی 46 سوره نازعات می فرماید کانهم یوم یرونها لم یلبثوا الا عشیة او ضحیها آنها وقتی روز قیامت را می بینند و مواجه می شوند با روز قیامت احساس می کنند کل توقفشان در دنیا قبل از مرحله ی قیامت یک صبح یا یک شب بوده است!
محمد بن یحیی می گوید عمویم برایم تعریف کرد یک روز از امام رضا علیه السلام شنیدم که دارند این اشعار را می خوانند. با اینکه ایشان خیلی شعر نمی خواندند. آن شعر چه بود؟
کلنا نأمل مداً فی العجل و المنایا هن آفات الأمل
لا تغرنک اباطیل المنی و الزم القصد و دع عنک العلل
انما الدنیا کظل زائل حل فیه راکب ثم رحل
همه ی ما آرزو داریم که مرگ به ما مهلت بدهد درحالی که مرگ اصلا از بین برنده ی آرزوهاست، خودش آفت است، دشمن آرزوهاست. نکند آرزوهای بیخودی تو را فریب بدهد، ملازم راه میانه باش، کارهای باطل و بیهوده را کنار بگذار.
این بیت آخرش انما الدنیا کظل زائل کل دنیا مثل یک سایه ی از بین رفتنی است. حل فیه راکب ثم رحل یک سواری آنجا می آید بار می اندازد و کمی استراحت می کند، سایه می رود و سوار هم می رود تمام! کل دنیا این سایه است.
در نقلی آمده است که حضرت نوح که طبق بعضی از نقلها 2500 سال عمر کردند، وقتی ملک الموت آمد جان حضرت نوح را بگیرد، آفتاب روی سر حضرت بود. بعد اجازه گرفت برود طرف سایه. بعد فرمود این عمر طولانی به قدر آمدن از آفتاب به سایه است. چرا این تعریف عوض می شود؟ چون در مواجهه با ابدیت است، هرچقدر طولانی باز هم کوتاه است. در حدیث پیغمبر عزیزمان فرمودند الدنیا ساعة، این دو کلمه را حفظ کنید. کل دنیا یک لحظه است. الدنیا ساعة، فاجعلها طاعة. این یک لحظه را هم به طاعت خدا بگذرانید. چقدر در قرآن تکرار شده است فیها خالدون! چرا این فیها خالدون چه درباره ی بهشت چه درباره ی جهنم تکرار می شود؟ قرآن می خواهد به ما چه بگوید؟ حالا ما چقدر به این ابدیتی که با تعابیر مختلف از جمله هم فیها خالدون فکر می کنیم؟ بیایید از امشب یک تمرینی بکنیم. هر وقتی با یک سختی و مشکلی مواجه شدیم که داشت صبرمان را کم می کرد و از بین می برد بیایید با خودمان این قرار با بگذاریم که به ابدیت فکر کنیم. می گویند یکی از جمله هایی که علامه ی طباطبایی با حال خاصی می گفتند این بود که «ابدیت در پیش داریم» آدم با این جمله دیوانه می شود. بیایید فکر کنیم. تا به یک سختی می خوریم که دارد اذیتمان می کند این جمله ی علامه ی طباطبایی را در ذهنمان تکرار کنیم «ابدیت در پیش داریم» این ابدیت در کجاست؟ همین الان شروع شده است، ما در بخش دنیایی اش هستیم و این سختی ها. این بخش دنیایی ابدیتی که ما داریم در امتداد آن حرکت می کنیم همان یک لحظه ای است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند.
من نکته ی پایانی امشب را خدمت شما عرض کنم و ان شاء الله توسلمان را داشته باشیم. و بخواهیم از اهل بیت علیهم السلام که به همه ی ما کمک کنند تا بتوانیم آن طوری زندگی کنیم، آن طور نفس بکشیم به معنای واقعی کلمه اش که مایه ی رضایت امام زمان علیه السلام باشد.
نکته ی پایانی من بعد از هفت شب صحبت کردن با شما این است. دوستان! بچه هیئتی ها! روزه داران ماه مبارک رمضان! در لحظه لحظه ی زندگی، در نفس به نفسی که خدا به ما داده است این نکته را فراموش نکنید که ما نیاز به ارتباط دائمی با امام زمانمان داریم. در زندگی کم میارید به ابدیت فکر کنید، به مرگ فکر کنید. به کوتاه بودن دنیا فکر کنید ولی حواستان را جمع کنید. ما در قدم به قدم سیر و سلوکی که داریم اگر از اماممان غفلت کنیم، اماممان را فراموش کنیم، توفیق این کارها را پیدا نمی کنیم. اگر هم پیدا کنیم نتیجه ای که باید بگیریم نمی گیریم. بیایید با همدیگر قرار بگذاریم. یک قراری نمی دانم چطوری، خانوادگی این قرار را بگذارید. همین امشب این قرار را بگذارید رفتید خانه بگویید یک شیخی می گفت بیایید قرار بگذاریم در طول روز به تناوب یاد امام را داشته باشیم مثلا بعد از نماز صبحمان یک دعای عهدی بخوانیم، کاری هم به ثوابش هم نداریم، اصلا نمیخواهیم دعای عهد بخوانیم که امام زمانمان را ببینیم، می خواهیم یادمان باشد که امام داریم. ظهر می شود یک صلوات خاصه ی امام زمان، یک سلامی به امام زمان علیه السلام. یادمان باشد امام هست، امام حی و حاضر است، امام ناظر است، حواسش به ما هست، چرا از او غافل می شویم. بعد از نماز مغرب می شود، قبل از خوابی، یک دعای سلامتی امام زمان علیه السلام بخوانید. مدام به همدیگر یادآوری کنید به این بهانه ها که امام هست. نقطه ی اتکای ما است. دلگرمی ما است. دلخوشی ما است. قوت قلب ما است. باید با او حرف بزنیم. من یک بار در فرودگاه می رفتم به یک شهرستانی، یک جوانی جلوی من را گرفت. این حرفها به تیپ و ترکیبش نمی خورد. وقتی صدای من را شنید گفت شما حاج آقا عباسی هستید که در رادیو معارف صحبت می کنید؟ گفتم بله. گفت می خواستم یک نکته ای را به شما بگویم. گفتم بفرمایید. گفت حاج آقا اگر الان زمان امام صادق علیه السلام بود اگر برای کسی مشکل پیش می آمد آیا شما او را به امام صادق علیه السلام ارجاع می دادید که برود در خانه ی امام صادق را بزند؟ گفتم بله. گفت حاج آقا مگر امام زمان علیه السلام زنده نیستند، مگر حی و حاضر نیستند، چرا در این همه حرفهایی که در برنامه هایتان می زنید در رادیو معارف و مردم سؤال می پرسند و شما مشکلات زندگیشان را جواب می دهید چرا مردم را به امام زمان علیه السلام ارجاع نمی دهید؟ من چی داشتم به این جوان بگویم جز خجالت؟! خب هست. می شنود. چرا من فراموشش می کنم؟! من شیعه ی آن امام هستم و اعتقادم هم این است که من هرچه می گویم می شنود. خلیفه ی خدا روی زمین است. اگر تمام حرفهایی که در این هفت شب زده شد نتیجه اش این باشد که ما همه با هم قرار بگذاریم در خانواده هایمان قرار بگذاریم که روزانه به بهانه هایی همدیگر را یاد امام زمان علیه السلام بیندازیم برکاتی در این زندگی ها می آید که در خیالتان نمی گنجد. رشد و سیر و سلوک و معنویتی حاکم می شود بر روح و جانتان که فکرش را نمی کنید. همه ی خیر در خانه ی امام است. ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و آخره و معدنه و منتهاه همه اش در اینجا است. همه اش!! ولی ما از آن غافل هستیم.
خدا ان شاء الله ما را از شیعیان واقعی امام زمان علیه السلام قرار بدهد به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد
شب هفتم مجلسمان و شب توسل به شش ماهه ی امام حسین علیه السلام حضرت علی اصغر علیه السلام است.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اینکه چه سری در حقیقت حضرت علی اصغر علیه السلام هست من نمی فهمم ولی بسیاری از علما در سخت ترین مشکلات وقتی می روید نزدشان، مرجع تقلید است، استاد اخلاق است، دانشمندی است برای خودش، یکی از نسخه های مشترکشان این است که روضه ی حضرت علی اصغر در خانه بگیر، شده خودت تنها این روضه را بخوان، و گریه کن. چه سری است در این بچه ی شش ماهه
دلم را سپردم به شاهی که می گن ذبیح حسینه
فدای پیام آور عشق همون که مسیح حسینه
تو عزت تو غیرت تو ایثار یه اسطوره مثل مولاست
نماد وفا و صلابت نگاهش پر از عطر زهراست
شنیدم که زهرا و حیدر خلاصه شده در وجودش
همه حاجتها را روا کرد فدای کرامات و جودش
با اون سن کوچیک نشون داد فدایی شده پای عشق
روی سینه ما نوشته علی اصغر آقای عشقه
با اون سن کوچیک نشون داد که سرباز راه حسینه
به روی دامن زینب جاش عزیز سپاه حسینه
حسینم حسینم حسین جان (4)
ای رحمت عام یا اباعبدالله
ای ذکر مدام یا اباعبدالله
حالا که نشد حرم بیایم آقا
از دور سلام یا اباعبدالله
این فراز رو همه با هم زمزمه کنند
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
بازدیدها: 0